کارگر جوان در شرایطی زنده ماند که در نیشابور همه از مرگ او صحبت می‌کردند

محبوس شده زیر آوار شیشه

صدای مهیب فرو ریختن و خرد شدن جام‌های شیشه در انبار شرکت شیشه‌بری، از واقعه ناگواری خبر می‌داد. تمام کسانی که در شرکت شیشه‌بری حضور داشتند سراسیمه و هراسان به سمت صدا دویدند. ترس و وحشت در چهره تک‌تک کارگران موج می‌زد و هیچ ‌کس نمی‌دانست چه کسی یا چه کسانی زیر آوار برنده خرده شیشه‌ها محبوس شده‌اند و ممکن است مرگ را در آغوش گرفته باشند.
کد خبر: ۵۹۲۴۹۴
محبوس شده زیر آوار شیشه
 موضوع فقط خرد شدن یک یا دو جام شیشه یا حتی همه شیشه‌های یک مغازه شیشه‌بری نبود بلکه کوهی از خرده شیشه در کارگاه بزرگ تولیدی بر سر حادثه‌دیدگان آوار شده بود و می‌توانست جان همه افراد حادثه دیده را بگیرد. در میان کارکنان کارگاه همه حضور داشتند جز دو برادر؛ ابوالفضل و محمد. آنها کجا هستند؟ آیا ابوالفضل و محمد زیر آوار شیشه‌ها مدفون شده‌اند؟ زنده‌اند یا...؟

همه کارگران شتابان خودشان را به انبار شیشه کارگاه رساندند. روی زمین پوشیده از خون محمد بود که بیهوش و با حالی زار زیر خروارها خرده و تکه‌های بزرگ شیشه مدفون شده بود. روی سر و گردن و صورت مرد جوان بریدگی‌های عمیقی به چشم می‌خورد و خون داغ از یکی از رگ‌های اصلی او در ناحیه گردن در حال فوران بود. جاری شدن خون با این شتاب و سرعت جان هر کسی را می‌گرفت. ثانیه‌ها بسرعت می‌گذشتند و محمد خون بیشتری از دست می‌داد. اگر دیر می‌جنبیدند او بر اثر شدت خونریزی و جراحات عمیق جانش را از دست می‌داد.

یکی از کارگران با اورژانس 115 نیشابور تماس گرفت و آنها را در جریان وضع وخیم مرد مصدوم قرار داد. سپس با رضا، برادر محمد و ابوالفضل تماس گرفت و به او گفت چه اتفاقی افتاده است و هرچه زودتر به شرکت شیشه‌بری بیاید. رضا محسنی، برادر مصدوم حادثه می‌گوید: «همه در خانه بودیم که همسر محمد تماس گرفت و گفت برای شوهرش اتفاق ناگواری افتاده است و زودتر خودت را برسان. بعد از تماس بسرعت به سمت کارگاه راه افتادم و وقتی رسیدم که علاوه بر همسایه‌ها نیروهای آتش‌نشانی هم آنجا آمده بودند. برادرم اصلا شرایط جسمی خوبی نداشت و هنوز تکه‌های شیشه روی او بود و خون از بدنش می‌رفت.»

سرعت عمل تکنیسین‌ها

رضا نمی‌توانست دست روی دست بگذارد، بی‌احتیاطی کرد و با دستان خالی شروع به برداشتن شیشه‌ها از روی محمد کرد. یکی دیگر از همسایه هم به کمک او آمد و تکه‌شیشه‌های بزرگ را از روی مصدوم برداشت. دقایقی بعد از وقوع حادثه تکنیسین‌های اورژانس 115 نیشابور از راه رسیدند. خونی که از محمد رفته بود حسابی تاب و توان او را گرفته و بی‌حالش کرده بود. جراحت‌های او به حدی عمیق بود که حتی داخل دهانش از بیرون براحتی دیده می‌شد. سیدحمید عشقی یکی از تکنیسین‌های اورژانس نیشابور بود که در این ماموریت امدادی حضور داشت و به محض وقوع حادثه همراه علی سعیدی به شرکت شیشه‌بری رفته بودند. او درباره روز حادثه توضیح می‌دهد: «وقتی به ما کد 33 (یعنی اعزام سریع و بدون فوت وقت) را اعلام کردند، بسرعت به سمت محل حادثه حرکت کردیم و زمانی رسیدیم که تیم امداد و نجات آتش‌نشانی با کمک همسایه‌ها و برادر مصدوم شیشه‌ها را از روی مجروح برداشته بودند. مصدوم اصلا شرایط خوبی نداشت و برادرش هم بدون استفاده از دستکش داشت شیشه‌ها را از روی برادرش برمی‌داشت.

ظاهر امر نشان می‌داد شیشه‌ها روی دو مرد سقوط کرده‌اند. قفسه‌های خاصی وجود دارد که جام‌های شیشه را به صورت ورقه ورقه کنار هم قرار می‌دهند و زمانی که مصدوم در حال انجام کاری در زیر قفسه‌های شیشه بود، ناگهان شیشه‌ها روی سرش آوار شده بودند.»

در این میان مردم هم که از حادثه باخبر شده بودند، دور نیروهای امدادی را گرفته بودند تا سر از چند وچون حادثه دربیاورند. همین مساله باعث شده بود روند امدادرسانی به حادثه دیدگان با مشکل مواجه شود و یکی از نیروهای اورژانس از مردم بخواهد متفرق شوند، اما گوش هیچ‌کدام از کسانی که دور آنها جمع شده بودند به تذکرهای او بدهکار نبود.

محمد باید به بیمارستان منتقل می‌شد. هر لحظه که می‌گذشت یک قدم بیشتر به مرگ نزدیک می‌شد. گوش چپ او قطع شده بود و خون از ورید گردنی‌اش به بیرون فوران می‌کرد. عشقی در ادامه می‌گوید: «زمانی خون به بیرون جِت (فوران) می‌کند که یکی از شریان‌ها یا وریدهای اصلی بریده شده باشد. با شرایطی که من از نحوه خونریزی دیدم به احتمال 80 درصد ورید گردنی بریده شده بود. تنها کاری که در این شرایط می‌توان انجام داد این است که با دست جلوی خونریزی را بگیریم.»

سعیدی همکار دیگر عشقی که او را در این ماموریت یاری می‌کرد، دستش را روی محل جراحت قرار داد تا جلوی خونریزی بیش از حد را بگیرد. عشقی توضیح می‌دهد: «در حالت عادی پنج لیتر خون در بدن وجود دارد و اگر این مقدار به چهار لیتر برسد فرد وارد مرحله شوک می‌شود. شرایط بیمار وخیم بود و فرصت انجام هیچ کاری نداشتیم و باید او را بسرعت به بیمارستان منتقل می‌کردیم.»

نزدیک‌ترین مرکز درمانی به آمبولانس نیشابور بیمارستان 22 بهمن همین شهر بود.

جراحی ادامه‌دار

با توجه به شرایط بحرانی محمد، او را برای جراحی به اتاق عمل منتقل کردند. دکتر وحیدرضا برومند، جراح عمومی بیمارستان 22 بهمن نیشابور درباره شرایط بغرنج مرد مجروح می‌گوید: «او را زمانی به بیمارستان آوردند که دو طرف صورت، گونه‌ها، زیرگوش و ناحیه فک هر طرف دچار پارگی وسیع و عمیق شده بود و خونریزی شدیدی داشت. پارگی‌ها به حدی عمیق بود که داخل دهانش بخوبی
دیده می‌شد. فشار خونش بشدت افت کرده بود طوری که اصلا قابل اندازه‌گیری نبود و دچار اختلال هوشیاری هم شده بود. اگر 30 دقیقه دیر به بیمارستان می‌رسید، قطعا جانش را از دست می‌داد. با در نظر گرفتن این شرایط که گوش و فک مجروح جراحت‌های عمیق داشت، بعد از احیای بیمار و انجام اقدامات اولیه درمانی با دکتر عربخوانی تماس گرفتیم و وضع را برایش شرح دادیم و اوهم خودش را به بیمارستان رساند.»

دکتر عربخوانی می‌گوید: «مصدوم را در حالت شوک به بیمارستان آوردند و شدت خونریزی او به حدی بود که سه واحد خون به او تزریق شد تا جایگزین خون از دست رفته شود. جراحات شدید عصب‌های او را هم درگیر کرده بود. به طوری که شاخه فوقانی عصب صورتش قطع شده و باید ترمیم می‌شد، اما شاخه تحتانی وضع خوبی داشت. هر چند الان دچار کجی دهان است؛ چشم راستش را نمی‌تواند ببندد و ابرویش را هم نمی‌تواند بالا بیندازد.»

آسیب‌ها و جراحت‌های محمد آنقدرها جدی است که پزشکان بخشی از عمل پیوند اعصاب او را به آینده موکول کرده‌اند. چون درزمان جراحی
بیمار از لحاظ علائم حیاتی در شرایطی نبوده که همان لحظه بتوانند پیوند را انجام بدهند. بجز محمد که جراحت‌های عمیقی برداشته بود، برادر او ابوالفضل هم از لبه تیز جام‌های شیشه 2 متر در 90 سانتی‌متری در امان نمانده و هرچند میزان جراحت‌هایش به اندازه محمد عمیق نبود، با این حال او هم چند بخیه خورد.

محمد بعد از جراحی به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شد و آن گونه که برادرش توضیح می‌دهد حال عمومی‌اش اکنون بعد از گذشت دو هفته خوب است البته نه آنقدر که با ما صحبت کند و خوب حرف بزند، اما موضوع جالب اتفاقی است که چند روز پس از وقوع حادثه افتاد و رضا، برادر مصدوم حادثه را حسابی متعجب کرد.

او می‌گوید: «چند روز بعد از حادثه در نیشابور بین مردم شایع شده بود که یکی از افراد خانواده ما به خاطر سقوط شیشه‌ها فوت کرده است و جالب این که حتی به خود من هم این موضوع را گفتند. در حالی که نمی‌دانستند من برادر دو مجروح حادثه هستم. با این حرف دویدم جلو پرسیدم چند نفر هستند که فوت کرده‌اند؟» / ضمیمه تپش

لیلا حسین‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
میلاد
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۷
۰
۰
حالا بیمه این بنده خدا چقدر بهش پول میدن واسه یه عمر ناقص شدن؟؟

نیازمندی ها