تصوری که بسیاری از ما نسبت به دوربین مخفی داریم محدود است به نماهنگهایی که در تلفن همراه میبینیم و بیشتر هم از آن نوعی است که در پایانش محصول خاصی تبلیغ میشود، گاهی هم دوربین مخفیهای داخلی را میبینیم که در جاهایی مثل خوابگاههای دانشجویی با دوربین تلفن همراه و ایدههای دم دستی ضبط شده و نهایتش یک نفر آتش میگیرد، جیغ میزند یا میترسد و بقیه هم میخندند، اما دنیای تولید «دوربین مخفی»، کاربردها و ویژگیهایش بسیار گستردهتر از چیزی است که ما در ذهن داریم و شاید نمونههای ایرانی مثل «اینجا ایران است»، «شوخی با هنرمندان» و... تنها توانستهاند بخشی از ماجرا را در ابعادی وطنی ارائه کنند. در این مطلب با دنیای متنوع دوربین مخفی و ویژگیهایش بیشتر آشنا میشویم و در خلال آن گریزی هم به کارکردهای مثبت و پیامدهای منفی این برنامهها میزنیم.
یکی از جالبترین و آموزندهترین انواع دوربین مخفی حالتی است که در آن عوامل یک آدم معمولی مثل رهگذری در خیابان یا تماشاگر در سینما را در شرایط بدی قرار میدهند و عکسالعمل افراد را در مواجهه با این شرایط جوری با پیش بردن داستان برای مخاطب به نمایش میگذارند که مخاطب بفهمد آستانه تحمل یک فرد و پایبندی به نکات اخلاقی چقدر است. نمونه خارجی این نوع دوربین مخفی برنامه معروف «نقطه جوش» است که دقیقاً زمان برانگیختگی مخاطب در حالت معمولی را در ابتدای هر آیتم نشان میدهد. به عنوان مثال فردی در سینما مشغول تماشای فیلم است که نفر پشت سرش خیلی راحت پاهای بوگندویش را به شیوه مدیریتی روی صندلی جلو میگذارد. از این لحظه است که شمارش معکوس شروع میشود و گوینده و مطالب روی تصویر به ما نشان میدهند که اگر فرد مثلاً برای 10 دقیقه تحمل کند و به تذکر دوستانه و بدون پرخاش بسنده کند از نقطه جوش رد شده و میتواند برنده باشد. این برنامهها با تدابیر بسیار خاص تهیه شده و عمدتاً پس از تدوین فقط لحظات حساسی که میمیک صورت شخصیتها گویای حالتهای جالبی است، نمایش داده میشود. بیش از یک دهه قبل تلویزیون ما برنامهای با این مشخصات داشت که جواد یحیوی هم مجریاش بود و متاسفانه نشان داد که در جامعه ما بازندهها بیشتر از برندهها هستند.
تصور عمومی ما از برنامههای دوربین مخفی، صحنههایی شاد با کلی افکت صوتی است که در آن انواع بلاها بر سر آدمها میآید تا ما بخندیم، در حالیکه از ظرفیت دوربین مخفی مثل مورد قبل میتوان برای اهداف آموزشی و پیشگیرانه استفاده کرد. نمونه خارجی آن برنامهای است که نشان میدهد کلاهبرداران و شیادها با چه ترفندهایی در کوچه و خیابان به سراغ آدمها میآیند. به عنوان مثال یک آدم محترم و خوشپوش (که از عوامل برنامه است) به سراغ فردی معمولی میرود و از او میخواهد چون کارت اعتباریاش خالی است با دریافت مقداری پول، از کارت خودش به شمارهای پول واریز کند، بعد از چند دقیقه معلوم میشود پولها تقلبی بوده و شماره حساب مقصد هم قابل رهگیری نیست. در پایان این نوع برنامهها فردی که مقابل دوربین مخفی بوده معمولاً خیلی مسرور است که ماجرا ساختگی بوده، اما بیننده با یک ماجرای مشابه آنچه در دنیای واقعی میگذرد آشنا میشود. برخی از دوربین مخفیهای برنامه داخلی «شوک» بهخصوص قسمتی که درباره چت کردن بود از این نمونه هستند.
یکی از انواع جالب و پردردسر دوربین مخفی در جهان همین کاری است که امیرحسین قهرایی و گروهش در شوخی با هنرمندان و... انجام میدهند، یعنی آدمهای معروف را در موقعیتی دشوار و از پیش طراحی شده قرار میدهند تا واکنش واقعی آنها را در شرایط دشوار به مخاطب نشان دهند، البته در یک بسته که دیگر ادامه نداشت یعنی «این جا ایران است» هم از این ایده استفاده شد. غیر از هماهنگی سخت این کار، مجاب کردن یک سلبریتی (آدم معروفی که ملت اخبار زندگیاش را دنبال میکنند) به واقعی بودن شرایط کار سختی است. البته در نمونه آمریکایی این نوع برنامه، هر شوخی برای یک نفر طراحی شده و طولانی هم هست یعنی حداقل 15 تا 30 دقیقه به ماجرا اختصاص داده میشود، اما در نمونه ایرانی یک شوخی روی چند نفر امتحان میشود و برنامه تا پایان آن شوخی پخش نمیشود. نکته مثبت به چالش کشیدن چند آدم معروف با یک شوخی این است که مخاطب امکان مقایسه رفتارها را با هم دارد، به عنوان مثال شوخی معروف قهرایی این بود که راننده جهانگیر کوثری (که در سری اول برنامهها از نامش برای به تله انداختن هنرمندان استفاده میشد) برای اهدای یک دست کت و شلوار به انتخاب خود هنرمند، دنبالش میرود و وقتی به اتفاق وارد مغازهای لوکس میشوند راننده که جزو تیم قهرایی است با استفاده از فرصتی که ایجاد میشود جلوی چشم هنرمند از مغازه سرقت میکند، مهران غفوریان در این موقعیت سعی در پس گرفتن اموال سرقتی داشت، مهرداد صدیقیان خیلی راحت راننده را لو داد و کامران تفتی به فروشنده گفت دوستم این اقلام را خریده و پول همهاش را حساب کرد!!
این مدل را خوشبختانه در ایران نداریم و کارکردی هم جز سرگرم کردن بیننده ندارد، در این نوع دوربین مخفی تیم تولیدکننده برنامه کاری به سکته زدن ملت ندارند و سعی میکنند وحشتناکترین شوخیها را پیش روی فردی که در تله افتاده بگذارند تا از وحشت او مخاطب بترسد. معروفترین هم حضور روح کودک در آسانسور، زنده شدن عروسک شیطانی از داخل بنر تبلیغاتی فیلم، حمله زامبیها به مردم و... است.
ایدههای خلاقانه مردم معمولی در به تله انداختن خانواده و دوستان و... هم یک مدل دوربین مخفی است که پس از دست به دست شدن در شبکههای اجتماعی و معروف شدن از برنامههای معروف هم پخش میشود. معمولاً ما در این زمینه فقط طرف مقابل را آزار و اذیت میکنیم!
در این نوع دوربین مخفی که یکی از نمونههای خوب خارجیاش برای روز مادر در فضای مجازی ما پخش شد؛ بیننده بعد از مواجهه با یک چالش و از گذر واکنشها به آن اتفاق در پایان به سمت یک نتیجهگیری جالب هدایت میشود. متاسفانه تاحالا نمونه داخلی چنین کاری را نداشتیم، چون برای عواملی که اثرشان در شبکه نمایش خانگی توزیع میشود و دغدغه فروش و اقبال مخاطب را دارند جذاب بودن اولویت دارد، عوامل تلویزیون هم یا ایدهاش را ندارند، یا دغدغهاش را، یا هر دو هست، اما ترجیح میدهند دغدغهشان را بهجای تولید یک دوربین مخفی پردردسر با آوردن یک استاد در برنامه و سئوال کردن از ایشان رفع کنند!!
تصور کنید وقتی اعصاب ما قبل و حین تماشای ســـــریال مورد علاقهمان با دیدن تبلیغهای تخت و غیر خلاقانه برنج و چای و نرم کننده لباس، خرد و خاکشیر میشود در ینگه دنیا برای تبلیغ خود یک فرودگاه بین المللی را بهعنوان لوکیشن انتخاب میکنند و با عوامل حرفهای و پرتعداد کلی خلاقیت به خرج میدهند تا در خلال یک اثر جذاب، محصولشان را معرفی کنند. از این نمونهها زیاد وجود دارد و بهجای آنکه شرکت تولیدکننده نگران پخش اثرشان از تلویزیونها با هزینه زیاد باشد توسط خود مردم در فضای مجازی و تلفن همراه و... دست به دست میشود.
یکی از دشوارترین نمونههای دوربین مخفی استفاده از ترفندهای شعبدهبازی و جلوههای ویژه سینمایی مثل دیوار کاذب، انتقال دوقلوها، دست و پای مصنوعی و چاشنیهای پخش کننده خون و... برای متعجب کردن مخاطب است. این ایده مشابه همان دوربین مخفیهای ترسناک است اما اینجا یک زامبی یا روح دنبال فرد نمیکند به این امید که طرف بیفتد و بیننده بخندد، بهعنوان مثال فرض کنید کودکی که کف کفشش رنگی شده کیف پیرزنی را میدزدد و داخل کوچهای میشود، ملت با تعقیب رد کفش دنبالش میکنند و کودک پشت یک دیوار کاذب مخفی میشود و همزمان برادر دوقلویش روی دیوار یک ساختمان چند طبقه برای تعقیب کنندهها دست تکان میدهد، تازه برای اطمینان بیشتر رد کفش روی دیوار هم وجود دارد، یعنی کودک از دیوار راست مثل مرد عنکبوتی بالا رفته!
ژاپنیها یک ایده دم دستی و تکراری دارند که خیلی هم دوستش دارند، یعنی 100 نفر آدم ناگهان داخل یک کوچه باریک یا استخر و... به سمت یک نفر هجوم میبرند و... ایده این دوربین مخفی که سیاهی لشکری زیادی دارد ثابت است و فقط لوکیشنها تغییر میکند. کارشناسان احتمال میدهند انگیزه ژاپنیها از تولید این نوع دوربین مخفی بالا بردن ارزش کار امثال امیرحسین قهرایی است!
سالها قبل یک برنامه عجیب و غریبی بوده که آرزوهای ملت را برآورده میکرده، فرض کنید عوامل برنامه میدانند شما دوست دارید تام کروز را از نزدیک ببینید، یا یک اتاق پر از عروسک ملوان زبل داشته باشید و... خلاصه دوربین در این برنامه آشکار است اما وقتی فرد با آرزویش مواجه میشود از اساس دوربین را فراموش میکند و واکنشهای عجیبی خواهد داشت. نمونه مشابه آن هم در برنامهای که خودروهای زهوار در رفته را اسپرت میکردند رخ میداد.
متاسفانه برنامهسازان ما هنوز برای سرگرم کردن مخاطب سراغ کارهایی میروند که نهایتش 20 سال پیش جواب میداد، مثل لطیفه تعریف کردن بهنوش بختیاری در شبکه «نسیم»! آن هم سرگرم کردنی که عاری از هرگونه پیام و کارکردی است و افسوس تلویزیون با این لشکر عریض و طویل از امکانات و آدمها، هنوز دوربین مخفی و کارکردهای مثبتش را نادیده میگیرد آنهم در شرایطی که حدود دو دهه قبل ما برنامههای دوربین مخفی موفقی داشتیم که ضمن سرگرم کردن مخاطب پیامهای ارزندهای هم داشتند. فعلاً به تکرار «متهم گریخت» از شبکه نمایش و تکرار «بزنگاه» از آیفیلم توجه فرمایید...(سید مصطفی صابری/ هفته نامه جیم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد