گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دکتر علی ذوعلم

آشفتگی فرهنگی را جدی بگیریم

بررسی جریان فرهنگی رایج در ایران امروز و کاوش در نقاط مثبت و منفی آن، کاری پیچیده است، هم به لحاظ وسعت حوزه امور فرهنگی و هم به لحاظ تبیین آرمان و مشخص کردن میزان رسیدگی به آنها.
کد خبر: ۶۶۷۶۲۳
آشفتگی فرهنگی را جدی بگیریم

با حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر علی ذوعلم در این باره به گفت‌وگو نشستیم. در این گفت‌وگو به‌دنبال راه‌های جزئی و بسته‌های پیشنهادی برای بهبود اوضاع فرهنگی بودیم که ایشان در سه سطح کلان، خرد و میانی مسائل فرهنگی را مورد بررسی قرار داد.

امروز وضع فرهنگی کشور را از جهت جنبه‌های اسلامی تا چه اندازه رو به بهبود یا رو به افت ارزیابی می‌کنید؟

فرهنگ مقوله بسیار پیچیده و چند لایه است. ممکن است در بعضی جهت‌ها فضای فرهنگی امروز ما کاملا مطلوب نباشد، ولی در جهات دیگر از مطلوبیت برخوردار است. به طور کلی، به نظرم وضع کنونی منفی نیست. گرچه ما از آرمان‌های فرهنگی خود که دائما آنها را ترسیم می‌کنیم، فاصله داریم، اما با وجود این به سمت همان آرمان‌های اصلی با افت و خیز در حال حرکت هستیم.

کدام عوامل موجب می‌شود از آرمان‌های اصلی خود دور بمانیم؟

در گذشته ضعف‌های بنیادینی در فرهنگمان داشتیم. پیش از انقلاب تلاش بر این بود که به سوی فرهنگ ابتذال پیش برویم و مولفه‌های فرهنگ منحط غربی در جامعه ریشه‌دار شود. سه نسل برای این چنین جهتگیری‌هایی کار فشرده انجام داده بودند که انقلاب همه را نقش بر آب کرد. عامل دیگر، هجوم فرهنگی پرشتابی است که ما را تهدید می‌کند. عامل سوم، نوعی آشفتگی فرهنگی است که دچار آن هستیم. اگرچه یک دهه از طرح بحث مهندسی فرهنگی می‌گذرد ولی هنوز نتوانسته‌ایم ناهمسویی درونی جبهه فرهنگی خودمان را سامان بدهیم. این سه عامل هرکدام می‌تواند یک کشور را به لحاظ فرهنگی دچار بحران کند و این که با وجود سه عامل مذکور همچنان اوضاع فرهنگی خوب است، نشان دهنده تاثیرگذاری و وجود موثر مبانی دینی و فرهنگ اهل بیت است.

آیا در جهات خاصی روند فرهنگی را مشخصا مثبت ارزیابی می‌کنید؟

سطح فکر جامعه ما، اندیشه‌ورزی، پرسشگری و به چالش کشیدن بحث‌های مختلف ارتقا پیدا کرده که همگی نشانه‌های خوبی هستند. البته شاید از جهتی نگران باشیم که هنگام بحث با جوانان، ما را به چالش بکشند، ولی این امر خوب است. حساسیت جامعه به مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی همگی مثبت است. اینها نشان می‌دهد جامعه ما نسبت به چنین مسائلی بی‌تفاوت نیست و اینها همگی خوشایندند.

به نظر می‌آید چالش‌های ایجاد شده در دوران متاخر در دو گروه قابل تقسیم‌بندی است: با خاستگاه واپسگرایانه و متجددانه. به نظرتان رسانه‌ای که بخواهد در خط متعادل این دو حرکت کند، باید چه عملکردی داشته باشد؟

البته من با این تقسیم‌بندی موافق نیستم. در اتفاقات مختلف می‌بینیم با چیزی پیچیده‌تر از این دو دسته مواجهیم. وقتی مساله‌ای در سطح جامعه به یک جریان یا شبه‌جریان مبدل می‌شود، مردم با انگیزه‌های مختلفی در آن حضور پیدا می‌کنند. باید بدون ساده‌انگاری و شتاب‌زدگی وارد وضعیت‌سنجی فرهنگی شویم. گرچه وضعیت‌سنجی فرهنگی به‌طور مطلوب وجود ندارد. تقریبا همه تحلیل‌هایی که درباره وضعیت‌سنجی فرهنگی ما ارائه می‌شود، چه خوشبینانه و چه بدبینانه، واقعا مستند نیست. مراکز ارائه‌دهنده گزارش‌ها نیز برای ادای تکلیف بروکراتیک و اداری است و نه نگاه دغدغه‌اندیشانه. رسانه‌های ما باید همچنان به مسائل فرهنگی، آنچنان که حقش است، بپردازند و آن را امری تکراری به حساب نیاورند. مگر می‌شود دردی تکرار شود ولی به دلیل تکراری بودن از پرداختن به درمان جلوگیری کرد؟ دوم این که باید به‌قدر کفایت به مسائل فرهنگی پرداخت. ما در رسانه باید به تولید و ترجمه کتاب مفید برای جوان‌ها توجه کافی کنیم. توجه به خلاقیت در کار فرهنگی، ظرفیت فوق‌العاده سینما و تولید فیلم، بازی‌های بانشاط برای کودکان و نوجوانان، نقد فرهنگ غرب و تبیین ریشه‌های فرهنگ غرب، زبان فارسی، توجه به تهاجم فرهنگی و پشت صحنه‌های آن البته محققانه و بدون شعار و... از جمله وظایف امروزی ماست. مردم ایران منطق خاص خودشان را دارند و از زبان نکن، نرو، نشنو تاثیر نمی‌گیرند بلکه باید متقاعد شوند. در سطح دیگر لازم است ما مهندسی درونی برای فعالیت‌های خود داشته باشیم. من خبر دارم رسانه صدا و سیما درباره کارهایی که می‌خواهد انجام دهد، چشم‌اندازهای متعددی دارد. ولی آیا این مقدار کافی است تا بتواند عوامل ذهنی و نگرشی متعددی را که در حال تاثیرگذاری هستند، به یک همسویی و توافق سوق دهد؟

راهکارهای جزئی از نظر شما برای ارتقای سطح فرهنگ در رسانه‌های دیداری و مکتوب چیست؟

تاثیرگذاری رسانه‌های مکتوب کیفی است و غیرقابل سنجش. ممکن است فردی یک مطلب روزنامه را دقیق بخواند و همان مطلب به جرقه‌ای برای ایده‌های آینده او در داخل یا خارج از کشور تبدیل شود. در رسانه‌های مکتوب، چون بازخورد نتیجه‌ها آنی نیست، نباید از دعواهای بعدی آن ترسید. طرح بحث‌های مختلف، خود، نخستین نتیجه است. ارتقای دغدغه‌های فرهنگی خود موضوعیت دارند، زیرا جنسی متفاوت از دغدغه‌های معیشتی و اقتصادی دارند. باید در حوزه فرهنگ، بحث آزاداندیشی را جدی بگیریم. مبنای اسلام حق است که حتی اگر نزد اهل غیرمسلمان باشد، باید آن را به دست آورد. برای نمونه رسانه‌ای مانند جام‌جم لازم است به مباحث مبانی فلسفی و روانی رسانه وارد شود. ولی نمی‌توان گفت تاکنون به‌سوی یک نظریه ملی و نظریه ایرانی ـ اسلامی در باب رسانه حرکت کرده‌ایم. با پیگیری در این حوزه امیدواریم در سال‌های آینده نگاه بومی با اقتضائات اسلامی داشته باشیم.

برای حرکت به سوی چنین نگرشی، چه مباحثی باید مورد توجه قرار بگیرد؟

در اینجا پرسش‌های متعددی مطرح می‌شود. آیا صدا و سیما باید نگاهی بخشی به خود داشته باشد تا مردم بیشتر پای این جعبه جادویی بنشینند؟ صدا و سیما در حوزه‌هایی مانند کتاب، تبلیغات خاص دینی، تامل و تفکر و... تا چه حد باید پیشروی کند؟ و... این مباحث در لایه‌های عمیق مهندسی فرهنگ، مباحث فلسفی تعلیم و تربیت باید بررسی شود تا به کار آید.

اکنون چه کاستی‌هایی به چشم می‌خورد که به نظرتان باید مجدد بررسی شود؟

بحث آزاداندیشی و مناظره‌های علمی و فکری هنوز آنچنان جدی نشده است زیرا نوعی بروکراسی در رسانه ما حاکم است که البته مساله‌ای عام البلواست. شاید ما در مرحله سیاستگذاری و برنامه‌ریزی درست عمل کنیم. اما گاهی اجراکننده برنامه، به‌دنبال اهداف خودش است. بعضا افراد می‌خواهند برنامه پر شود. این همان رفع تکلیف است که مساله را نشان می‌دهد ولی بدون راه‌حل رهایش می‌کنند. مثل این که جراح بدن شخصی را بشکافد و بعد او را رها کند. چه اشکالی دارد که هم‌اندیشی‌هایی برای چگونگی مواجهه با این مسائل داشته باشیم؟

خط قرمزها درباره افراد و صحبت‌ها را چگونه باید مشخص کنیم تا هم صداهای متفاوت را بشنویم و هم از اصول انقلاب و نظام عدول نکرده باشیم؟

ما گاهی دچار احتیاط‌های غلط هستیم. در عرصه فرهنگ، جاهایی هست که باید با شهامت و شجاعت مطالب را مطرح کنیم. حتی، شاید گاهی اوقات هم خطا کنیم. درست نیست که به‌خاطر احتمال 10 یا 20 درصد خطا، از 80 درصد منفعت احتمالی پا پس بکشیم. امروز دوره اعتدال است که در روند عمومی تصمیمات دولت نیز شاهد آن هستیم. در چنین دیدگاه‌های متفاوتی اولین اصل رعایت ادب است. در مباحث فکری فقط گفته‌ها باید نقد شود نه گویندگان. از طرف دیگر، مباحث اندیشه‌ای به‌طور مشخص از طریق منطق و استدلال باید مورد بحث قرار بگیرند نه این که جایی برای شعارهای سیاسی گردد. در این حالت تمام بحث‌ها قابل بررسی هستند حتی مبانی سیاسی و اقتصادی نظام زیرا هر نوع انتقاد عالمانه و مودبانه در این حوزه قابل طرح است. ما نمی‌خواهیم اصول بدون استدلال را به مردم ارائه دهیم. رواج فضای آزاداندیشی، کمک به نظام است.

ساعد عالمی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها