جعفریان گفت اصلا میدانی ویکی لیکس چیست؟ گفتم به گمانم یک وسیله برقی باشد در مایه غذا درستکن یا مخلوطکن. دروغ چرا؟ تا حدی میدانستم، اما نمیدانستم نام آن جوانی که اسرار ویکی لیکس را فاش کرده بود، ژولیان آسانژ است. پیرمرد کپی پیرشده آسانژ بود. دقیقا پدرش بود و او هم مثل پسرش کمی تا قسمتی سرش درد میکرد برای مبارزه با آمریکاییها.
به دست چپش دستبندی مسی بسته است. یاد هندوهای سیک یا همان سیکهای هندو افتادم که دستبند مسی جزء لاینفک زندگیشان است.
همچنان که شانه و همچنان که خنجر. به فرودگاه دمشق نزدیک میشویم، مهماندار با سرعت میآید و کاور تمام پنجرهها را پایین میکشد. میگویند برای امنیت بیشتر پرواز است. شیطنتم گل میکند و از زیر کاور به چراغ بالهای هواپیما نگاه میکنم.
میبینم خاموش است. هواپیما دقایقی بعد در تاریکی مطلق فرود میآید. یکی از مهماندارها به بچهها گفته بود که قبلا اوضاع خیلی بدتر از این بود و حتی گاهی هواپیمای مسافربری با اسکورت هواپیمای جنگی فرود میآمد و قبلا حتی خبری از مهماندارهای زن هم نبود. هواپیما آرام در فضای تاریک فرودگاه دمشق فرود میآید.
در همان نور اندک فرودگاه، هواپیما خود را تا جلوی پاویون میکشاند. تعدادی استقبالکننده با پلاکارد مرحبا بکم و دستهگل و دوربینهای فیلمبرداری به استقبالمان میآیند.
موبایلم را مطابق معمول خاموش نمیکنم، چه در حین پرواز و چه قبل و بعد از آن. اولین پیامک را دشت میکنم از دکتر غلامرضا کافی است از شیراز. یحتمل التماس دعا دارد و زیارت قبول و این که جای ایشان هم حرم را ببوسیم. در سالن پاویون همه دور خانم ایرلندی، برنده جایزه نوبل جمع شدهاند. همان خانمی که یکی از بچهها مدام میگفت درد و بلایش بخورد به جان برنده نوبل وطنیمان. مادر اگنس هم هست و خیلی از دوربینها هم زوم شدهاست روی چهره ایشان.
چند تا پرنده در تاریک روشن فرودگاه پر میکشند. ناصر فیض شوخیاش گل میکند و میگوید: کبوترهای اسد... یاد جملات طنز خودم میافتم که گاهی میرفتم به خواربارفروشی سر کوچهمان و به فروشندهاش که رفیقمان بود، میگفتم شیر انقلابی دارید؟ لابد همین اسد بهانهای میشود که فردا بچههای طنازی مثل فیض بگویند: برویم صبحانه اسد بخوریم.
در طول نصف روز فقط پنج پرواز در مانیتور فرودگاه دمشق ثبت شده است که یکی دو پروازش هم تقریبا داخلی است و بیشترشان میرود تا همین لاذقیه. در مانیتور هیچ اطلاعاتی از پرواز ما درج نشده است. فرودگاه تقریبا خلوت است، چیزی شبیه فرودگاههای دورافتاده ایران خودمان.
دکتر علیرضا قزوه - شاعر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد