عملیات ضربتی برای شکار دزدان

فرمانده انتظامی تهران بزرگ از دستگیری ۲۳۰سارق و مالخر در مدت ۷۲ساعت در پایتخت خبر داد. سردار عباسعلی محمدیان گفت: همکارانم در تهران بزرگ با ۷۲ساعت کار شبانه‌روزی برگ زرین دیگری رو کردند. طی روزهای اخیر‌ ۲۳۰سارق و مالخر دستگیر شدند که ۶۰دستگاه موتورسیکلت و خودروی سرقتی از آنها کشف شد. همچنین ۵۰۰دستگاه تلفن همراه و مقادیر زیادی اموال مسروقه کشف شد.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ از دستگیری ۲۳۰سارق و مالخر در مدت ۷۲ساعت در پایتخت خبر داد. سردار عباسعلی محمدیان گفت: همکارانم در تهران بزرگ با ۷۲ساعت کار شبانه‌روزی برگ زرین دیگری رو کردند. طی روزهای اخیر‌ ۲۳۰سارق و مالخر دستگیر شدند که ۶۰دستگاه موتورسیکلت و خودروی سرقتی از آنها کشف شد. همچنین ۵۰۰دستگاه تلفن همراه و مقادیر زیادی اموال مسروقه کشف شد.
کد خبر: ۱۵۳۱۵۸۴
نویسنده سیما فراهانی - گروه حوادث
 
وی ادامه داد: کلاهبردارانی که به‌واسطه گرانی قیمت برنج و خودرو در این زمینه اقدام‌ مجرمانه انجام داده بودند نیز دستگیر شدند. این افراد در قالب ۵۵باند متخلف شناسایی شدند. تعدادی از آنها سابقه‌دار بودند که برای‌شان اشد مجازات در نظر گرفته می‌شود. فرمانده انتظامی تهران بزرگ ادامه داد: بین آنها تعدادی سارق هدف گلوله پلیس قرار گرفتند که دو نفر با سلاح سرد و یک نفر با سلاح گرم به پلیس حمله کرده بودند. محمدیان گفت: باند سرقت مسلحانه‌ای متلاشی شد که از شهرهای دیگر به تهران آمده و دست به سرقت می‌زدند و تصور می‌کردند چون تهران شهر بزرگی است قابل شناسایی نیستند اما پلیس توانست آنها را شناسایی و دستگیر کند. وی افزود: ارزش اموال مکشوفه بالای ۲۰۰میلیارد است که به‌زودی به مالباختگان بازگردانده می‌شود. 

نمایش لوکس سارقان بی‌ام‌و سوار  
معمولا با یک خودروی بی‌ام‌و سفید‌رنگ‌ نقشه سرقت‌های سریالی خود را اجرا می‌کردند. مردمی که از پشت پنجره‌ها نگاه می‌کردند، تصور نمی‌کردند پشت شیشه‌های دودی این خودرو باندی با کت و شلوارهای اتوکشیده در کمین نشسته‌اند. سرکرده این گروه، بهزاد بود که او را با نام «شیک‌پوش» می‌شناختند. او می‌گوید: ‌مگر همه سارقان باید شبیه آدم‌های ژولیده باشند. انتخاب استایل و سوار شدن بر یک ماشین لوکس، یک استراتژی هوشمندانه برای خنثی کردن شک ساکنان است. کسی که با یک بی‌ام‌و سر خیابان می‌ایستد، کسی نیست که با یک شاه‌کلید در حال باز کردن قفل درها باشد. البته این ماشین‌ها را برای لذت کورس گذاشتن با دیگر ماشین‌های گران‌قیمت هم اجاره می‌کردیم. بهزاد‌ با مهارت خاص خود در‌ها را باز می‌کرد. همکار دیگرش بلافاصله وارد عمل می‌شد تا اشیای گرانبها و سبک مثل طلا، دلار یا یورو را جمع‌آوری کند. نفر سوم‌ بیرون از خودرو می‌ماند و نگهبانی می‌داد. درواقع زاغ‌زنی می‌کرد. 

تظاهر به ثروت و عشق 
خود را به‌عنوان سرمایه‌دار معرفی می‌کرد و یک ‌تخصص‌ منحصر‌به‌فرد داشت: بازیگری در دو نقش همزمان؛ نقشی برای فریب جیب‌ها و اغفال قلب‌ها. این مجرم سابقه‌دار‌ در آگهی‌های آنلاین‌ با وعده‌هایی که طعم شیرین آرزوهای دست‌نیافتنی را می‌دادند، طعمه‌های خود را شکار می‌کرد: «تحویل فوری خودرو به قیمت کارخانه و عبور از صف‌های طولانی قرعه‌کشی». این کلمات‌ بذر امیدی را در دل کسانی می‌کاشت که سال‌ها چشم به راه ماشین رویایی خود دوخته بودند. او در حیاط پلیس آگاهی پایتخت، در گفت‌وگو با خبرنگار جام‌جم می‌گوید: هیچ سمت رسمی نداشتم.‌ تمام اعتبار و نفوذی که تظاهر می‌کردم‌ صرفا یک کاریزمای مهندسی شده بود؛ ظاهری رسمی و زبان چرب و نرمی که اعتماد قربانیان را جلب می‌کرد.‌ صحبت از وعده‌های عاطفی به میان می‌آمد. برخی از طعمه‌های زن ادعا می‌کردند او نقش یک خواستگار جدی را بازی کرده. او این بخش را اینگونه توجیه می‌کند: ‌اصلا بحث ازدواج نبود. فقط یک آشنایی بود برای ایجاد اعتماد. برای محکم‌کاری خود را فردی ثروتمند و دارای ارتباطات در بالاترین سطوح سیاسی معرفی می‌کردم تا تصویر یک مرد ایده‌آل بی‌نقص ساخته شود. همه برای جلب اعتماد بود، نه خواستگاری یا فریب عاطفی. در این میان زنان با توجه به زبان چرب و نرم و تصوری که از نفوذ سیاسی‌ام داشتند فریب می‌خوردند.‌ با شناسایی حدود ۷۵قربانی، این نمایش در نهایت فروریخت؛ نمایشی که در آن طمع برای پول و نیاز به تایید عاطفی، با نقش‌آفرینی ماهرانه یک کلاهبردار در هم تنیده شده بود. او نه سهامدار بود نه خواستگاری صادق. تنها بازیگری بود که برای هر نقش دستمزد متفاوتی طلب می‌کرد. پول‌ها نیز به حساب‌های بانکی همسرش سرازیر می‌شدکه از ماجرا خبری نداشت. کارت‌های بانکی او را گرفته بودم و طعمه‌هایم به حسابش پول واریز می‌کردند.‌ 

داستان سارق «پرشیادوست» و شا ‌کلیدش 
در میان مجرمان حیاط پلیس آگاهی مردی بود که برای ایستادن به واکر‌ نیاز داشت. او سارقی بود که با تبر در برابر ماموران ایستاد و پایش با شلیک پلیس آسیب دید. وسواس او تنها بر سر مدل خاصی از خودروهای «پرشیا» متمرکز شده بود. درباره ماجرای سرقت‌هایش می‌گوید: ‌علاقه است دیگر. برای بعضی‌ها فوتبال است، برای من خودروی پرشیا. دزدی‌هایم در حد یک بشکن است؛ در سه سوت قفل خودروهای پرشیا را باز می‌کنم. چون عاشق این خودروها هستم. این شیوه را در زندان یاد گرفتم و توانستم در این کار مهارت پیدا کنم. این سارق زندان را دانشگاهی توصیف می‌کند که در آن هر زندانی یک استاد برای فنون مختلف است: ‌وقتی پای شما به آنجا برسد‌ عملا مهارت‌های مختلف جرم‌ها را یاد می‌گیرید. من هم درباره هنر سرقت پرشیا مهارت یاد گرفتم.‌راز موفقیت او در سارق بودن، در یک ابزار ساده اما حیاتی نهفته بود: ‌شاه‌کلید‌؛ کلیدی که خودش ساخته و به او اجازه می‌داد با یک حرکت، قفل‌های خودروهای محبوب را از کار بیندازد. ماجرای دستگیری‌اش با شلیک گلوله به پایان رسید. وقتی در مسیر فرار با تبر به ماموران حمله‌ور شد، او صرفا در تلاش برای خریدن چند ثانیه فرصت بود: ‌از رفتن دوباره به آن چهاردیواری وحشت داشتم. می‌خواستم هر طور شده فرار کنم. نتیجه‌اش شد این‌ آسیبی که دیدم.‌

ماجرای سپهر و کلاهبرداری‌ با دلار تقلبی 
مجرمان دیگر یک باند شش نفره بودند که جای سرقت‌های خرد و پیش‌پا افتاده، روشی نوآورانه و پرریسک را در پیش گرفته بودند: استفاده از دلارهای تقلبی برای به‌دست آوردن طلای کیلویی از طلافروشان. سرکرده این باند‌ مردی به نام «سپهر» بود که ادعا می‌کند دیگر ‌سارق‌ نیست و به سطح بالاتری از جرم‌ یعنی ‌کلاهبرداری‌ ارتقا یافته. او در گفت‌وگو با خبرنگار جام‌جم، انگیزه‌های خود را اینگونه روایت می‌کند: ‌سرقت، پول زیادی ندارد‌ اما کلاهبرداری هم کلاس دارد هم درآمدش زیاد است. ما از کسانی کلاهبرداری می‌کردیم که وضع مالی خوبی داشتند و این کلاهبرداری لطمه زیادی به زندگی‌شان نمی‌زد.‌تهیه دلارهای تقلبی و سپس تبلیغ در شبکه‌های اجتماعی‌ مخصوصا اینستاگرام، با ادعای واردات دلار ارزان‌تر از مبداء اربیل یا هرات. هدف اصلی آنها طلافروشان بودند که وسوسه سود کلان‌ آنها را به دام می‌انداخت. ابتدا‌ بسته‌هایی از دلارهای واقعی به طعمه‌ها نشان می‌دادند تا اصالت آنها با دستگاه‌های تست‌ تایید شود. سپس‌ معامله اصلی برنامه‌ریزی می‌شد؛ طلا در ازای دلار‌ تقلبی.هرچند سپهر ادعا می‌کرد معمولا از زور و تهدید استفاده نمی‌کردند و سلاح اصلی‌شان فریب بود اما اعتراف کرد گاهی خریدار متوجه تقلبی بودن دلارها می‌شد و در این مواقع مجبور به استفاده از اسلحه برای گرفتن طلاورهاکردن قربانی درمکانی خلوت‌بودند:پس ازهرکلاهبرداری‌ مدتی به شهرستان بازمی‌گشتیم تا اوضاع آرام شودودوباره برای عملیات جدید به تهران برمی‌گشتیم. یکی از بزرگ‌ترین کلاهبرداری‌های‌مان‌ ربودن ۴.۵کیلو طلا ازیک طلافروشی با دلارتقلبی بود.پول‌های حاصل ازاین کلاهبرداری هم صرف خرید ماشین،خانه وخوشگذرانی ‌شد.‌ 
نقطه پایان این تبهکاری‌ها، آخرین قرار ملاقات‌شان با یک طلافروش بود. ۴۷بسته دلار تقلبی به‌همراه داشتند و می‌خواستند با ۳۳۰هزار دلار اصلی به‌عنوان طعمه اولیه معامله را شروع کنند، مأموران خود را جای خریدار جا زده ‌ واین  باند را دستگیر کردند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها