وقوع قتل
صدای زنگ خانه سکوت نیمه شب را شکست. چند لحظهای طول کشید تا صدای خوابآلود سمیرا به گوش رسید. چند بار پرسید چه کسی پشت در است؛ اما جوابی شنیده نشد.
زن جوان که نگران شده بود، خودش را به حیاط رساند و در را باز کرد. ناگهان صدای شلیک گلوله به گوش رسید و همسایهها را به خیابان کشاند. آنها با بدن بیجان زن جوان مواجه شدند. جسد متعلق به سمیرا بود؛ زن جوانی که به دلیل مشکلاتی که با همسرش داشت ناچار به جدایی شده بود و اهالی محل از او بخوبی یاد میکردند.
جمعیت زیادی اطراف خانه جمع شده بودند و از یکدیگر درباره عامل این جنایت سوال میپرسیدند؛ اما هیچ کس در آن وقت شب عامل قتل را ندیده بود.
تنها مظنون
لحظاتی بعد صدای آژیر خودروهای پلیس و اورژانس به گوش رسید و تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت آغاز شد. با اعلام خبر بلافاصله اکیپی ویژه از کارآگاهان جنایی، متخصصان بررسی صحنه جرم و پزشکی قانونی به همراه بازپرسی ویژه قتل وارد عمل شدند. آنها بسختی از میان جمعیت راهی را برای ورود به صحنه قتل باز کردند و جسد زن جوان را که داخل حیاط خانه افتاده بود، دیدند. بررسیها شروع شد و متخصصان پزشکی قانونی در تحقیقات اولیه علت مرگ را اصابت گلوله به قلب اعلام کردند.
سپس جنازه برای بررسی صحنه به دستور قاضی پرونده به پزشکی قانونی انتقال داده شد.
کارآگاهان جنایی در بررسیهای میدانی پوکه گلوله شلیک شده را مقابل در ورودی کشف کردند و در مرحله بعدی به تحقیق از همسایهها و ساکنان خانه پرداختند. یکی از ساکنان خانه به پلیس گفت: «ساعت از دو گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. سمیرا که تازه خوابیده بود با شنیدن صدای زنگ به حیاط رفت تا در را باز کند. سابقه نداشت آن موقع شب کسی در خانه را به صدا دربیاورد. با خودم گفتم حتما یکی از همسایههاست. صدای سمیرا را شنیدم که چند بار پرسید چه کسی پشت در است؛ اما جوابی نیامد. به محض اینکه او در را باز کرد، فردی که پشت در بود، شلیک کرد. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. تا خودمان را به حیاط برسانیم، آن فرد رفته بود و نتوانستیم کسی را ببینیم.»
در ادامه بررسیها با توجه به اینکه سمیرا طلاق گرفته بود، از همسر سابق او بهعنوان نخستین مظنون پرونده تحقیق شد، اما مرد جوان هیچ اطلاعی از جنایت نداشت و شاهدان زیادی بودند که حضور او را در خانهاش در تمام مدت شب تائید میکردند.
در نتیجه فرضیه جنایت توسط این مرد رنگ باخت و تحقیقات در شاخههای دیگر متمرکز شد. در ادامه کارآگاهان دریافتند یکی از پسرعموهای همسر سمیرا که از اقوام دور مقتول نیز بود با زن جوان اختلافات زیادی داشت. از سویی پسر جوان که کیوان نام داشت بعد از جنایت ناپدید شده بود و کسی از او خبری نداشت.
اعتراف به جنایت
اکیپی ویژه برای یافتن کیوان تشکیل شد و در نهایت پسر جوان چند روز پس از حادثه در مخفیگاهش به دام افتاد. کیوان ابتدا منکر جنایت شد و ادعا کرد زمان حادثه در مزرعهشان مشغول بهکار بود و افراد زیادی او را در حال کار دیدهاند، اما پلیس دلایل وی را قانعکننده ندانست و با ادامه یافتن تحقیقات مدارک زیادی علیه این مرد به دست آمد. کیوان وقتی با شواهد پلیسی مواجه شد چارهای جز اعتراف ندید و از راز جنایت پرده برداشت و به قتل سمیرا اعتراف کرد.
کیوان که دستش رو شده بود و از جنایتی که مرتکب شده بود احساس پشیمانی میکرد در تحقیقات به افسر پرونده گفت: «سمیرا از اقوام ما و شوهرش پسرعمویم است. وقتی از جدایی آنها باخبر شدم خیلی ناراحت شدم. دلم نمیخواست این اتفاق برای آنها بیفتد و زمانیکه از یکی از دوستانم شنیدم سمیرا مشکل اخلاقی دارد، بشدت عصبی شدم و خون جلوی چشمانم را گرفت. به هیچ چیز و هیچ کسی فکر نمیکردم. حتی به این فکر هم نیفتادم که درباره صحبتی که شنیده بودم تحقیق کنم و درستی و نادرستی آن را بفهمم. به قدری از شنیدن این موضوع ناراحت شدم که تصمیم گرفتم سمیرا را بهسزای کارهایش برسانم. من با یک تصمیم اشتباه و کورکورانه زندگی او را نابود کردم، غافل از اینکه دوستم به دلیل مشکلاتی که با خانواده سمیرا داشت این صحبتها را
کرده بود.
من هرگز به چشم ندیدم که او چنین کارهایی را انجام داده باشد و بعدها متوجه شدم تمام این حرفها شایعه و تهمت بود. بعد از جنایت از پسرعمویم شنیدم اصلا سمیرا مقصر جدایی آنها نبود و حتی برای حفظ زندگیاش خیلی تلاش کرده بود.»
صحنه سازی
پسر جوان سکوت کرد و سرش را به نشانه تاسف چند باری تکان داد و پس از سکوتی طولانی ادامه داد: «آنقدر از صحبتهای دوستم ناراحت شده بودم که موضوع را با یکی از پسرعموهایم به نام سیروس در میان گذاشتم. با هم تصمیم گرفتیم سمیرا را از بین ببریم.
سیروس اسلحه را تهیه کرد و شب حادثه باهم راهی خانه سمیرا شدیم.
طبق نقشهای که از قبل کشیده بودیم من به در خانه آنها رفتم و زنگ در را زدم. نیمه شب بود و همه خواب بودند، به همین دلیل مدتی طول کشید تا صدایی را در حیاط شنیدم. صدای سمیرا بود. من چیزی نگفتم. سمیرا هم بیخبر از آنچه در کمینش است به سمت در خروجی راه افتاد. سلاحم را مسلح کردم. در همان تاریکی اسلحه را به طرف در خروجی گرفتم و به شمارش قدمهای سمیرا پرداختم. از صدای پا متوجه شدم که پشت در خروجی است و به او تیراندازی کردم. با صدای فریاد خفیف سمیرا مطمئن شدم که تیر به او خورده است، سریع فرار کردم و به خانهام رفتم.»
پسر جوان در ادامه اعترافاتش گفت: «اسلحه را داخل خانه مخفی کردم و خودم را فورا به نزدیکی خانه سمیرا رساندم. زمین کشاورزیام همان اطراف بود. به دو دلیل خودم را به مزرعه رساندم. اول آنکه آمار و اطلاعات به دست آورم و مطمئن شوم سمیرا کشته شده است و دوم آنکه همه مرا در مزرعه و مشغول کار کردن ببینند. اینطوری شاهد داشتم که زمان حادثه در مزرعه بودم و در این جنایت نقشی نداشتم. من در مزرعه شاهد همه اتفاقات بودم و با رسیدن آمبولانس و خودروی پلیس طوریکه مردم مرا ببینند از مزرعه بیرون آمدم و خودم را به محل حادثه رساندم.»
سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان نیز درباره این پرونده میگوید: «با آنکه متهم اصلی پرونده سعی داشت با کتمان حقیقت و شاهدسازی از قتل تبرئه شود و خود را بیگناه جلوه بدهد، با اقدام بموقع کارآگاهان جنایی راز این جنایت برملا شد.»/ ضمیمه تپش
مرجان رضایی
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به بهانه نمایشگاه «مشق دل» در گالری صداوسیما
در گفتوگوی «جامجم» با یک مشاور خانواده مطرح شد
دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفتوگو با «جامجم» تأکید کرد آییننامه این رویداد ادبی نیاز به تجدیدنظر دارد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد