هنوز به دماوند نرسیده بودیم که با ترافیکی فوق تصور مواجه شدیم. خواستیم به خیال خودمان زرنگ بازی دربیاوریم و از شهر دماوند مقصد را به سمت جاده هراز کوتاه کنیم، غافل از اینکه ترافیک جاده هراز به مراتب قفلتر از جاده فیروزکوه است.
حتی تصمیم گرفتیم از جاده فیروزکوه به سمت آبسرد، از آنجا به سمت سمنان و شاهرود و در نهایت به سمت گرگان حرکت کنیم. باز هم به بنبستی به نام ترافیک برخورد کردیم.
ناامیدانه از شرقیترین قسمت پایتخت به سمت غربیترین نقطه مسیر را عوض کردیم تا شاید بتوانیم از اتوبان کرج ـ قزوین و یا جاده چالوس راهی به سرزمینهای شمالی باز کنیم. دریغ و درد که تلاش ما تا ساعت 4 صبح نهایتا ما را تا همین وردآورد پیش برد.
به منزل برگشتیم تا صبح فردا با عزمی جزمتر عزیمت کنیم، اما فردای آن روز(سهشنبه) ترافیک به معنای واقعی کشندهتر بود.
ماشینهای کنار اتوبان کرج حتی از تپههای خاکی شانه بزرگراه بالا میرفتند تا شاید چند ماشین جلوتر بیفتند.
عرقریزان مسیر را به سمت جاده مخصوص کرج، از آنجا به سمت شهریار کج کردیم. در تجربهای باورنکردنی جاده شهریار را به سمت بوئینزهرا رفتیم. از بوئینزهرا تا قزوین و از قزوین تا منجیل رفتیم. از آنجا که جاده قدیم رشت و بزرگراه قزوین ـ رشت در شهر منجیل به هم میپیوندند، حداقل چهار ساعت در شهر منجیل گرفتار شدیم.
تازه باز هم به خیال خودمان خیلی زرنگبازی درآوردیم و قسمتی از مسیر را از پشت توربینهای شهر دور زدیم. ساعت 4 صبح نسیم بزرگترین دریاچه جهان صورتمان را نوازش کرد. در مسیر بازگشت هم همین بس که در روز پنجشنبه که تازه روز قبل از فاجعه جمعه بود، رکورد 16 ساعت ترافیک را از خود بهجا گذاشتیم. مسیری که در ترافیکش مردم وسط جاده ناامیدانه زیرانداز پهن میکردند تا شاید فرجی شود و سه ساعت بعد بتوانند حتی یک کیلومتر به پیش برانند.
خب، این انشای ما بود با این عنوان که تعطیلات خود را چگونه گذراندید. ولی بگذارید این انشاهای کودکانه را کنار بگذاریم و چند کلمه حرف جدی بزنیم. در این تعطیلات میلیونها مسافر با هزار امید و آرزو قصد کرده بودند برای چند روز هم که شده، فارغ از کار و قسط و وام به سفر بروند و تجدید روحیه کنند، اما مسئولان چه تدارکی برای این موضوع دیده بودند؟ واقعا برای کدامیک از ما یا اطرافیانمان از این دست اتفاقها نیفتاد؟
این تعطیلات را باید فاجعه نامید. این تعطیلات مصداق شکست مسئولان ما در تدارک زیرساختهاست. اینکه هجوم جمعیت به شکل غیرمنتظرهای چشمگیر بود، سر جای خود؛ اینکه جادههای ما کشش این همه مسافر را ندارد، درست؛ ولی واقعا میلیاردها ساعت از وقت این مردم به هدر رفته است.
آیا نباید هیچ نهاد و فردی پاسخگو باشد؟ آیا چنین فاجعهای صرفا با یکطرفه کردن جادهها حل میشود؟ هرچند باز هم باید در چنین شرایطی قدردان پلیس راهکشورمان باشیم.
گاهی این پرسش هولناک به ذهن خطور میکند که اگر خدای ناکرده روزی در همین پایتخت زلزله مهیبی بروز کند، میلیونها نفر در همین تهران محاصره و دفن نخواهند شد؟ واقعا کلانشهری که برای یک تعطیلات چهار روزه خروجیها و جادههایش چنین دیوانهوار قفل میشود، چقدر قابل اتکاست؟ این پرسشها در شرایطی مطرح است که مردم مشکلات حادتری هم در سفرهایشان به چشم دیدند: از اجاره یک سوئیت بوگندو در شمال کشور به قیمت شبی 700 هزار تومان تا افزایش وحشتناک قیمت مواد غذایی در بعضی نقاط که دوران قحطی را به ذهن متبادر میکرد.
حالا این تعطیلات هم به هر روی به پایان رسید. مسافران با یک یا دو روز تأخیر خود را به شهرهایشان میرسانند، ولی مسئولان باید کارشناسی کنند تا این زنگ خطر در آینده ابعاد بحرانیتری به خود نگیرد باید برای زیرساختهای کشور و روزهای بحران تمهیداتی به مراتب کارشناسیشدهتر در نظر گرفت.
اینکه میلیونها نفر وسط جادههای کشور ناچار باشند زیرانداز پهن کنند و اسم فامیلبازی کنند، از روی خوشگذرانی نیست، بلکه از نجابت آنان است که حتی در این شرایط هم سعی میکنند باز هم خوش بگذرانند. قدردان این مردم باشید مسئولان محترم...
سجاد روشنی - گروه فرهنگ و هنر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد