شهاب ترجیح داد کار را با بازجویی از همسایهها شروع کند. زن جوانی که جسد را دیده و پلیس را خبر کرده، اولین نفری بود که به پرسشهای سرگرد پاسخ داد و گفت: این زن و شوهرش همین امروز اثاثکشی کردند و اینجا آمدند. هیچکدام از ما آنها را نمیشناسیم. مستاجران قبلی دیروز خانه را تخلیه کردند. بعدازظهر من گفتم سری به آنها بزنم و برایشان چای ببرم اما هر چه صدا زدم، کسی جواب نداد؛ چون در باز بود، داخل رفتم و جسد آن زن را دیدم؛ خیلی وحشتناک بود.
شهاب وقتی فهمید تینا متاهل بوده، درباره شوهرش پرسید. اما هیچکدام از اهالی ساختمان از زمان بعد از کشف جنازه، او را ندیده بودند، حتی کسی اسم آن مرد را هم نمیدانست. شهاب و ظهوری تصمیم گرفتند لابهلای اسباب و اثاثیه خانه، دنبال سرنخ و مدرک بگردند. به احتمال زیاد تینا توسط شوهرش کشته شده و مرد فرار کرده بود. البته این فقط ظاهر ماجرا بود و شهاب عقیده داشت نباید برای تصمیمگیری عجله کنند.
ستوان ظهوری قبل از هر چیز تلفن همراه مقتول را پیدا کرد و بعد از وارسی آن توانست اسم شوهر مقتول به نام محمد را پیدا کند. او به محمد تلفن زد اما کسی جواب نداد. کارآگاه با تلفن خودش شماره او را گرفت ولی باز هم فایدهای نداشت. همین موضوع باعث شد دو همکار بیش از پیش به محمد ظنین شوند. آنها برای یافتن عکسی از مظنون به جستجو ادامه دادند و بالاخره قاب عکسی را پیدا کردند که به احتمال زیاد مربوط به مقتول و همسرش بود.
شهاب عکس را به عنوان مدرک برداشت و بعد از به دست آوردن مشخصات کامل مرد مفقود شده از طریق بیسیم دستور داد تمام ماموران گشت در جریان ماجرا قرار بگیرند و اگر چنین مردی را دیدند، موضوع را به پلیس خبر دهند.
ستوان ظهوری که از گشتن در کارتنها خسته شده بود، برای چند لحظه روی یکی از مبلها نشست تا کمی استراحت کند. او همان طور که داشت به این جنایت فکر میکرد و میکوشید انگیزه قتل را حدس بزند، ناگهان چشمش به جسم براقی افتاد. جلوتر که رفت، پوکه فشنگ را دید. کمی آن طرفتر چهار پوکه دیگر روی زمین افتاده بود. ستوان پوکهها را برداشت و به رئیساش نشان داد.
تینا فقط دو گلوله خورده بود، پس دو تیر دیگر به کجا اصابت کرده است؟
شهاب ابروهایش را در هم کشید و به فکر فرو رفت. پرسش مهمی بود اما فعلا پاسخی برای آن وجود نداشت. باید تمام خانه را وجب به وجب میگشتند تا بلکه جای اصابت دو گلوله دیگر را پیدا کنند اما این کار هیچ فایدهای نداشت. معلوم نبود دو تیر دیگر به کجا خورده و اصلا چرا شلیک شده است. تا این مرحله از کار فقط مسلم بود قاتل بخوبی تینا را میشناخته؛ چون از روز اثاثکشی او اطلاع داشته است. از طرفی برای قتل از قبل برنامهریزی و سلاح مجهز به صداخفهکن تهیه کرده بود؛ چون همسایهها صدای شلیک را نشنیده بودند.
کارآگاه در افکار خودش غرق بود که ناگهان ستوان به او گفت: کارتن یخچال کجاست؟
آنها تمام خانه را گشتند اما اثری از کارتن یخچال نبود. معما داشت پیچیدهتر میشد./ ضمیمه تپش
علیرضا رحیمی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد