از قدیم مقتلخوانی، جمعآوری روایتهای مختلف درباره امام حسین از سوی اهل بیت و بیان جنبههای تاریخی این ماجرا رواج زیادی داشته است. البته در این میان نباید از شعرها چشمپوشی کرد. سرودن اشعار چه آنها که شاعر برای دل خود سروده و چه آنها که برای مداحی و مراسم و تعزیهخوانی سروده شده، گاهی اوقات زبانزد عام و خاص شده و سالها در خاطرهها مانده است. معمولا در انتخاب آثار مرتبط با کربلا نکاتی مهم وجود دارد؛ ازجمله بیان تاریخی دقیق عاشورا، شرح جنبههای فلسفی و اجتماعی عاشورا، دوری از انحرافات و غلو و استناد به منابع معتبر و از همین جاست که کتابها راههای مختلفی را در پیش میگیرند. بعضی با استناد به احادیث و روایات، به نقل تاریخی ماجرای عاشورا میپردازند و برخی با بررسی روایات به تحلیل پیام عاشورا مشغول میشوند. نگاه تاریخی و تحلیلی به واقعه عاشورا موجب میشود، نکات گاه مبهم در ذهن مخاطب بهروشنی بگراید و از طرفی موجب شود فهم عمیق و جدید از این ماجرای زاینده و جانبخش به دست آید.
وجود این پیشینه غنی و باسابقه درباره امام حسین (علیهالسلام) و عاشورا موجب شد، به سراغ برخی نویسندگان، شاعران، اندیشمندان و استادان دانشگاه برویم و از آنها بخواهیم، بهترین کتابی را که تاکنون در این باره مطالعه کردهاند، با توضیحی کوتاه به ما معرفی کنند.
مطهری و حماسه حسینی
حماسه حسینی کتابی دوجلدی است که شامل سخنرانیها و یادداشتهای شهید مرتضی مطهری درباره حادثه کربلا و تاثیرگذاری آن میشود. (گرچه در گذشته این کتاب به صورت سه جلدی منتشر شده است)
این کتاب که در اصل سخنرانیهای شهید مطهری است، در هفت فصل جمعآوری شده: حماسه حسینی، تحریفات در واقعه کربلا، ماهیت قیام حسینی، تحلیل واقعه عاشورا، شعارهای عاشورا، عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی، عنصر تبلیغ در نهضت حسینی.
بررسی عاشورا از جنبههای مختلف و حتی دقت بر کلماتی که درباره این حماسه باید به کار ببریم، همراه مصداقهای قرآنی و حدیثی و تجربیات شهید مطهری موجب شده تا کتابی جامع شکل گیرد که در ابعاد مختلف، نیاز مخاطب را مرتفع میسازد.
گرچه بازگویی این نکته ضروری است که شهید مطهری خود ناظر بر چاپ این کتاب نبودهاند و بعضی یادداشتهای ایشان، از سوی خودشان، بررسی نهایی نشدهاند.
در اینجا برای آشنایی با محتوای کتاب، به نکاتی در بعضی از فصلها اشاره میکنیم:
در فصل دوم این کتاب که درباره تحریفات در واقعه تاریخی کربلاست، شهید مطهری معنی تحریف و انواع آن را بیان میکنند و نمونههای متعدد آن را نشان میدهند. همچنین به عوامل تحریف و اغراض دشمنان مانند تمایل به اسطورهسازی اشاره میکنند. البته تحریفات معنوی حادثه کربلا را هم معنا میکنند و هم شرح میدهند.
در فصل پنجم کتاب ایشان هم کلمه شعار را معنا میکند و هم از شعارهای امام حسین(ع) میگوید و هم مساله تشنگی را مطرح میکنند و در این بین به عباراتی که رایج است ولی در کتب اصیل و معتبر دینی نیامده، اشاره میکنند تا افراد به غلو و همچنین ادعای دروغ درباره امام حسین(ع) گرفتار نشوند.
در فصل تحریفات عاشورا، ایشان هم از عوامل ایجاد تحریفات و هم از وظیفه ما در برابر تحریفات میگویند. در فصل هفتم کتاب که درباره تبلیغ است، شهید مطهری علاوه بر تعریف تبلیغ و بیان فرق تبلیغ با امربهمعروف و نهی از منکر، شرایط موفقیت تبلیغ یک پیام را مطرح میکنند که نگاه دوجانبهای دارد. به این شکل که این مطالب هم برای مبلغان امروزی کارآمد است و هم در حین این توضیحات جایگاه و چگونگی تبلیغ را در ماجرای حماسه عاشورا شرح میدهند.
کتاب حماسه حسینی همچون دیگر آثار شهید مطهری از سوی انتشارات صدرا به چاپ رسیده است.
امروز در این صفحه استاد محمود حکیمی و عماد افروغ این کتاب را برای مطالعه به خوانندگان پیشنهاد دادهاند.
لهوف، مقتلی آکنده از درد
«اللهوف علی قتلی الطفوف» مشهور به لهوف یکی از کتابهای سیدبن طاووس است که تاکنون بارها توسط ناشران مختلف ترجمه شده و به چاپ رسیده است. این کتاب رویکردی واقعگرایانه به ماجراهای کربلا دارد که حتی برای توصیف اتفاقات از شعر نیز در متن استفاده کرده است و چنان دقیق و تاثیرگذار واقعه عاشورا در آن ذکر شده که بیاختیار اشک از چشمان خواننده جاری میشود.
دقت در معرفی اشخاص و ذکر منابع معتبر و حتی توضیح ویژگیهای تاریخی و جغرافیایی موجب شده که لهوف کتابی معتبر در حوزه عاشوراپژوهی به حساب آید و از همین رو امروز در صفحه کتاب، رضا اسماعیلی و حسین اسرافیلی از شاعران شناخته شده کشورمان پیشنهاد کردهاند که مردم در ایام محرم این کتاب را مطالعه کنند.
لهوف در 3 مسلک نوشته شده است:
مسلک اول: در امور مربوط به پیش از جنگ (شامل: میلاد امام حسین(ع)، نامه کوفیان به امام حسین(ع)، اعزام جناب مسلم بن عقیل به کوفه، نامه امام به اشراف بصره، حاکم شدن ابن زیاد بر کوفه، حرکت امام به سوی عراق، مواجه شدن امام با سپاه حر و...)
مسلک دوم: در شرح حال جنگ و امور نزدیک به آن (شامل: خطبه امام در مواجهه با سپاه عمربن سعد، اماننامه شمر برای فرزندان ام البنین، شب عاشورا، روز عاشورا، عاقبت کار حاضرین در کربلا و...)
مسلک سوم: امور پس از شهادت (شامل: حرکت اهل بیت امام به همراه سرهای شهدا، اسرا در شام و کوفه، بازگشت اهل بیت به مدینه الرسول و...)
هنگام صحبت از لهوف، کمتر درباره نویسنده آن و زندگینامه او صحبت میشود در حالی که نکاتی خواندنی در سرگذشت او وجود دارد. سیدرضیالدین، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) و امام سجاد(ع) بوده که سال 589 هجری در شهر حله به دنیا آمده است. جد هفتم او، محمد بن اسحاق، که به خاطر زیبایی و ملاحتش به طاووس مشهور شده بود از سادات بزرگوار مدینه محسوب میشد.
سیدبن طاووس در بین علما و مردم زمان خویش از احترام خاصی برخوردار بود. او علاوه بر اینکه فقیهی نامآور بود، ادیبی گرانقدر و شاعری توانا شمرده میشد، گرچه شهرت اصلی او در زهد و تقوی و عرفان اوست و بیشتر تألیفات او در موضوع ادعیه و زیارتنامههاست.
طاووس، کتابخانه بزرگ و بینظیری با حدود 1500 جلد کتاب داشت که از جدش به ارث برده بود و او به گفته خودش تمام آن کتابها را مطالعه کرده یا درس گرفته بود.
سید علی بن طاووس سال 664 هجری در هفتاد و پنج سالگی و در شهر بغداد فوت کرد و بدن شریفش را به نجف اشرف منتقل کردند و در حرم امیرالمؤمنین(ع) به خاک سپردند.تاکنون لهوف با بیش از ده ترجمه گوناگون به زبان فارسی منتشر شده است.
شیرجه در آبهای هور
چندی پیش دستنوشته رهبر معظم انقلاب بر کتاب «لشکر خوبان» رونمایی شد، این کتاب خاطرات داستانی «مهدیقلی رضایی» از رزمندگان قدیمی آذربایجان و حاصل گفتوگوی طولانی فرج قلیزاده با مهدیقلی رضایی است که بخشی از آن به قلم معصومه سپهری بازنویسی شده و در این کتاب آمده است.
مهدیقلی در روایت خود، جنگ را نه از منظر خاطره، بلکه گاه از چشم یک منتقد نگریسته است و همین شاید بتواند گامی نو در فهم زوایای گوناگون نبرد هشت ساله مردم ایران باشد.
با هم سطرهایی از این کتاب را ورق میزنیم:
«زندگی در آن مقر با آب و شنا پیوند خورده بود. آن قدر در شنا استاد شده بودیم که حتی برای رفتن از این سوی مقر به آن طرف، خود را توی آب میانداختیم چون با شنا راحتتر و سریعتر میرسیدیم.
هر لحظه آماده بودیم که در صورت لزوم توی آب شیرجه برویم. از اینرو معمولا لباسهای سبکی میپوشیدیم که در صورت افتادن در آب بتوانیم بدون احساس سنگینی شنا کنیم.
مهمترین ثمره زندگی در آب، ورزیدگی همه نیروهای اطلاعات بود.
مسیرهای طولانی هشت و ده کیلومتری را با شنا طی کردن مسألهای عادی شده بود و اصلا یکی از اهداف درازمدت قرارگاه از این که مثلا لشکر عاشورا در فلان منطقه مستقر شود، این نکته بود که با توجه به عملیاتهای آینده، نیروها در مناطقی مشابه باشند و قدرت، مهارت و ورزیدگی لازم را کسب کنند.
ماه رمضان بود. از هر راهی که به ذهنمان میرسید وارد شدیم تا از مسئولان اجازه بگیریم و بتوانیم روزه بگیریم، اما این اجازه صادر نشد.
برنامههای عزاداری رونق گرفته بود. دوشنبهها، دعاهای توسل به سینهزنی و عزاداری ختم میشد و پنجشنبهها دعای کمیل داشتیم. همه نمازها به جماعت ادا میشد و امام جماعتمان طلبهای بود بهنام «حسن نصیری». هر صبح همه با هم دعای عهد میخواندیم و تقریبا همیشه صحنه زیبای طلوع آفتاب هور را میدیدیم.
تابستان بود و گرمای روز به حمله شبانه پشهها آمیخته بود. بیرون چادر، پلهای نفر را به صورت تختخواب درست کرده بودیم و پشهبند را به آنها وصل میکردیم. پشهبند ما را از هجوم شبانه پشههای سمج هور در امان نگه میداشت.
شبها هوای آزاد بسیار خنکتر و باصفاتر از داخل چادرها بود. خنکای نسیمی که از روی آب میوزید و صدای آرام نیها و آسمان پرستاره روشن، تصویر زیبای شبهای شط علی بودند.
احاطهشدن با آب حُسن بزرگ دیگری هم داشت؛ بچههایی که نیاز به غسل داشتند مشکل پیداکردن حمام را نداشتند، چون همه جا آب بود.
گاهی صبحها با صدای افتادن چیزی در آب از خواب بیدار میشدیم و میفهمیدیم که یک نفر برای این که تنها توی آب نپرد، دو سه نفر دیگر را هم توی آب هل داده است.
یک روز صبح در صف دستشویی ایستاده بودیم که یکی از بچهها دمِ گوشم گفت: «مهدی، منو هل بده تو آب تا سر حال بیام.»
ـ چرا من هلت بدم. خودت بپر!
اما او، من و چند نفر دیگر از منتظرین صف دستشویی را هم توی آب برد. مناسبات بچهها به گونهای بود که برای این که بعضی از بچهها به خاطر این مسأله ناراحت و شرمنده نشوند ناگهان سر و صدا بلند میشد که: در این لحظه هیچکس روی پلها نخواهد بود؛ همه باید توی آب باشند! محض شیرینکردن قضیه عدهای از این تصمیم همگانی سرپیچی میکردند.
بنابراین جستجو برای یافتن آنهایی که توی آب نبودند شروع میشد و وای به حال کسی که با پای خودش توی آب نرفته بود!
گاهی خود ما هم جزو فراریها بودیم. چون لباس تنمان بود، حوصله خیس شدن و بعد خشککردن لباسها را نداشتیم. برای چنین موارد اضطراری هیچ ترفندی کارگر نبود.
بعضی از بچهها تا صدای «بپرید توی آب» را میشنیدند، زود رو به قبله میایستادند و «الله اکبر» میگفتند که مثلا ما داریم نماز میخوانیم، اما بچهها به آنها هم رحم نکرده و آنها را در همان حال بلند کرده، وسط آب رها میکردند!
شاهکار سید حسن حسینی
وقتی تابستان سال 1371، نخستین چاپ کتاب «گنجشک و جبرئیل» اثر روانشاد سیدحسن حسینی، منتشر شد، کمتر کسی میتوانست پیشبینی کند این کتاب کمحجم و ارزانقیمت، به یکی از پرتیراژترین و شاهکارهای ادبیات آیینی و فراتر از آن شعر نو ایران تبدیل شود.
کتابی سامانیافته از 30 قطعه شعر نو و سپید که شاعر، تمام آنها را سالهای 63 و 64 سروده بود و پس از مدتها تأمل و تدقیق، آنها را هفت سال بعد به گردونه نشر سپرده بود.
اما جایگاه جدی و مهم «گنجشک و جبرئیل» و شاعر آن «سیدحسن حسینی»، صرفا محصول سرودن مجموعهای از شعر مذهبی خوب نبود؛ سیدحسن حسینی با تمرکز بر یک حوزه کار نشده و تلاش و پیرایش محتوا و صورت شعر مذهبی و ریختن آن در قالبی تازه، مجموعهای به دست داده بود که جای خالی آن در تاریخ شعر نو فارسی بسیار نمایان بود.
در صفحه امروز، رضا امیرخانی نویسنده شناختهشده کشورمان و همچنین افشین علاء شاعر کودک و نوجوان پیشنهاد دادند که مخاطبان در ایام سوگواری سالار شهیدان این کتاب را تهیه و مطالعه کنند.
به همین بهانه سه شعر مشهور از گنجشک و جبرئیل را برای شما منتشر میکنیم.
(1)
به گونه ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادریات
با جبل نور
چون آیههای جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمه گاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانه حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست
(2)
چه منطق سیّالی
در کلام سرخ این قبله
موج میزند
فلسفه نمیبافم
سخن از گلوی تردی است
که صادقانه
بر فراز منبر برآمد
و بلاغت را به عرش رسانید
به روایتی صادق و صمیمی:
استثنایی بزرگ
در تاریخ فوران
سیلانی بیسقوط
فریادی متصاعد
که با سه شعله زبانه کشید
به آفتاب بگو
غرور کور حرمله
آیا مجاب خواهد شد؟
(3)
آینده آسمان تاریک بود
و تکلیف ابرها را
کبریت هیچ صاعقهای روشن نمیکرد
عمود شب
در گلوی افق
فرو میرفت
و حنجرهای
برای فردای رسالت
صیقل میخورد
ستارهها
یک یک
ـ سرخ ـ
سو سو زدند
و با سه شعله
گلوگاه راه شیری شکافت
و آرام آرام
از کارگاه پلکی روشن تراش
سرنوشت مجهول آسمان
آفتابی شد...
هنوز
تقدیر کهکشانهای ناملموس
بر مدار
خون دنباله دار تو
احساس میشود!
حورا نژاد صداقت / جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد