دکتر ضیا موحد استاد و مدیر گروه منطق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و رئیس انجمن علمی منطق کشور هستند. گفتوگوی ذیل به مناسبت روز جهانی فلسفه با ایشان ترتیب داده شده است که در ادامه میآید.
آقای دکتر، وضعیت فلسفه و بهطور خاص، منطق را در کشور چگونه میبینید؟ لطفاً این پرسش را با محوریت انجمن منطق، که یک انجمن علمی در حوزه فلسفه است، پاسخ دهید و نیز نمایی از وضعیت مطلوبی که باید به آن برسیم ترسیم کنید. مناسب است از انجمن آغاز کنیم. راجع به پیشینه تأسیس انجمن منطق و کارهایی که تاکنون در این انجمن انجام شده است و برنامههایی که در آینده برگزار خواهد شد برایمان توضیح دهید:
انجمن منطق ایران در اردیبهشت سال 1389 تأسیس و در اردیبهشت امسال دوساله شد. فعالیتهای انجمن، در سال اول، بیشتر فعالیتهای اداری بود بهمنظور به ثبت رساندن انجمن، پیداکردن دفتری برای آن و یافتن محلی برای برگزاری سمینارهای آن. متأسفانه تاکنون چنین محلی نداریم. فقط یک دفتر در خیابان نجاتاللهی داریم.
در آنجا یک سوم از یک اتاق را به ما دادهاند و بابت آن ماهی 125 هزار تومان هم کرایه میدهیم. بنابراین، جایی نداریم برای اینکه آرشیوی تشکیل دهیم و برنامههایی را پیگیری کنیم. فعالیتهای مختلفی تاکنون داشتهایم؛ یکی از آنها عبارت است از تفاهمنامههایی که با جاهای مختلف امضا کردیم، ازجمله با انجمن پژوهشی حکمت و فلسفه. جا دارد که از مؤسسه به خاطر پشتیبانی مطلوبی که از ما میکند تشکر کنم زیرا ما، هر ماه، جلسات هیأت مدیره را در اینجا تشکیل میدهیم و در همان روزی که جلسه هیأت مدیره را تشکیل میدهیم یک سخنرانی هم برگزار میکنیم. یک خبرنامه هم در سایت انجمن داریم.
بنابراین، تاکنون سایت و خبرنامه را راهاندازی و چند سمینار را هم با پشتیبانی مؤسسه برگزار کردهایم. یکی از آنها سمینار «آلن تورینگ» بود که در برگزاری این سمینار، علاوهبر مؤسسه حکمت و فلسفه، مؤسسه پنجره نیز همکاری داشت و از سمینار حمایت میکرد. همینطور، دانشجویان دانشگاه تهران چندین سخنرانی ترتیب دادند که آنها هم با پشتیبانی انجمن منطق برگزار شد. انجمن تاکنون کارهایی درحد برگزاری کلاس و سخنرانی انجام داده است. فعالیتهایی هم که اعضای انجمن، بهخصوص اعضای هیأت مدیره، مثل آقای دکتر نبوی، آقای دکتر اژهای، آقای دکتر محمدزاده و خانم فرشته نباتی میکنند نیز معمولاً با پشتیبانی انجمن علمی منطق ایران انجام میگیرد. اینها کارهایی بود که تاکنون انجمن منطق، درحد امکانات خودش، که شاید واقعاً بشود گفت امکاناتی نیست، داشته است.
آیا تأسیس انجمن منطق پیش از این سابقهای داشته است؟ یا اینکه اساتید رشته منطق، بهنوعی، دور هم جمع شوند و کارهای مشترکی انجام دهند؟
نه، قبلاً در قالب N. G. O ما چنین چیزی نداشتیم. این اولین انجمن علمی منطق ایران است. البته انجمن منطق خودبهخود «علمی» هست اما چون انجمنهای دیگری هم وجود دارند که «فنی»، «پزشکی» و.. . هستند، وزارت علوم اصرار دارد که این انجمن را با عنوان «انجمن علمی» نام ببریم. بنابراین، اگرچه صفت علمی در اینجا زائد بهنظر میرسد، از نظر اداری ما ناچار بودیم که آن را به کار بریم.
در انجمن، درقالب برگزاری کلاس، سمینار و سخنرانی بیشتر به چه حوزههای خاصی پرداخته میشود؟
تقریباً میشود گفت که سعی کردیم همه بخشهای منطق در نظر گرفته شود، یعنی، منطق سنتی، منطق جدید، فلسفه منطق قدیم و جدید و منطق و کامپیوتر. البته ما امیدواریم که در آینده کمیتههایی را تشکیل دهیم. حتی عناوین آن کمیتهها را هم انتخاب کردهایم که چه موضوعاتی باشد. طبعاً هر کدام از آن کمیتهها سرپرستی پیدا میکند و عدهای زیر نظر آن سرپرست کار و تحقیق میکنند.
آیا به غیر از خبرنامهای که در سایت منتشر میکنید تاکنون فعایتی در قالب انتشار کتاب داشتهاید؟
متأسفانه امکانی که ما داریم فعلاً در همین حد است. البته کمال مطلوب ما گرفتن امتیاز یک مجله است. فکر این را کردهایم ولی باید توجه کنید که این مجله، اولاً، باید سطح علمی خیلی بالایی داشته باشد و ثانیاً، به اندازه کافی برای چند شماره آن مطلب داشته باشیم. بنابراین، این مجله ماهنامه نمیتواند باشد و شاید فصلنامه یا حتی دو فصلنامه مناسبتر باشد. فرایند گرفتن امتیاز هم مستلزم جریانی اداری است.
دانشآموزان ما وارد دبیرستان میشوند ولی از منطق گریزاناند. منطقی که در دبیرستان به دانشآموزان درس میدهند منطق قدیم است که به اسم «منطق صوری» به آنها درس میدهند و البته آنها به طنز، آن را «منطق زوری» نامیدهاند. |
اگر از منظر یک نظام دانشگاهی به منطق نگاه کنیم، میبینیم که پرداختن به منطق، به عنوان یک موضوع مستقل، قدمت زیادی ندارد. مثلاً گروههای منطق در تحصیلات تکمیلی چند سالی است که راهاندازی شده و مشغول فعالیت شدهاند. در برنامهریزی آموزشی رشته فلسفه نیز بهنظر میرسد که منطق همواره در حاشیه بوده است. با این توضیحات، به نظر شما، پرداختن مستقل به منطق چه تأثیری بر آموزش فلسفه دارد؟ طبعاً انجمن منطق میتواند در این شرایط بسیار مؤثر باشد.
این موضوع که به منطق بهطور مجزا پرداخته نمیشود فقط در کشورهایی مثل ایران اتفاق میافتد وگرنه در دیگر کشورها این طور نیست. منطق ریاضی که جایگاه خاص خودش را دارد و در زمینه مباحثی که بیشتر جنبه ریاضی دارند، تحقیق میشود. در گروههای فلسفه هم گرایش به منطق بسیار قوی است، خصوصاً در کشورهای انگلیسیزبان. این گرایش روزبه روز هم گسترش بیشتری پیدا میکند و بسیاری از مسائلی که در فلسفه زبان، فلسفه ذهن و کامپیوتر طرح میشود پیوند مستقیمی با منطق پیدا میکند. در دایرهالمعارف بریتانیکا علوم به هفت گروه قسمت تقسیم شده است که یکی از آنها منطق است. منطق، بدون هیچ شک و شبههای،، در غرب جایگاهی خاص در دپارتمانهای ریاضی و فلسفه دارد.
نکته جالب دیگری که اهمیت دارد این است که اگر به واژهنامههای توصیفی آکسفورد یا کمبریج یا دیگر کشورهای انگلیسیزبان، تأکید میکنم: «کشورهای انگلیسیزبان»، مراجعه کنید، میبینید که مدخلهای منطقی این کتابها بسیار زیاد است و گاه از 20% هم بیشتر میشود. وقتی که راهنمای منطق ریاضی در یک جلد منتشر شد، راهنمای منطق فلسفی یا فلسفه منطق در چهار جلد منتشر شد. اخیراً این راهنمای چهار جلدی به شانزده جلد رسیده است.
از آنجا که زبان تکیهگاه استدلال و علم است و از جنبه ریاضی محض تا جنبه ادبی را شامل میشود (اخیراً به ادبیات، بهخصوص «استعاره»، بسیار توجه شده و این توجه خیلی بیشتر و عمیقتر از کارهایی بوده که تاکنون انجام شده است)، جای تأسف است که در کشور ما، دانشآموزان ما وارد دبیرستان میشوند ولی از منطق گریزاناند. منطقی که در دبیرستان به دانشآموزان درس میدهند منطق قدیم است که به اسم «منطق صوری» به آنها درس میدهند و البته آنها به طنز، آن را «منطق زوری» نامیدهاند.
البته یک مسئلهای در اینجا وجود دارد. یادم هست که شما سر کلاسهایتان از قول تیموتی ویلیامسن میگفتید که «فلسفه همان منطق است بهعلاوه کمی تخیل» و این درست برخلاف شهودی است که ما در این نظام آموزشی داریم؛ یعنی ما، به عنوان دانشجویان فلسفه، هیچ ارتباطی بین آنچه بهعنوان فلسفه میخوانیم، حالا چه فلسفه اسلامی و چه فلسفه غرب، و آنچه که به عنوان منطق میخواندیم، چه منطق قدیم و چه منطق جدید، بهخصوص منطق جدید، نمیدیدیم. همیشه گویی کلاسهای منطق در حیطهای مجزا از کلاسهای فلسفه و تاریخ فلسفه بودهاند. یعنی میخواهم بگویم گریز از منطق، علاوهبر عللی آموزشی، فرهنگی و تاریخی که دارد، میتواند این علت را هم داشته باشد که خود دانشجو هم کاربرد منطق را در چیزهایی که میخواند درک نمیکند.
بله، نکتهای که میگویید به نقش تعلیمات ما برمیگردد. توجه نشده است که منطق، به عنوان علمی که انسجام ذهنی به دانشجو میدهد، و مفاهیم آن در فلسفه و علوم دیگر، فراوان به کار میروند. برای کسانی که فلسفه قدیم میخوانند این نکته البته کاملاً روشن است چراکه در متون ان اصطلاحات منطقی به کار رفته است. مثلاً هنگام خواندن منظومه سبزواری درباره «حمل»، «موضوع» و «محمول» بسیار صحبت میشود. این رویکرد و این متون بازمانده دورهای است که در ایران منطق خیلی جدی گرفته میشد.
در قرن هفتم هجری، منطق در ایران خیلی جدی بوده است. کتابهایی که از آن زمان باقی ماندهاند، مثل شرح مطالع و شرح شمسیه یا پیش از آن، قسمت منطقیات اشارات ابنسینا جزء لاینفک فلسفه بودند. شاید هیچکس به اندازه ابنسینا منطق ننوشته است. شما باور نمیکنید که الان در کشورهای انگلیسیزبان، که ارزش منطق شناخته شده است، آن بخشی از آثار ابنسینا یا حکمای ما بیشتر جدی گرفته میشود که منطقی است.
کارهایی که خصوصاً ابنسینا در تحلیل زبان انجام میدهد بسیار مورد توجه قرار میگیرد. بنابراین، آن بیارتباطی، که شما احساس میکنید، به این دلیل است که ارتباطی که بین منطق قدیم و فلسفه قدیم بود دیگر وجود ندارد. شما در درسهای خود آن ارتباط را احساس نمیکنید. اگر فلسفه تحلیلی درست تدریس شود، این مسأله کاملاً مشخص میشود که چرا اینقدر برای ویتگنشتاین منطق مهم بوده است و چگونه است که تا کسی خوب منطق نخواند، تراکتاتوس را نمیفهمد. ویتگنشتاین، که یکی از سرامدان زمان ماست، خود تحت تأثیر فرگه بوده که منطقدان بزرگی است.
کواین، که بسیاری معتقدند بعد از راسل مهمترین فیلسوف تحلیلی است، معتقد است اساسیترین بخش آثارش منطقیاتش است. پاتنم هم همینطور است. بزرگان فلسفه تحلیلی همگی منطقدانان بزرگی هستند و اینکه تیموتی ویلیامسن میگوید فلسفه چیزی جز منطق و تخیل نیست (البته من از او پرسیدم: «آیا این تعریف شما از فلسفه است؟ ». او گفت: «نه، تعریف من نیست؛ توصیف من است»)، حق دارد که چنین بگوید. اینها یک دسته فیلسوف هستند، مثل سول کریپکی، دیوید لوییس و خود تیموتی ویلیامسن که نوشتههایشان بدون منطق دانستن مفهوم نیست. توجه کنید که کریپکی با کمک ابزار منطقی چه چیزهایی را ثابت میکند. او در تحلیل تفاوت «اسم خاص» با «وصف خاص» از ابزار منطقی استفادههای زیادی میکند. میگوید چیزهایی که ضروری هستند لزوماً پیشینی نیستند.
به باور او، ما گزارههایی داریم که ضروری پسینیاند و این به معنی خراب کردن بسیاری از تزهای جا افتاده فلسفه غرب است. در فلسفه سنتی اعتقاد بر این بود که میتوان به بسیاری از امور به شکل پیشینی علم داشت زیرا معتقد بودند امور پسینی تجربی هستند و در مورد تجربه هم نمیتوان گفت چیزی قاطعانه صحیح است. بنابراین، صدق نتیجهای که از تجربه به دست میآید «ضروری» نیست بلکه «ممکن» است. یا در این مسأله که فلسفه قدیم معتقد بود «هر جسم یک دسته خواص اولیه دارد و یک دسته خواص ثانویه»، کریپکی فقط با کمک تحلیل منطقی درصدد برمیآید این باور را رد کند. ببینید، من نمیگویم موفق شده که آن را رد کند بلکه فقط میگویم ابزار منطقی، تخیل و قدرت تفکر اوست که در این کار یا در نظریه صدقی که ارائه میکند نقش دارد. بزرگترین مشکل در مورد صدق همین «پارادوکس دروغگو» است.
تمام چیزهایی که درباره پارادوکس دروغگو میگویند تحلیلهای منطقی است. در معرفتشناسی، مهمترین مثال نقضی که گفته شده است مثال نقض ادموند گتیه بود که آن را با تحلیلی منطقی طی یک مقاله یکصفحهای نشان داده بود. تیموتی ویلیامسن در اینباره نوشتههایی دارد. او میگوید کسانی که تأمل فلسفی صرف، فلسفهورزی روی صندلی (Armchair philosophy) و کاری نداشتن با جهان را دستکم میگیرند اشتباه میکنند چون تمام ریاضیات همین است. چطور شما در ریاضیات قبول میکنید که کسی تفکر انتزاعی کند ولی در فلسفه قبول ندارید؟ او با کسانی که معتقدند که فلاسفه باید به آزمایشگاه بروند و دست به آزمایش بزنند شدیداً مخالف است و میگوید نتایجی که آنها به دست میآورند، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست با آنچه که فیلسوفان ازطریق تحلیل فلسفی میتوانند به دست آورند. اگر شما ارتباطی بین منطق و آموزش فلسفه نمیبینید به این دلیل است که فلسفه خوب درس داده نشده است. من چندین کتاب دیدهام که با عنوان Informal logic چاپ شده است.
اینها آمدهاند استدلالهایی را که در کتب قدما هست، از ارسطو و افلاطون گرفته تا دکارت، بیرون کشیده و تحلیل کردهاند تا ببینند آیا نتایجی که فیلسوف از آنها گرفته است درست است یا خیر. شما میدانید که گاهی یک استدلال چند جور تحلیل میشود و بسته به اینکه آن را چطور تحلیل کنیم نتایج مختلفی میتوان از آنها گرفت. این نوع کارها کارهایی است که فقط با کمک ابزار منطق انجام میشود.
ما تقریباً هیچ فیلسوف بزرگی نداریم که مدت زیادی منطق کار نکرده باشد؛ حتی آنهایی که به دلایلی، ضد منطق ریاضی شدند نیز اطلاعات منطقی زیادی داشتند. من همیشه به دانشجویان میگویم فکر نکنید آمدهاید اینجا که درست استدلال کردن را یاد بگیرید، چون ممکن است شما دانشجوی منطق باشید ولی در زندگی روزانه اشتباه استدلال کنید. ارسطو اشتباه دارد؛ فرگه اشتباه میکند و در یک مسأله بهکلی دچار تناقض شده است؛ گودل هم اشتباه میکند. کواین کتابی نوشت و بعد از چاپ متوجه شدند که در کتاب تناقض است. اما ما برای فواید دیگری است که منطق یاد میگیریم. این مثال مثال خوبی نیست اما تفاوتی هست بین کسی که زبان فارسی را خوب حرف میزند و مینویسد و کسی که صرف و نحو را خوب بلد است. کسی که صرف و نحو میداند یک علم را بلد است، یک چیز بالاتر و مهمتر را بلد است وگرنه صرف حرف زدن را که همه بلدند.
گذشته از اینکه ظرف ده- پانزده سال اخیر پرداختن به فلسفه تحلیلی بیشتر شده است، دو اتفاق هم درمورد منطق بهطور خاص افتاده است: اولاً، رشتهای تحت عنوان «منطق» برای کارشناسی ارشد و دکتری تأسیس شده و ثانیاً، به غیر از مدخل منطق صوری غلامحسین مصاحب و کتاب شما با عنوان درآمدی به منطق جدید منابع فارسی در منطق، بهویژه منطق جدید، کمی بیشتر از گذشته شده است. به نظر شما این دو اتفاق تأثیر مثبتی داشته است؟
بله، خیلی. وقتی کتاب درآمدی به منطق جدید منتشر شد، تقریباً هر سه یا چهار سال یکبار تجدید چاپ میشد اما الان هر سال تجدید چاپ میشود. جالب است که بیشتر کسانی که برای من نامه نوشته و یک غلط چاپی را تذکر داده یا پیشنهادی کردهاند، کسانی هستند که کتاب را خودشان خواندهاند. گاه حتی کسانی که دانشجوی منطق نیستند، خیلی جدیتر از دانشجویان فلسفه منطق کار کردهاند و علاقهمند شدهاند. اگر به حجم کتابهایی که هر سال به زبان انگلیسی در حوزه منطق منتشر میشود دقت کنید، متوجه میشوید چه خبر است. من یکبار که به کتابفروشی دیلونز، که نزدیک یونیورسیتی کالج است، رفتم، کتابفروش گفت که در بخش فلسفه، قفسه منطق پرفروشترین است.
تقریباً برعکسِ اینجاست.
شاید.
ولی البته بهنظر میآید که وضع دارد بهتر میشود.
بله، کتاب منطق موجهات، که من فکر نمیکردم به این زودی به چاپ دوم برسد، به چاپ سوم رسید. تازه منطق موجهات یک بحث خاص است و باید کمی منطق جدید دانست تا بشود آن را یاد گرفت.
البته میشود این مسأله را ذیل توجهی هم که در سالهای اخیر به فلسفه تحلیلی میشود جمع کرد و با آن توضیح داد.
هم توجه به فلسفه تحلیلی و هم بخش ریاضی منطق مؤثر است. در بخش ریاضی، آن دسته از دانشجویان ما که به خارج رفته و برگشتهاند، الان استادان بسیار خوب و منطقدانان ورزیدهای شدهاند. کتابی که برای منطق ریاضی به قلم آقای دکتر محمد اردشیر نوشته شده است نیز در عرض مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید.
بازگردیم بهN. G. Oها و انجمن علمی منطق ایران. به نظر شما، بهطور کلی چه کارهایی از N. G. Oهای فعال در فلسفه و منطق بر میآید؟ من یک فرضی در ذهنم دارم و آن این است که فلسفه در خارج نظام دانشگاهی ما بسیار فعال و پویا است، هم در قالب برخی مؤسسهها و هم در قالب بسیاری از کتابهایی که بهصورت تألیف یا ترجمه منتشر میشوند. نویسندگان یا مترجمان فعالی هستند که خارج از نظام دانشگاهی کار میکنند. اما به نظر میرسد که فلسفه در داخل دانشگاهها حالت پیرو و تابع دارد و بسیار آهسته قدم برمیدارد. N. G. Oها و مؤسساتی که در زمینه فلسفه کار میکنند چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
N. G. Oها درست بهدلیل کمبودهای دانشگاهها درست میشوند. در خارج از ایران هم همینطور است. یعنی وقتی دانشجویان میبینند دانشگاهها خیلی محافظهکار شدهاند، برای بهبود وضعیت خود دست به تشکیل N. G. Oها میزنند یا نهادهایی را در بیرون از دانشگاه تأسیس میکنند که دیگر دچار بوروکراسی اداری و قوانین دستوپاگیر دپارتمانها نباشند. ببینید، در دپارتمانها، افرادی میآیند و دیگر جا میافتند. بگذارید از خودم مثال بزنم. من منطق تدریس میکنم. من چقدر میتوانم پابهپای آنچه که در دنیا اتفاق میافتد جلو بروم؟ باید نیروهای تازهای بیایند و جایگزین استادان قدیمیتر شوند. در دانشگاهها این کار بهکندی انجام میگیرد. بهعلاوه، متأسفانه در حال حاضر کسانی به دانشگاه تزریق میشوند که اصلاً صلاحیت تدریس ندارند. یکی از دانشجویان به من گفت معلمی که در دانشگاه به ما منطق درس میداد کلمه «همارز» را بهصورت «همعرض» نوشته بود و بعد که دانشجویان به او گفتند این غلط است و «همارز»، به معنی همارزش، اینگونه نوشته میشود، او از کار خودش دفاع میکرد.
در چنین مواردی است کهN. G. Oها میتوانند به داد علاقهمندان برسند. گذشته از این، در کلاسهای آزاد، دانشجویانی از رشتههای دیگر در درس شرکت میکنند که نمیتوانند بروند سر کلاس رشته فلسفه بنشینند و حتی شاید با مقررات فعلی، آنجا راهشان ندهند. در این کلاسها، پزشک، مهندس، فیزیکدان و ریاضیدان میآید و حاضر میشود.
اما آفاتی که گرفتارN. G. Oها شده هم زیاد است، یعنی بعضیN. G. Oها که رونقی دارند، آنهایی هستند که درآمد دارند، نفوذ دارند و میتوانند طرحهای مختلف بگیرند و از این طریق، کسب درآمد کنند و وضع مالیشان خوب باشد. ولی انجمن منطق چنین وضعیتی ندارد. ما با کمک اولیه وزارت علوم، که سه میلیون تومان است و در زمان تأسیس، این مبلغ را بهN. G. Oها میدهد، انجمن را تأسیس کردیم. البته همین مبلغ اندک را هم بعد از بیش از یکسال به ما دادند. منبع درآمد ما هم حق عضویت اعضاست که اغلب آنها دانشجو هستند. ما مجبور شدیم به اعضا بگوییم که همان حق عضویتی را که سال گذشته دادید برای دو سال از شما قبول میکنیم. بنابراین، ما اصلاً درآمد یا بودجهای نداریم در حالی که مخارجی هم داریم، مثل اجاره همان دفتر.
طبعاً یکی از راهکارها این است که حمایتی ازسوی یک نهاد دولتی صورت بگیرد یا اگر حمایت مالی نمیشود، از جنبههای بوروکراتیک امور کم شود و انجمن بتواند سادهتر به فعالیت خودش ادامه دهد و نیازمند خیلی از قواعد دستوپاگیر نباشد.
ببینید، در انجمن یک بازرس اصلی و یک علیالبدل حضور دارد. هیأت مدیره هم دو عضو علیالبدل و هفت عضو اصلی دارد که البته اول پنج نفر بودند و بعد دو نفر دیگر را هم اضافه کردیم. خانمی بود که کارهای اجرایی ما را انجام میداد ولی ایشان، که اول خیلی با شور و شوق آمده بود، کمی بعد کناره گرفت. الان ما برای برخی کارها، مثل تماس گرفتن با افراد، پیگیری کردن امور و نامهنگاریها به منشی نیاز داریم ولی چنین کسی را نداریم و تمام بار خبرنامه، خبررسانی به افراد و هماهنگ کردن کارها روی دوش یک نفر افتاده است. این کار خیلی سخت است چون ایشان خودش دانشجوست و الان درحال نوشتن پایاننامه است و من خود از اینکه کار زیادی به گردن ایشان بیفتد ناراضی هستم. در واقع، ما اصلاً درگیری بوروکراسی نداریم که این هم خودش یک عیب محسوب میشود.
یعنی آنقدر امکانات کم است که به این حد هم نمیرسد.
بله، خیلی از دانشجوها هستند که مایل به همکاری هستند و خیلی هم علاقهمندند اما نمیشود روی کمک دائم آنها حساب کرد. ما نمیتوانیم هر روز منشی عوض کنیم در حالی که هرکس بیاید، تا تجربهای پیدا کند میرود زیرا نه مسئولیتی دارد و نه ما در قبال کاری که میکند به او حقوقی میدهیم که بخواهیم از او بازخواست کنیم. تاکنون، بهواسطه پشتیبانی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، انجمن بقا یافته است. ما تصمیم داشتیم در زمان تعطیلات تابستان هم ماهی یک سخنرانی برگزار کنیم اما حتی یک سالن هم که بتوانیم سخنرانیها را در آن اجرا کنیم ازسوی وزارت علوم به ما داده نشد درحالی که آنها به ما قول داده بودند که یک دفتر به ما بدهند.
ظاهراً وزارت علوم فقط یک سالن دارد که برای آن باید زودتر ثبت نام کنیم و وقت بگیریم که آن هم اغلب برای روزهای چهارشنبه، که جلسات هیأت مدیره برگزار میشود، پر است. یعنی اگر مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران نبود، ما حتی برای برگزاری جلسات هیأت مدیره هم مشکل داشتیم، چه رسد به برگزاری این سخنرانیهایی که تاکنون چند تایی از آنها انجام شده است.
وضعیت فعلی که چندان مطلوب نیست؛ اگر بخواهید وضعیت مطلوبی را بهطور عام، در مورد فلسفه، که منطق هم جزئی از آن است، ترسیم کنید، با توجه نقشی که انجمنهای علمی میتوانند در کنار فعالیت رسمی نهادهای دانشگاهی، اساتید و دانشجویان داشته باشند، چه میگویید؟ چه وضعیتی را مطلوب میدانید و این وضعیت چه ویژگیهایی دارد؟
ببینید، فرهنگ یعنی تداوم. اینکه یک انجمن یک یا دو سال خوب کار کند و بعد از بین برود فایدهای ندارد. ما انجمنهایی داریم که موفقاند و باید ببینیم که آنها چه کار کردهاند. مثلاً انجمن ریاضی یک انجمن موفق است که خبرنامه و مجله دارد، کنگره تشکیل میدهد، تعداد زیادی عضو دارد و 30 سال است که کار میکند. من خود شاهد پاگرفتن انجمن فیزیک بودهام چون همسر من مدیر راهاندازی آنجا بود. آن انجمن هم مدتها جایی نداشت تا اینکه فکر میکنم آقای دکتر ثبوتی جایی را برایشان گرفت. انجمن زبانشناسی نیز، که من در رأس یکی از کمیتههای آن هستم، هنوز جایی ندارد درحالی که تقریباً ده سال است که تأسیس شده و گاهی، از نظر فعالیتهایش، بهعنوان نهاد غیردولتی برگزیده در سطح بینالمللی انتخاب شده است. با این حال، اولاً، انجمن حتماً یک جای خاص خود میخواهد.
ما اگر یک دفتر داشتیم که میتوانستیم فعالیتهایمان را در آنجا متمرکز کنیم، تا الان حتماً آرشیو منطقدانان، سیستم اطلاعرسانی کتابخانهای و مرکز ارتباط با مراکز بینالمللی را تشکیل داده بودیم. برای اینکه افراد بتوانند بیایند و با هم صحبت کنند جایی لازم است. ما باید این امکان را داشته باشیم که بتوانیم به منشی انجمن در ماه پولی پرداخت کنیم. ما باید بتوانیم کمیتههایمان را تشکیل دهیم. همین الان هم افرادی هستند که صلاحیت راهنمایی کردن تعدادی دانشجو را دارند و خودشان هم علاقهمند به این کار و داوطلب آن هستند.
بهطور کلی، شما فکر میکنید برای بهبود وضعیت فرهنگی تداوم مهم است.
بله، تداوم و ارائه خدمت به اعضا مهم است. اعضا حق عضویت میدهند و توقع دارند که به آنها خدمتی ارائه و نیازی برآورده شود. ما هم دلمان میخواهد این کار را بکنیم اما از حداقل امکانات بیبهره هستیم. من حتی برای شهردار تهران نامهای نوشتم و اهمیت قضیه را برای او شرح دادم. البته نمیدانم نامه به دست ایشان رسید یا خیر.
درمجموع، فکر میکنید این انجمنها میتوانند در فلسفه کمک بکنند.
خیلی این انجمنها خیلی مهماند. الان انتخاب موضوع و سخنران در همین سخنرانیهای ماهانه ما بسیار با دقت است. این سخنرانان حرفهای کاملاً تازهای میزنند و افراد، وقتی که وارد پرسشوپاسخ میشوند، خود اهمیت این سخنرانیها را درک میکنند. معمولاً در اینگونه محافل افراد شرکتکننده منفعل عمل میکنند. اما حالت انفعالی نداشتن مهم است؛ اصل فلسفه این است. ما عادت کردهایم که پای منبر سکوت کنیم. تلاش میکنیم در سخنرانیهای انجمن منطق این عادت را بشکنیم.
به نظر شما، از دستگاههای دولتی میتوان برای وصول به وضعیت مطلوب فلسفه چه اننتظاری داشت؟
من در مقام کسی که عضو هیأت امنای انجمن منطق و عضو هیأت مدیره انجمن فلسفه هستم، طبعاً معتقدم که دولت باید کمک کند و این کمک باید به شکل فراهم کردن جا و مکان و بعد هم مذاکره با انجمنها و سفارش طرح برای آنها باشد. ببینید، ما الان برای دوره دبیرستان کتاب مناسبی در منطق جدید نداریم. یکی از کارهایی که ما میخواستیم برای انجمن بکنیم این بود که پیشنهاد نوشتن کتاب درسی به وزارت آموزش و پرورش بدهیم. حتی بعضی دبیران پیش من آمدهاند و خواستهاند که برایشان سمینار بگذاریم و من حاضرم رایگان در این کار کمک کنم. بنابراین، ما حاضریم که به دانشگاه و وزارت آموزش و پرورش خدمات بدهیم. همین برنامه را نیز میتوان، با روشهای تازه و نوشتن متنهایی که منسجم باشند، درمورد فلسفه اجرا کرد، چه فلسفه قدیم و چه فلسفه جدید. اینها توقعاتی است که دو طرف، یعنی انجمنها و دولت میتوانند از هم داشته باشند.
در پایان، اگر نکتهای به نظرتان میرسد که طرح آن میتواند مفید باشد بفرمایید. امسال عنوان همایش روز جهانی فلسفه، «بررسی وضعیت فلسفه در ایران» گذاشته شده است. اگر در این مورد نکتهای دارید بفرمایید.
من نمیگویم مسائل یکشبه حل میشوند. اگر بخواهم درباره وضعیت فلسفه، بهطور عام، حرف بزنم، باید بگویم که فلسفه تحلیلی بدون منطق ناقص است. پایهگذاران فلسفه تحلیلی، فرگه، راسل، ویتگنشتاین، کواین، کارنپ و کریپکی همگی منطقدانانی هستند که منطق را در مسائل فلسفی بهطور جدی به کار میبرند. بنابراین، منطق باید خیلی جدی گرفته شود. مباحثی که به تازگی در منطق مطرح شده است حتی از سطح فلسفه بالاتر میرود و به هنرها هم کشیده میشود. مثلاً، بحث جهانهای ممکن در منطق موجهات توجه هنرمندان را هم به خودش جلب کرده است. درمورد مسائل متافیزیک بدون منطق نمیشود هیچ کاری از پیش برد و حرف حسابی زد. مسائل متافیزیکی را نمیشود در آزمایشگاه حل کرد. ابزار آن در منطق قوی و تخیل قوی است. در ایران وضعیت تدریس منطق، قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست. اما تا رسیدن به وضع مطلوب که دانشجوی فلسفه در هر بحثی، حضور منطق را حس کند، فاصله زیادی داریم.
(فرهنگ امروز)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد