
به عبارت دیگر، آنها اگر در هر تیم ملی و کشور دیگری جز سرزمین فعلی خود هم متولد میشدند، همین میزان از هنر، توانایی و خلاقیت را به رخ حریفانشان میکشیدند و محبوب قلب علاقهمندان فوتبال در سراسر جهان میشدند.
کشور برزیل با لقب سرزمین قهوه ـ که این روزها و شبها با میزبانی جام جهانی همه دنیا را معطوف خود کرده ـ شاید به لحاظ عدد و ارقام و کمیت در این زمینه از دیگر کشورها سر باشد و میتوان در طرفهالعینی فهرستی از بازیکنان پرآوازه برزیل را ردیف کرد و از ویژگیهای مثبت آنها گفت. امثال پله، گارینشا، سوکراتس، رولینو، کاره کا، زیکو، بهبهتو، روماریو، رونالدو، ریوالدو و رونالدینیو بودند که باعث محبوبیت جهانی و زایدالوصف تیم ملی فوتبال برزیل و در کل، ورزش فوتبال در دنیا شدند. وجود هر کدام از این بازیکنان با تکیه بر خلاقیت فردی و نبوغ ذاتی خود برای هر تیمی امتیازی استثنایی است و سرمربیان باید برای داشتن چنین ستارگانی به خود ببالند.
البته همگان و اهل فن بهتر میدانند این استعداد فردی، همیشه نمیتواند معجزه کند و راهگشا باشد، بلکه درخشش بازیکنان بزرگ در بازی گروهی فوتبال، در گرو همکاری تیمی و هدایت مربیان کاربلد است، اما بحث اینجاست که نقش مربیان در استفاده از این ستارگان چیست و آنها چطور میتوانند به بهترین شکل از بازیکنان بزرگ خود در میدان مسابقه بازی بگیرند؟
برخی مربیان هم به دلایل مختلف شخصی یا تاکتیکی از بهرهگیری تمام و کمال از ستارههای تیم خود عاجزند و نمیتوانند آن گونه که شایسته است، از آنها استفاده بهینه کنند.
اجازه بدهید از دنیای توپ گرد و پرطرفدار فوتبال و در بحبوحه جام جهانی، کات و برشی به دنیای مقوله پرطرفدار دیگری به نام سینما بزنیم و جواب این سوال را آنجا جستجو کنیم. تاریخ سینمای جهان نیز پر از بازیگران و ستارگان نخبه و توانمندی است که همچون بازیکنان بزرگ فوتبال با تکیه بر استعداد ذاتی خود نقشآفرینی میکنند و میدرخشند و کارگردانها در هدایت آنها برای ساخت فیلمی درخور و شایسته، کار شاق و دشواری ندارند.
جالب است که به دلایل مختلف و واضحی چون فیلمنامه، روند تولید، بازیگران مقابل و بسیاری از مشکلات دیگر، نتیجه نهایی فیلمها آن طور که باید، نمیشود و حضور ستارهها و بازیگران بزرگ لزوما تضمینکننده موفقیت آثار نیست. کم نیستند فیلمها و فیلمسازانی که نتوانستند استفاده مناسبی از بازیگران بزرگ خود ببرند و خود و آنها را با هم به ورطه سقوط و نابودی کشاندند. گاهی سینما نیز با همان مشکلی دست به گریبان میشود که برخی تیمهای پرستاره ملی و باشگاهی جهان با آن مواجهند، یعنی سرمایه و ستاره زیاد کارکرد معکوس پیدا میکند و نتیجه چیزی خلاف تصورات و پیشبینیهای اولیه میشود.
سینمای ایران به سبب گستردگی مشکلات و سازوکار پیچیده، نامتعارف و غیراصولیاش مصداقهای بیشتری در این زمینه دارد و برای همین هم شما با انبوه فیلمهای بد با بازیگران بالقوه خوب و مستعد روبهرو هستید؛ مثل اتفاقی که برای حمید فرخ نژاد در فیلم هنوز اکران نشده «مردن به وقت شهریور» میافتد و توانایی بازیگر قدرتمندی چون او زیر بار مشکلات مضمونی و ساختاری فیلم و تعریف نهچندان درست و دقیق در فیلمنامه محو میشود و به چشم نمیآید و اساسا قبول این نقش نهچندان برجسته را از سوی بازیگر گزیدهکاری چون او زیر سوال میبرد.
در کارنامه این بازیگر آبادانی ـ همسانی بامزه فوتبال آبادان و برزیل با شعار معروف آبادان برزیلته را هم فراموش نکنید ـ فقط دو سه مورد این چنینی وجود دارد و او بیشتر نقشهای خوبی را که در تئاتر، تلویزیون و سینما انتخاب کرده، به بهترین شکل بازی کرده و در سالهای حضورش توانسته به جایگاه و محبوبیت درخور و غبطهبرانگیزی دست پیدا کند.
او خودش را با بازی در نقش فرحان «عروس آتش» ساخته خسرو سینایی به عموم مخاطبان شناساند و با همین نقش هم به شهرت و موفقیت رسید. اعتبار مبتنی بر توانایی فردیاش باعث شد او در ادامه با فیلمسازان خوبی چون حاتمیکیا، اصغر فرهادی، محسن امیریوسفی و بهرام بیضایی در تئاتر کار کند و بازیهایی تماشاییای در ارتفاع پست، به رنگ ارغوان، چهارشنبهسوری و آتشکار از خود به ثبت برساند.
فرخنژاد هم دقیقا مثل آن بازیکنان و ستارگان بزرگ فوتبال است که بخوبی بلد است خودش را در چه زمانی و در کدام موقعیت درست قرار دهد و گل بزند. گلزنی او یعنی انتخاب درست نقش، تحلیل آگاهانه، درک دقیق و در نهایت اجرای بیعیب و نقص.
نکته مهم درباره این بازیگر این است که او شاید خیلی با کارگردانان بزرگ و اسم و رسمدار سینما کار نکرده باشد، اما هر حضور و نقشآفرینیاش وزنه فیلم و فیلمساز محسوب میشود و آن آثار و اشخاص با وجود فرخنژاد کسب امتیاز و اعتبار میکنند. این مساله به طور مشخص به توانایی فرخنژاد مربوط میشود که از نخستین حضورش به امضایی تالیفی و شخصی رسیده که متکی به هیچ تقلیدی نیست.
فرخنژاد جزو آن دسته محدود از بازیگرانی است که توانایی توامان بازی در نقشهای جدی و کمدی را دارد و میتواند بسته به فیلم و موقعیت، پرسونای بازیگری خود را از تراژدی به سمت کمدی یا بالعکس بلغزاند و مهمتر از آن از این جابهجایی حساس و پرخطر سربلند بیرون بیاید؛ سربلندیای که هم نزد تماشاگران است و هم در بیشتر موارد از سوی مخاطبان نخبهتر سینما همچون منتقدان تائید میشود.
شاید مهمترین ویژگی بازیگری او به لهجه جنوبی همیشگی او برمیگردد که بخصوص اوایل کارنامهاش و در بازی در فیلمهایی چون عروس آتش و ارتفاع پست از آن به عنوان نقطه ضعف تعبیر میشد. اما او در نقشها به قدری خوب و مسلط ظاهر میشد که این مساله کمترین تاثیری روی نقش و کلیت فیلم نمیگذاشت. تازهترین بازی فرخنژاد در «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» ساخته روحالله حجازی ـ که این روزها بر پرده سینماهاست ـ اما واجد نکته بامزهای در این زمینه است. او با اتخاذ لحن و گویشی تهرانی قصد دارد، تصویری دقیق از یک تهرانی اصیل و حاجی بازاری ارائه دهد و برای همین منصور در برخی لحظات افعال را مثل گویش متداول بعضی تهرانیها ادا میکند. مثلا به جای هست میگوید« هَ »یا برای گفتن کلمه نیست به « نی» بسنده میکند! این تصمیم که حتما با هماهنگی و تاکید کارگردان صورت گرفته، در مجموع به بار مینشیند تا از این نظر هم نقشآفرینی متفاوتی را از فرخنژاد شاهد باشیم.
حمید فرخنژاد بازیگر بزرگی است که بخوبی میداند چگونه تکنیک فردی و استعداد ذاتیاش را در خدمت کار قرار دهد و خودش را با شرایط فیلم وفق دهد تا خروجی گلی باشد زیبا، معطر و ماندگار. مرور کارنامه پربار و نقشهایش گواه این مدعاست، هرچند به نظر میرسد او هنوز جا برای آثار و نقشهای بهتر دارد.
علی رستگار / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم؛
گفتوگو با دکتر مراد عنادی، مدیرعامل موسسه«جامجم» در آستانه بیست و ششمین سالگرد انتشار این روزنامه