سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
عاقبت جایت همان دو متر خاکی است که از قدیم ضربالمثلش کردهاند. بعد دیگر فرقی نمیکند. همه آن ثروت و شهرت و قدرتی که داشتی، میشود یک تخته سنگ روی مزارت. میشود شعری روی آن تخته سنگ. میشود دو تاریخ؛ تولد و وفات. در نگاه عابرانی که از کنار قطعهها و قبرها عبور میکنند، یکسان نگریسته میشوی.
کلنگ تاسیس بهشتزهرا سال 1345 به زمین خورد. در بیست و پنجم تیر 1349 اولین متوفی این گورستان در قطعه 1 ردیف 1 شماره 1 آرمید. نام این فرد مرحوم محمدتقی خیال است. کسی که حتی خیال هم نمیکرد 33 سال بعد بهشتزهرا یک میلیون و 500 هزار ساکن خاموش داشته باشد. ابتدا بهشتزهرا 318 هکتار وسعت داشت. در سال 1378، 110 هکتار دیگر به این وسعت اضافه شد. در سال 1388 هم با اضافهشدن 160 هکتار دیگر مساحت بهشتزهرا به 583 هکتار رسید. این در حالی است که امروز مساحت بهشتزهرا با احتساب حرم مطهر امام خمینی(ره) به 750 هکتار میرسد.
این گورستان بزرگ که اکنون برای خودش شهری شده است، ویژگیهایی هم دارد. یکی از این ویژگیها وجود 30 هزار شهید در این مکان است. 4000 شهید گمنام نیز در بهشتزهرا دفن شدهاند. همچنین بسیاری از مفاخر، بزرگان، نامآوران، هنرمندان، نویسندگان، پژوهشگران، سینماگران، ورزشکاران و فرهیختگان ایران زمین نیز در این گورستان و بویژه در دو قطعه هنرمندان و نام آوران آرمیدهاند.
تاریخچه تاسیس قطعه هنرمندان بهشتزهرا به سال 1373 برمیگردد. آن زمان تعدادی از هنرمندان مطرح کشور از شهردار وقت تهران درخواست کردند قطعه ویژهای برای خاکسپاری هنرمندان در نظر گرفته شود. شهردار وقت نیز موافقت خود را اعلام کرد و قطعه 88 برای این منظور در نظر گرفته شد. ملک مهرداد بهار، پسر ملکالشعرای بهار که خود نیز نویسنده و پژوهشگر بود، اولین کسی است که در تاریخ بیست و چهارم آبان 1373 در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد. از آن زمان تا امروز 760 نفر در این قطعه به خواب ابدی فرو رفتهاند.
با توجه به محدودیت فضای قطعه هنرمندان، از چند سال قبل قطعه دیگری نیز برای خاکسپاری نویسندگان، صاحبان تألیف، اهالی رسانه و قلم، نامآوران، ورزشکاران و اهداکنندگان عضو در نظر گرفته شد. این قطعه که به قطعه نامآوران معروف است از سال 1386 در قطعه 255 بهشتزهرا پایهگذاری شد. از آن زمان تا اواخر بهمن تعداد 710 نفر در این قطعه دفن شدهاند. از این میان صد نفر نویسندگان، نامآوران، صاحبان تألیف و اصحاب رسانه هستند، 347 نفر ورزشکارانند و 260 نفر هم اهداکنندگان عضو هستند. البته بخش ورزشکاران از سال 1382 و بخش اهداکنندگان عضو از سال 1388 پایهگذاری شده است. مرجع تشخیص خاکسپاری این افراد هم به این صورت است که برای خاکسپاری هنرمندان معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای خاکسپاری نامآوران رئیس شورای شهر تهران و برای خاکسپاری ورزشکاران دبیر کمیته ملی المپیک باید دستور دهند.
پیش از تأسیس قطعه هنرمندان یا بسیاری از نامآوران ایران زمین در قطعات دیگر بهشتزهرا به صورت پراکنده دفن بودند یا در سایر گورستانهای تهران و اطراف آن. مثلا چهرههایی چون ملکالشعرای بهار، ابوالحسن صبا، فروغ فرخزاد، ایرج میرزا، قمرالملوک وزیری، رهی معیری و روحالله خالقی در گورستان ظهیرالدوله دفن هستند. امامزاده طاهر کرج هم آرامگاه ابدی چهرههایی چون احمد شاملو، جلال ذوالفنون، غلامحسین بنان، م. آزاد، دلکش، مرتضی حنانه، احمد محمود، هوشنگ گلشیری، حسن گل نراقی و عبدالعلی وزیری است. گورستان ابنبابویه در شهرری نیز یکی دیگر از گورستانهایی است که بسیاری از ماندگاران ایران زمین مانند علیاکبر دهخدا و جهان پهلوان تختی در آن به خاک سپرده شدهاند. با وجود این، امروز دیگر قطعه هنرمندان به خانه ابدی اغلب هنرمندان کشورمان تبدیل شده است.
از در قطعه هنرمندان که وارد میشوید، نخستین مقبرهای که میبینید آرامگاه علی داور، شاعر و موسیقیدان است. پس از او مقبره امیرحسین فردی، نویسنده انقلابی و سردبیر سالهای بسیار زیاد کیهان بچههاست. روی سنگ مزار او مصرع معروف «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق» نقش بسته است. دو قبر آن طرفتر مزار همایون خرم، آهنگساز فقید است که روی مزارش نوشته: «اینجا پر از شمیم گل یاس و مریم است/ غرق نوا و نغمه و پرواز شبنم است». چند قبر آن سوتر روی سنگ سفیدی چهره جوان نیما نهاوندیان، مجری تلویزیون نقشه بسته که زیر آن نوشته: «تو نیستی که ببینی». یک ردیف بالاتر نامهایی چون پرتو اشراق، محقق و مترجم سینما و ادبیات و غلامحسین نقشینه، داییجان ناپلئون سینمای ایران به چشم میخورد. در ردیف دیگری روی مقبره نعمتالله گرجی پیرمرد دوستداشتنی سینما نوشته شده: «آرامگاه پیر هنر بازیگری». جلال مقدم، بازیگر با منوچهر حامدی که معمولا نقشهای کلافه و عصبی را بازی میکرد با هم همسایهاند. در کنار آنها آرامگاه ابدی ابوالحسن صدیقی، پیکرتراش شهیر کشور است. مجسمه میدان فردوسی یکی از شاهکارهای صدیقی است. روی سنگ مزار او نوشته شده: «با مرمر خیال خفتگان اعصار و قرون را جان میبخشید». اینک سنگ مزار این پیکرتراش، سنگی کهنه و قدیمی است.
در گوشه یکی از ردیفها مقبره پرویز داریوش، مترجم و نویسنده نامدار است. روی مزارش این جمله نوشته شده: «قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست». مقبره جمیله شیخی هم همان سمتهاست. روی سنگش نوشته: «ورود به صحنه 9 اردیبهشت 1309، خروج از صحنه 2 خرداد 1380». معمولا مردمی که به قطعه هنرمندان میآیند مزار این بازیگر را پرسان پرسان پیدا میکنند و فاتحهای برای شادی روحش میخوانند.
عباس زریابخویی، محمدتقیدانش پژوه و احمد تفضلی که هر سه از پژوهشگران برجسته ادب فارسی هستند، تا ابد با هم همسایهاند. بالای سر آنها دیگر پژوهشگر نامی کشور، احمد آرام آرمیده است. چند قبر آن طرفتر از این سه، مقبره حمید مصدق، شاعر و ترانهسرای نامدار است. روی سنگش نوشته: «از ما که تمام شب عمر/ در جستجوی نور سحر پرسه میزدیم/ از ما به مهربانی یاد آرید.»
برخی مقبرهها هم هستند که روی آنها تک جملههایی دیده میشود. مثلا روی سنگ مزار محمد تجویدی، نقاش و نگارگر عبارت «آرامگه ذوق و نبوغ هنر اینجاست» نقش بسته یا روی سنگ مزار رقیه چهرهآزاد از هنرپیشههای قدیمی نوشته: «مادر تئاتر و سینمای ایران». شعر معروف «بیهمگان بهسر شود بیتو بهسر نمیشود» هم سنگنوشته محمود مصاحب، نویسنده و مترجم است.
«سفر تن را تا خاک تماشا کردی/ سفر جان را از خاک به افلاک ببین/ گر مرا میجویی/ سبزهها را دریاب/ با درختان بنشین» آیا روزی که فریدون مشیری شعر «حلول» را میسرود میدانست بندهای پایانی این شعر، سنگنوشتِ گورش خواهد شد؟ یا عبدالحسین زرینکوب میدانست این بیت زیور سنگ قبرش خواهد شد: «خوش خوش به پایان میرسد این روز سرگردان ما/ زودا که با منزل شویم آرام گیرد جان ما»؟
روی مزار احمد اسفندیار، چهره ماندگار نقاشی این شعر نوشته شده: «این گل که به خاک خفته یک خار نداشت/ بسیار کشیده رنج و آزار نداشت/ غمخوار همه بود و دلش گنجی بود/ جز گوهر مهر و عشق و ایثار نداشت». آنسوتر عکس روی قبر توجه را جلب میکند. «عسل بانو، نازنین آرام بخواب، نامت در کتاب انسانیت ثبت شد». این نوشته روی سنگ گور عسل بدیعی است.
مقبره یک نفر در قطعه هنرمندان بیش از همه شلوغ است. او کسی نیست جز خسرو شکیبایی. روی سنگ او هم بعد از «زاده خاک پاک تهرون، مخلص تمام عاشقای ایرون» آمده: «بر من ببخشایید/ اگر خیلی دیر، خیلی دور/ ولی احساس میکنم رسیدهام، شاید/ به شما، به ما، ... به او». اینجاست که آدم یاد آن شعر با صدای عاشقانهاش میافتد که میگفت: «حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن.»
سعدی افشار روی سنگش «سلطان سیاهبازی ایران» توصیف شده است؛ جلیل شهناز هم «شهنواز». روی سنگ جمشید اسماعیلخانی، بازیگر دوستداشتنی سالهای نهچندان دور نوشتهاند: «بهار حضور توست، بودن توست». فریدون گله، فیلمساز نامدار هم این بیت زینتبخش مزارش است: «بر فرش تند باد هر که تو را دید گفت/ برگ گل سرخ را باد کجا میبرد». روی مزار رضا ژیان، بازیگر سریال کاکتوس از اصطلاحات «آغاز» و «پرواز» برای تاریخ تولد و وفاتش استفاده شده است. آنچنان که روی سنگ مزار احمد قدکچیان از اصطلاحات «طلوع» و «غروب» و در سنگ مزار محمد نوری هم از «آغاز» و «پرواز» استفاده شده است. عمران صلاحی، شاعر و طنزپرداز نیز چنین سنگ نوشتهای دارد: «مرا به نام کوچکم صدا بزن.»
فکر کن، خالق ماندگارترین آهنگهای سرزمینت باشی، نوازنده چیرهدست باشی، آهنگساز شاهکارهای پاپ کشورت باشی، بعد روی سنگ مزارت بنویسند: «سکوت سرشار از ناگفتههاست». این سنگ نوشته بابک بیات است که مقبرهاش در گوشه یکی از ردیفهای قطعه هنرمندان جلوهگر است.
در وسط یکی از ردیفها پیرمرد دوستداشتنی سینما رخ در نقاب خاک کشیده است و روی مزارش شعری با این مضمون به چشم میخورد: «قلب من جز خانه الفت نبود/ خانهام جز جای عاشقها نبود». این نیز سنگ نوشته جعفر بزرگی است. انگار همین دیروز بود که حضورش را در برنامههای زنده تلویزیونی میدیدیم و برای طول عمرش دعا میکردیم.
«رد پای اشکهایم را بگیر/ تا بدانی خانه عاشق کجاست» اگر رد پای این جملات را در قطعه هنرمندان بگیرید به مزار پرویز یاحقی میرسید. خسرو شایگان، دوبلور شهیر هم در این قطعه دفن است. روی مزارش نوشته اند: «آن تناور درخت خانه شکست/ بعد از این کی توان به سایه نشست». در حوالی همین مقبرهها، مزار علیرضا اسپهبد، نقاش و طراح معاصر دیده میشود. روی سنگ مزار او یکی از درخشانترین جملات نقش بسته است: «هنر شهادتی است صادقانه/ نوری که فاجعه را ترجمه میکند/ تا آدمی حشمت موهونش را بازشناسد». جملاتی که میتواند مانیفستی برای تعریف هنر باشد.
در این قطعه ابتکارهای جالبی هم دیده میشود، از نوع سنگ گورها تا جملاتی که روی آن نقش بسته شده است و گاه امضای هنرمندان. مثلا مزار محمود استاد محمد به شکل یک باغچه است که تکه سنگی خراش خورده رویش قرار گرفته و دور تا دورش را گلکاری کردهاند. یا جنس سنگ مزار ژازه تباتبایی و نیکول فریدنی با امضای این دو هنرمند که تا ابد همسایه هستند، یکسان است. از اکبر رادی روی سنگ قبرش با عنوان «بزرگمرد تئاتر ایران» یاد شده است. روی مزار حمید عاملی هم نوشته شده: «یکی بود یکی نبود، حمید عاملی، قصه میگوید». روی مقبره سیفالله داد، حلقه فیلمی نقش بسته که به فرم تیتراژ فیلمها روی آن ذکر شده: «نویسنده و کارگردان». سنگنوشت منوچهر احترامی، نویسنده قصه کودکانه «حسنی نگو یه دسته گل» هم این جمله است: «زندگی زنگ تفریحی است، مابین ازلیت و ابدیت.»
هر پنجشنبهها به برنامهاش معتاد شده بودیم. بخصوص آنجا که از شرکتکنندگان میپرسید: «از کی بپرسم؟» ذهنمان درگیر پاسخ به سوالات بود که طنزش افکارمان را در هم میشکست. بخصوص آن طنز معروفش که شرکتکنندهای را در مسابقه هفته دست میانداخت و میگفت: «ببین نصف توئه.» روی سنگ مقبره منوچهر نوذری این بیت جا خوش کرده است: «ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی/ چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی.»
اگر از قطعه هنرمندان خارج شوید، چند قطعه بالاتر به قطعه نامآوران میرسید. آنجا هم نامهای زیادی به چشم میخورد. در بخش ورزشکاران مطرحترین نام بیشک ناصر حجازی است. آیدین نیکخواهبهرامی، قهرمان ارزنده تیم ملی بسکتبال هم یکی دیگر از ورزشکارانی است که عکس روی سنگش او را با پیراهن تیم ملی نشان میدهد. عنایتالله رضا فلسفهدان و محقق تاریخ و جغرافی، عباس حری دانشمند علم کتابداری، کاظم معتمدنژاد پدر علم ارتباطات ایران، علی بهزادی مدیرمسئول و صاحب امتیاز مجله سپید و سیاه، نعمتالله جهانبانویی مدیرمسئول و صاحب امتیاز مجله فردوسی، احمد بورقانیفراهانی روزنامهنگار پیشکسوت و عبدالمحمد آیتی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی تنها برخی از نامهای بسیاری هستند که در این قطعه خفتهاند.
«زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست، هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود، صحنه پیوسته بجاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد» این شعر معروف ژاله اصفهانی شاید بیش از هر شعر دیگری روی سنگ گورها رفته است. وقتی از قطعههای هنرمندان و نامآوران پا بیرون میگذارید تمام این سنگها فکر و خیال شما را تسخیر میکنند. تمام سنگنوشتهها جهانبینیتان را احاطه میکنند. فکر میکنید به نامها، به یادها، به نقشها، به سهمها. سهم آن که نقش ایفا کرد، سهم آن که آهنگ ساخت، سهم آن که آواز خواند، سهم آن که نوشت، سهم آن که خنداند، سهم آن که نقش کرد و سهم آن که سنگ بازیگر و آهنگساز و خواننده و نویسنده و طنزپرداز و نقاش را تراشید و سهم خودمان و سهم خودتان و این زندگی و آن شتری که در خانه همه میخوابد.
شاید شما وقتی این مطلب را میخوانید به رسم معروف و خوش همه ما ایرانیها و مسلمانان میخواهید سری به بهشتزهرا و آرامگاه عزیزانتان بزنید، بد نیست این بار سراغ هنرمندان و خاطره سازان سالهای دور و نزدیک هم بروید و مثل ما برایشان فاتحهای بخوانید.
سجاد روشنی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: