از دهه 70 تاکنون تغییرات زیادی در دیدگاههای سنتی مردم کشورمان حاصل شده که نمیتوان آن را گذر از سنت به مدرنیته دانست، چراکه هنوز بسیاری از ارزشهای سنتی همچنان مجدانه پاسداری میشوند، اما در این سالها بسیاری از اعتقادات متعصبانه به مرور از سوی جامعه طرد شده و بدون تردید سریال پدرسالار یکی از عوامل موثر در این زمینه بوده است.
این سریال پدر یک خانواده سنتی را در مواجهه با دیدگاه تازه و استقلالطلبانه کوچکترین پسرش قرار میدهد؛ اسدالله خان، بازاری سرشناسی است که شکوه اقتدار پدرانه نسل به نسل به او رسیده و حالا اوست که میخواهد سالار خانواده باشد، اما آخرین فرزندش که ناصر نام دارد در مقابل این شکوه و اقتدار ایستادگی میکند. ناصر با دختر عمویش آذر عقد کرده اما آذر حاضر نیست به سنت خانواده اسدالله خان تن بدهد و همراه دیگر عروسها و پسران در خانه این پدر سنتی زندگی کند.
این قصه زمانی در تلویزیون کشورمان روایت شد که استقلال و هویت فردی و خانوادگی فرزندان رسمیت چندانی نداشت و امثال اسدالله و ناصر در جامعه کم نبود. نسل جدید با دیدگاهها و خواستههای تازه مقاومتی عمدتا آرام و مسالمتآمیز را در مقابل والدین آغاز کرده بود و زمزمه استقلال فردی، پایههای نظام پدرسالاری را قلقلک میداد؛ مدتی بود که پدرسالارها لجوجانه اقتدارشان را به رخ میکشیدند و ناصرها و آذرها مصرانه برای ایجاد تغییر میکوشیدند و درست در همین دوره داستان آنها در قالب یک سریال از تلویزیون به نمایش گذاشته شد. حرف دل به دل نشست و مخاطبان زیادی پای سریال پدرسالار نشستند و هر هفته منتظر نمایش قسمت بعدی آن ماندند تا پیروز این کشمکش را بشناسند.
بعد از تقریبا دو دهه دوباره این سریال از تلویزیون و از شبکه تماشا به نمایش درمیآید. از زمان پخش سری اول پدرسالار تاکنون جامعه ایران تغییرات زیادی کرده و طبیعی است دیگر داستان پدرسالار حرف دل مخاطبان و تصویر زندگی آنها نباشد.
برای تماشاگر امروز، سریال پدرسالار بیشتر از هر چیز کارکرد نوستالژیک دارد و گاه به تحلیلهایی درباره تغییر ساختار خانواده و نقش اعضای آن منجر میشود.
امروز تعداد جوانهایی که در شرایط آذر و ناصر باشند، خیلی محدود است؛ نهتنها پدرها و مادرها استقلال و هویت فردی فرزندان خود را پذیرفتهاند، بلکه بسیاری از آنها دلایلی از جمله به خاطر مسائل اقتصادی و معیشتی ترجیح میدهند فرزندانشان بعد از ازدواج مستقل شوند و اداره امور خانواده خود را به دست بگیرند.
والدین امروز نه میتوانند پدرسالارانه برخورد کنند و نه میخواهند که اینچنین باشند، چراکه در دو دهه اخیر، آگاهیبخشی رسانهها و محصولات فرهنگی مانند سریال پدرسالار با ارائه زاویه دید تازه و جریانسازی، توانستهاند روند تغییر ساختار خانوادهها را تسریع کنند و نظام پدرسالاری را به دنیای خاطرهها پیوند بزنند، اما امروز جریانی که سریال پدرسالار در ایجاد و تداوم آن سهم داشت، به واسطه مولفههای فرهنگی ـ اجتماعی متعددی تغییر مسیر داد و حرکت گریزنده و پرشتاب این جریان خانوادهها را از پدرسالاری دور اما به فرزندسالاری گرفتار کرد.
حالا در عصر فرزندسالاری، تماشاگر سریال پدرسالار با هیچ کدام از شخصیتهای این سریال همذاتپنداری نمیکند و قصه خانواده اسدالله خان و فرزندانش، دغدغه او نیست اما در عوض از تماشای بازیهای خوب بازیگرانی که حتی زمان ساخت سریال از بهترینهای سینما و تلویزیون بودهاند، لذت میبرد و یک داستان خاطرهانگیز را دنبال میکند.
نمایش دوباره این سریال فرصتی برای مقایسه ایجاد کرده تا مخاطب روابط و مناسبات خانواده در گذشته نهچندان دور را با امروز مقایسه کند و برخی چیزهای فراموش شده را به یاد بیاورد و اگر تماشاگری نگاه جدیتری به آثار نمایشی داشته باشد، تغییرات حاصل شده در ساخت سریالهای تلویزیونی را هم کنکاش میکند و کیفیت پدرسالار را با سریالهای امروز مورد مقایسه قرار میدهد.
بجز موارد مطرح شده و در راس همه آنها مهمترین دستاورد نمایش دوباره سریال پدرسالار از تلویزیون، یادآوری برخی نکات فراموش شده به همه جوانهایی است که امروز بیدغدغه از استقلال و حقوق فردی در خانواده برخوردارند و فراموش کردهاند، همسالان آذر و ناصر برای احقاق این استقلال پیشگام شده و با زیر سوال بردن سنتهای کهنه مسیر امروزشان را هموار کردهاند.
شاید تماشای سریال پدر سالار به فرزندسالاران امروز کمی درس حقشناسی بدهد و دنیای تازهای از گذشتههای نهچندان دور پیش چشمانشان به نمایش بگذارد تا به درک تازهای از موقعیت خود برسند و خیلی بیمحابا پیش نتازند؛ البته به شرط آنکه در عصر رسانهها و برنامههای متعدد، فرصت تماشای پدرسالار را از خود نگرفته باشند.
آذر مهاجر / جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد