من از خودم دفاع کردم. قصد نداشتم کسی را بکشم.
چرا با هم درگیر شدید؟
شیرزاد نیمه شب مقابل خانه آمد و داد و فریاد کرد. دستش را روی بوق گذاشته بود و برنمیداشت. همسایهها هم بیرون ریخته بودند بجز اعتراض چه کار میتوانستم بکنم؟ مگر میشد به او چیزی نگویم؟
میتوانستی اعتراض کنی نه اینکه او را بکشی؟
شیرزاد به من حمله کرد و من هم برای اینکه از خودم دفاع کنم، به او ضربه زدم.
چرا شیرزاد جلوی در خانه شما چنین کاری کرد؟
فکر میکرد من دختری را در خانهام مخفی کردهام. شیرزاد و آن دختر با هم دوست بودند و شیرزاد میخواست آن دختر از خانه من بیرون بیاید در حالیکه او اصلا خانه من نبود. در واقع سوءتفاهم پیش آمده بود.
چرا در این باره صحبت نکردید؟
امان نداد. همان روز که با من تماس گرفت و پرسید لیدا کجاست، از من خواست او را از خانه بیرون کنم. گفتم لیدا پیش من نیست. گفت هست. من هم گفتم به تو ربطی ندارد و اگر هم باشد او را از خانه بیرون نمیکنم. با اینکه بقیه هم به او گفته بودند لیدا در خانه من نیست، اما اصرار داشت او را در خانه من پیدا کند.
گفتی برای دفاع از خودت مجبور به قتل دوستت شدی، اما آنطور که شاهدان گفتهاند وقتی داشتی از خانه خارج میشدی، با خودت چاقو بردی. تو که تا آن زمان ندیده بودی دوستت چاقو دارد.
اما او به من حمله کرد. من هم بشدت از دستش ناراحت بودم و تصمیم گرفتم چاقو را بردارم و از خودم دفاع کنم.
دقیق توضیح بده ماجرا چطور اتفاق افتاد؟
چند روز قبل از حادثه شیرزاد با من تماس گرفت و خواست لیدا را به او پس بدهم. گفتم این دختر پیش من نیست و سر این موضوع با هم درگیری لفظی داشتیم. با اینکه به بچههای دیگر هم گفته بودم لیدا پیش من نیست، او مرتب تلفن میزد و سراغ او را میگرفت. گفتم دست از این کارها بردار تا اینکه نیمه شب شنیدم شخصی دستش را روی بوق گذاشته و مرتب اسم مرا صدا میزند. از خواب بیدار شدم و سرم را از پنجره بیرون آوردم . دیدم شیرزاد آنجاست. فحشی دادم و گفتم صدا را قطع کن اما بدتر بوق زد و من که خیلی عصبی بودم، چاقویی برداشتم و پایین رفتم.فقط میخواستم او را بترسانم اما وقتی به من حمله کرد من هم حمله کردم.
اگر قصدت کشتن آن جوان نبود، میتوانستی با پلیس تماس بگیری و کمک بخواهی، نه اینکه خودت دست به کاری بزنی که نتیجهاش قتل باشد.
راستش آنقدر عصبی شدم که اصلا کارهایم دست خودم نبود.
شیرزاد تنها بود؟
نه، با دو نفر از جمله مژگان که از دوستان مشترکمان بود، آمد و آنها هم دیدند که چه کرد. رامین هم همراه شیرزاد بود. آنها هم تاکید داشتند لیدا خانه من است.
چطور با هم درگیر شدید؟
وقتی با چاقو جلوی او ایستادم، او با قفل فرمان به من حمله کرد و مجبور شدم چند ضربه به او بزنم. اگر این کار را نمیکردم، حتما مرا میزد و باعث مرگم میشد.
یعنی فکر میکنی ضربات چاقو با قفل فرمان یکسان است؟
به هر حال مجبور بودم از خودم دفاع کنم.
مسائلی درباره اعتیاد تو مطرح کردهاند، این درست است؟
معتاد نیستم. گفتهاند من و برادرم معتاد هستیم تا شخصیت ما را خراب کنند. البته من از اتفاقی که افتاده، ناراحت هستم و از اولیایدم هم عذرخواهی میکنم، اما اگر شیرزاد مقابل خانه من نمیآمد و دستش را روی بوق نمیگذاشت و اینطوری تحریکم نمیکرد، قتلی اتفاق نمیافتاد.
دختری که همراه شیرزاد بود، به ماموران گفته تو را بخوبی میشناسد. او گفته چند روز قبل از این حادثه مادرت را از خانه بیرون کردی تا با برادرت براحتی در خانه مواد مصرف کنی. اینکه مادرت را کتک زدی و او را از خانه بیرون کردید، درست است؟
نه، اینطور نیست. مادرم خودش رفت. او در شهرستان زندگی میکرد. مادرم روی سر ما جا دارد و این حرفها نمیتواند بر روابط ما تاثیر بگذارد. اینکه من چطور زندگی میکردم، نمیتواند دلیل خوبی باشد برای اینکه به من حمله کنند.
در صحبتهایت به این اشاره کردی که قصد کشتن شیرزاد را نداشتی، پس چرا دست به قتل زدی و چرا بعد از آن فرار کردی؟
واقعا پشیمان و ناراحت هستم. نباید این کار را میکردم. اشتباه بزرگی بود. وقتی کسی را میکشی انگار خودت کشته میشوی. من هم همینطور شدم، اما در پاسخ سوالتان باید بگویم فرار کردم چون بشدت ترسیده و خیلی نگران بودم، ضمن اینکه میدانستم دوستان شیرزاد با او هستند و او را به بیمارستان میبرند. بنابراین حضور من خیلی فایدهای نداشت، ضمن اینکه من تا بیمارستان او را همراهی کردم و وقتی فهمیدم فوت شده، فرار کردم. این نشان میدهد واقعا قصد قتل نداشتم.
اما پزشکی قانونی اعلام کرده علت مرگ ضربه چاقو بوده که به سر مقتول خورده، این را همه میدانند که سر، نقطه حساسی در بدن است و اگر به آن ضربهای وارد شود، به احتمال زیاد باعث مرگ میشود. نحوه برخورد تو نشان میدهد قصد کشتن داشتی و بعد از اینکه ضربه را زدی، پشیمان شدی.
من این حرف را قبول ندارم. ضربه را بعمد به سرش نزدم و قصدم کشتن شیرزاد نبود. ضربه به سرش خورد؛ چون او دستش را بلند کرد تا مرا بزند که همان لحظه من هم دستم را بلند کردم تا مانع شوم. چاقو دستم بود و ضربه به سرش خورد و این اتفاق افتاد. من به عمد ضربه را به سرش نزدم، ضمن اینکه در آن گیر و دار دعوا و عصبانیت نتوانستم به این فکر کنم که ضربه را به کجا و چطور بزنم.
اولیایدم درخواست قصاص کردهاند و روند رسیدگی به پرونده هم نشان میدهد احتمال اینکه رای به ضرر تو باشد، بسیار است. مدارک موجود نشان میدهد تو دست به قتل عمد زدی فکر میکنی چه آیندهای در انتظارت باشد؟
واقعا از این اتفاق پشیمان هستم و میدانم حکم قصاص در انتظار من است و نمیتوانم چیزی را به عقب برگردانم.
به نکته مهمی اشاره کردی، اینکه نمیتوانی چیزی را به عقب برگردانی. اگر این امکان وجود داشت، باز هم دست به قتل میزدی؟
برای چندمین بار میگویم برای قتل جلو نرفته بودم. اگر زمان به عقب برگردد، با تجربهای که به دست آوردهام، دوباره از خودم دفاع میکردم، اما این بار چاقو با خودم نمیبردم و سعی میکردم با آرامش بیشتری موضوع را حل کنم یا با مشت و لگد با او درگیر میشدم تا ضربه جدی به وی وارد نشود.
برای جلب رضایت اولیایدم چه کار کردهای؟
خانوادهام منتظر رای دادگاه بودند تا بعد برای جلب رضایت اقدام کنند. از اتفاقی که افتاده بسیار متاسفم. با اینکه معتقدم بخشی از تقصیر با شیرزاد بود و او باعث شد این درگیری ایجاد شود، اما خطاب به مادر و پدر شیرزاد میگویم، از اتفاقی که افتاده، شرمندهام.
اما این را بدانید که شیرزاد با رفتارهای پرخاشگرانهاش باعث شد من دست به چنین کاری بزنم. با این حال به علت ضربهای که به آنها زدهام، شرمندهام. آنها در این درگیری نقشی نداشتند، اما بزرگترین آسیب را دیدند، درست مثل مادر من. با اتفاقی که افتاد، شیرزاد از بین رفت و من بدبخت شدم و باید منتظر اجرای حکم قصاص باشم. من و شیرزاد طرف درگیری بودیم، اما پدر و مادرمان نقشی نداشتند و از همه آنها عذرخواهی میکنم.
شما چه فکر میکنید؟
برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید درباره این پرونده چه فکر میکنید؟ آیا تا به حال در موقعیتی شبیه هاشم قرار گرفتهاید؟در آن هنگام چه کردهاید و هاشم چه کار میتوانست بکند که دستش به خونآلوده نشود؟/ ضمیمه تپش
مریم عفتی
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: