شواهد و مدارک موجود و زخمهای روی بدن پیرمرد نشان میداد او با سن زیاد و ناتوانی جسمی، سعی کرده در برابر قاتل مقاومت کند. خانه کاملا به هم ریخته بود و عامل یا عاملان جنایت در جستجوی وسایل باارزش و پول نقد، همه جا را زیر و رو کرده بودند. سرگرد شهاب و دستیارش ستوان ظهوری بعد از دیدن جنازه و بررسی وضع محل قتل، تصمیم گرفتند بازجویی از سه فرزند مقتول را آغاز کنند.
تنها دختر مقتول به اسم ثریا، جنازه پدرش را پیدا کرده بود. او هنوز در شوک به سر میبرد و نمیتوانست خوب حرف بزند، اما کارآگاه از میان کلمات بریدهبریده زن میانسال فهمید امروز صبح برای سر زدن به پدرش آمده و پس از باز کردن در و ورود به خانه، با این صحنه هولناک مواجه شده بود. او همان طور که مردی به اسم سامان را نفرین میکرد، پشت سر هم میگفت او عامل قتل است.
کارآگاه پرسید: سامان چه نسبتی با شما دارد و چرا به او مظنون هستید؟
برادرزادهام است و اعتیاد دارد. او همیشه از پدرم به زور پول میگرفت تا خرج مواد کند آخر هم کار دستمان داد. من که از او نمیگذرم.
پسر کوچک مقتول دومین نفری بود که بازجویی شد.او هم به سامان ظنین بود و علاوه بر اعتیاد، دلیل دیگری هم برای این ادعایش داشت: دیشب همهمان اینجا دور هم جمع شده بودیم. همه رفتند و فقط من و سامان پیش پدرم ماندیم. سامان بعد از رفتن من هنوز اینجا بود.
فرزند مقتول گفت: تمام پولها را بردهاند، حدود 20 میلیون تومان بود. یک گردنبند هم که مال مادر مرحومم بود، سرقت شده است.
شواهد و سرنخها با ادعای دختر و پسر مقتول همخوانی داشت و شهاب، احتمال ارتکاب قتل توسط سامان را بعید نمیدانست. بالاخره سراغ پدر مظنون رفت تا از او بازجویی کند.
- دختر خواهرم دو سالی است که نامزد کرده اما نامزدش کیوان اصلا به فکر زندگی نیست نه کار و بار درست و حسابی دارد و نه خانوادهاش به او کمک میکنند. خواهرزادهام همین طور بلاتکلیف مانده و از طرفی چون عقد کرده، نمیتواند کاری کند. برای همین دیشب اینجا جمع شدیم و کیوان را هم صدا زدیم تا بلکه راضی شود خواهرزادهام را طلاق دهد اما او زیربار نرفت و قبل از همه با عصبانیت از خانه بیرون رفت.
سرگرد از او درباره پسرش پرسید. مرد لحظهای سکوت کرد و بعد گفت: لابد همه فکر میکنند قتل کار سامان است. راستش خودم هم هیچ بعید نمیدانم او دیشب با پدرم تنها بود. قبلا بارها از پدرم به زور پول گرفته بود چون من حاضر نبودم حتی یک ریال هم به او بدهم. سامان از دیشب هم خانه نیامده و اصلا معلوم نیست کجا رفته است.
ستوان ظهوری وقتی با رئیساش تنها شد، فرار مظنون را به عنوان دلیلی دیگر برای اثبات گناهکاری او دانست و کسب تکلیف کرد. قرار شد پاتوقها و خانه سامان کنترل و وی بازداشت شود. این کار چندان سخت نبود چون پسر جوان یک ساعت بعد به خانهاش بازگشت و جلوی در بازداشت شد. ماموران هنگام بازرسی بدنی از متهم یک گردنبند طلا پیدا کردند.
سامان را بسرعت به اداره آگاهی منتقل کردند و کارآگاه بدون تلف کردن وقت، بازجویی را آغاز کرد اما پسر معتاد مدعی شد خیال میکرد او را به دلیل اعتیاد دستگیر کردهاند و تا همین لحظه خبر نداشته پدربزرگش به قتل رسیده است.
ستوان ظهوری خطاب به مظنون گفت: گوش ما از این انکارها پر است آن قدر مدرک علیه تو داریم که میتوانیم براحتی همه چیز را ثابت کنیم. مثلا همین گردنبند که از خانه پدربزرگت سرقت شده است.
سامان، اتهام سرقت را هم انکار کرد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد