بهزاد خداویسی، بازیگر و کارگردان، از لزوم تغییر عادت به سفرهای تکراری می‌گوید

شهری‌ که آن شهر من نیست

من در آسیا، ایران، تهران به دنیا آمده‌ام؛ البته هوای تهران در زمان تولد من بهتر بود و مدتی است که هر روز تهران را کمتر از روزهای پیش می‌شناسم. تهران شهری خط‌خطی شده و گویا کسی پاک‌کنی را برداشته و تمام خاطرات و خانه‌های قدیمی شهر را پاک می‌کند. یادم است که گذشته‌ها مقابل پارک ملت، یک باغ‌وحش بود و سر آن کوچه باغ‌وحش، مجسمه دو شیر قرار داشت، ولی پاک‌کن‌ها به شیرهای مجسمه‌ای هم رسید و آن یادگاری را از میان برد. خلاصه آن‌که اینجا دیگر تهران ما نیست و ما بچه تهرانی بودیم که اینقدر شلوغ نبود.
کد خبر: ۶۶۰۷۴۹

برای دوری از تهران غریبه‌ شده مجبوریم که از آن فرار کنیم و حرفه بازیگری و کارگردانی‌‌ام مرا در این فرار یاری کرده و حتی موجب شده که نقاط زیاد و البته عجیبی از ایران عزیز را ببینم. مثلا چند سال پیش در مسیر شهرکرد به شیراز، با روستایی به نام بهشت گمشده مواجه شدم، روستایی بسیار زیبا و خلوت تا جایی که حتی کمی ترس برمان داشته بود.

ما عادت کرده‌ایم دائم به مکان‌هایی سفر کنیم که دفعات قبل نیز به آنجا رفته بودیم و به ما خوش گذشته بود، ولی باید این عادت‌ها را شکست. این بار مقصدتان را عوض کنید، باور کنید شاید بیش از گذشته در این محل جدید به شما خوش بگذرد.

علاوه بر این، ما نباید برای سفرهایمان فقط به دیدن شهرها بسنده کنیم، می‌شود براحتی چند ملحفه پشت ماشین گذاشت و در یکی از اتاق‌های روستاییان که آدم‌های بسیار خوبی هستند، اقامت کرد و آن وقت تجربه کرد که دیگر مردم چگونه زندگی می‌کنند. مثلا یک بار به روستای زیبا و بکر سنجگان در میان قم و اصفهان بروید. این روستا میان چند دره قرار گرفته که حتی موبایل هم آنتن نمی‌دهد.

یا حتی می‌توانید به روستای کندوان بروید. یک بار به کسی گفتم که اکنون در کندوان هستم، گفت: منظورت شماله دیگه؟ یعنی بعضی از ما حتی محدوده روستای کندوان را نمی‌شناسیم. این روستا در اطراف تبریز قرار دارد. در دنیا کلا سه روستای سنگی هست: در آمریکا، ترکیه و ایران. دو روستای اول، مسکونی نیستند، ولی کندوان در ایران هنوز هم مسکونی است و چقدر خوب که کسی اجازه خرید و فروش در این منطقه ندارد.

من تعجب می‌کنم که بعضی از افراد به دبی می‌روند؛ جایی که نه فرهنگ دارد و نه تاریخ. من را هم به دبی دعوت کرده‌اند، ولی اصلا خوشم نمی‌آید که به آنجا بروم. گردشگری ما باید بیش از اینها عمل کند. مگر می‌شود در ایرانی که سرای ماست، دیدن پاسارگاد یا تخت‌جمشید لذتبخش نباشد؟ با وجود این همه زیبایی در ایران، نیازی نیست که پولمان را در جیب خارجی‌های دبی بریزیم.

یکی از کمبودهای گردشگری ما کمبود یا عدم وجود نقشه و راهنماست. توریست‌های فرهنگی به هر کشوری که می‌روند معمولا یک کتاب دردست دارند و براساس آن، نقشه راه، رستوران‌ها و محل‌های اقامت باقیمت و کیفیت مناسب و... را می‌یابند، ولی ما همین طوری به سفر می‌رویم. در حالی که برای سفر رفتن، وجود راهنما ضروری است. باید قبل از سفر جستجو کرد و اطلاعات و شناخت کافی به دست آورد. این‌گونه درمی‌یابیم که واقعا این مصرع درست است که: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. و من واقعا به پخته شدن انسان در سفر باور دارم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها