در نخستین سفر کربن به ایران بود که او مقاله «ایران، زادگاه شعرا و متفکرین» را نوشت و در نتیجه تلاشهای او بود که انجمن باستانشناسی و ایرانشناسی فرانسه و سپس انجمن آموزش زبان فرانسه در ساختمان حشمتالدوله در خیابانی به همین نام (آذربایجان) در سال 1325 تاسیس شد. این انجمن که بعدها به نام «انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران» شناخته شد، گامهای بزرگی در روابط فرهنگی ایران و فرانسه برداشت. همین انجمن بود که مطالعه و پژوهشهای ایرانشناسی را در ایران و آن سوی مرزها گسترش داد.
یان ریشار، فرانسیس ریشار، شارل هانری دو فوشکور، برنار هورکاد و بسیاری دیگر در مقاطعی مدیریت این انجمن را عهدهدار بودند یا در سفرهای علمی - پژوهشی خود از منابع ارزشمند آن بهره جستند. کتابخانه انجمن بسیار پربار بود و کتابهای آن، گنجینهای جایگزینناپذیر. یکی از ثمرات این انجمن «چکیدههای ایرانشناسی» یا Abstraca Iranica بود که چکیدهای از هر آنچه را در طول یک سال درباره ایران نوشته شده بود، گردآوری و چاپ میکرد. بعدها این چکیدهها به زبان فارسی هم ترجمه شد.
بسیاری به دنبال این چکیدهها بودند تا با اتکا به منبعی مستند مطالعات خود را در باره ایران پیش ببرند. 22 جلد از مطالعات ایرانشناسی هنگام حیات هانری کربن در مجموعه «گنجینه نوشتههای ایرانی» در تهران به چاپ رسید و شمار بسیاری از کتابها و مقالات او نیز در فرانسه چاپ شد. تا سه سال پیش که انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران محلی مشخص و قابل دسترس تمام پژوهشگران ایرانی و خارجی بود، این کتابها هم در اختیار همگان قرار داده میشد؛ اما با بسته شدن مرکز و توقف چکیدههای ایرانشناسی، خواه ناخواه لطمهای فرهنگی ـ ادبی به ایرانشناسی وارد آمد.
یکی از کتابهای مفید ایرانشناسی که با نظارت هانری کربن به چاپ رسید، کتاب روح ایران l’Ame de l’Iran بود که سال 1951 در فرانسه چاپ شد. این کتاب مجموعه مقالاتی بود از ایرانشناسانی چون: یان ریپکا، لویی ماسینیون، هانری ماسه، رنه گروسه و رومن گیرشمن. سال 1993 نیز مقالهای از هانری کربن و مقدمهای از داریوش شایگان به کتاب افزوده شد. این مقاله با عنوان «ایران، زادگاه شعرا و متفکرین» را کربن سال 1946 و بعد از نخستین سفر خود به ایران نوشته بود. این مقاله نگاهی است پرتمجید به سرزمینی کهن.
اگر کسی قصد داشته باشد چند هفتهای عازم غرب شود تا اندکی از شور و اشتیاق خویش نسبت به دنیای روحی و معنوی ایرانیان را برای مردم مغرب زمین عرضه کند، دچار نوعی احساس دلواپسی میشود که او را از هدفش باز میدارد، جرأت پرداختن به عمق مطلب را نمییابد، مگر آنکه برای تفهیم دورنمای مسائل، پیشزمینهای از یک رشته اطلاعات تاریخی و جغرافیایی در اختیار مخاطبان خویش قرار دهد.
با وجود این بدون هیچ مقدمهای سعی میکنم شمهای از اوضاع و احوال این قوم دوستداشتنی را که در طول تاریخ، هیچگاه جایگاه رفیع خود را در عرصه تفکر ادبی از دست نداده شرح دهم، اما چگونه میتوان آمیزه تمدنی مدرن و فرهنگی سنتی را در این سرزمین باستانی چند هزار ساله به شیوهای قابل درک به دیگران منتقل کرد؟
سلسله جبالی که بلندترین قله آن دماوند خاستگاه بسیاری از وقایع اسطورهای بوده، قلهای است ممتاز از دیگر قلل آتشفشانهای خاموش. هنگام گشت و گذار در هر نقطه از تهران، چشماندازمان همواره روی هلالی این کوهستان کشیده میشود که در زمستان پوشیده از برف و در تابستان لخت و سوزان است؛ دیوارهای که رنگ ارغوانی آن در طلیعه صبح و غروب خورشید شامگاهی نشان سرمستی سحرانگیز آستانه بهشت موعود دارد.
تهران پایتختی نسبتا جدید است، هرچند در فراسوی دروازههایش، بقایای ویرانههای شهر باستانی ری، این شهر مغها به چشم میخورد، شهری که فرشته الهی «توبی» جوان را به آنجا رهنمون شد. قرن هجدهم، با روی کار آمدن قاجاریه، تهران جانشین اصفهان پایتخت قدیمی و پرآوازه ایران شد و اواسط قرن نوزدهم به [شکل] شهری بزرگ و مدرن درآمد.
در خیابانهای عریض و درختکاری شده آن ارتفاع خانهها بندرت از یکی دو طبقه تجاوز میکند، انسان همیشه خود را زیر آسمان خدا میبیند. دانشکدههای بسیار مدرن طب و حقوق در حاشیه تفرجگاه شمالی، همه نگاهها را از ده کیلومتری به سمت خود میکشد؛ رواقهای بلند آنها نشان از توسعه شهر به سمت شمال دارد، ولی دانشکدههای ادبیات، علوم و الهیات درست در مرکز شهر [منظور دانشسرای عالی است] و در میان خیابانهایی قرار گرفتهاند که نام شعرای برجسته و مشهور کشور را برخود دارند.
دانشکده الهیات تهران شاید زیباترین دانشکده الهیات جهان باشد؛ معماری آن تقلیدی است از یک بنای تاریخی اصفهان با باغچههایی پر از درختان بید و سرو، نمایی بلند مزین به کاشیکاریهای زیبا که در زیر آلاچیقها و سایه درختانش، همیشه تعدادی از دانشجویان، به خواندن کتابهای قطور مشغولند.
اگر محققی از سرزمین دیگر میان خود ببینند، ابتدا کمی تعجب میکنند، ولی پس از چند بار حضور در کتابخانه به سرعت باب انس و الفت گشوده میشود. [...]
اصولا علم ثروتی است که جز از طریق کوشش و تلاش و تحصیل شخصی به دست نمیآید، دانش متاعی تجاری نیست که به هر مشتری از گرد راه رسیدهای تحویل گردد. باید به کسی که میداند مراجعه کرد. باید از صمیمیت باطن یک ایرانی بهره برد، از نقش یک قالی الهام گرفت، از دیوارهای با قفسههای متعدد و انباشته از کتب خطی استمداد جست و در خلوت تابستان در کنار جویبارهای جاری از میان دو ردیف شمشاد به زیر و بم شعری موزون گوش فرا داد؛ آهنگی چنان ملایم که تنها گوش جان قادر به شنیدن آن است. دستنوشتهها و تصاویر لابهلای صفحات کتب همه و همه رویای مکرر و بیپایان منعکس در آینه موجد نقش خویش را میشناسد.[...]
این آینههای مصور روح ایران را در بعضی شهرها میتوان به طور کامل دید؛ ازجمله در اصفهان عهد صفویان که روشنی سبز رنگ درختان و گنبدهایش همچون رویایی شیرین چشم را نوازش میدهد یا ویرانههای شگفتانگیز تخت جمشید در فاصله هزار کیلومتری جنوب تهران که شکوه و عظمت دوران هخامنشیان را تداعی میکند.
پس از یک شب اقامت در مکانی که روزگاری قصر اردشیرها بود و دیدن مقابر پادشاهان بزرگ درمییابیم که متون کلاسیک ما غربیها تا چه اندازه دروغ و ساختگی است...
تاریخ سرزمین آریاییها، از جنوب تا شمال طی قرنها آکنده از فداکاریها و دلاوریها بوده است. برای برخورداری از دیدگاهی کامل مجبوریم درههای عمیق صعبالعبور را پشت سر بگذاریم که دلیران ایرانی قرنها در آن با فاتحان عرب به مقابله پرداختند و آنقدر ایستادگی کردند تا شگفتانگیزترین پدیده مذهبی فرا رسد و مذهب شیعه ایرانیان ندای اسلام را در نماد فداکاری امامان قدیس سر دهد؛ نهضتی که آرام آرام با پرتو انوار الهامات پیچیده عرفانی و پذیرش روشنبینانه واجدان وجدانها و ضمایر آگاه پیدایش یافت.[...]
اینکه ما در غرب منحصرا از اسلام سنی آگاهی داریم، از کجا ناشی میشود؟ عقیده کلی بر این است که فلسفه اسلامی در قرن دوازدهم میلادی آخرین مراحل تکامل خود را پیمود و بعد از ابن رشد متوقف ماند؛ اما چنین استنباطی به دور از واقعیت است، چون اروپا به کلی بیخبر از نهضتی بود که در شرق سرزمینهای اسلامی از طریق فیلسوفانی چون سهروردی و افضل کاشانی رستاخیز کرده بود. بعلاوه چگونه میتوان در قرن شانزدهم، در اصفهان شیعی عهد صفوی ظهور حکما و فیلسوفانی بزرگ چون ملاصدرا و میرداماد را نادیده گرفت؟[...]
تجلی الوهیت و عشق در نهاد انسانی، تمام راز و رمز عرفان و تصوف ایرانی از قرن دوازدهم تا قرن چهاردهم میلادی است، یعنی از فریدالدین عطار تا صفی علیشاه که با زبان ظریف تمثیل و استعاره سرود خداپرستی سر دادهاند.
متاسفانه جای تمام این اصول و قواعد و این حماسههای متعدد در نماد جهانی ما غربیان خالی است و برای رفع این نقیصه، بررسی و تدوین انبوهی عظیم از رسالات و مکتوبات، لازم و ضروری به نظر میرسد. امید که بتوانیم روح عمیق ایران و مسائل امروز آن را درک کنیم.
ایلمیرا دادور / دانشیار دانشگاه تهران
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد