جام جم: هیاتهای تجاری در راه
سیاست درهای باز سیاسی و اقتصادی، در حد مجاز و منجر به احترام متقابلش، بسیار پسندیده است و حتی لازم است که لولاهای این درها هم هرازگاهی، روغنکاری شود. الحمدلله الان حتی در سبد کالا نیز روغن هست. در کلبه ما رونق اگر نیست، مهم نیست؛ چون روغن هست. ابوی خدابیامرز ما کرارا میگفت که اگر آدم روغن زیادی داشته باشد، لولاهای در خانهاش را هم چرب میکند.
الکی بحث روغنی شد. صحبت بر سر درهای باز بود که به اینجا کشید. میخواستیم عرض کنیم که الان در دولت جدید، ظاهرا قرار است که سوای چین و ونزوئلا و شاخآفریقا، دیگر کشورهای اروپایی دنیا هم دیده شود و بیشتر با آنها از در ارتباطات و معاملات اقتصادی درآییم. خسته شدیم بس که چینی دیدیم. کمکم داشتیم از خوردن تهچین هم بدمان میآمد.
خبرتازه: «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران اعلام کرد که سه هیات تجاری از کشورهای آلمان، بلژیک و تایلند، در راه تهران هستند و بتدریج وارد کشور میشوند.»ــ به نقل از جراید
بسته پیشنهادی: از آنجا که نگارنده نگرنده (نگران سابق!) به اوضاع اقتصادی و هدفمند کشور، به ضرس قاطع، مدافع درهای باز در چارچوب قوانین و منافع کشور هستم و دوست دارم که در سایه این ارتباطات سالم، چشم دشمن و حسود و بخیل در بیاید؛ فلذا در این خصوص رهنمودهایی داریم که عنایت میکنیم عرض میکنیم:
1ـ اسکورت هیاتها: از آنجا که با توجه به برخی سیاستهای حاسدانه و بعضا خصمانه دولتمردان آمریکا برای جلوگیری از گسترش روابط کشورها با ایران ــ تا حدی که بلند میشوند میروند به این کشورها که به خیال خودشان زیرآب این روابط را بزنند ــ امکان هرگونه رایزنی آمریکایی (راهزنی سابق) در طول مسیر آمدن به ایران هست؛ بنابراین توصیه میشود که در طول مسیر، مراقب این هیاتها باشیم که گول آمریکا را نخورند. هرچیزی را که نباید خورد.
2ـ سفرهای کم سر و صدا: چون احتمال کارشکنی هست، به نظر ما همه سفرهای تجاری و اقتصادی لازم نیست با تیتر درشت (هرچند درست)، در بوق و کرنا دمیده شود. یک کم روحیه هیاتی داشته باشند این هیاتها. آهسته بیایند، آهسته بروند که گربه شاخشان نزند. آنهایی که چشم دیدن این روابط را ندارند، اول موش میدوانند و سپس به بهانه گرفتن موشها، گربه ول میکنند. کارتون تام و جریشان را نگاه کنید.
3ـ عبور از گیت: امثال این هیاتهای آلمانی و بلژیکی و تایلندی که دارند میآیند؛ به هنگام ورود به کشور، محض احتیاط، حتما از زیر یکسری گیتهای بازرسی مخصوص و البته نامحسوس رد شوند که خدای نکرده، داخلشان یکهیات نفوذی چینی نبوده باشد. مثلا همین تایلندیهای عزیز، چقدر چهره و چشمانشان شبیه چینیهاست. احتیاط شرط عقل است. در دولت تدبیر و امید، بیشتر.
کیهان: کادو (گفت و شنود)
گفت: یکی از ضد انقلابیون مقیم آمریکا در وبلاگ شخصی خود خطاب به اردشیر امیرارجمند، مشاور فراری موسوی نوشته است؛«هر چه فکر میکنم میبینم که تو خیلی از من بیچارهتری».
گفت: یکی از ضد انقلابیون مقیم آمریکا در وبلاگ شخصی خود خطاب به اردشیر امیرارجمند، مشاور فراری موسوی نوشته است؛«هر چه فکر میکنم میبینم که تو خیلی از من بیچارهتری».
گفتم: چرا؟! مگه چی شده؟!
گفت: خطاب به او نوشته است؛ «من وقتی بیمحلی آمریکاییها را دیدم، از همکاری بیشتر با آنها خودداری کردم ولی تو همه چیزت را دادهای و هیچچیز به دست نیاوردهای»!
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند تا به حال از کسی کادو گرفتهای؟ گفت؛ یکبار از دوستم یک کادوی گرانقیمت گرفتم. پرسیدند؛ چی بود؟ گفت؛ نمیدونم! میخواست بره دستشویی کادویش را داد دست من براش نگه دارم تا بره و برگرده!
قدس: مش غضنفر و اسراف گاز
چَنوَخت جولوتَرا واز بِرِیِ یَک کاری مجبور رفتُم تو ای هوا سردی کِلّه کُنُم سمتِ یَک اداره یِ دولتی.
خُلِصه کِلّه صُب از خواب وَرخاستُمُ یَک عالَم لباس بَرُم کِردُم که گَرُم بُمانُمُ بعدِش از خِنه زدُم بیرون. به ادارِهه که رسیدُمُ دَرِش رِ واز کِردُم ناسَن فِکِر کِردُم دَرِ یَک باخاری رِ واز کِردُم. هَمچی یَک تَفِ گرمایی زد به صورتُم که مُگُفتی کِلَّم رِ قِلِفتی کِردُم تو تِنور نونواییِ اصغرآقا نونوایِ مُحَلِّما.
وِسطِ زمستونی ایقذَر تو ادارِهه گَرُم بود که مجبور رفتُم هَمّه لباسایِ بَرُم رِ دَربیارُم بیگیرُم به دستُمُ فِقط با یَکلا پیرهَنُ یَک تُنبونِ نازک باشُم. وَختی دیدُم ایجوریه به او یَرِگه نگهبونه که دَم دَر نشسته بود گفتُم بِرار بِرِیچی اینجه ایقذَر گَرُمه؟ نگهبونه هَموجور که چیلیکُّ چیلیک عرق مِریخت گُفتِگ بِرِیکه سیستُمِ گرمایشی اینجه رو درجه زیاتِشه.
گفتُم خب بِرِیچی کَمِش نِمُکُنِن؟ گفتِگ بِرِیکه ای از هَم اول زمستون رو هَمی درجه تنظیم رِفته یُ دِگه کِسیَم حالِش رِ نِدِره که وَخِزِ بِره کَمِش کُنه یُ کارمندایَم هَروَخت زیاتی گَرماشا مُکُنه پنجره هارِ واز مُگذارَن.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ای دولت که ایقذَر مِگه گاز کم مصرف کُنِن تا به باقیِ شهرایُ روستاهامایَم بِرِسه یُ گازِشا قَط نَره پس چیجوریه که تو هَمی اداراتِ دولتیِ خودِش از هَم هَمّه بیشتر گاز اِسراف مِره؟
آرمان: آنچه در کنکور ارشد امسال گذشت
روند اداری برای دریافت مدرک در دانشگاهها باعث میشود آدم از مدرک بالاتر از سیکل انگیزهاش را از دست بدهد و بعدها هم متوجه شود برای به دست آوردن برخی از مشاغل تا تصمیم کبری یا حسنک کجایی هم اگر درس خوانده بود کفایت میکرد.
گاهی با خودم فکر میکنم بیخود دود چراغ خوردم و عرق جبین ریختم و شب تا صبح چوب کبریت لای چشمانمان گذاشتم و... (بیخودی جو دادم، عمرا اگر یکی از این کارها را کرده باشم!) تا مدرک کارشناسی گرفتم، اما خب از آنجایی که انسان جایرالخطاست همین چند روز پیش کنکور کارشناسی ارشد شرکت کردم و طراح سوال، سوالاتی طرح در مورد دولتهای نهم و دهم هم طرح کرده بود که باعث شد دیگه انصافا و اساسا خوابم در چشم ترم بشکند و تا میتوانم دیازپام بخورم تا خوابم ببرد، اما از شانس بد، تا خوابم برد، خودم را مجددا سر جلسه آزمون دیدم، منتهی این بار خوبیاش این است که مخاطبان روزنامهام همراهم هستند و میتوانیم دسته جمعی روی سوالات مربوطه فکر کنیم و به جواب مورد نظر دسترسی پیدا کنیم؛ در ابتدای آزمون یک نفر از پشت بلندگو اعلام کرد «شرکت کنندگان گرامی، ضمن عرض خیر مقدم به شما اعلام میکنیم که اون آزمونهای سابق رو لولو برد، حالا اگه راست میگید به این سوالات جواب بدید، موفق باشید!».
دفترچه سوالات عمومی را که باز میکنم، به سوالات مربوط به زبان انگلیسی میرسم (طراح مورد نظر هم قطعا با نهایت کارشکنی سوالات را به عملکرد دولتهای نهم و دهم ربط داده است) به چند سوال جواب میدهم تا به سوالی میرسم که طراح سوال کرده «آقای علی آبادی در اجلاس اوپک در جواب فردی که پرسیده بود What is your name؟ چه پاسخی داده بودند؟» اضطراب زیادی بر من حاکم شده، به خودم مسلط میشوم و گزینهها را به دقت بررسی میکنم «الف- Ok!، ب- برو بعدی، ج- I am a window د- خودتی!» به دلیل اینکه سوالات نمره منفی هم دارند و جوابها همینطور که میبینید، نمره منفی دارند سعی میکنم ریسک نکنم و قید این سوال را میزنم و سراغ سوالات درس سیاست سرکاری میروم، در این یکی از سوالات ممتحن با نهایت پرسیده «اسحاق نیوتن دقیقا از چه ساعتی زیر درخت سیب نشسته بود که سیب افتاد روی کلهاش؟».
به پاسخها نگاه میکنم «الف- از ساعت ۹؟ ب- از ساعت ۸؟ ج- از ساعت ۷؟ د- پس از ساعت چند؟!!!!!» با دیدن این سوال دیگر کارد به استخوانم میرسد، برگهها را پرت کردم، از جای خودم بلند شدم و گفتم «این چه وضع سوال طرح کردنه برادر من؟! یه دفعه بگید نمیخواید آدم قبول بشه دیگه و خلاص!» که صدایی از بلندگوی سالن آمد که گفت «شرکت کنندگان محترم، بیخود با شرکت در این آزمون وقت خودتون و ما رو تلف نکنید، سر کوچه ما میفروشن، ارزون و مناسب، برید از اونجا بخرید» که از خواب بلند شدم و به سقف اتاق خیره نگاه کردم!
شرق: قرار نفتی عاشقانه با شارژ موبایل 5هزارتومانی
بیژن زنگنه در فیسبوک نوشت: «در گزارش خودم به آقای دکتر روحانی گفتم که بسیاری از قراردادهای موجود در نفت اصلا قرارداد نیستند بلکه به قرارهای دوستانه بین افراد میماند. دوستی و رفاقت سرجای خودش. اما حساب، حساب است و کاکا برادر و اینطوری نمیشود با اموال مردم رفتار کرد.»
بعد از این پست فیسبوکی مدیران و پیمانکاران نفتی دولت آقای احمدینژاد، زنگنه را در فیسبوک ابتدا بلاک و سپس بهعنوان اسپم به فیسبوک ریپورت کردند.
اموال مردم نیز برای زنگنه کامنت گذاشتند: میبینی با ما چطوری رفتار میکنند؟ آخه کی با اموال خودش اینطوری میکند؟
زنگنه پاسخ داد: هر کسی باید با اموال مردم همانطوری رفتار کند که با اموال خودش.
زنگنه نوشت: آنطور که حساب کردهام، فعلا هر ایرانی 110هزارتومان از آقای بابک زنجانی طلبکار است.
اموال مردم گفت: مال بد بیخ ریش صاحبش.
زنگنه گفت: ولی بابک زنجانی ریش نداشت.
اموال مردم گفتند: پس چطوری ریشگرو میگذاشت و تسهیلات از بانک میگرفت؟
زنگنه نوشت: در رابطه با فساد اقتصادی گرچه موضوع بابک زنجانی بزرگ است، ولی متاسفانه موارد دیگری هم داریم که همگی بالای 400میلیاردتومان هستند.
زنجانی نوشت: بفرما. الکی مال ما را بزرگ کردند.
اموال مردم گفتند: بابک جان، گهی زین به پشت و با ما اموال مردم اینطوری کردی، گهی پشت به زین و با اموالت اینطوری میکنند.
کرسنت کامنت گذاشت: کاش یکی هم به من اشاره کنه. من افسردگی گرفتم.
روحانی نوشت: من وقتی دبیر شورای امنیت ملی بودم، سال 81، به خاتمی نامه نوشتم درباره تو کرسنتجان.
زنگنه گفت: حساب، حساب است کاکا برادر.
کاکا نیز وارد بحث شد و کامنت گذاشت: حساب، حسابه کاکا برادر. برادریمون سر جاش، ولی قرار از قرارداد بهتره بیژن. قرار بذاریم هانی؟ تا ببینی قرار از قرارداد بهتره؟ لطفا مسیج خصوصی بده.
زنگنه به کاکا یک مسیج خصوصی زد و نوشت: سلام. جانم؟ کاری داشتید؟
کاکا نوشت: سلام هانی. برای قرارگذاشتن، اول باید شارژ موبایل بفرستی. برای قرار نفتی عاشقانه شارژ پنجهزارتومانی، برای قرار گاز ترش خیلی عاشقانه (با وبکم) شارژ 10هزارتومانی، برای چت انحرافی باید من را بفرستی بروم کانادا بغل سلیندیون، همسایهشان شوم. باشه هانی؟ هستی گلم... الو...
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گوی اختصاصی «جامجم» با سید ابراهیم محمد الدیلمی، سفیر یمن در تهران تشریح شد