به موفقیتهایی که حاضرید سالها عمر خود را برای رسیدن به آنها صرف کنید. حال تصور کنید زمانی فردی از راه برسد و خبر چنین موفقیتی را به شما بدهد. چه حسی پیدا خواهید کرد؟ حتما خواهید گفت در پوست خود نمیگنجید؛ احساس یک شوق وصفناپذیر از درون. معمولا چنین آرزوهایی بسیار فردی و شخصی است و منافع دست یافتن به آنها، به خود ما و در نهایت اعضای خانواده ما خواهد رسید و بنابراین شور و هیجان این خبر خوش، صرفا مخصوص خود ما و خانواده ما خواهد بود.
اما آیا ممکن است چنین شور و شوق وصفناپذیری برای یک اجتماع و توده عظیمی از مردم رخ دهد؟ چگونه خبری قرار است موجب چنین شادیای شود؟ چه چیز میتواند منشأ یک سرور بزرگ جمعی شود؟ منشأ این شادی باید با یک چیز مشترک در بین این جمع مرتبط باشد. اگر چنین چیز مشترکی وجود نداشته باشد، هیچ خبری، هرگز نمیتواند منشأ یک جشن جمعی شود.
در تاریخ جمهوری اسلامی، دو اتفاق را میتوان اوج ظهور عاطفی و هیجانی مشترک ایرانیان دانست؛ دو اتفاق که ما آنها را با صداهای محمود کریمی علویجه و جواد خیابانی به یاد داریم؛ آزادی خرمشهر و پیروزی تیم ملی در ملبورن. بدون شک جایگاه عقیدتی و والای رزمندگان و قیاسناپذیری رشادت و حماسههای آنها با پیروزیهای ورزشی بر کسی پوشیده نیست، اما همنشینی این دو واقعه، در تاریخ ایران بعد از انقلاب، به بعد عاطفی آنها مرتبط است. اغلب ایرانیان با یادآوری خاطره این دو واقعه، دچار حسی بیبدیل میشوند. این حافظه عاطفی مشترک، ناشی از یک چیز مشترک بین ماست؛ هویت ملی. شادی وصفناپذیر پس از دو واقعهای که به آنها اشاره کردیم، کنترلناپذیر و بدون برنامهریزی بود.
مرور خاطرات شاد این دو واقعه، شاید برای برخی، فراتر از جنبه عاطفی آنها، چندان اهمیت نداشته باشد اما اتفاقا خود این ابراز عواطف برای این دو واقعه، مساله جدیای است و به وجود چیزی دلالت دارد که شاید نتوان وجود آن را به شکل دیگری اثبات کرد. برای مثال به یاد دارم یکی از کارشناسان فوتبال مدعی بود در کشور اسپانیا، حامیان تیم بارسلونا، این تیم را مهمتر از تیم ملی این کشور میدانند و برد و باختهای فوتبال ملی برای بسیاری از آنها چندان اهمیت ندارد. نمونه این مطلب را میتوان درباره وقایع اجتماعی و سیاسی در کشورهای مختلف شاهد بود. چنین عدم حساسیتی ناشی از تعریفی است که افراد از خود دارند و نشاندهنده این است که ملیتی که تابع آن هستند، از نگاه خودشان، چندان بخشی از هویت آنها محسوب نمیشود. این مطلب ممکن است درباره توده زیادی از مردم یک کشور صادق باشد، یعنی در عین اینکه بخش عمدهای از مردم آن کشور (مثلا اعضای قومیتها یا ساکنان شهرهای حاشیهای یا متکلمان زبانهای متنوع درون کشور) تعلق خاطری به کشوری که رسما تبعه آن هستند، ندارند، اما به واسطه ترس از قدرت حکومت مرکزی، ندای جداییطلبی و مخالفت سر نمیدهند. بنابراین سکوت ملتها و قیامنکردن یا فقدان ندای جداییطلبی، لزوما دال بر پذیرش هویت ملی واحد نیست، بلکه ممکن است ناشی از ترس آنها از حکومت مقتدر مرکزی باشد.
اما یک چیز میتواند دال بر پذیرش هویت ملی واحد باشد و آن حساسیت عاطفی تبعه رسمی یک کشور (از اقوام و زبانها و شهرهای متعدد آن کشور) نسبت به وقایعی است که برای آن کشور، موفقیت یا شکست محسوب میشود. از دست دادن خرمشهر از آن نمونههاست و آزادی آن و بازگشت آن به میهن ما، نمونهای دیگر. غم و شادی ما در باب سقوط و آزادی خرمشهر، کمتر از خود این سقوط و آزادی اهمیت ندارد، این غم و شادی، بهترین دلیل برای وجود چیزی مشترک بین همه ماست؛ همه ما اعم از ترک، فارس، لر و زن و مرد و شیعه، سنی، ارمنی، کلیمی و... با یک هویت مشترک ملی. نباید این سرمایه عظیم را دستکم گرفت. یکی از آسیبهای احتمالی در مسیر حفظ این سرمایه، این است که آن را به گونهای یادآوری کنیم که طیف معدودی از اعضای این ملت، با آن ارتباط برقرار کنند. این خاطره را مشترک نگه داریم و بگذاریم شکوه این پیروزی در خاطرهها بماند.
حسین برید / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد