سیاست روز : همایش شیب ما در حلق شما برگزار میشود
نرخها همچنان با شیب ملایم بالا میروند و ما اجازه نخواهیم داد شهروندان عزیز و همیشه در صحنه افزایش قیمتها را احساس کنند.
رامتین جهانگیرزاده – وزیر بازرگانی – با اعلام این مطلب افزود: به زودی ستاد هدفمندسازی یارانهها را منحل کرده و به جای آن "وزارتخانه قیر، قیف و امور شیب ملایم" را تاسیس میکنیم.
وی افزود: سیستم قیر و قیف در تمام نقاط جهان جواب داده و نمیدانم چرا تاکنون از این ابزار برای هدفمندی یارانهها استفاده نشده است.
وزیر بازرگانی تصریح کرد: من با فعالان اقتصادی مشهور دنیا جلسههای متعددی داشتم و همگی با ابراز رضایت از "شیب ملایم" ما تعریف و تمجید کردهاند اما در داخل کشور بیخودی علیه ما جوسازی میکنند.
رامتین جهانگیرزاده در پایان از همایش بزرگ "شیب ملایم ما در حلق شما" خبر داد و اعلام کرد این همایش به زودی در راستای تعامل هر چه بیشتر دولت و ملت برگزار خواهد شد.
فتحاللهزاده: استعفا میدهم
علی فتح الله زاده مدیرعامل نود و هشت ساله باشگاه استقلال با گلایه از وزارت ورزش و جوانان اعلام کرد: دیشب ناچار شدم ماشینم را برای تسویهحساب با بازیکنان تیم استقلال بفروشم اما بدانید و آگاه باشید که تا جان در بدن دارم استعفا نخواهم داد.
وی یک دقیقه بعد افزود: البته که استعفا میدهم.چه معنی دارد آدم اسباب و اثاثیه منزلش را بفروشد و خرج قر و فر بازیکنان کند؟ همین امروز استعفای خود را تقدیم وزیر ورزش خواهم کرد.
علی فتحاللهزاده سه دقیقه بعد موضوع استعفای خود را شایعه اشخاص نزدیک به باشگاه پرسپولیس دانست و گفت: این چهارتاییها!! آرزوی استعفای مرا با خود به گور خواهند برد. حاضرم جوراب و عرقگیر خودم را هم بفروشم اما برگه استعفا را امضا نخواهم کرد.
گفتنی است – علی فتحاللهزاده - مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال که هماکنون در یک آسایشگاه سالمندان بستری است و از بیماری آلزایمر رنج میبرد حدود چهل سال پیش از مدیرعاملی باشگاه استقلال برکنار شده ولی به دلیل نقص در سیستم حافظه کوتاهمدت تصور میکند هنوز در سمت مدیرعاملی فعالیت دارد.
کارت سوخت ثبت ملی میشود
شهرنوش سلطانیفر – رئیس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی - در گفتگو با خبرنگاران از ثبت تاریخی کارت سوخت در کشور خبر داد و گفت: دهها سال پیش از این کارتها برای توزیع عادلانه سوخت استفاده میشد و اکنون تنها دوازده قطعه از آن در کشور شناسایی شده است.
وی در پاسخ خبرنگاری که پرسیده بود این سوخت که میگویید اصولا چه چیزی است، گفت: شواهد تاریخی نشان میدهد که سوخت مایعی بدبو بوده که در حلق و گلوی اتومبیلها میریختند و از مادهای موسوم به نفت استخراج میشده است.
شایان ذکر است کشور ایران در چند دهه پیش از صادرکنندگان عمده نفت به حساب میآمده و اکنون ذخایرش ته کشیده است.
شرق: اولین استعفای رسمی در تاریخ 600هزارساله
همه جمع شده بودند. آمبولانس را پارک کردم و افتانوخیزان رفتم سر محل حادثه. یک مدیر دونپایه رفته بود بالای سد فشافویه. استرس جمعیت را در برگرفته بود. بلندگو را گرفتم و گفتم: آهااای... آن بالا چیکار میکنی؟
مقام مسوول گفت: من مسبب این فاجعه بودم... میخواهم استعفا بدهم...
گفتم: خیلیخب. میخواهی استعفا بدهی بیا پایین.
مقام مسوول گفت: نهنه... من توی خبرها خوانده بودم نخستوزیر ژاپن استعفا داد، شاید بعد هم «هاراگیری» کند...
گفتم: خب؟
گفت: خب، من هم میخواهم خودم را از بالای سد پرت کنم پایین و خلاص شوم. فشار مسوولیت خیلی بالاست.
گفتم: حالا به خودت زیاد فشار نیاور. بیا پایین استعفا بده.
مقام مسوول گفت: نهنه... من باید خودم را بیندازم پایین و غرق کنم...
گفتم: عزیزدلم، دومیلیون ماهی در سد فشافویه تلف شدند درست است؟ بعد شما مقام مسوول این فاجعه هستی، درست است؟ الان هم میخواهی خودت را در سد فشاپویه، یعنی محل وقوع این فاجعه، غرق کنی درست است؟
گفت: بله.
گفتم: ولی یک مشکل کوچک وجود دارد. شما درست است که مسوولیت ماهیها را بهعهدهداری اما در نظر بگیر که مارماهی هستی.
مارماهی گفت: ولی من مسوولم. باید استعفا بدهم و خودم را پرت کنم پایین تا درس عبرت باشم.
گفتم: ما را باش. فکر کردیم یک آدم پیدا شده و میخواهد استعفا کند. نگو حالا که یکی مسوولیت کارش را بهعهده گرفته، آدم نیست و مارماهی است.
مارماهی گفت: نه. تو خوبی. نژادپرست بدبخت.
گفتم: نه عزیزدلم، حالا یکی پیدا شده استعفا بدهد، خیلی خوب است. حالا شانس ما طرف، مارماهی است. عیبی ندارد که. دمت هم گرم. ولی قربون آن خطوخالت بروم، تو مارماهی هستی عزیزم، نمیتوانی خودت را غرق کنی.
خانواده ماهیهای تلفشده سرشان را از آب آورده بودند بیرون و داشتند گولیگولی اشک میریختند.
گفتم: آهای... ماهیها... شما حاضرید این مارماهی، که مقام مسوول جمعیت ماهیهای مقیم سد فشاپویه است، خودش را بیندازد پایین؟
خانوادههای داغدار و آبدار ماهیها گفتند: نهنه... این کلکش است. میخواهد خودش را بیندازد توی آب که باز زیرآبی برود.
بلندگو را گرفتم سمت مارماهی و گفتم: مارماهیبازی در نیار. یا استعفا بده یا آب را گلآلود نکن که بخواهی ازش ماهی بگیری و توی انتخابات کنسروازیاسیون ماهیها برای خودت رای جمع کنی.
تا این را گفتم مارماهی گفت: اوهاوه... خیلی تیزی شماها... دستم را خواندی.
گفتم: بله. اگر شما آب را گلآلود میکنی که ازش ماهی بگیری، من خودم از آب کره میگیرم داداش.
مارماهی حساب کار آمد دستش. در همین زمینه هم استاندار تهران به نقل از «ایسنا» گفت: «بعد از شنیدن خبر تلفشدن دومیلیون ماهی در سد فشافویه دستور پیگیری فوری را صادر کردم.» من هم که خیالم راحت شد دستور فوری صادر شده، فوری از ماهیهای آبدار خداحافظی کردم و فوری زدم به جاده و فوری در افق گم شدم.
قانون : نامهای به دوست عزیزم؛ مرتیکه حشره
روز گذشته گزارشی در ایسنا منتشر شده بود در خصوص حشراتی که میخواهند شبیه انسان باشند؛ این موضوع البته به این معنا نیست که حشرات مذکور تصمیم گرفتهاند اختلاس کنند یا طنز بنویسند، بلکه در عنفوان جوانی تحت تاثیر تبلیغات رسانهای یک تصمیمی گرفتهاند و مطمئنا با توصیه بزرگترهای قوم خود منصرف شده و به زندگی طبیعیشان ادامه خواهند داد.
با توجه به اینکه ما به خودمان هم بخواهیم فحش بدهیم دو نفر بهعناوین مختلف از ما شکایت میکنند و متهم میشویم به بیحیایی، تصمیم گرفتیم مدتی از انسانها دور باشیم و این توصیه را به سایر موجودات زنده هم بکنیم. از همین رو، درد دل دوستانهای داریم با این حشرات محترم، شاید منجر به اتخاذ تصمیم بهتری از سوی آنها بشود.
دوست عزیزم، حشره؛ این «رفاهی» که ما دائما از آن دم میزنیم نام یک سایت است، نه شرایطی که در آن قرار داریم. میرویم آنجا انصراف میدهیم تا شهروند محترمی باشیم. اینجا هر وقت انصراف میدهیم شهروند محترمی هستیم، در غیر اینصورت سر و کارمان با ضرغامی است. وقتی که انسان شدی تازه میفهمی من چه میگویم. الان تلویزیون نداری، راحتی، حرف ما را نمیفهمی. خوش به حالت که نمیفهمی حشره.
حشره عزیزم؛ نمیدانم در کدام کشور بهدنیا آمدی که چنین تصمیمی گرفتی، اما اینجا پشهها از ترس بیماری، لب به خون آدمها نمیزنند. این تازه مربوط به قبل از هدفمندی یارانهها بود. الان که دیگر اصلا آدمها خونی در بدن ندارند. پیرو همین موضوع، برخی پشههای ایرانی با سوءاستفاده از شرایط حساس موجود، از رنگ کردن آب و فروختن آن به همنوعان متمول خود، خوب پولی به جیب زدند. پشههای فقیرتر که سالهاست تغییر ذائقه داده و خوشبختانه از خونخواری انصراف دادهاند. فرق ما با پشهها این است که برای ما کلاس بیشتری گذاشتند و گفتند بروید توی سایت انصراف بدهید، اما پشهها را در عمل انجام شده قرار دادند.
دوست عزیزم، مرتیکه حشره؛ همیشه در مورد کاری که میخواهی انجام بدهی مطالعه کن. اصلا یک ترم بهصورت مهمان بیا انسان شو، اگر خوشت آمد نامهای میزنیم به دانشگاه آزاد و درخواست میکنیم جایمان را عوض کنند. میخواهم در حقت ظلم نکرده باشم، وگرنه تو بگو از همین فردا. ببین حشره؛ بیا آدم باش و انسان نشو. این یک خواهش دستوری است.
قانون : یه عمری بد آوردی و از چشم دنیا دیدی!
آقا بد دنیایی شده. الان دیگر مثل قدیمها نیست که اختلاسگرها یک شرم و حیایی داشتند، الان یارو میآید تلویزیون، با افتخار دو ساعت از چم و خم کارش میگوید، از نحوه اختلاسها تعریف میکند، از مسئولان هم شکایت میکند، تازه آخر برنامه هم یک تبلیغ برای شرکتش میرود و جملاتش را با یک بیت شعر به پایان میرساند. آنوقت ما خودمان را اسکل کردیم رفتیم مهندسی عمران خواندیم که هر جا میرویم بهمان بگویند مهندسی عمرن!
آقا این مختلسهای محترم جدید اینقدری نترس هستند که اگر توی تلویزیون اون آقاهه، اسمش چی بود، ارنجمنت بای؟ بای بای؟... آها حسینی بای، حتی او هم اگر خبر دستگیریشان را بگوید، به آئورت چپشان هم نیست. حالا ما بچگی اگر زنگ میزدیم اورژانس و فوت میکردیم، سی ثانیه بعدش از ترس اینکه الان است که بیایند ما را بگیرند، میخواستیم سکته بزنیم. سیم تلفن را میکشیدیم، در و پیکر خانه را قفل میزدیم، خودمان هم توی کمد قایم میشدیم. به قولی فقط مانده بود فلنگ را ببندیم، با اولین هواپیما برویم سوئیس، که اگر ممکن بود آن کار را هم میکردیم!
آقا تا دلتان بخواهد زن هست که همسر این مختلسهای گرامی بشود. همه برایشان میمیرند و اینها هم در ظاهر، به هیچ کدام محل نمیگذارند. آنوقت ما فقط کافی بود یک دختر توی دانشگاه بیاید ازمان جزوه بگیرد، تندی بهش میگفتیم «چرا اصل حرفت را نمیزنی خانم چاوشی؟ من که میدانم شیفته و عاشق منی.» طرف هنگ میکرد میرفت آنجا که نادر میرفت.... ما هم تیریپ شکستخورده میگرفتیم و برایش نامه مینوشتیم که «بذار دورت بگردم، بذار دورت بگردم، من از دنیای عشق تو دیگه برنمیگردم، من تو رویاهام یه عمری با تو زندگی کردم.» ما واقعا باید قبول کنیم با قوانین جدید دنیا آپدیت نشدهایم. اصلا بعید نیست در آیندهای نزدیک یک قطعه در گورستان اضافه کنند با نام قطعه «نامآوران اختلاسگر» طرف را دفن کنند، بعد روز نباشد که روی قبرش یک دسته گل نگذارند! والا... چه صراحت کلامی هم دارند مادرمردهها... آقا ما اگر یک عدد چسب زخم از پدر گرامی میخواستیم، یک هفته برنامهریزی میکردیم که چطور مطرح کنیم که دک و پوزمان را به هم گره نزند و چسب را بهمان بدهد. حالا اما این جناب مختلسگر توی تلویزیون از پدرش درخواست یک سند داشت، تنها به یک کلمه اکتفا کرد: «اومدیا!» یارو خودش حساب کار خودش را کرد و بدو بدو رفت. بیخود نیست که شاعر میگوید یه عمری بد آوردی و از چشم دنیا دیدی، هر چی بدی کشیدی، تقصیر این دل تو و تقصیر سادگیته!
کیهان : هزینه
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: دیروز تقریبا همه روزنامههای زنجیرهای و سایتهای وابسته به مدعیان اصلاحات بیشترین فضای صفحه و تیتر اول خود را به اعتراض علیه مستند «من روحانی هستم» اختصاص داده بودند.
گفت: ولی این مستند صرفنظر از اینکه لازم بوده یا نبوده، نزدیک به 3 ماه است که منتشر شده، چرا تازه بعد از 3 ماه به فکر اعتراض افتادهاند؟!
گفتم: ظاهرا مجموعه کارگزاران و مدعیان اصلاحات میخواهند از این طریق سوءمدیریتهای اخیر خود را که به دولت روحانی تحمیل کردهاند و باعث نارضایتی مردم شده است بپوشانند.
گفت: خب! چرا برای ماستمالی کردن خرابکاریهای خود از کیسه آقای روحانی خرج میکنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو برای اینکه خرجش زیاد نشه، میخواست با برق همسایه خودکشی کنه!
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد