کیهان:نقشه راه ما میتوانیم
«نقشه راه ما میتوانیم»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛«ما میتوانیم» منطق سهل و ممتنعی است، ممتنع است به اعتبار این که اقوام و ملتهای زیادی- بلکه همه ملتها و کشورها- دوست داشتهاند رؤیاها و آرزوها و آرمانهای خود را در عالم واقع متبلور کنند اما خیلی از آنها نتوانستند و آنجا که کار به موانع و مزاحمتها بهویژه از سوی حریفان گردنکلفت جهانی کشید ...
«ما میتوانیم» منطق سهل و ممتنعی است، ممتنع است به اعتبار این که اقوام و ملتهای زیادی- بلکه همه ملتها و کشورها- دوست داشتهاند رؤیاها و آرزوها و آرمانهای خود را در عالم واقع متبلور کنند اما خیلی از آنها نتوانستند و آنجا که کار به موانع و مزاحمتها بهویژه از سوی حریفان گردنکلفت جهانی کشید، کم آوردند و عطای ما میتوانیم را به لقایش بخشیدند. برگشتند و سر جای خود نشستند و تازه توهم به سرشان افتاد که واقعگرا شدهاند و واقعیت این است که «ما نمیتوانیم»! از انقلابیهای فتح و ساف نظیر یاسر عرفات بگیرید تا نامجویان اقتدارطلب در وسعت فاصله آلمان تا ژاپن که سودای سیادت بر جهان را داشتند اما امروز به انحای مختلف از سوی ابرقدرتها تحقیر میشوند و نمیتوانند حتی صدا به اعتراض بلند کنند. درباره شنود مکالمات صدراعظم آلمان از سوی سازمان سیا گفته شد که خیلی به خانم مرکل توهین شده و او از دوستان آمریکایی خود بهشدت دلسرد شده اما چهقدر توانستند اعتراض کنند؟ یا مثلا ژاپن امروز به هنگام دستدرازی نظامیان آمریکایی به شهروندان این کشور چهقدر میتواند معترض باشد.
«ما میتوانیم» اگر از سر هیجان و بدون تدارک لوازم آن بود، یا از ابتدا موهوم است و یا گوینده آن در میانه راه جا میزند. با این همه، «ما میتوانیم» شعار سهل و ممکنی است اگر که روی اصول و مبتنی بر چینش ارکان و علل آن باشد. در این میان باید بررسی کرد که چرا در طول تاریخ، مسلمین دلگرم به نصرت الهی، در برخی مقاطع ناکام شدند و نوار پیروزیهای آنها از هم گسیخت؟ یا اینگونه بپرسیم که ارکان منطق «ما میتوانیم» کدام است و با کدام لوازم، این گفتمان در عالم واقع- به شهادت واقعیتهای متواتر- کارگر میشود و معجزه میکند؟ به نظر میرسد مجاهدت از سر بصیرت، علت موجده و مبقیه در تحقق آرمان «ما میتوانیم» است. در حقیقت، تقارن شعار «ما میتوانیم» و «وعده نصرت الهی» مستلزم شرایطی است که باید به عنوان کلید اصلی همه مشکلات و چالشها، همواره دغدغه فکر و ذهن سیاستمداران، روشنفکران، و صاحبان رسانه و منبر و تریبون باشد. یک مسئله مهم در این میان این است که پیروزی کی و چگونه ممکن است؟
در همین زمینه رهبر معظم انقلاب مرداد سال 1381 در دیدار با جمعی از دستاندرکاران روزنامه کیهان فرمودند «ما خلاف جریان حرکت نمیکنیم. اساسا دین خدا بر طبق جریان آفرینش است. سنت الله التی قدخلت من قبل. سنت الهی بر همین است. ولو قاتلکم الذین کفروا لَوَلّوا الادبار ثم لایجدون ولیّاً و لا نصیراً. کفار اگر در قضیه حدیبیه با شما مبارزه و مقاتله میکردند، آنها شکست میخوردند. دنبال این میگوید سنتالله التی قدخلت من قبل و لن تجد لسنّهًْالله تبدیلاً. یعنی این سنت است. حالا چی سنت است؟ هر جا که جنگ بین حق و باطل باشد، سنت این است که حق پیروز بشود؟ نه! در جنگ احد که آنها شکست خوردند، در جای دیگر مثل حُنین و اینجا این جور شد... سنت خدا این است که حق وقتی بر ارکان خودش، ارکان صحیح خودش، قرار میگیرد، حتما باید پیروز بشود بدون تردید. خب! البته یک جاهایی در طول تاریخ بوده که حق بوده، بر ارکان خودش قرار نداشته. من مکرر میگویم مجاهدت وقتی که همراه با حق نباشد، حق پیروز نمیشود. اگر مجاهدت همراه با حق باشد، حق پیروز میشود. مجاهدت همان ترتیب ارکان صحیح است، مجاهدت همهجانبه... ما داریم بر طبق این جریان حرکت میکنیم... این نظام، مثل کوه در برابر قدرتها ایستاده، این چیز کمی نیست».
ترجمه مجاهدت به «ترتیب صحیح ارکان» تعبیر بدیع و کمنظیری است. مقتدای انقلاب 2 بار ظرف یک هفته اخیر به تبیین بیشتر مفهوم جهاد و مجاهدت پرداختند. ایشان روز گذشته در دیدار شهردار و اعضای شورای شهر تهران خاطرنشان کردند «اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد، مشکلات کشور در شرایط کنونی فشارهای خباثتآمیز قدرتهای جهانی و شرایط دیگر قابل حل است و کشور حرکت رو به جلو را ادامه خواهد داد». حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در دیدار علما و مردم شریف قم به مناسبت حماسه 19 دی نیز به تبیین مضمون آیه «و کان حقاً علینا نصرالمؤمنین» پرداختند که خداوند براساس آن یاری و نصرت مؤمنان را تعهد کرده و برعهده گرفته است. «مردم قم فکر میکردند 19 دی منشأ این تحول عظیم زنجیره مبارزات بشود و کار را تمام کند؟... اما «وکان حقاً علینا نصرالمؤمنین».
عامل پیروزی این است. تا یک جماعتی- در یک مقیاس بزرگ، یک ملتی- ایمان درست داشته باشد و این ایمان راسخ باشد و این ایمان با بصیرت هم همراه باشد و این ایمان و بصیرت با عمل و اقدام همراه باشد؛ اینها وقتی روی هم گذاشته شد، نصرت قطعی است. آنجایی که شما میبینید مؤمنینی هستند و نصرت پیدا نمیکنند، به خاطر این است که یا ایمان ضعیف است، یا ایمان غلط است- ایمان به چیزی است که نباید به آن مؤمن بود- یا ایمان همراه با بصیرت نسبت به مسائل جهان و مسائل حول و حوش خودشان نیست... اینهایی که پیروز نمیشوند یکی از اینها را ندارند؛ یا ایمان نیست، یا ایمان درست نیست، یا استقامت نیست، یا بصیرت نیست؛ در نیمه راه بار را زمین گذاشتهاند؛ طبعا به نتیجه نمیرسد».
دقت در مجموعه بیانات ولیامر مسلمین نشان میدهد ایشان در دیدار با نوع مخاطبان- از مردم عادی، تا دانشوران و فناوران و سیاستمداران و دیپلماتها- به اهمیت کلید واژه مجاهدت و آسیبشناسی مسئله بیارادگی و ضعف استقامت پرداختهاند. ایشان تیرماه 1386 در بازدید از پژوهشکده رویان وابسته به جهاد دانشگاهی ضمن تبیین دیگری از موضوع جهاد و مجاهدت و نسبت آن با مواجهه با دشمن یادآور شدند «مجموعه، مجموعه علمی است اما در چه جهتی باشد تا جهاد باشد؟ این مهم است. نگاه کنید ببینید برای کشور شما، برای انقلاب شما، برای اهدافی که این انقلاب ترسیم کرده، کدام دشمن عنود در کمین نشسته و شما باید با آن مبارزه کنید؟ کارتان در این صراط که شد، میشود جهاد. بنابراین اگر دنبال علمی بگردید که این علم، دشمنان آن اهداف را نه فقط ناراضی نمیکند، خرسند هم میکند، این جهاد نیست. فرض کنیم جهاد دانشگاهی یا فلان مؤسسه مربوط به جهاد دانشگاهی بگوید در سال صد یا پانصد مقاله از من در ISI منتشر شد؛ این ملاک نیست. این مقاله در چه جهت بود؟ به چه درد شما خورد؟... کار جهادی باید هدفمند، درست متوجه آرمانها و هوشمندانه و عاقلانه و دشمنشکن باشد».
ایشان در ادامه همین بیانات فرمودند «سعی کنید هویت جهاد تغییر نکند... این طبیعی نیست که ما بگوییم یک راهی را حرکت کنیم برویم، گاهی هم با شور و خیلی با هیجان، بعد از یک نقطه، ناگهان زاویه بزنیم! بعد این زاویهها اینقدر ادامه پیدا کند که تبدیل شود به عکس! این به هیچوجه طبیعی نیست. بعضیها توجیه میکنند خوب آقا! اول انقلاب، اول انقلاب بود، حالا زمان اثر گذاشته، ما عوض شدیم! نهخیر، زمان بر روی عنصرهای ضعیف و بیریشه و اعتقادهای واهی و مبتنی بر احساس محض اثر میگذارد یا زمان با همراهی طمعها و هوسها اثر میگذارد. انالذین تولّوا منکم یومالتقی الجمعان انّما استزلّهم الشیطان ببعض ما کسبوا.
قرآن میگوید آنهایی که در جنگ احد برگشتند، طاقت نیاوردند بایستند، این لغزش اینها به خاطر آن کاری است که قبلا کردند. ما وقتی روح را نساختیم، خودمان را محکم نکردیم، معلوم است هر مُماسی روی آن اثر میگذارد؛ یکی، دوتا، سهتا، ناگهان میبینید که شکلش عوض شد اما وقتی که مثل فولاد آبدیده، محکم و استوار و بر مبنای تفکر درست و منطق صحیح، هویت دینی و انقلابی انسان شکل گرفت، هر چه زمان بگذرد، این هویت روشنتر، واضحتر، جذابتر، مستحکمتر میشود. آدمها این جورند، نهادها هم این جورند. نگذارید این نهاد تبدیل شود به یک هویت دیگر، هویت غیردینی، غیرانقلابی».
ایشان همچنین 23 خرداد 1390در تبیین همین لغزشها و فروپاشی درونی برخی از چهرههای سابقا انقلابی خطاب به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند «عمل بد، به عدم استقامت در میدان منتهی میشود.
عمل بد به تغییر باورها منتهی میشود... ما تعجب میکنیم گاهی اوقات وقتی میبینیم عقاید افراد دگرگونی پیدا میکند. حالا به عامه مردم و به متن جامعه کاری ندارم؛ انسان گاهی روی نخبگان نگاه میکند، وقتی یک خرده تفحص میکند، میبیند که این مربوط میشود به همین آیه شریفه انّما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا. یک پوسیدگی در دندان به وجود میآید، به آن نمیرسیم، یک وقت میبینیم زیر یک چیز سختی دندان شکست؛ میفهمیم ظاهر خوبی داشته اما پوک بوده. انسان یک شکستگیهای این جوری را مشاهده میکند».
کم نیستند مردمان و امتهای مؤمن که لگدکوب جباران شدند و وعده حمایت الهی شامل آنان نشد. چرا؟ پاسخ این پرسش مهم را حضرت آیتالله خامنهای هفتم دیماه 1390 در دیدار سفیران جمهوری اسلامی تبیین کردهاند. «به خدای متعال باید حسنظن داشته باشیم. خداوند متعال ملامت میکند آن کسانی را که به او حُسنظن ندارند؛ سوءظن به خدا دارند. سوءظن به خدا این است که انسان خیال کند این که فرموده است ولینصرنّالله من ینصره، خلاف واقع است... آن وقت خدای متعال میفرماید و یعذب المنافقین و المنافقات والمشرکین و المشرکات الظّانین بالله ظنّالسّوء...[این که فرموده] انالله یدافع عنالذین آمنوا، خب خیلی از مؤمنین در دنیا هستند که خدا از آنها دفاع نکرده، مؤمنینی که زیر لگد مستکبرین دارند له میشوند. چرا؟ این به خاطر این است که به سنتهای دیگر الهی عمل نشده است. حرکت نشده، قیام نشده، اقدام نشده.
بنابراین مجاهدت لازم است، تلاش لازم است. یک ملتی اگر مؤمن به خدا بود، اما تلاش و مجاهدت نکرد، البته لگدمال میشود؛ آن یدافع عنالذین آمنوا دیگر اینجا نمیگیرد... این است که باید حرکت کرد، اقدام کرد، تصمیم گرفت. این همان مبارزه مقدسی است که یک مؤمن عمل خود را وقف آن میکند. خب نقطه مقابلش هم میل به راحتطلبی است. مبارزه دردسر دارد، شکی نیست. هر حرکت دشواری در راه هر آرمان بلندی، نفس راحتطلب عافیتجوی انسان را میآزارد. انسان میل به راحتطلبی دارد. اگر بر این میل فائق آمدیم، اگر توانستیم همت خود را، نیروی خود را در راه این آرمان بسیج کنیم، البته سختیهایی دارد اما رسیدن به قله و موفقیت را هم دارد».
جمهوری اسلامی:نکاتی در مورد فرصت شش ماهه توافق ژنو
«نکاتی در مورد فرصت شش ماهه توافق ژنو»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛همان گونه که انتظار میرفت، توافق ایران و کشورهای 1+5 بر سر جزئیات اجرای توافق نامه ژنو، موجی از گمانهزنیها را در مورد شرایط اقتصادی کشور پس از لغو یا کاهش دستهای از تحریمها به دنبال داشت.
برای اطلاع از این گمانهها کافی است، گردشی در مکانهای پرتردد شهرها داشته باشیم یا گفتگوهای خانوادگی را با دقت بیشتری مرور کنیم تا مشخص شود این امیدواری در افکار عمومی وجود دارد که با تلطیف فضای تحریمی، بخش عمدهای از مشکلات کنونی اقتصادی و معیشتی برطرف یا حداقل کاسته شود.
از سوی دیگر مرور و بررسی رویکردهای دولت طی چند ماهی که از آغاز فعالیت جدی آن سپری شده به روشنی نشان میدهد در بخش عمدهای از برنامه ریزیها، اقدامات وحتی رویکردها، سهم و نقش عمدهای برای گشایشهای اقتصادی در تحریمها در نظر گرفته شده است.
این تحلیل را میتوان از زبان بسیاری از مدیران میانی و حتی ارشد خود دولت نیز شنید؛ این مدیران در گفت و گوهای غیر رسمی خود با برخی اصحاب رسانه، بارها از وجود چنین گرایشی سخن گفتهاند و بعضاً از آن انتقاد نیز کردهاند.
شخص رئیس جمهوری نیز در سخنان و تحلیلهای اقتصادی خود حتی از همان نخستین نشست خبری در جایگاه رئیس جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به پرسشهایی که برنامههای دولت یازدهم را برای خنثیسازی تحریمها و مدیریت آثار تحریمها، جویا میشدند، محور پاسخ را بر تلاش دولت برای رفع تحریمها از طریق دیپلماتیک و... قرار میداد و برنامه و سخن روشنی از تدابیر دولت تدبیر و امید برای استفاده از ظرفیتهای اقتصاد مقاومتی برای مقابله با تحریمها به زبان نمیآورد.
با چنین فضایی به نظر میرسد حال که توافق لازم برای اجرای موافقتنامه ژنو از 30 دی ماه سال جاری حاصل شده است توجه به نکات ذیل لازم به نظر میرسد:
الف - اندک اطلاعی از ساز و کار تبادلات تجاری، ارتباطات بانکی و... کافی است تا بدانیم، آثار و نتایج کاهش یا لغو برخی تحریمها، حداقل دو تا سه ماه پس از آغاز اجرای بندهای اقتصادی توافق نامه، آشکار خواهد شد. به عبارت دیگر از آنجایی که کاهش هزینههای انتقال پول، گشایش ال سی و صادرات مجدد در حوزه واردات در مورد کالاهای وارداتی دو تا سه ماه آینده، رخ میدهد، انتظار برای کاهش قیمتها نیز زودتر از این موعد، ناپخته و غیر واقع بینانه است.
توجه به این نکته از آن رو اهمیت دارد که ایجاد انتظار زودهنگام در جامعه برای مشاهده کاهش قیمتها درحالی که عملاً و منطقاً امکان این کاهش در کوتاه مدت فراهم نیست، ممکن است به ناامیدی و سرخوردگی منجر شود.
ب - فعالان اقتصادی کشور در بخش غیردولتی باید نگاهی صحیح به توافق نامه ژنو و فرصت فراهم شده به واسطه این توافق داشته باشند. واقعیت این است که مهلت شش ماهه ایجاد شده، بهترین و مهمترین فرصت برای بازتعریف، شناساندن فرصت سرمایهگذاری و حضور فعالان و سرمایه گذاران خارجی در ایران است و فعالان و تجار بخش خصوصی مناسبترین افراد برای این معرفی هستند. فعالان اقتصادی کشورمان باید با استفاده از ارتباطات مویرگی خود با فعالان اقتصادی غیردولتی دیگر کشورها و با بهرهگیری از حسن اعتماد موجود میان طرفهای تجاری ایرانی و خارجی، این واقعیت را برای سرمایه گذاران خارجی تشریح کنند که فرصت و بسترهای بسیار مناسبی برای سرمایهگذاری در ایران وجود دارد. فعالان اقتصادی خارجی باید پیام دوستی و صلح خواهی مردم ایران را از زبان بازرگانان و فعالان اقتصادی ما بشنوند تا به واسطه انتقال این پیام به مردم و دولت هایشان تبدیل شوند.
درصورتی که این پیام و فرصتهای بکر و مناسب اقتصادی ایران به درستی طی این 6 ماه از طریق فعالان اقتصادی کشورمان به طرفهای خارجی منتقل شود، تردیدی نخواهد بود که حتی در صورت بروز مشکل بر سر ادامه توافقات هستهای پس از شش ماه، فشار فعالان اقتصادی خارجی بر دولت هایشان این امکان را از دولتهای غربی سلب میکند که دور تازهای از تحریمها را علیه کشورمان آغاز کنند.
ج - دولت نیز باید از فرصت شش ماهه بوجود آمده به شیوهای صحیح و در راستای منافع بلند مدت بهره ببرد. این اشتباه خواهد بود اگر گشایشهای ارزی و نفتی حاصل از لغو یا کاهش برخی تحریمها، روشهای نادرست تخصیص منابع را مجدداً به شیوههای تصمیم گیری دولتها باز گرداند.
دولتمردان باید متذکر این موضوع باشند که اصل بر کاستن از دخالت نهاد دولت در اقتصاد، کاهش سهم درآمدهای نفتی در منابع و مصارف جاری کشور، گشایش فضا برای فعالیت بیش از پیش بخش خصوصی در اقتصاد و... است. بخش قابل ملاحظهای از این اهداف و اصول در فضای تحریمی، امکان و فرصت مناسبتری برای تحقق و بروز مییابند حتی به اجبار. به عبارت دیگر کاهش درآمدهای نفتی، الزام دولت به کاستن از سهم درآمدهای نفتی را در بودجه به دنبال داشته و دارد بنابر این باید هوشیار بود تا گشایشهای محتمل در درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت، این دستاورد مهم را که با بهایی گزاف حاصل شده است، به راحتی و در کوتاه زمان برباد ندهد. دولتمردان باید از این گشایشهای محتمل در چارچوب برنامه ریزی برای رونق بخشی به تولید داخلی، توانمندسازی صنعتگران و جبران ضعفهای حاصل از سوءتدبیرهای گذشته استفاده کنند تا راه برای ادامه کاهش سهم نفت در اقتصاد فراهم شود.
رسالت:تعمیق آزادی قلم در جامعه
«تعمیق آزادی قلم در جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛روزنامه شرق دیروز عکس صفحه اول خود را اختصاص به دیدار آیتالله هاشمی رفسنجانی با انجمن موسوم به دفاع از آزادی مطبوعات داد.
آقای هاشمی رفسنجانی در این دیدار گفت:
- تلاش برای بیخبر گذاشتن مردم، بیهوده است.
- هیچ سدی نمیتواند در دنیا جلوی آگاهی مردم را بگیرد.
- با زور و فشار نمیتوانیم عقل کسی را هدایت کنیم.
- هیچ کس با زور، مومن نمیشود.
- کسانی که از بیان حقایق میترسند از سانسور در رسانه استفاده میکنند.(1)
نمیدانم مخاطب آیت الله هاشمی در این دیدار کیست؟ او در مذمت چه کسی و کسانی سخن می گوید؟ چه کسانی در جامعه ما تلاش میکنند مردم را بیخبر نگه دارند؟ چه کسانی در کشور جلوی آگاهی مردم را گرفتهاند؟
چه کسانی میخواهند با زور و فشار، عقل مردم را هدایت کنند یا آنان را مومن کنند؟
چه کسانی از بیان حقایق میترسند؟
همین چند روز پیش در معاونت مطبوعاتی جلسه داشتیم. در آنجا گفته شد؛ «اکنون 200 روزنامه سراسری و 48 خبرگزاری در کشور مجوز دارند و فعال هستند، در حالی که در آمریکا 22 روزنامه سراسری و 2 خبرگزاری وجود دارد. اکنون 6000 نشریه در کشور مجوز دارند که سه هزار نشریه چاپ میشود.» نمیخواهم بگویم این تعداد نشانه آن است که کسی وجود ندارد جلوی آگاهی مردم را بگیرد یا عقل کسی را هدایت کند! اما در مظلومیت نظام همین بس که گفته شود در ایران آزادی بیان و قلم نیست و ایران بزرگترین زندان خبرنگاران است! اما شمار و تعدد انتشار رسانه های مکتوب آن تنه به تنه کشورهای پیشرفته می زند.
یک دهه پیش جماعتی رو سیاه در همین مطبوعات کشور قلم میزدند، اما همه آنها رفتند در رادیو آمریکا، بیبیسی، رادیو زمانه و رسانههای اروپایی و آمریکایی استخدام شدند. مردم و نظام به آنها گفتند اگر برای آمریکاییها و انگلیسیها کار می کنید دلیلی ندارد در رسانههای دیداری و شنیداری و مکتوب ایران کار کنید. آنها هم صادقانه پذیرفتهاند و رفتهاند همانجایی کار میکنند که قبلا «پناهنده فکری» بودند.
چه خوب بود آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با انجمن دفاع از آزادی مطبوعات موضع خود را در برابر این جماعت رو سیاه مشخص میکردند که بالاخره «با آنها» هستند یا «بر آنها»؟ چون همین اشرار مطبوعاتی بودند که نظام را به «سانسور» و «تلاش برای بیخبر گذاشتن مردم» متهم میکردند.
آنها بودند که به کفر، الحاد و نفاق خود اعتراف داشتند و با اعتراض به نظام میگفتند «شما نمیتوانید با زور کسی را مومن کنید.» مردم و نظام هم به آنها میگفتند، نمیخواهیم کسی را با زور مومن کنیم.
فقط میگوییم، شما اگر به نظام اعتقاد ندارید در مطبوعات خود اهانت نکنید، دروغ نگویید و تهمت و افترا نزنید و حریم آزادی مردم را که در قانون مطبوعات آمده رعایت کنید. آنها بیپروا میگفتند ما قانون مطبوعات را قبول نداریم. بعد رفتند دنبال اهانت به مقدسات مردم و تهمت زدن به نظام و مسئولین و برپایی فتنه سال 78 و 88.
شد آنچه نباید میشد! یک دفعه مردم چشم باز کردند دیدند وزیر ارشاد دوران اصلاحات با جمعی مطبوعاتچی خود باخته در رسانه بی بی سی سخن میگویند.
اعضای محترم انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در دیدار با آیت الله هاشمی به روایت شرق دیروز از «تعمیق آزادی قلم در جامعه» سخن گفتند.حال ببینیم این انجمن دفاع از آزادی مطبوعات چه کسانی هستند و سابقه آنها در دفاع ازآزادی قلم در کشور چیست؟
یکی از اعضای محترم این انجمن، خانم فریبا داوودی مهاجر است که با فتنه 88 از کشور گریخت و در یک برنامه تلویزیونی در رادیو فردا رسما کشف حجاب کرد و پناهندگی فکری و سیاسی خود را به دشمنترین دشمنان این مردم نشان داد. از دیگر اعضای محترم این انجمن، محسن کدیور و حسن یوسفی اشکوری هستند که به حکم دادگاه انقلاب خلع لباس شدند و سوابق معاندت آنها با مردم و نظام و آموزههای دینی امام خمینی (ره) بر کسی پوشیده نیست.از دیگر اعضای محترم این انجمن، مرتضی کاظمیان و علی اکبر موسوی خوئینی میباشند که مدتهاست به خارج گریخته، ننگ پناهندگی را پذیرفته و در کشورهای اروپایی و آمریکایی مشغول سیر و سلوک سیاسی هستند.
برخی دیگر از اعضای محترم این انجمن که در ایران هستند و در همین عکس که در روزنامه شرق به همراه آیت الله هاشمی رفسنجانی انداختهاند به جرم شرکت در فتنه 88 مدتها زندانی بودند.
سئوال بنده از آقای هاشمی رفسنجانی این است؛ این انجمن با این سوابق و بااین اعضایی که در داخل و خارج، اوصافشان را گفتم چگونه میخواهند مردم را از بیخبری در آورند؟! چگونه میتوانند مردم را آگاه کنند و جلوی سانسور را بگیرند؟! اینها با این کارنامه فکری و سیاسی نشان دادهاند میخواهند سانسور آمریکایی را در کشور حاکم کنند و مبلغ و مروج فرهنگ آمریکایی باشند. البته این انجمن این قدر صداقت دارد که پنهان کاری نکنند لذا برخی از کادرهای آنها در رسانههای آمریکایی علیه نظام و انقلاب بدون پرده پوشی رسما میجنگند!
سئوال دیگر بنده این است که، وقتی برخی از اعضای محترم این انجمن در این نشست گفتند؛ «میخواهند برای تعمیق آزادی قلم در جامعه» تلاش کنند، از آنها نپرسیدند این آزادی قلم را چگونه میخواهند در جامعه تعمیق کنند؟ اینها دنبال چه آزادی هستند. این تعمیق یکبار در آشوب 18 تیر 78 و یک بار هم در فتنه سال 88 صورت گرفت و شما نتوانستید مردم و نظام را به زانو در آورید و آزادی آمریکایی را به جای آزادی الهی و اسلامی جا بیندازید. پس بیایید با تبری از رفقای فراری به لندن، واشنگتن و پاریس در کنار مردم قرار بگیرید، از همین آزادیای که مردم و امام و رهبری به ارمغان آوردهاند، دفاع کنید و تهمت سانسور به نظام و مردم را دیگر تکرار نکنید.دیروز یک روزنامه اصلاح طلب از آقای هاشمی رفسنجانی در صفحه اول خود تیتر زده بود؛ «اصولگرایان باید اعتماد کنند و بیخودی بهانه نگیرند». وی این سخن را در موردتوافقنامه ژنو گفته بود. ما به آقای هاشمی رفسنجانی اعتماد داریم. فعلا غنیسازی 20 درصد را متوقف کردند و آن را به 5 و 5/3 درصد فرو کاهیدند. اما آیا ایشان متوجه است که آمریکاییها در حال سرعت بخشیدن به چرخش سانتریفیوژهای رسانهای خود در داخل هستند؟ آیا ایشان متوجه است آمریکاییها در حال غنیکردن فتنه 18 تیر 78 و فتنه سال 88 برای خلق فتنه جدید هستند؟ آیا ایشان متوجه این واقعیت است که سانتریفیوژهای رسانهای از کار افتاده در داخل را میبرند واشنگتن، با تعمیراتی در رسانههای خود به کار میبرند و برخی را در همین داخل تعمیر میکنند و در گردونه فتنه جدید میخواهند به کار گیرند؟
پی نوشت:
1- روزنامه شرق صفحه 3 دوشنبه 23/10/92
سیاست روز:بسیج توان مردمی منطقه علیه آل سعود
«بسیج توان مردمی منطقه علیه آل سعود»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛«آل سعود» ابزار وعاملی برای اجرای سناریوهای آمریکا در منطقه است. عربستان سعودی به خاطر جایگاهی که در میان کشورهای عربی دارد، برای آمریکا اهمیت ویژهای دارد. این جایگاه اکنون در حال افول است. حتی میتوان گفت و ادعا کرد که رژیم آل سعود اگر از رژیم صهیونیستی برای آمریکا اهمیتش بیشتر نباشد، کمتر هم نخواهد بود.
آمریکا با تاسیس رژیم صهیونیستی و حمایتهای گسترده از او، منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) را دهها سال است که با چالش جدی امنیتی روبرو کرده است. این رفتار و سیاست آمریکا پس از گذشت بیش از ۶۰ سال از تاسیس این رژیم جعلی وارد فاز تازهای شده است. داشتن دو رژیم به عنوان آلترناتیو در منطقه برای آمریکا یک استراتژی است تا بتواند، اهرمهای لازم و قوی را برای مهار خیزشهای اسلامی و نفوذ تفکر انقلاب اسلامی ایران در مردم کشورهای اسلامی، داشته باشد. آمریکا هیچگاه به سیاستهایی که از سوی رژیم صهیونیستی و رژیم آل سعود در منطقه حساس غرب آسیا (خاورمیانه) دنبال و پیاده میشود، مخالفت نکرده و نخواهد کرد، چون همه آنچه که آنها انجام میدهند، دستورات و برنامههایی است که واشنگتن دیکته کرده است.
اکنون که عربستان متهم اصلی حمایت از تروریستهای تکفیری در منطقه است، آیا نشانی از سیاست مقابله با این رفتار آل سعود، از سوی آمریکاییها دیده میشود؟!
در پاسخ به این پرسش با قاطعیت باید گفت نه! آمریکا قصد دارد تا با گسترش ناامنیهای شدید در منطقه با تفکر انقلاب اسلامی مقابله کند. چه تفکری بهتر از وهابیت میتواند این وظیفه را انجام دهد.
جمهوری اسلامی ایران علیرغم این که در منطقهای قرار دارد که همه درگیر مقابله با تروریستهای وهابی و تکفیری و سلفی هستند، از امنیت و ثبات بالایی برخوردار است. همین موضوع باعث شده است که عصبانیت آل سعود و آمریکا از این اتفاق دو چندان شود. آنها از هر سو تلاشهای بسیاری را انجام دادند تا ایران را نیز همچون دیگر کشورهای منطقه ناامن سازند اما به خاطر ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران و انسجام ملی و مذهبی مردم، موفق به انجام این توطئه و دسیسه نشدهاند.
حتی در گزارشها و تحلیلهای خود میگویند و مینویسند «چرا ایران سوریه نشده است.»
سوریه شدن ایران، یکی از آرزوهای دست نیافتنی آمریکا و همپیمان او آل سعود است. آنها در رویای خود میدیدند که پس از سرنگونی اسد، نوبت به ایران میرسد تا همچون سوریه گروههای تکفیری سلفی، القاعده به تاخت و تاز بپردازند.
در واقع آل سعود، جنگی را با ایران آغاز کرده است که سربازان او نه ارتش عربستان که تروریستهای افراطی وهابی و تکفیری هستند که دشمنی و خصومت سنگینی با تشیع نیز دارند.
اخبار و گزارشهایی که از مواضع ضد ایرانی و شیعی که از سوی برخی روحانیون این طیف علیه ایران پخش میشود، برای تشدید فضای ضد ایرانی است.
با این دشمنیهای عمیق که از سوی آل سعود علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ میشود، هیچ نشانه مثبتی از سوی آن رژیم نسبت به ایران دیده نمیشود، حتی نشانههای منفی و دشمنی از کاخهای آل سعود برمیآید، و ردر این میان جای سوال دارد که چرا وزیر امور خارجه کشورمان تمایل به بهبود روابط ایران وعربستان دارد و میگوید؛ «... روابط ایران و عربستان هم برای هر دو کشور و هم برای صلح و امنیت منطقه بسیار حائز اهمیت است.
برای همین است که ما برای گفتوگو با برادران عربستانی در هر سطحی آمادگی داریم» این اظهارنظر و سیاست در حالی مطرح میشود که به خاطر رفتارهای قیممآبانه آل سعود در منطقه، کشورهای عربی هم نسبت به آن و عملکرد این رژیم در ایجاد ناامنیها و ضدیتهایی که با جمهوری اسلامی ایران دارد، به تغییر رویکرد و سیاست با عربستان و آل سعود روی آوردهاند.
و البته این اعمال و رفتار جنایتکارانه که از سوی آل سعود در منطقه پیگیری میشود با همکاری و هماهنگی رژیم صهیونیستی است. در زمانی که عربستان روابط پنهانی خود را با رژیم صهیونیستی علنی کرده و اعلام میکند علیه ایران، با اسرائیل همکاری خواهد کرد، چگونه میتوان با این رژیم که کمر به ضدیت با ایران بسته، گفتوگو کرد و مسائل را حل و فصل نمود.
این موضوع حتی مورد توجه بسیاری از تحلیلگران ارشد کشورمان قرار گرفته است. دکتر صادق خرازی در همین زمینه گفته است؛ «اگر سیاست خارجی ایران فکر میکند میتواند با عربستان به سمت اعتمادسازی پیش برود خوشبینانه و با لبخند و تبسم دیپلماتیک است.»
عربستان رو در روی ایران قرار گرفته است. این رودر رویی را میتوان یک تقابل جدی میان دو تفکر اسلام ناب محمدی(ص) و علوی(ع) در مقابل اسلام الحادی و آمریکایی دانست. این اسلام الحادی و آمریکایی نگران آن است که گسترش تفکر اسلام ناب محمدی ستونهای کاخهای این اسلام الحادی را فرو خواهد ریخت.
آل سعود برای این که از این بحران سنگین رهایی یابد دست به هر اقدامی میزند. اما این دست و پا زدنها او را بیشتر در باتلاق فرو خواهد برد.
اکنون زمان بهبود روابط با کشوری نیست که قصد دارد ماهیت جمهوری اسلامی ایران را با تهدید روبرو سازد. اکنون باید سیاستی اتخاذ شود که توان مردمی منطقه در کشورهای اسلامی علیه هر آنچه که آل سعود برای نابودی اسلام ناب محمدی(ص) دنبال میکند بسیج شود.
وطن امروز:هزار توی مافیای نفتی
«هزار توی مافیای نفتی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم علی سبزواری است که در آن میخوانید؛ انتشار اخبار پیرامون یک پرونده فساد نفتی هر چند در ایران با محدودیتهایی همراه است اما در روزهای گذشته به خبر مهم مشهورترین رسانههای جهان تبدیل شد؛ از ناپدیدشدن عباس یزدانپناهیزدی، مالک شرکت کاغذی هورتون در لندن و کارگزار آقازادهای به نام جونیور در زمان امضای قراردادهای نفتی مهمی چون استاتاویل و کرسنت و توتال گرفته تا اینکه سیامک نمازی(1) دلال مشهور نفتی ایرانی به سمت مدیریت برنامهریزی استراتژیک شرکت کرسنت پترولیوم دوبی منصوب شده است. خانواده نمازی در دوره سازندگی و اصلاحات میزبان بزرگترین شرکتهای نفتی جهان در ایران بودند. شرکتهای وابسته به آنها از جمله آتیه بهار در بزرگترین قراردادهای نفتی آن زمان کشور به نحوی حضور داشتند. قول مشهور غیرمستندی وجود دارد که آتیه بهار توسط شرکت نفتی شل اداره میشود اما حقیقتا در ترویج این شایعه اغراق شده است. آتیه بهار یک مجموعه نفتی کارچاقکن بینالمللی است.
در بررسی مدیران سابق و فعلی آتیه به اسامی قابل توجه زیادی بر میخوریم. علیرضا امیدوار، قائممقام شل در ایران سالها با باقر نمازی، بزرگخاندان نمازیها در مجموعه آتیهگروپ و تشکیلات سازمانهای مردمنهاد غیردولتی (NGOs) مشغول به کار بوده است. علی قزلباش که اکنون از مدیران برجسته شرکت نفت و گاز هیدرو استاتاویل نروژ به شمار میرود پیش از این در سالهای 2006- 2003 مدیر آتیه بهار بوده است! حتی تریتا پارسی، مدیر تشکیلات دلالی روابط ایران و آمریکا که توسط شورای روابط خارجی آمریکا با پول مجموعهای از شرکتهای نفتی و غیرنفتی ناراضی از تحریم فعالیت میکند پیش از این در آتیه بهار سابقه فعالیت داشته است. در واقع پارسی، نایاک را نیز با تلاش برادرانه سیامک نمازی و برخی دیپلماتهای ایرانی گرفتار در نقشههای آمریکایی- اسرائیلی به مدیریت برژینسکی و با کمک مستقیم گری سیک پایهگذاری کرد.
سیامک نمازی تا 3 ماه پیش از این مدیر شرکت نفت و گاز ACG دوبی بود. رئیس این شرکت فردی به نام هاتف حائری است که خود مالک شرکت پتروگاز پارسا و شرکت مشاوره ایدام در حوزه نفت و گاز است. ایدام شعبه ایرانی شرکت ICG فرانسه خود مدتها از مدیریت علی ارهچی سود میبرده است. ارهچی نیز سالها در گروه آتیه مدیر بوده است! علاوه بر آن حائری، عضو هیات مدیره شرکت قطران ساوه و از اعضای کمیته ایرانی اتاق بازرگانی بینالمللی نیز هست. بزرگترین شریک و سهامدار شرکت ACG دوبی شرکت استخراج نفت و گاز فرانسوی SCHLUMBERGER است که مدیریت آن برعهده رامین لاکانی است. لاکانی کار خود را به عنوان مهندس نفت از شرکت اگزونموبیل برادران راکفلر در سال 1990 آغاز کرد و سپس تبدیل به مدیر حوزه اقتصاد و برنامهریزی شرکت نفت و گاز شل در ایران شد. لاکانی هماکنون مدیر منطقهای شرکت نفتی هالیبرتون است و از دوره مدیریت شل در ایران تاکنون از روابط گرم و صمیمانهای با سیامک نمازی و آتیهگروپ برخوردار است.
نمازی علاوه بر همه ارتباطات ایرانی و جهانی ذکر شده برادر همسر بیژن خواجهپور نیز هست. خواجهپور و همسرش پری نمازی خود از موسسان و مدیران گروه آتیه محسوب میشوند که هماکنون مجموعه شرکتهای آنها به طور همزمان میزبان همه بانکها، شرکتهای نفتی ایرانی و بینالمللی، همه اپراتورهای مخابراتی فعال کشور و بسیاری از ادارات و شرکتهای دولتی ایرانی هستند. علاوه بر آن مدیریت، گزینش و آموزش قریب به اتفاق شرکتهای خارجی سرمایهگذار در ایران برعهده شرکتهای گروه آتیه است! حال تصور کنید شرکتی که محوطه دسترسی آن از اطلاعات پیامکهای اپراتورهای مخابرات گرفته تا مجموعه دادههای بانکی کشور را شامل میشود و در عین حال مدیریت سازمانهای مردمنهاد کل کشور را به واسطه همکاری مستقیم با برنامه عمران سازمان ملل برعهده دارد از چه قدرتی در کشور برخوردار است! به این لیست بلندبالا مجموعه شرکتهای نفتی بیژن خواجهپور شامل دوران انرژی، آذر انرژی، قشم انرژی و نارکنگان را اضافه کنید!
در همه این شرکتها خواجهپور مدیرعامل یا عضو رسمی هیات مدیره است! جالب توجه است که همین بیژن خواجهپور خویی– عضو اتاق بازرگانی ایران و انگلیس- در تیرماه 1388 هنگام بازگشت از لندن در فرودگاه دستگیر شد اما به واسطه نفوذ مجموعهای از مقامات داخلی و خارجی بهرغم محاکمه در دادگاه فتنه به فاصله 4 ماه آزاد شد و برای همیشه همراه خانواده نمازی ساکن ژنو شد!
کل این ماجرا نشان از نفوذ بسیار زیاد نمازیها در کشور دارد. به نظر میرسد کرسنت پترولیوم پس از ارجاع پرونده قرارداد گازی با ایران به دادگاه بینالمللی با استخدام سیامک نمازی در نقش مدیری باتجربه و دارای ارتباطات گسترده در تشکیلات فعلی وزارت نفت و دولت ایران به دنبال مصالحه با طرف ایرانی است. کرسنت پترولیوم پیش از این در سال 1385 به برخی مدیران وزارت نفت سینی الماس تعارف کرده بود پس قطعا از پیشنهاد رشوه برای دستیابی به معامله تقریبا رایگان گاز ایران و خانواده سلطنتی امارات ابایی ندارد. انتساب سیامک نمازی علاوه بر هوشیاری مقامات اماراتی در چینش یک مهره معتبر دلالی بر سر میز مصالحه آینده با مدیران ایرانی نشان از قدرت گرفتن مجدد نمازیها در صنعت نفت ایران نیز دارد. آیا دوباره باید منتظر سر برآوردن پروندههایی چون استات اویل و توتال و کرسنت باشیم؟ آیا دوباره قرار است بازی مبارزه با فساد را به نروژ و آمریکا و کانادا ببازیم؟ قطعا باعث افتخار نیست که رشوهدهندگان در خانه مجازات شدند و رشوهگیران کماکان در آسمان نفت و گاز ایران میدرخشند! یکدرصدیهای نظام سرمایهداری در ایران پادشاهی میکنند و ما کماکان برای موفقیت جنبش ضد والاستریت دعا میکنیم!
پینوشت
1- نمازی مشاور وودرو ویلسون، NED، نایاک و بسیاری از بنیادهای استراتژیک آمریکایی- اسرائیلی است.
تهران امروز:منشور حرکت مدیریت شهری
«منشور حرکت مدیریت شهری»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی است که در آن میخوانید؛رهنمودهای مقام معظم رهبری در دیدار دیروزشان با اعضای شورای شهر، شهردار و مسئولان شهرداری تهران منشور حرکت دوره چهارم شورای اسلامی شهر تهران و شهرداری خواهد بود. این دیدار یک رویداد مبارک برای مدیریت شهری و زمینهساز حرکت پرنشاطتر خدمتگزاران مردم در شهرداری و شورای اسلامی شهر است. بدون شک اعضای شورا و مدیران شهری از این پس با روحیه بالا و نگاه جدی به افقهای روشن ترسیم شده از سوی رهبر معظم انقلاب، خدمت به مردم را سرلوحه کار خود قرار خواهند داد.
در بیانات رهبر معظم انقلاب نکات دقیق و مهمی وجود داشت که از جمله میتوان به تاکید ایشان بر لزوم اهتمام ویژه به معماری ساختوسازها در تهران بهمنظور ایجاد فضای سبک زندگی اسلامی اشاره کرد. موضوع سبک زندگی اسلامی و پیوند ناگسستنی این موضوع با معماری و ساختوسازها در کلانشهری هم چون تهران، نیازمند ترسیم الگویی مناسب از سوی اعضای شورا و مدیران شهری است. تاکید رهبر معظم انقلاب بر این موضوع نشان میدهد که اعضای شورا و نیز شهرداری تهران میبایستی به فکر تدوین الگویی برای ساختوساز و معماریها در شهر تهران متناسب با الگوی معماری اسلامی باشند که امیدوارم این موضوع هر چه زودتر در دستور کار قرار بگیرد.
از دیگر دغدغههای مطرح شده از سوی ایشان میتوان به مسائلی نظیر حملونقل و تراکم جمعیت، آلودگی هوا، معماری و نمای شهر، توجه به محتوای ارائه شده در مراکز فرهنگی، مراقبت از ریخت و پاشها و تقویت روحیه درستکاری و امانتداری و جلوگیری از ساختوساز در ارتفاعات و از بین رفتن منابع ملی اشاره کرد. اشاراتی که خود خلاصهای از مشکلات مبتلا به کلانشهر تهران است و باز هم میطلبد نمایندگان مردم در شورای شهر و مدیران شهری با توجه ویژه به موضوعات طرحشده، از همین امروز تلاش مضاعف خود را برای بهبود وضعیت آغاز کنند. اگر مواردی که در بیانات رهبر معظم انقلاب مورد اشاره قرار گرفت مبنای تحرک شورا و شهرداری برای تدوین برنامهای باشد که طبق این برنامه مشکلات مورد اشاره را رفع کرد، میتوان گفت الگوسازی از تهران برای سایر شهرهای کشور در حد اعلی محقق میشود. موضوعی که اتفاقا در بیانات رهبر معظم انقلاب هم مورد اشاره قرار گرفت و ایشان بر الگو بودن تهران برای سایر شهرهای کشور تاکید کردند.
بحث رابطه دولت و مدیریت شهری هم مسئله مهمی بود که در این خصوص مقام معظم رهبری موضوع تعامل دولت و شهرداری را «توصیه همیشگی» خود برشمردند.
اینکه بنا به فرمایش رهبر انقلاب متاسفانه در برخی برههها، به این توصیه عمل نشده و سبب بروز مشکلاتی شده، موضوعی است که مدیران شهری و اعضای شورا بایستی با آسیبشناسی درست، نسبت به آن توجه ویژه داشته و دولت و شهرداری تلاش کنند زمینههای همکاری و تعامل روز به روز بیشتر شود.اما یکی از مهمترین مواردی که از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تاکید چند باره قرار گرفت، اهمیت اداره شهر و کشور با رویکرد مدیریت جهادی بود.
بیانات رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه رمز موفقیتهای شهرداری تهران «مدیریت جهادی» است خود یک فرصت بینظیر برای استمرار این تفکر از سوی شهرداری تهران برای خدمت به مردم است. استمرار روحیه جهادی و کار و تلاش با نیتالهی و مبتنی بر علم و درایت به منظور حل مشکلات، فرصت مغتنمی است که امروز نصیب مدیران شهری شده و باید همه تلاش کنند این روحیه جهادی روز به روز افزایش یابد.در باب این توصیه رهبر معظم انقلاب به شورای اسلامی شهر تهران که «علاوه بر نظارت و هدایت شهرداری، از آن حمایت هم بکند و کارها براساس تفاهم، برادری و داشتن وظیفه مشترک به پیش رود» موضوعی است که بایستی از سوی بنده و همکارانم در شورا به خوبی مورد توجه قرار گیرد. امیدوارم رهنمودهای مقام معظم رهبری در دیدار دیروز که ترسیمکننده افق و منشور حرکت دوره چهارم شورای اسلامی شهر تهران خواهد بود با پیگیری، ممارست و تلاش مجدانه اعضای شورا در کنار فعالیت مدیران شهری روز به روز به عینیت بیشتری در شهر برسد.
حمایت:ژنو 2؛ دعوت از جنگطلبان یا طرفداران دیپلماسی؟
«ژنو 2؛ دعوت از جنگطلبان یا طرفداران دیپلماسی؟»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم حشمتالله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛با توجه به اینکه ایران یک قدرت منطقهای به حساب میآید و از تاثیرگذاری بسزایی در منطقه بخصوص کشورهای حوزه مقاومت برخوردار است انتظار میرفت به کنفرانس ژنو 2 که با هدف پیدا کردن راهی برای حل بحران سوریه تا چند روز دیگر برگزار میشود، دعوت شود. اما با توجه به اینکه ایران به دلیل مخالفت آمریکا هنوز به این کنفرانس که بیش از 30 کشور در آن حضور دارند، به آن دعوت نشدهاست، چند نکته در این خصوص به نظر میرسد:نکته نخست آن است که اکنون آمریکا دچار سردرگمی میان راهبرد جهانی و راهبرد منطقهای خود شده است.
در واقع نگاه این کشور در موضوعهای جهانی یک نگاه عملگرایانه است و برای ادامه این سیاستها لازم است تا به جهانیان ثابت کند که بدون خواست واشنگتن در معادلات جهانی اتفاقی نمیافتد و بر این اساس، گرچه این کشور میداند که بدون حضور ایران رسیدن به یک راه حل سیاسی برای حل بحران سوریه بسیار دشوار است؛ برای آنکه پرستیژ جهانی خود را حفظ کند، از حضور ایران در این کنفرانس جلوگیری میکند. نکته بعدی راهبرد منطقهای آمریکاست که از نظر این موضوع آن کشور دچار ملاحظات منطقهای به دلیل سیاستهای متحدان خود مانند رژیم صهیونیستی، عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی است.با وجود این مقامات آمریکا به شدت از این موضوع در هراس هستند که این کنفرانس به نتیجه مطلوب نرسد؛ به همین دلیل است که آنان حضور ایران در حاشیه این کنفرانس را مطرح میکنند؛ گرچه خود مقاماتی که چنین موضوعی را مطرح کردهاند میدانند که تهران چنین حضوری نخواهند پذیرفت.
با این حال صرف بیان این پیشنهاد بخشی از دغدغههای آمریکا را نشان میدهد ودر واقع کاخ سفید نیز از این طریق اذعان کردهاست که با حضور ایران احتمال رسیدن به یک راه حل سیاسی بیشتر است. از سوی دیگر دعوت نکردن از ایران نشاندهنده استمرار حاکمیت و رویکرد اشتباه در سوریه است که همین موضوع عامل شکست کنفرانس ژنو 1 شده است. در همین زمینه باید تاکید کرد که کشورهایی که مخالف حضور ایران در کنفرانس ژنو 2 برای حل بحران سوریه هستند اصولا کشورهای مخالف دیپلماسی در این باره هستند.به طور مثال میتوان به عربستان و برخی از معارضان دولت سوری اشاره کرد که سیاستهایشان تا کنون 120 هزار کشته در این کشور به جا گذاشتهاند.
یکی از اشتباههای جبرانناپذیر ساماندهندگان ژنو2 این است که طرفداران جنگ را دعوت و طرفداران دیپلماسی را به این کشور دعوت نکردهاند. از سوی دیگر وضعیت میدانی سوریه این اجازه را به مخالفان دمشق نخواهد داد که کشور را به گروههای افراطی و القاعده واگذار کنند و به دلیل تعارضی که در این زمینه به چشم میخورد میتوان گفت از هماکنون شکست کنفرانس ژنو2 با ترکیب نامناسب اعضای آن قابل پیشبینی است.
آفرینش:توافقی از جنس شیشه
«توافقی از جنس شیشه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛سرانجام دورمیز نشینیهای دیپلماتیک به نتیجهای نسبی رسید و طی آن اجماعی مثبت نسبت به مذاکرات هستهای ایران و غرب حاصل شد. براساس توافقات صورت گرفته میان دیپلماتها و کارشناسان هستهای درژنو، زمان و نحوه اجرای تعهداتی که در توافقنامه بین ایران و 1+5 مندرج گردیده بود، مشخص شد.
براساس توافقات انجام شده، ایران باید اقدامات هدفمند راست آزمایی هستهای خود را از 30 دی ماه(20 ژانویه) آغاز کند و برخی فعالیتهای هستهای را تعلیق و روند آنها را کند نماید. ازسوی دیگر غرب نیز متعهد شده در قبال اقدامات ایران تحریمهای موجود را براساس برنامه و زمانبندی مشخص تعلیق کند.
اساس حرکت دیپلماسی ایران درمسیر کنونی، اقدامی مناسب جهت برطرف کردن ابهامات و نگرشهای منفی افکارعمومی جهان نسبت به حسن نیت کشورمان می باشد. نحوه برخورد و سیاست جدید ایران با غرب موجب قرارگرفتن جریان برد- برد روی میزمذاکرات گردید. دراین روش طرفین جهت رسیدن به اهداف مورد نظر، باید خواستهها و اهداف طرف مقابل را مد نظر قرار دهند و درازای امتیازی که میگیرند، امتیازی را واگذار کنند.
اما نکته حائز اهمیت تعهد طرفین به اجرای کامل توافقات می باشد. مسلماً داشتن عزم جدی برای رسیدن به گام نهایی در حل و فصل دائمی برنامه هستهای ایران، گذار از این مرحله میباشد. به نظر میرسد اهمیت و حساسیت اجرای این توافقنامه شش ماهه، از گام نهایی در مرحله بعد بیشتر باشد. چون توافق فعلی همچون ظرفی بلوری و شیشهای است که با کوچکترین ضربه امکان شکسته شدن آن وجود دارد!
تاکنون تلاشهای فراوانی ازسوی گروههای سیاسی صورت گرفته تا این مذاکرات به سرانجام نرسد و ایران درانزوای سیاسی و اقتصادی قرارگیرد تا منافع آنها تامین گردد. اقدامات نمایندگان آمریکا درطی هفته اخیر جهت افزایش تحریمهای ایران را باید درراستای این بهانه تراشیها دانست. همچنین برخی گروهای داخلی نیزبا برداشتهای منفی ازمذاکرات نفس آن را غلط استمداد کردند تا از این طریق مانعی برسر راه توافقات قرار دهند و منافعی را که تا پیش از این کسب کردهاند را از دست ندهند.
لذا با توجه به رصد اوضاع باید این مانع تراشیها را مدنظر قرار داد و راهکاری برای مواجهه با آن پیش بینی کرد. مهمترین و موثرترین روش برای خنثی سازی این دست مشکل آفرینیها، جلوگیری از وقوع اقداماتی است که فرصت بهانه سازی را به این گروه ها خواهد داد. عدم اظهارنظرهای بی مورد ازسوی برخی افراد خارج ازحوزه هستهای، عدم انحراف ناخواسته از فعالیتهای هستهای توافق شده، عدم حاشیه آفرینیهای سیاسی و پرهیز از کشمشهای جناحی برسر پرونده هستهای، پرهیز از اقدامات خودسرانه درجهت حمایت یا مخالفت از توافقات هستهای و... ازجمله ضروریاتی است که باید در داخل کشور به آنها توجه شود، تا زمینه بهانه جوییها ازسوی غرب ازبین برود.
اما شکنندگی این توافق وقتی عیان تر میشود که ضمانت اجرای محکمی درپس آن وجود ندارد. البته درحال حاضر مناسبات سیاسی درپرونده هستهای ایران به گونه ای است که تخلف از سوی هریک از طرفین موجب اعتراض نهادهای بین المللی قرار خواهد گرفت. اما ممکن است مجددا بحث تفاسیر از توافقنامه پیش آید که موجب هدر رفتن زحمات مذاکره کنندگان گردد.
نکته آخر اینکه خواه ناخواه ممکن است برخی اشکال تراشیها دراجرای این توافقنامه پیش آید. ضروریست تا سیاسیون داخلی حدالمقدور از برخوردهای احساسی پرهیز کنند و اجازه دهند کمیسیون مشترکی که از سوی ایران و غرب براجرای توافقنامه نظارت دارند، به امور رسیدگی نمایند.
مقصود کوتاه آمدن ازحقوق و تحمل تخلفات غرب نیست، بلکه دست کشیدن از تصمیمات آنی و تعصبی است که تاکنون جز هزینه آفرینی برای کشور وملت حاصلی نداشته است. این مهم باید مدنظر سیاسیون وگروههای سیاسی باشد که کلیات این توافق و نحوه اجرای آن از سوی مقامات بلندپایه و تصمیم گیرنده مورد تایید قرار گرفته، لذا ضرورتی برای تفاسیر جدید و یا احراز صلاحیت آن در احقاق منافع ملی وجود ندارد!.
امیدواریم مشی کنونی درابتدا مردم را اززیر بار فشارهای اقتصادی رها سازد و در ادامه جایگاه ایران را درمیان کشورهای منطقه وجهان رفیع گرداند.
مردم سالاری:در انتظار سفرهای متفاوت
«در انتظار سفرهای متفاوت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدرضا تابش است که در آن میخوانید؛اینکه دولت ارتباط نزدیکی با مردم داشته باشد و با همین وسیله با مشکلات آنها آشنا شود، نه تنها نمیتواند حرکتی مذموم و بیهوده تلقی شود بلکه باید گفت میتواند تاثیربسزایی در کارنامه مسوولان اجرایی بگذارد و مهمتر اینکه باعث کاهش مشکلات و در نتیجه رضایتمندی عمومی خواهد شد.
به همین دلیل باید دولتی که با روی کار آمدنش موجی از امید و اطمینان به آینده را در لایههای مختلف جامعه به وجود آورده است «سفرهای استانی» را جدی بگیرد تا با مشاهده شرایط مناطق مختلف بتواند مشکلات «همه» اقشار مردم را از خود راضی کند.
مساله موجود این است که به دلیل بینتیجه بودن سفرهای استانی دولت گذشته، ذهنیت خوبی در اذهان عمومی راجع به رفتن هیات دولت به شهرهای مختلف وجود ندارد که باید گفت، با توجه به نوع سفرهای گذشته چنین ذهنیتی طبیعی است و به همین دلیل تاکید این است که دولت باید برنامه ای مدون را تهیه و اجرایی کند تا بلکه بتواند با انجام سفرهای تاثیرگذار اذهان عمومی را نسبت به سفرهای استانی ترمیم کند. به هر حال مردم را باید به این نتیجه رساند که «اگر مشکلی درکاری مشاهده میشود، نمیتوان آن مشکل را همیشگی دانست». دولت یازدهم در 5 ماهه اول حیات خود نشان داد که مجموعه ای متکی به منطق است که قانون گرایی و تنش زدایی را اولویت اصلی خود میداند و دقیقا به همین دلیل است که میتوان منتظر این بود که سفرهای استانیاش هم برخلاف آنچه در هشت سال گذشته مشاهده شد، سفرهایی توام با توفیق و موهبت برای آحاد ملت باشد تا آنها بتوانند در فضایی به زندگی روزمره خود بپردازند که دغدغههایشان کمتر و امیدشان بیشتر شده باشد. واقعیت موجود این است که مردم مداری و آرامش مردم برای نظام اسلامی در هر شرایطی باید اولویت اصلی باشد، چرا که زیبنده نظام اسلامی نیست که مردمانش غرق در مشکل باشند و محدودیتهای مختلفی را تجربه کنند. انقلاب اسلامی هدف نهاییاش این بود که مردم در رفاه کامل باشند.
همچنین باید گفت که سفرهای استانی در صورت تحقق باید به گونه ای مدیریت شوند که از شکل تشریفاتی و احساسی خارج شوند. به عنوان مثال در طول سالهای 92 تا 84 به کرات شاهد این بودیم که در یک جلسه یکصد مصوبه ثبت میشد. ناگفته پیداست که تصویب100 طرح در عرض چند ساعت نشانگر این است که طرحها، طرحهایی هستند که فاقد بایدها و نبایدهای کارشناسی هستند و در نتیجه نمیتوانند دردی از دردهای جامعه دوا کنند.
پس انتظار عمومی این است دولت فعلی که اتفاقا در عمل هم نشان داده، کاربلد است و توانمندی بالایی دارد در شرایطی به استانهای سرتاسر کشور سفر کند که با تمرکز بالایی مشکلات را بررسی کرده و راهکارهایی اصولی را برای برطرف کردن تعیین کند تا بتواند در پایان 4 ساله دولت یازدهم این ادعا را داشته باشد که در قالب سفرهای استانی بسیاری از مشکلات مردمی که قبلا مشکلاتشان دیده نمیشد را حل کرده است. بی شک اگر این مهم عملی شود مهر تایید پررنگی به قابلیت و شایستگی یازدهمین دوره قوه مجریه جمهوری اسلامی خواهد بود.
شرق:دستاوردهای گرانسنگ اعتمادسازی
«دستاوردهای گرانسنگ اعتمادسازی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛مورخان، تحلیلگران و صاحبنظران حوزه ایران بدون تردید از توافق ژنو بهعنوان نقطه عطف تاریخی در دوران جمهوریاسلامیایران یاد خواهند کرد. اگر همهچیز حسب توافق بهدستآمده میان مسوولان ایرانی و «1+5» ظرف ماههای آینده به پیش رود در آنصورت توافق «ژنو» باعث یکسری توافقات بنیادی در همه عرصهها خواهد شد. بگذارید در ابتدا با مهمترین پیامد توافق شروع کنیم. بسیاری البته سروقت تحریمها خواهند رفت و برداشتهشدن تدریجی تحریمها در شرایط فعلی را مهمترین تبعات ژنو قلمداد خواهند کرد.
در همین راستا، برداشتهشدن تحریمها و به موازات آن، آزادشدن اموال و داراییهای ایران در کشورهای مختلف و تاثیر مستقیم آن بر وضعیت اقتصادی کشور را بدون تردید از جمله مهمترین تاثیرات توافق میدانند. برخی صاحبنظران سروقت حوزه سیاست خارجی میروند و در مجموع، تاثیراتی که «ژنو» بر روابط ایران با کشورهای همجوار و در سطح منطقه به وجود خواهد آورد را در زمره مهمترین تبعات توافق ژنو میدانند.
به واسطه دشمنی ما با غرب- بهویژه با آمریکا- بسیاری از کشورها سوءاستفاده کرده و در تعامل با ما همواره سعی میکردند دست بالا را بگیرند. با عادیشدن روابط ما با اروپا و ایالاتمتحده، فرش این سوءاستفاده دیپلماتیک از زیر پای آنان کشیده خواهد شد و نفس این موضوع، بدون تردید تغییر و تحول کمی برای ما نخواهد بود. نفس اینکه در تعامل با روسیه و چین دیگر مجبور نیستیم به واسطه دغدغه دشمنی با غرب، هوای آن دو ابرقدرت را داشته باشیم البته تغییر مهمی در روابط ما با مسکو و پکن پدید خواهد آورد.
نفس اینکه ما مجبور نشویم دههامیلیارددلار درآمد نفتی را که از چین، هند، ژاپن و کرهجنوبی طلبکار هستیم وصول نکنیم و این کشورها در عوض هر کالایی را که خواستند به ما بدهند البته وضعیت خوبی نیست و این شرایط پایان خواهد یافت. نفس اینکه ما مجبور نشویم به دلیل تحریم فروش نفت و تحریم بانکی، به امثال بابک زنجانیها متوسل شویم و بعد هم شاهد همهگونه فساد و حیفومیلشدن داراییهایمان شویم البته که مهم است. نفس اینکه بعد از این ما دیگر مجبور نخواهیم شد به واسطه تحریمها و به واسطه ضرورت دورزدن آن، 20 یا 30درصد- حداقل- کالاهایی را که نیاز داریم گرانتر از قیمت جهانی وارد اقتصادمان کنیم البته که مهم است. نفس اینکه به واسطه تحریمها نتوانیم در پارس جنوبی سرمایهگذاری کنیم و قطر دومیلیوننفری، سالی 40میلیارددلار بیش از ما از این حوزه مشترک گاز برداشت کند، البته که مهم است.
نفس اینکه بهواسطه تحریمها، صنایع کشورمان با کمتر از نصف ظرفیت کار میکنند دوباره بتوانند به شرایط عادی بازگردند، البته که مهم است. نفس اینکه با کنار رفتن تحریمها و عادیشدن روابط با دنیا، سرمایهگذاری خارجی و مهمتر از آن، تکنولوژی پیشرفته در صنایع مهم نفت و گاز و پتروشیمی بتوانند وارد کشور شوند البته که مهم است. بالاخره ایجاد اشتغال برای بیش از پنجمیلیونبیکار در کشور، بدون سرمایهگذاری سنگین و جدی خارجی چگونه ممکن است تحقق یابد؟ همه این نتایج مثبت بدون تردید باعث یک خانهتکانی درستوحسابی در اقتصاد، تجارت، اشتغال و بسیاری از جنبههای دیگر کشورمان خواهد شد، اما هنوز یک حوزه است که مغفول مانده. حوزهای که اگر گفته شود به تنهایی معادل با همه پیامدهای دیگر که ذکر شد میتواند باشد، سخنی به گزاف نرفته است.
این حوزه عبارت است از بهحاشیهرفتن تندروها از متن رابطه میان ایران و غرب و بهویژه ایران و ایالاتمتحده. فراموش نکنیم حتی زمانی که توافق « ژنو» در حال امضاشدن بود، سناتورهای تندروی جمهوریخواه امضا جمع میکردند که تعداد آنها برای وضع تحریمهای جدید از مرز دوسوم بگذرند تا رییسجمهور اوباما نتواند از حق وتوی خود در قبال سنا استفاده کند. راستی را آن است که سردی روابط میان ایران و آمریکا- صرفنظر از آنکه چه میزان آن از ناحیه آنها بوده و چه میزان از ناحیه نگاه و رویکرد انقلابی ایران پس از سال 57- مهمترین و تعیینکنندهترین پارامتر در رابطه میان ایران و دنیا، همین مساله بوده است.
چهبسیار کشورهایی که بهواسطه اختلاف با ایالاتمتحده با آنها نیز دشمن شدهایم و چهبسیار دوستیهایی که به نظر نمیرسید «خیرات و مبرات» چندانی برای منافع ملیمان در بر میداشتند اما بهواسطه نفس دشمنی با ایالاتمتحده، لاعلاج نیازمند آن دوستیها شده بودیم. بهترین شاهد مثالی که از بابت دوستیها و دشمنیهایی که بهواسطه دشمنی با آمریکا عایدمان شد میتوان آورد، دشمنی یا سردی روابط میان ما با اروپا بود. واقعا مشکل ما با اروپاییها بر سر چه بود؟ هنوز جوهر امضای توافق ژنو خشک نشده بود که اروپاییها اعلام کردند از چند روز دیگر تمامی تحریمهایی را که یکجانبه علیه ایران وضع کرده بودند لغو میکنند. روز گذشته نیز آغاز این روند از 20 ژانویه را مورد تاکید قرار دادند. کاهش تنش میان ایران و ایالاتمتحده را در بلندمدت میتوان بزرگترین دستاورد ژنو دانست.
قانون: تابع قانون همه یا هیچ هستیم
«تابع قانون همه یا هیچ هستیم»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم عوض حیدرپور شهرضایی است که در آن میخوانید؛توافقات صورت گرفته میان ایران و 1+5 توافقی دو سویه است. هم زمانی که در ژنو3 به توافق رسیدیم، هم حال حاضر که زمان اجرایی و عملیاتی شدن تفاهمنامه است. ایران در توافق انجام داده، دونوع تعهد متقابل دارد؛ اول اینکه متعهد شده یک سلسله محدودیت هایی را بپذیرد که شامل دو قسمت است: قسمت اول درباره اورانیوم غنی شده و نحوه تبدیل اورانیوم 20 درصد به 5 درصد و نحوه اداره تاسیسات هسته ای است. بخش دوم نیز مربوط به همکاری برای نظارت های بیشتر بازرسان آژانس هسته ای بر مبنای NPT وتوافق نامه جدید اعمال شده است.
البته در نقطه مقابل، غربی ها هم متعهد شده اند تا به گونهای حرکت کنند که تحریم جدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال نکنند و تحریم هایی که در خصوص فروش نفت خام و برگشت پول نفت خام برای ایران وجود دارد را بردارند. همچنین ملزم شده اند تحریمهای جدیدی را هیچ یک از کشورهای آمریکایی و اروپایی اعمال نکنند و به گونه ای حرکت کنند که صادرات محصولات پتروشیمی و میعانات به راحتی انجام شود.
همانطور که می دانید تحریمی بر طلا و فلزات گران بها بر اساس قطعنامه سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شده است که باید در حال حاضر تعلیق شود. البته بر اساس این توافقنامه، باید تحریمهای صنعت خودرو هم برداشته شود و غرب بهگونه ای حرکت کند که صنعت خودروی ایران از شرایط فعلی خارج شود. در عین حال گروه 1+5 بر اساس این تعهدنامه، متعهد شده اند فضا را برای گسترش ایمنی پروازهای هواپیماهای غیر نظامی ایران، بهگونه ای انجام دهند که تهدید علیه ایرانایر و سایر شرکت های هواپیمایی را نیز بردارند.
از طرفی هم قرار است فرآیندهایی را تعریف کنند که تا بتوانیم برای دانشجویان و دانشآموزان ایرانی خارج از کشور پول ارسال کنیم و خرید دارو و غذا و تجهیزات پزشکی برای بیماران مان در خارج از کشور با ایجاد کانال مالی دقیق و مشخص شده بدون مانع انجام شود. حال باید منتظر بود و دید که آمریکا و غرب طی6 ماه آینده، به صورت جدی پای تعهدات خود می ایستند یا با بهانه تراشی همیشگی خود درباره فعالیت هسته ای ایران، تعهداتی که در 20 دی ماه میان خانم اشمیت و آقای عراقچی ایجاد شد، عمل میکنند.
البته در صورتی که مثل همیشه روی وعده ها و تعهدات خود پایبند نباشند، ایران نیز این تعهدات را یک طرفه لغو می کند چرا که در فیزیولوژی قانونی به نام قانون همه یا هیچ وجود دارد. ما یا همه توافق انجام شده را بند به بند انجام می دهیم، یا اگر غرب بخواهد مثلا کانال مالی مطمئن را اعمال نکند، ایران نیز محق است که به تعهداتش عمل نکند.
امیدواریم غربیها این بار طبق توافق انجام شده که پس از آن به پایتخت هایشان انتقال دادند و نظر دولت هایشان را اعلام کردند و همه 6 دولت، سه دولت اروپایی و سه دولت غیر اروپایی آمریکا، چین و روسیه موافق بودند به امضایش متعهد بماند. در غیر این صورت آنها راه خودشان را می روند و ایران هم راه خودش را. البته اوباما از توافقی که انجام گرفته است اظهار خرسندی و استقبال کرده و بیان کرده هرگونه تحریم جدیدی علیه ایران را وتو می کنیم. بنابراین امیدواریم وی به قول خودش وفادار بماند.
ولی از آنجایی که سنا و کنگره آمریکا به شدت تحت تاثیر لابی صهیونیستی هستند و اسرائیلیها هم از همان ابتدای توافقنامه ایران و 1+5 از این موضوع اظهار نارضایتی کرده و همه تلاششان را به کار بستند تا این اتفاق نیفتد، این بار نیز ممکن است از طریق فشار بر سنا و کنگره آمریکا، دست به شیطنت بزنند و آمریکا را به تحریم جدید علیه ایران تحریک کنند.
ابتکار:ارزش هنری و هنر ارزشی!
«ارزش هنری و هنر ارزشی!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدایوب کاظمی است که در آن میخوانید؛هر از گاهی با مقوله ای رو به رو میشویم که محل نزاع و معرکه آراء و تضارب افکار میشود؛ قضیه از این قرار است که عده ای، یک امر عادی و لابشرط را مقدس میکنند و عده ای دیگر آن را منکر میشوند و میگویند این نگاه خاص شماست که این مقوله ی مساوی الطرفین را مقدس میدانید؛ واقعیت چیز دیگری است؛ اصولا چنین چیزی نیست و هدف و نیت فرد میتواند مقدس باشد یا نباشد؛ هر فردی میتواند که در جهت اهداف و برنامهها و اندیشه خاص خود از این وسیله مباح بهره ببرد. گروهی اصرار دارند که بر هر چیزی پسوند و یا پیشوند مقدس اضافه کنند تا به خیال خود، آن مقوله مورد نظرشان مقدس شود! این که تنها با افزودن یک نام بخواهیم ماهیت یک مقوله ثابت و مشخص را عوض کنیم، چیزی در حد ساده انگاری و شوخی بیش نیست! یک بار برای همیشه باید روشن شود که هیچ وسیله ای مقدس نیست، بلکه این اهداف ما هستند که پذیرای این اوصاف میباشند، وسایلی که برای رسیدن به هدف به کار میرود، لابشرط هستند، یعنی نه مقدس و نه نامقدس اند.
اهداف هم دو نوع بیشتر نیستند؛ یا اهداف الهی هستند و قصد قربت در آنها لحاظ میشود و یا غیرالهی و شیطانی است. همه وسایلی که در دسترس انسانهاست، اعم از هنر، علم، ثروت و... میتوانند در هر دو مسیر و هدف گفته شده به کار گرفته شوند، چرا که هیج ابایی از پذیرش یا عدم پذیرش ندارند. این انسانها هستند که به این وسایل رنگ خاص هدف خود را میدهند؛ به خودی خود هیچ رنگی ندارند. اگر ذهن، دچار ابهام باشد و فاقد تشخیص درست، وسیله را به مقدس و نامقدس تقسیم میکند و اگر از بینش و بصیرت واقعی برخوردار باشد، همه وسایل را مباح میداند و اهداف را دارای شاخصه الهی و غیرالهی میبیند که باید از وسایل مختلف استفاده کند و آن گاه وسایل در خدمت اهداف مقدس یا نامقدس قرار میگیرند، به عبارت دیگر، خود وسایل ذاتا نه مقدسند و نه نامقدس، بلکه به طور عَرَضی این وصف بر آنها بار میشود.
در ساحت اندیشه این دو نوع نگاه وجود دارد که نشانگر گستره و عمق فکری صاحبان این اندیشه هاست. نگاهی که وسیله را مقدس میداند، در اغلبِ قضاوتها و عیار اندیشه اش دچار خبط و ناتوانی میشود و رجمًا بالغیب عمل میکند و مشکلات عدیده ای برای خود و جامعه میسازد و دست بر قضا، به واسطه دگم اندیشی و تحجر فکری و تعصب عملی، اگر صحنههای موثر جامعه را با همین توهمات خطرناک قبضه کنند، میتوان حدس زد که چه فجایعی بر جامعه به واسطه این نوع اندیشه وارد میشود؛ گروه دیگری که نگاه صحیحی به وسیله دارند و آن را مقدس یا نامقدس نمیدانند، قضاوت و برداشت صحیح تری در مورد مقولههای اجتماعی، سیاسی و... دارند و کمتر دچار خبط و اشتباه میشوند. همواره این دو جریان فکری در طول تاریخ با هم در تقابل بوده اند، جریانات اخباریگری و اصولی و متحجر و روشن اندیش و... از نامهایی است که برای این دو نوع تفکر در منابع تاریخی دیده میشود.
واقعیت آن است که بین این دو نگاه، حق با گروه دوم است و نامتعارف و سخیف مینماید که مثلا بگوییم اتوبوسی که زائران را به سوی عتبات و مکه و مدینه میبرد، اتوبوس مقدس و اتوبوسی که افراد را به سوی اسرائیل میبرد، اتوبوس نامقدس است! و... همه مقولات که به صورت وسیله و آلت فعل قرار میگیرند، همین گونه اند؛ هنر، هنر است، هنر ارزشی و مقدس و هنر غیر ارزشی و نامقدس نداریم؛ ورزش، ورزش است، ورزش مقدس و نامقدس نداریم! علم، علم است، علوم انسانی، ریاضیات، فیزیک و... همه اینها وسایل و تخصصهایی هستند که مقدس و نامقدس بر آنها حمل نمیشود؛ در اینجا به جاست که سخن رئیس جمهور محترم جناب دکتر روحانی در جمع هنرمندان را بازگو کنم که: هنر، هنر است؛ هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم. حتی اگر اموری که فلسفه وجودی آنها مقدس و از نوع وسیله باشند، اگر در جهت اهداف نامقدس به کار گرفته شوند، به صفت نامقدس تعبیر خواهند شد؛ به عنوان مثال؛ اگر مسجد هم که همه در عرف عام به مقدس بودنش اذعان دارند، برای اهداف نامقدس به کار گرفته شود، مقدس نیست و باید تخریب شود، مانند مسجد ضرار؛ بنا بر این، وسیله، مقدس و نامقدس ندارد.
حاصل مطلب این که کسانی که از ایده «وسیله مقدس است» دفاع میکنند، ناخودآگاه میگویند که در قضاوت و تشخیص و بصیرت، دچار مشکل ابهام هستند و نیازمند بازنگری در اندیشه و پویایی بیشتر؛ این آزمون روشنی بر مخدوش بودن عیار اندیشه هاست. حتی الامکان از قضاوت در مورد افراد طفره میروم، اما چنین افرادی بیش از باطن به ظاهر امر توجه دارند، به عبارت دیگر، سطحی نگرند و از بینش عمیق بی بهره. چنین افرادی، ظاهر امور، چشمشان را بر واقعیت میبندد، دچار اعتراض و تندی و افراط گری میشوند و اعمالی بیرون از محدوده منطق و حق از آنها سر میزند و برای خود، چارچوبی خارج از همه موازین دینی، حتی میتراشند و اگر بتوانند، با کمال افراط و خشونت هم آن را به اجرا در میآورند و فضایی طالبانی و امنیتی میسازند تا به ضرب و زور هم که شده بگویند”وسیله مقدس است»! از ویژگیهای دیگر این گروه، آن است که فقط خود را متشرع و دیندار میدانند و دیگران را منحرف و بی دین! پا را از این نیز فراتر مینهند و هرجا که لازم باشد، حکم جدیدی با نام دین تأسیس! میکنند و خود را در جایگاه خدا و شارع قرار میدهند و هرگز حاضر نیستند در چارچوب قانون حرکت کنند و به هر قیمتی و با زیر پا گذاشتن هر نوع قانون شرعی و غیر شرعی، تولیدات مبهم فکری خود را به اجرا میگذارند.
این نوع تفکر به قدری سر در گم میاندیشد که حتی نظریه پردازان آن میگوید: اعتدال و حد وسط، غلط است! و با این اظهار نظر، بر آیه قرآن هم خرده میگیرد که میفرماید: وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ. چرا که در ذهن بسیط این نوع تفکر، مراد از اعتدال و حد وسط، پنجاه، پنجاه است! این تفکر خواهان صد در صد است! در حالی که منظور از اعتدال و حد وسط، همان صراط مستقیمی است که انحراف به چپ و راست در آن گمراهی است؛ همان که مولا علی (ع) میفرماید: الیمین و الیسار مضله و طریق الوسطی هی الجاده( چپ و راست گمراهی است و مسیر درست همان راه وسط است) مسئله اساسی در این گروه آن است که دو بُعدی فکر میکنند، قضایا در نظرشان یا سیاه است و یا سفید! احتمال بُعد سوم نمیدهند! آنان طرف مقابل را یا به عرش میبرند و حلوا حلوا میکنند و یا بر فرش بی رحمانه میکوبندش!
آرمان: خانه تکانی در سیاست خارجی
«خانه تکانی در سیاست خارجی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم نصرتا... تاجیک است که در آن میخوانید؛سیاست خارجی صحنه پیچیدهای است با منافع متضاد طرفهای درگیر که با ماهیت هرج و مرجطلبانه روابط بینالملل به دلیل فقدان مرکزیت قضایی- انتظامی آنگونه که دولتها برخوردارند هر کشوری در تعاملات بینالمللی خود باید از پشتیبانی تمامی اهرمهایش در سیاست خارجی و مهمترین آنها وحدت ملی و خواست مردم در قبال پدیدههای خارجی بهره ببرد.
حضور موثر و فعال در صحنه جهانی ارتباط تنگاتنگی با تعریف و تبیین وضعیت داخلی کشور و مخصوصا انسجام داخلی و نقاط قوت، ظرفیت منطقهای و جهانی، تجزیه و تحلیل و توجه به شکلگیری و روند جابهجاییهای سیاسی و قدرت در منطقه و جهان و چگونگی موازنه قوا در سطح منطقه و نیروی آموزش دیده و با تجربهای دارد که بتواند با پیچیدگی ذهنی خود معادلات گوناگون را حل کند و نماینده شایستهای از خواست مردم باشد. در این راستا جایگاه جهانی و منطقهای کشور و مسیری که برای طی کردن ترسیم کرده، نوع گرایش اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا ترکیبی از آنها که در جهتگیریهای داخلی و نتیجه سیستمی آنها تعیینکننده است.
مجموعه عوامل فوق چارچوبهای برای اعمال مدیریت سیاست خارجی می سازد که بعضی جنبههای آن دارای اصول ثابت میباشند که تغییرناپذیرند و یکی از وظایف اصلی دستاندرکاران سیاست خارجی نیز ترجمه و ترسیم صحیح ارتباط و کنش متقابل این اصول در راهبردهای سیاست خارجی و اجرای آنها در عمل توسط دیپلماتهای ورزیده است.
اصولی همچون ساختار جدید، تحول یافته و غیرسنتی نظام بینالملل که مختصات ویژهای دارد، ویژگیهای ژئوپلیتیکی ایران بطور عام و چارچوب حقوقی و فکری ناشی از نظام سیاسی و دولت منتخب مردم است. این چارچوب فضای تعیینکننده فکری و رفتاری ایجاد میکند که خود باعث اتخاذ سیاست اجرایی جدید و بازتولید گفتمان مخصوص به خود و طبعا چگونگی ترکیب و استفاده از نیروی انسانی پرورش یافته برای رویارویی با شرایط کنونی و مدیریت آن میشود.
درک تاثیر این اصول بر مدیریت سیاست خارجی توسط دیپلماتهای کشور و نیز تغییرناپذیری آنها با توجه به واقعبینی و تحلیل درست از ویژگیهای نظام بینالملل حائز اهمیت است. در چنین فضایی و در حالیکه دولت یازدهم برای اجرای سیاستهای تغییر محورانه مورد انتظار مردم در سیاست خارجی خود نیاز به افرادی برای پاسخگویی به شرایط مذکور دارد، نقش بیبدیل وزارت امور خارجه در مدیریت این صحنه غیر قابل کتمان است.
اجرای سیاست خارجی و پیگیری راهبردها، اهداف و روشهای اجرایی آن در چارچوب کلی تری نظیر اهداف انقلاب اسلامی و سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی و تحقق منافع عالیه ایران فقط در صورتی قابل تحقق است که بازنگری جدی در چگونگی مدیریت سیاست خارجی و تحولات مربوط به آن در دستور کار وزارت امور خارجه قرار گیرد. استفاده و استمداد از نخبگان و مردم در حمایت از سیاستهای ملی و تحقق امنیت و منافع ملی کشوربرای گذار موفقیتآمیز از این مرحله از تاریخ کشور نیازمند تحولی اساسی در سیاست خارجی و وزارت امور خارجه است.
تیره و تار بودن شرایط کنونی جهان و منطقه ایجاب میکند هم قدرت بخشیدن به مدیران سیاست خارجی و وحدت مدیریت در سیاست خارجی مورد توجه قرار گیرد و هم دستگاه عامل سیاست خارجی به خانه تکانی در روشها و راهبردها دست زند. زیرا در صورت عدم مدیریت صحیح اوضاع کنونی در منطقه و دنیا، شرایط کنونی میتواند به ضرر ما رقم بخورد و بر عکس در صورت بررسی و احتساب صحیح تمامی عوامل براساس واقعگرایی توسط نیروهای سیاسی آموزش دیده و وزین در سیستمی به روز شده تهدیدها تبدیل به فرصتی در مقابل سیاست خارجی و کشور گردند.
دنیای اقتصاد:راهکارهای کاهش پایدار سود بانکی
«راهکارهای کاهش پایدار سود بانکی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد مجتهد است که در آن میخوانید؛در حال حاضر، یکی از مشکلات واحدهای تولیدی و فعالان اقتصادی از نظر سرمایهگذاری و تامین منابع نقدینگی، بالا بودن نرخ سود از یک طرف و فراهم نبودن منابع مورد نیاز از طرف دیگر عنوان شده است. این مساله دغدغه مسوولان دولت و بانک مرکزی نیز اهست، زیرا کاهش سرمایهگذاری و رشد اقتصادی در سالهای اخیر، موجب بیکاری فزاینده در کشور و نگرانی مسوولان سیاسی و اقتصادی کشور است. از نظر اقتصادی، دلایل منطقی بالا بودن نرخ سود در بانکها و موسسات اعتباری به چند مساله برمیگردد که هر یک به نوبه خود نیاز به راهحل جداگانهای دارد و سیاست خاصی را میطلبد که در این مقاله به بحث پیرامون آنها پرداخته میشود:
1- بالا بودن نرخ تورم: عامل اصلی و مهمترین آن در بالا بودن نرخ سود تسهیلات به افزایش شدید تورم در سالهای اخیر برمیگردد. بهرغم سیاستهای مصوب در برنامه چهارم و پنجم توسعه اقتصادی در مورد کاهش نرخ تورم، بانک مرکزی قادر به مهار تورم نبوده و تورم به بالاترین حد خود یعنی5/41 درصد در خرداد ماه رسیده است که این رقم در تاریخ آمار تورم 74 ساله ایران، دومین رقم بعد از سال 1374 است.
دلیل تورم هر چه باشد پیامد آن بالا رفتن نرخ سود توسط بانکها بود. سپردهگذاران با توجه به پایین بودن نرخ سود سپردهها و کاهش قدرت خرید خود، برای حفظ منافع خود، اقدام به خارج کردن سپردههای خود از بانکها و خرید داراییهایی که ارزش آنها با افزایش نرخ تورم افزایش مییابند مانند املاک، طلا و ارز نمودند. به دنبال این اقدام سپردهگذاران، بانکها ناگزیر شدند برای جلوگیری از خروج سپردهها نرخ سود را افزایش دهند تا بتوانند تسهیلات اعتباری موردنیازفعالیتهای اقتصادی را تامین کنند.
در نتیجه هزینه تمام شده پول برای بانکها افزایش یافت و نرخ سود تسهیلات نیز به تبع آن بالا رفت.
منطق اقتصادی، کار بانکها را توجیه میکند، زیرا بانکها موسسات انتفاعی هستند و بخش کوچکی از منابع آنها متعلق به سرمایه سهامداران است. این رقم حدود 8 تا 10 درصد کل منابع بانکها را تشکیل میدهد، ولی بخش اعظم منابع بانکها متعلق به سپردهگذاران است که بانکها مجبورند برای جذب سپرده آنها، نرخهای بالاتری پرداخت کنند. در غیر این صورت با فرار منابع روبهرو میشوند. از طرف دیگر سهامداران (به ویژه سهامداران بخش خصوصی بانکها) نیز طالب سود سهام سرمایهگذاری خود هستند، البته مورد استثنای بانکهای دولتی یا نیمهدولتی هستند که با توجه به اجرای برنامههای دولت در مواقعی با زیان روبهرو میشوند و دولت با علم به این مساله جهت اجرای سیاستهای اقتصادی- اجتماعی خاص این زیان را در کوتاهمدت تقبل میکند ولی نمیتواند این روند را به صورت بلندمدت ادامه دهد.
این مساله در قانون برنامه پنجم توسعه ماده 92 توسعه دیده شده است و قانونگذار شورای پول و اعتبار را موظف کرده است «نرخ سود علیالحساب سپردههای یک ساله را حداقل به میزان میانگین نرخ تورم سال قبل و پیشبینی سال مورد عمل تعیین کند. نرخ سود تسهیلات متناسب با نرخ سود سپردهها و سود مورد انتظار بانکها توسط شورای پول و اعتبار تعیین میشود. بانکها در صورتی ملزم به پرداخت تسهیلات در قالب عقود مبادلهای با نرخی کمتر از نرخ اعلام شده توسط شورای پول و اعتبار هستند که علاوه بر تایید معاونت، مابهالتفاوت سود از طریق یارانه یا وجوه اداره شده توسط دولت تامین شود.»
تا زمانی که سیاستهای پولی بانک مرکزی در مبارزه با رشد تورم به نتیجه رسیده و بتواند نرخ تورم را به حد قابل قبولی برساند، نرخ سود سپردهها و به تبع آن نرخ سود تسهیلات بالا است. در صورت موفق بودن سیاستهای پولی و تداوم کاهش نرخ تورم در سال جاری و سال آینده که طبق نظر مقامات اقتصادی نرخ تورم به 25 درصد میرسد، نرخ سود تسهیلات در حد فعلی با کمی کاهش، منطقی به نظر میرسد و کاهش دستوری آن، موجب کاهش یا خشکیدن منابع پولی برای فعالان اقتصادی و در نتیجه کاهش رشد اقتصادی میشود. از این رو کاستن نرخ تورم مورد تاکید همه اقتصاددانان و دستاندرکاران فعالیتهای اقتصادی است که میتواند کاهش نرخ سود تسهیلات را به دنبال داشته باشد. بنابراین سیاست بانک مرکزی در مورد کاهش نرخ تورم، خود به خود موجب کاهش نــرخ سود تسهیلات بانکها میشود و نیـــازی به تعیین نرخ سود به صــورت دستوری برای کاهش آن نیست.
2- راه حل دیگری که از نظر اقتصادی برای کاهش نرخ سود تسهیلات وجود دارد، کاهش نرخ حاشیه سود یا تفاوت بین نرخ سود پرداختی و دریافتی بانکها است. در مطالعهای که چند سال قبل نویسنده در این رابطه به عمل آورد، نرخ حاشیه (margin ) در ایران حدود 5/4 درصد بود که این رقم در کشورهای اروپایی بین 5/1 تا 2 درصد در نوسان بود.
علت بالا بودن سود حاشیه به چند عامل بر میگردد که هر یک نقش مهمی در بالا بودن این تفاوت دارند که عبارتند از بالا بودن هزینه مطالبات معوق بانکهای ایران در مقایسه با کشورهای دیگر؛ به طور معمول نسبت مطالبات معوق (سررسید گذشته + معوق + مشکوکالوصول) به تسهیلات پرداختی در اروپا و آمریکا حدود 3 درصد و در شرایط بحرانی به 5 درصد میرسد. در حالی که این نسبت در حال حاضر به طور متوسط بر اساس گزارش بانک مرکزی در ایران حدود 15 درصد است که به صورت محافظه کارانه محاسبه شده است و در برخی از بانکها تا حدود 30 درصد هم رسیده است. علت این امر به نابسامانی و شرایط بد اقتصادی در سالهای گذشته، ضعف اعتبارسنجی در بانکها و نبود قوانیـــن و مقررات کارآ در جهت وصول مطالبات و وجود راههای فــرار بـرای سوءاستفادهکنندگان و دریافتکنندگان تسهیلات از بانکها برمیگردد.
این مساله باعث افزایش هزینه و بالا بودن نرخ تسهیلات پرداختی از یک طرف و تفاوت بیشتر بین نرخ سود دریافتی و پرداختی بانکها برای پوشش هزینهها است که با کاهش این نسبت هزینه آنها نیز کاهش مییابد.
3- تفاوت ساختار درآمدی: عامل دیگر بالا بودن سود تسهیلات به تفاوت ساختار درآمدی بانکها در ایران و کشورهای دیگر مرتبط است. بیش از 50 درصد درآمد بانکها در سایر کشــورها به درآمدهای غیر بهرهای آنها تعلق دارد. درآمـدهای غیربهرهای شامل درآمد ناشی از کارمزد دریافتی بابت خدمات بانکی، فعالیتهای بازار مشتقه یا بازارهای ثانویه و معاملات ارزی است.
مقررات فعلی بانک مرکزی درموردکارمزدها، کارمزد خدمات دریافتی بانکی را محدود یا در برخی مواقع مجانی در نظر گرفته است (در مورد خدمات الکترونیک) و از سال 87 تا به حال این مبالغ یا نرخها ثابت ماندهاند. در حالی که با توجه به کاهش ارزش پول، منطقـی است که این نرخها نیز افزایش یابند و برای برخی از خدمات بانکی که قبلا وجود نداشت یا به دلایلی مجانی بود، اکنون هزینه این خدمات به عنوان بخشی از درآمد بانکها که از نظر شرعی هم ایرادی ندارد، در نظر گرفته شود و با شرایط روز تطبیق شود. در حال حاضر، درآمدهای کارمزدی بانکها در ایران حدود 12 درصد است که نسبت به کشورهای دیگر رقم بسیار پایینی است.
اگر این درآمدها افزایش یابند، بانکها میتوانند با کاهش حاشیه سود، نرخ بهره تسهیلات پرداختی خود را کاهش دهند و این مساله به نفع دریافتکنندگان تسهیلات بانکی و کاهش هزینه تولیدکنندگان نیز هست. دلایل منطقی و روشنی برای پایین نگه داشتن نرخ کارمزدهای بانکی در حال حاضر وجود ندارد، هر چند در گذشته برای تشویق مردم به استفاده از بانکها، این روش میتوانست منطقی باشد. سیاست استفاده از کارمزد همچنین میتواند برای سوق دادن مردم به استفاده از خدمات بانکداری الکترونیکی، کاهش مراجعه به شعب بانکها و عدم نیاز به تاسیس شعب جدید استفاده شود که این امر موجب پایین آمدن هزینه پرداخت اجاره و سرقفلی برای بانکها است. از طرف دیگر، بخش زیادی از دارایی بانکها را که در املاک و کارخانهها مسدود شده است و منجر به کاهش قدرت بانکها در پرداخت تسهیلات میشود آزاد میکند.
4- بالا بودن نرخ سپرده قانونی: عامل دیگری که بانک مرکزی میتواند برای کمک به کاهش نرخ حاشیه سود بانکها در نظر بگیرد، کاهش نرخ سپرده قانونی است. در حال حاضر در اکثر کشورها این نرخ که برای کنترل نقدینگی و قدرت وام دهی بانکها استفاده میشد به شدت کاهش یافته است و حتی در برخی از کشورها به صفر رسیده است، در صورتی که این نرخ در بانکهای ایران بین 10 تا 17درصد است، این امر از یک طرف منجر به محدود شدن منابع بانکها برای اعطای تسهیلات و از طرف دیگر افزایش هزینه پول و در نتیجه نرخ سود تسهیـلات پرداختی شده است. در حقیقت، سپرده قانونی حکم مالیات بر بانکها را دارد و به عنوان هزینــه محسوب میشود. جا دارد که کارشناسان اقتصادی بانک مرکزی یک بار دیگر سیاست بالابودن نرخ سپرده قانونی را بررسی و با کاهش آن دست بانکها را برای پرداخت تسهیلات بیشتر و کاهش نرخ سود تسهیلات پرداختی باز کنند. از طرف دیگر برای کنترل نقدینگی از راهکارهای دیگری که توسط بانکهای مرکزی دنیا مورد استفاده قرار میگیرد استفاده کنند. اصلاح نرخ سپرده قانونی میتواند تاثیر بسزایی در رابطه با فعالیت بانکهای سپرده پذیر و کاهش حاشیه سود آنها داشته باشد.
مجموعه عوامل یاد شده به ویژه کاهش هر چه سریعتر نرخ تورم، میتواند تاثیر بسزایی در کاهش نرخ سود تسهیلات و کمک به فعالان اقتصادی در تامین منابع نقدینگی مورد نیاز آنها و کاهش هزینه تولید و سرمایهگذاری و به تبع آن رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال داشته باشد، ولی باید در نظر داشت که عوامل مهم دیگری از جمله شرایط مثبت محیط کسبوکار، به ویژه امنیت و ثبات سیاسی و اقتصادی و عادی شدن روابط خارجی در تشویق فعالیتهای تولیدی و سرمایهگذاری نقش تعیینکنندهای دارند و باید به آنها نیز توجه شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد