حال این سوال مطرح است که چرا بر خلاف نظر محافل رسانهای و عقلای آمریکایی مبنی بر منفی بودن تاثیرات تحریمها بر ادعای مذاکره با ایران ، این سوال مطرح است که چرا غرب چنین سیاستی در پیش گرفته و چه اهدافی را دنبال میکند؟
در پاسخ به این پرسش دیدگاه های متعددی مطرح می باشد. برخی بر این عقیدهاند که آمریکاییها پیش از آغاز به کار دولت یازدهم در ایران همچنان برآنند تا از سیاست چماق و مذاکره برای رسیدن به اهداف خود بهره برداری کنند. آنها در حالی ادعای مذاکره سر میدهند که با اعمال تحریمهای بیشتر برآنند تا از یک سو دولت یازدهم را که در از زمان انتخابات همواره بر توانایی وی در حل چالشهای داخلی و روابط خارجی تاکید شده ، در برابر مطالبات مردمی قرار داده و با تخریب چهره وی، برای وادار شدن رئیس جمهور جدید به پذیرش زیاده خواهی غرب و امتیازدهی به آنها زمینه سازی کنند.
به عبارتی دیگر آنها باردیگر از سیاست تهدید و مذاکره برای طلب زیاده خواهی از ایران استفاده میکنند.
برخی دیگر نیز بر این عقیدهاند که هدف اصلی این تحریمها، ایران نبوده است بلکه صهیونیستها می باشند. آمریکاییها برای آنکه بتوانند ادعای خود مبنی بر مدیریت تحولات منطقه را به نمایش گذارند نیازمند آغاز روند سازش میان تشکیلات خودگردان و صهیونیستها می باشند. آمریکاییها برای اجرای این طرح همواره سیاست تهدید را برای فلسطینیها و تشویق را برای صهیونیستها به کار گرفتهاند. با توجه به اهمیت موضوع ایران برای صهیونیست ها این سناریو مطرح است که آمریکاییها با اعمال تحریمهای جدید علیه ایران به دنبال امتیازدهی به صهیونیستها بودهاند تا در نشست سازش شرکت نمایند.
به هر تقدیر دلیل رویکرد کنگره آمریکا به اعمال تحریمهای جدید بر گرفته از هر کدام از این دو گزینه باشد یک اصل آشکار می شود و آن اینکه آمریکا همچنان به سیاستهای گذشته یعنی سیاست تهدید و مذاکره و نیز وابستگی و خوش خدمتی به صهیونیستها ادامه میدهد. امری که در نهایت واهی بودن ادعا رویکرد به مذاکره با ایران را آشکار می سازد و خود گواهی بر بیاعتمادی ایران به ادعاها و رفتارهای آمریکا می باشد.
قاسم غفوری-جام جم آنلاین
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد