از سوی دیگر، غزل سنتی بر صناعت در زبان متکی است و به همین دلیل به دانش ادبی نیازمند به نظر میرسد. صنعت ادبی را باید آموخت بدون آموزش هیچ صنعتی اجرا نمیشود. درست است که نزد شاعر، چیزی به نام استعداد خدادادی خواه ناخواه به ودیعه گذاشته شده، اما هر استعدادی برای شکوفایی نیاز به پرورش دارد.
پس حتی در غزلسرایی نمیتوان از دانش ادبی بینیاز بود ولی نمیتوان همچون معماری کلمات در اشعار نو براحتی به گزینش و چینش کلمات مبادرت کرد. بالاخره غزل است و هزار مشکل...! یعنی به نظر میرسد باید از گروه دوم تبعیت کرد. به عبارت دیگر باید دانش ادبی را درونی کرد و ناخودآگاه هنگام سرایش مورد استفاده قرار داد.
بیتردید تنها از شاعران بزرگ و باتجربه میتوان انتظار اجرای خودبهخودی صنایع ادبی را داشت. شاعرانی که پیش و بلکه بیش از این دانش ادبی، استعداد خدادادی و قدرت الهام شاعرانه را در خود یافتهاند. شاعرانی که جوشش و کوشش شاعرانه را همزمان دارند و به کار برده میشوند و به کار میبرند!
***
مجموعه «چهل و هشت» نمونه کاملی از درگیری ذهنی یک شاعر خلاق و در عین حال یک استاد و مدرس ادبیات فارسی در زمان سرایش غزل است. علی آبان دانشآموخته ادبیات فارسی که حتی پایاننامه دکتری خود را به تهیه شناختنامه استادان شاعر دانشگاهی تاریخ معاصر ادبیات فارسی اختصاص داده، حالا مجموعه غزلهای خود را منتشر کرده است، غزلهایی که گویای تسلط شاعر بر قالب انتخابی خویش و از سوی دیگر نمایشگر دستاندازهایی در زبان و بیان است که ناشی از رویارویی دانش ادبی در یک طرف و بیان رها از قیود سنتی غزلسرایی در طرف دیگر است.
علی آبان که در مقدمه این مجموعه بر احترام به سلیقه سنتی مخاطب عام شعر فارسی تاکید کرده، به پیشنهادهای غزل نو طی دو دهه اخیر بیاعتنایی میکند و شیوهای نوقدمایی را برمیگزیند. بر این اساس همچنان به مشخصات غزل سنتی چون استقلال ابیات، موسیقی متکی بر انطباق ارکان افاعیلی بر تکانههای روایی و شاهبیتسازی وفادار میماند، اما زبانی نو و بهرهمند از دایره واژگانی زندگی امروز را به کار میبرد. البته بنا بر همان وفاداری، جا به جا از واژگانی کهن اما نه کهنه در بافت زبان امروزی استفاده میکند.
بودم غزال خفته به دنیا که آمدم
اما پلنگ ساخته این زندگی مرا
چشمم دوبیتی است و نگاهم پر از غزل
شعری قشنگ ساخته این زندگی مرا
مضمونپردازی، نقطه اتکای چنین غزلی است و شاعر این غزل باید بخش مهمی از تلاش خود را بر این موضوع معطوف کند و علی آبان در مضمونپردازی موفق عمل میکند. به همین دلیل غزل او شنیدنی است.
انگار عشق با دل ما قهر کرده است
درس و کلاس مانده و استاد رفته است
موی سفید بر سر من داد میزند
بر ما از این زمانه چه بیداد رفته است
کلیت تغزلی حاکم بر غزلیات «چهل و هشت» برخلاف آنچه شاعر در مقدمه کتابش ادعا میکند، ضلع جامعه را از مثلث موضوعی «عشق و جامعه و عرفان» به تمامی اخراج میکند و مخاطب نمیتواند تظاهرات اجتماعی یا سیاسی روشنی در خلال ابیات مشاهده کند.
دانش ادبی علی آبان در ظهور صنایع ادبی صوری و معنوی در اکثر ابیات غزلها خود را به رخ میکشد و به همین دلیل، شعر او متنی فاخر با زبانی فخیم محسوب میشود |
اساسا بیان ذهنی و کلیگوی حاکم بر شعر سنتی و نو سنتی، اجازه اشارات مستقیم به زندگی یا اجازه حضور اسامی خاص را به شاعر نمیدهد تا بیان معترض مدرنی شکل بگیرد. تنها در چند شعر مجموعه مورد بحث، این تظاهرات به چشم میخورد و فردیت مدرن شاعر خود را بدرستی به منصه ظهور میرساند؛ ظهوری غریب و معدود در این چهل و هشت غزل:
در گوش سادهام دردی آشنا، غریب
فریاد زد که دوری عرفان تمام شد
عشقی که افتلت به دلت هدیه کرده بود
در شهر بیقواره تهران تمام شد
و همین نگاه به اجزا به جای کلیات، زمینهای مناسب برای پرتاب کنایات اجتماعی و سیاسی فراهم میآورد تا اتفاقا یکی از موفقترین غزلهای مجموعه را شاهد باشیم، وقتی سعدیوار و پندوارانه میسراید:
اخبار گفته است که تهران گرسنه است
بیرون نرو پسر که خیابان گرسنه است...
دنیا که شوق خوردن ما آرزوی اوست
بسیار خورده است و کماکان گرسنه است...
البته حتی در همین شعر هم آن کلیگویی کلاسیک و نوعگرایی جاری در شعر سنتی فارسی بلافاصله حاضر میشود و وجه اجتماعی و صریح غزل را در مه آلودی از مفاهیم ذهنی میپوشاند. این دقیقا همان تاثیر دانش ادبی است که به صورت تاثیر زبان و بیانی سنتگرا بروز میکند.
دانش ادبی علی آبان در ظهور صنایع ادبی صوری و معنوی در اکثر ابیات غزلها خود را به رخ میکشد و به همین دلیل، شعر او متنی فاخر با زبانی فخیم محسوب میشود. گاه اما این فخامت در تقابل با انعکاس جهان معاصر با تمام روزمرگیهایش تولید ناسازههایی پرشمار میکند و زبان را به مشکلات صوری و معنوی دچار میسازد.
مشکل تصویر در بیت زیر و وجه کمیک ناخواسته آن، دقیقا به دلیل اجرای صنعت مراعاتالنظیری است که شاعر در برقراری آن اصرار داشته است:
لبهای تو خود موعظهگرهای نجیبند
بر خاک میفکن دو لب منبریات را
و درست در بیت بعدی بهرغم مشکل دستوری، واژه «پیکری» به جای «پیکر» نشسته است تا قافیه رعایت شود:
این خلق غلط در غلط اندر غلطانند
افشا مکن ای ماه پری پیکریات را
یا در دو بیت زیر حذف حرف اضافه «با» قبل از قوافی، زبان را دچار غلط دستوری و حتی ابهام معنایی ساخته است. شاعر در حقیقت اضطراب و عذاب را به معنای مضطرب و معذب گرفته است که صحیح نیست:
که ناگهان تو رسیدی به شکل خاطرهها
و من حضور تو را اضطراب رقصیدم
پرنده بود خیالت، مرا گرفت و برد
به روز بی تو که با تو عذاب رقصیدم
و وجه کمیک و فکاهی دو بیت زیر که طبعا به دلیل ساختار عروضی و توجه تام به قافیه و ردیف نادیده گرفته شده است:
به روز برفی تهران، من و تو از پونک
به گریه تا برسیم انقلاب، رقصیدم
نگاه کردی و گفتی چرا شدی شاعر
سکوت کردم و جای جواب، رقصیدم
متاسفانه از این دست کاستیهای زبانی در مجموعه کم نیست و ضرورت ویرایشی بیرحمانه را پیش از نوبتهای بعدی انتشار ضروری میکند.
غزلهای آبان معمولا کوتاهند و دچار اطناب نیستند. متاسفانه شاید همین ایجاز باعث میشود لغزشهای زبانی شعرها بیشتر به چشم بیاید.
***
علی آبان در این مجموعه غزل نتوانسته از سیطره دانش ادبی و تاثیر ناشی از این دانش خلاصی یابد. به همین دلیل شعر او بهرغم موفقیت در مضمونپردازی و ایجاد فضایی نوقدمایی، نمیتواند از پس انعکاس و بازآفرینی جهان معاصر برآید.
غزل امروز با شکل و ساختار خاص خود همواره خطر دوری از زندگی معاصر را احساس میکند و به همین خاطر گاه باید اعتراف کرد که در روزگار ما صرفا برای لذت بردن از شعر سروده میشود.
غزل علی آبان به خواننده لذت شعر را میچشاند، اما نمیخواهد و نمیتواند جهان امروز را به نقد بکشد و احتمالا تغییر بدهد... اما چه باک؟ اگر در اندک اوقات فراغتمان در روزگار پرمشغله امروز، بخواهیم از شعر به عنوان گریزگاهی آرامش بخش سود ببریم و نه بیشتر. «شوق خلوتی دگر...»
**
به شوق خلوتی دگر که رو بهراه کردهای
تمام هستی مرا شکنجهگاه کردهای... (عبدالجبار کاکایی)
حمیدرضا شکارسری / شاعر و منتقد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد