سبک زندگی، تبدیل کردن داراییهای زندگی به تواناییهای آن است؛ مثلا انتقال میراث فرهنگی، آموزش رفتارهای اجتماعی، الگوی حل مساله و همه فاکتورهای چگونه زیستن را هم از حیث مضمونی و هم تنوع ابعاد دارد و هم از لحاظ فرم و ساختار روایی متنوع است؛ یعنی فرهنگ و تمدن اشکال گوناگونی دارد و رسانهها نیز از تمهیدات مختلف برای بازنمایی و انتقال آنها بهره میگیرند. بخشی از این تمهیدات وجه غیرنمایشی دارد، اما وجوه نمایشی و دراماتیک ماجرا از پیچیدگی، جذابیت و دامنه و عمق تاثیرگذاری بیشتری برخوردار است. بدیهی است یکی از روشهای موثر و مخاطبپسند برای انتقال میراث فرهنگی، نمایش سبک زندگی ایرانی و شرقی در بستر فیلم و سریالهایی است که ساخته میشود.
طی دو دهه اخیر که مدرنیته در کشور ما بسط یافته و تاثیرات آن را میتوان در آثار نمایشی هم ردیابی کرد، همچنان فیلم و سریالهایی که به فرهنگ و سبک و شیوه زندگی اصیل ایرانی میپردازد، برای مخاطبان جذابیت داشته و خاطرهانگیز است. اگر بخواهیم در عرصه سینما مثالی بزنیم، باید به فیلم «یه حبه قند» به کارگردانی رضا میرکریمی اشاره کنیم که فرهنگ و سبک زندگی ایرانی را حتی در جزئیات به نمایش گذاشته است. در این فیلم که قصه آن در شهر یزد میگذرد، دو سنت عروسی و عزاداری ایرانی به شکل مینیاتوری و با جزئیات تمام به تصویر کشیده شده و مناسبات و روابط خانواده ایرانی به بهترین وجه روایت میشود. ریزهکاریهای زندگی ایرانی و روابط عاطفی و خانوادگی در این فیلم به حدی با دقت و درایت به تصویر کشیده شده که انگار یک فیلم مستند درباره زندگی به سبک ایرانی است.یکی از کارکردهای مهم پررنگ بودن فرهنگ و سبک زندگی ایرانی در آثار نمایشی، باورپذیر کردن موقعیت درام و شخصیتهای قصه است و تماشاگر ایرانی از دیدن آن لذت میبرد. این موقعیت را در مقابل فیلمهای پرزرق و برق و تجملگرایانهای که هیچ نشانهای از سبک زندگی ایرانی در آن دیده نمیشود، قرار دهید. اینگونه آثار معمولا با دافعه مخاطب همراه شده و حتی آزاردهنده است.
در سالهای اخیر شاهد سریالهای مختلفی بودهایم که به این مساله توجه داشته و بازنمایی، نمایش فرهنگ و شیوه زندگی ایرانی را دستمایه ساخت خود قرار داده است، البته این سریالها بیشتر در مکان و لوکیشنهای خارج از تهران و شهرستانها اتفاق میافتد.
توسعه سریع مدرنیته موجب شده کمتر بتوان سبک و سیاق زندگی ایرانی را حداقل در تهران سراغ گرفت و گویی یک زندگی به سبک تهرانی در حال شکلگیری است که هویتهای بومی و فرهنگی ندارد. مثلا قصه یه حبه قند در یزد اتفاق میافتد یا سریال در مسیر زایندهرود در شهر اصفهان رخ میدهد؛ شهرهایی که به نظر میرسد نشانههایی بیشتر از تمدن و الگوهای زندگی ایرانی را در خود حفظ کرده و کمتر در معرض تهدید یا تاثیر سبک زندگی غربی بودهاند. در سریال در مسیر زایندهرود مثل سریال پدرسالار اکبر خواجویی با یک نظام خانوادگی گسترده با آداب و رسوم و آیینهای جمعی و گروهی خود مواجه هستیم.
حسن فتحی در سینما نیز در اولین فیلم بلند خود به نام زندگی به سبک ایرانی تلاش کرد تقابل دو فرهنگ غربی و ایرانی را به تصویر بکشد؛ البته تلویزیون و سریالهای آن بیش از سینما و فیلمهایش تلاش کرده فرهنگ ایرانی را دستمایه نمایش خود قرار دهد.
مثلا آش نذری درست کردن، زندگی خواهران و برادران در کنار عروسها و دامادها در یک خانه بزرگ، احترام به پدر و مادر و برادر بزرگتر، غذا خوردن روی زمین و دور سفره غذا، توجه به حجب و حیا و محرم و نامحرم و رفتارهایی از این نوع از جمله عناصر مهم در زندگی به سبک ایرانی است که البته باید مراسم و مناسبتها را نیز به آن اضافه کرد.
سبک و سیاق زندگی ایرانی البته در نمادهای بیرونی خلاصه نمیشود و آنچه بیش از این اهمیت دارد، حاکم بودن روح ایرانی در این مجموعههای تلویزیونی است.
به نظر نگارنده، یکی از بهترین نمونههایی که منطبق با سبک زندگی ایرانی بود، سریال «زیر تیغ» محمدرضا هنرمند بود که موفق شد بخوبی روحیه و حس و حال ایرانی را بویژه از حیث عاطفی در قصه خود به تصویر کشد. سریال «وضعیت سفید» نیز بشدت نمایانگر زندگی ایرانی در دهه 60 و زمان جنگ و بمباران بود. وضعیت سفید بخوبی سبک و سیاق زندگی مردم در پشت جبهه هنگام جنگ را به تصویر میکشید و توانست نظر مخاطبان زیادی را به خود جلب کند.
جمعگرا بودن و همبستگی و همدلی میان افراد و اعضای خانواده یا همسایهها یکی از مهمترین ویژگیهای زندگی ایرانی است که در سریالهایی که در این باره ساخته شده، برجسته میشود. سریالهای دهه 60 به واسطه شرایط اجتماعی آن زمان، بیش از سریالهای امروزی میتوانست این شکل از زندگی را به تصویر بکشد.
دو مجموعه «آینه» و «سایه همسایه» به همین دلیل هنوز برای ایرانیان جذاب و خاطرهانگیز است، البته به این معنی نیست که فقط سریالهایی که از برخی عناصر و نشانهها یا وسایل و شمایل سنتی استفاده میکنند، سبک زندگی ایرانی را منتقل میکنند.
آنچه مهم است، بینش و منش ایرانی و در یک کلمه روح زندگی ایرانی است که میتواند در ساختار یک خانواده مدرن نیز دیده شود. اساسا ایرانی بودن فراتر از سنتی یا مدرن بودن معنی پیدا میکند. به همین دلیل میتوان سریال «خانه سبز» را در همین رده قرار داد. به هر حال امروزه با هجمه نشانهها و نمادهای غربی در زندگی اجتماعی، فیلمسازان باید سبک زندگی ایرانی و ارزشهای آن را به تصویر بکشند و مدام برای مخاطب یادآوری کنند. زندگی به سبک ایرانی در عالم تصویر، بهترین شرایط لازم برای حفظ و صیانت از فرهنگ ایرانی است.
واقعیت این است که با گذشت زمان و تغییر و تحولات اجتماعی که شتاب بیشتری هم به خود گرفته است، مساله سبک زندگی اهمیت و البته پیچیدگی بیشتری هم پیدا میکند. امروزه نسل جوان در شکاف سنت و مدرنیته، تصویر و تصور روشنی از سبک زندگی ایرانی نداشته و به دلیل فقدان مهارتهای زندگی با بحرانهای فردی ـ اجتماعی مواجه هستند.
اینکه فقط از طریق سخنرانی، میزگرد و گفتوگو به تبیین اهمیت سبک زندگی و الگوهای آن بپردازیم، قطعا جواب نمیدهد و تجربههای اجتماعی نیز بر این امر صحه میگذارد. شاید هیچ چیز به اندازه الگوهای بصری ـ نمایشی نتواند به آسیبشناسی یا آموزش رفتارهای صحیح و عقلانی بپردازد. مخاطبان به واسطه ارتباط حسی و همذاتپنداری که با شخصیتهای قصهها در مجموعههای تلویزیونی پیدا میکنند، بتدریج میتوانند به تغییر الگوهای غلط رفتاری و یادگیری مدلهای درست و عقلانی بپردازند، اما بازنمایی سبک زندگی در آثار نمایشی باید پیوست سرگرمی هم داشته باشد و در بستر خلق موقعیتهای دراماتیک به آموزش ضمنی اهتمام ورزد. متاسفانه در برخی مجموعههای تلویزیونی شاهد هستیم که دغدغه سازندگان در تغییر یا ایجاد الگوهای موفق سبک زندگی به بیانیه، نصیحت و اندرز ختم شده و فاقد المانهای نمایشی است. بازنمایی سبک زندگی در سینما و تلویزیون باید از فرآیند دراماتیزه شدن بگذرد و قابلیت رسانهای پیدا کند. آنگاه در پس این ساختار رسانهای میتواند به تبیین و تبلیغ این موضوع بپردازد.
سبک زندگی یک ایدئولوژی نیست که باید و نبایدها را گوشزد کند؛ الگوی متکثر از تجربههای زیسته موفق است که به شکل یک بسته پیشنهادی ارائه میشود. تلویزیون باید بتواند فارغ از محتوا و مضمون این بسته آن را به گونهای عرضه کند که مشتری ابتدا جذب تماشای آن شده، بعد آن را خریداری کرده و مصرف کند. بازنمایی سبک زندگی در تلویزیون صرفا نباید مهارتهای زندگی را به مخاطب بیاموزد، بلکه باید شوق زندگی را در آنها برانگیزد تا شور و شعور زندگی در رفتار مخاطب برونفکنی شود. (سیدرضا صائمی/ ضمیمه قاب کوچک)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد