کیهان:قرارگاه دلها
«قرارگاه دل بیقرارها» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛چه پرمعنا و دلنشین است کلام پیامبر اعظم(ص) که فرمود «انا و علیُ اَبَوا هذه الامه. من و علی پدران این امت هستیم». رهبر و امام جامعه دینی، پدر مردمانی است که به برکت ایمان و اعتقاد با هم برادر شدهاند و الفت گرفتهاند. این امر مایه آرامش و امنیت و اطمینان در یک جامعه است و تا آنجا که میسر باشد، دلها را به هم نزدیک میکند. چنین نعمت بزرگی از فرط ظهور و بروز به چشم نمیآید، چونان که آب برای ماهی. گاه از شدت بروز و ظهور مخفی میماند. این معنا را باید از زبان جناب نوف بکالی صحابه امیر مومنان(ع) شنید که راوی خطبه معروف 182 نهجالبلاغه است؛ خطبهای که ضمن آن حضرت چند روز قبل از شهادت، از یاران شهید یاد کرد و گریست. «این عمار؟ و این ابن تیهان؟ و این ذوالشهادتین؟... و کجایند همتایان آنها که با یکدیگر پیمان خون بستند و سرهای آنان را برای تاجران هدیه بردند».
در پایان این جملات بلندبالا و شیدا عبارتی است تکاندهنده که از زبان راوی خطبه بیان میشود. نوف به ماجرای بسیج دوباره برای جهاد با سپاه معاویه و سپس ضربت خوردن امیر مومنان اشاره میکند و میگوید «فتراجعت العساکر فکنا کاغنام فقدت راعیها، تخطفها الذئاب من کل مکان. پس سپاهیان برگشتند و ما مانند گلهای بودیم که چوپان را گم کرده و گرگها از هر سو میخواهند آنان را بربایند».
رعایت حال مردم و پاییدن امنیت و آسایش آنها از طمع و تطاول گرگصفتان، نعمتی است که خداوند به برکت امامت ارزانی جامعه مومن کرده است. به بیان شریف حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) «فجعلالله طاعتنا نظاما للملّه و امامتنا اماناً من الفرقهُ. خداوند پیروی ما را مایه استواری دین و پیشوایی ما را موجب در امان ماندن از تفرقه و اختلاف قرار داد».
هرچند انتشار خبر عارضه و نقاهت ولی امر مسلمین امام خامنهای- ایده الله تعالی- برای عوام و خواص ما تلخ و ناراحتکننده بود، اما در تعاقب خویش نکات شیرینی را به همراه داشت. این اتفاق ضمن اینکه تلنگر و تذکری برای قدر شمردن نعمت بیبدیل ولایت بود، حقیقتی را به همه ما از جمله خاصان و نخبگان سیاسی و اجتماعی که به عیادت ایشان رفتند، متذکر شد و آن اینکه چه قدر این مرد الهی و محضر او مایه آرامش و قوت قلب است. فراوان به یاد داریم که چگونه اصحاب سیاست از طیفهای مختلف با هم درگیر بوده و فضای عمومی را ملتهب ساختهاند اما چون - مثلا در ماه مبارک رمضان یا مقاطع دیگر- به محضر ایشان مشرف شدهاند، آرامش گرفته و تا مدتی نیز همین آرامش را به جامعه دمیدهاند. شاید یک معنای آیه شریفه «هوالذی انزل السکینهًْ فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم...» همین نعمت ولایت و رهبری در درجات مختلف آن است. ملت ما حقیقت این معنا را در حیات مبارک حضرت امام خمینی(ره) و سپس جانشین عزیز ایشان درک کرد.
بیدلیل نیست که برادری میگفت بعد از نماز صبح به محضر پروردگار عرض کردم خدایا! خودم که هیچ، فرزند خردسالم نیز به فدای سلامتی «آقا» باشد. و بیخود نیست این شعار از دل برخاسته، سرلوحه دعای مردمان خوب ما شد که «از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا». اینان مردمانی هستند که در مکتب اهل بیت آموختهاند پدر و مادر و جان و مال و خانواده و فرزند را فدیه و فدایی مولای خویش بدانند... و خدا میداند آنان که برای نایب امام زمان(عج) چنین بیتاب و بیقرار میشوند، برای خود مولا چه جانفشانی کنند! نشان به آن نشان که با یک سربند «یا صاحبالزمان» به دل دشمن زدند و بیسروسامان دوست شدند. به تعبیر سید شهیدان اهل قلم «ما با حضرت عالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کردهایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستادهایم... بسیارند کسانی که میدانند شمشیرزدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیرزدن در رکاب حضرت مهدی(عج) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما. کمترین مطیع شما سیدمرتضی آوینی».
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
تن بیسر عجبی نیست رود گر بر خاک
سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است
آرامش و روحیه گرفتن از محضر مقتدای انقلاب را باید در ادب آیتالله طالقانی و ادبیات روشنگر شهید رجایی جست، دو صحابی انقلاب که شهریورماه موعد سرآمدن پیمان آنها با حضرت حق جلّ و علا بود. اگر منافقین از طالقانی پدر میساختند تا در برابر امام قرار دهند، او رفت و دو زانو در محضر امام نشست و سخنی گفت که تا عمق جان فتنهگران و نفاقافکنان را سوخت. روایتی که محمدعلی رجایی رئیسجمهور مکتبی و مقلد امام از همین ماجرا میکند، روایتی به غایت شنیدنی است. رجایی 24 مرداد 1360 یعنی دو هفته قبل از ترور سخنانی در تلویزیون گفت به غایت حکمتآمیز؛ که اگر هیچ جرم(!) دیگری نداشت جز همین یک خطابه، سزاوار بود که مغضوب منافقان شود و خونش به ظلم بریزند. او گفت «سازمان مجاهدین[خلق] در زندان حرفشان این بود که درست است که ما شعار مبارزه با امپریالیسم میدهیم، درست است که با ساواک باید جنگید ولی قبل از هر چیز با مسلمانانی که امام را به عنوان رهبر این انقلاب قبول دارند، باید با آنها جنگید، باید از روی جنازه آنها رد شد...
حتی وقتی اجازه گرفتیم در زندان نماز جماعت بخوانیم، آنها نماز جماعت نخواندند... از زندان که بیرون آمدند اولین کاری که سازمان کرد، یک پوستر چاپ کرد که یک طرفش آرم سازمان بود و یک طرفش عکس امام... اینها به فکر بودند که هر چه زودتر یک نبردی را با نیروهای مومن واقعی شروع کنند. همه ما یادمان هست که اینها در زمانی که آقای طالقانی حیات داشتند، آمدند و گفتند- در آن جریانی که پسر مرحوم طالقانی دستگیر شده بود- همه نیروهای نظامی ما در اختیار مرحوم طالقانی! این را برای چه گفتند؟ چرا اجازه دادند که روزنامههای منفور آن روز با حروف بزرگ در نیم صفحه بالایش بنویسند که مجاهدین خلق همه نیروهای نظامیاش را در اختیار مرحوم طالقانی میگذارد، طالقانی با این نیروها چه کاری میخواست انجام بدهد؟».
میخواستند چه کنند؟ رجایی خود پاسخ این سوال مهم را داد و تمام رشتههای منافقین- از مجاهدین خلق تا نهضت آزادی- را پنبه کرد. «آنها میخواستند آن روز جنگ را شروع کنند منتها خودشان میدانستند هیچ حیثیتی برای شروع این جنگ ندارند، میخواستند مرحوم طالقانی را سپر قرار دهند و پشت عَلَمی که ایشان به خیال آنها برمیافراشت، جنگ را شروع کنند که دیدند مرحوم طالقانی آن روز رفت خدمت امام حرفی زد که اگر بین مجاهدین یک نفر مسلمان واقعی وجود داشت که میخواست تفکر اسلامی بکند و آقای طالقانی را به عنوان یک روحانی انقلابی قبول داشت، باید همان جا تغییر موضع بدهد. مرحوم طالقانی به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت که من هر وقت مایوس میشوم از حرکت این انقلاب به خدمت امام میآیم و دوباره نیرو میگیرم. این کسی بود که شما او را پدر میدانستید... مگر شما گفتید که نه آقای طالقانی ما در تسلیم شدن شما در مقابل رهبر انقلاب سهیم نیستیم وقتی که خواستی با امام بجنگی ما را خبر کن؟!... واقعا یک مجاهد نیست از خودش بپرسد که سازمان مجاهدین خلق! دشمن خلق را تو چه کسی تشخیص دادی؟ آیا در این دو سال و نیم شد که یک آمریکایی را بکشی؟ و بگویید ما ضد آمریکایی هستیم؟ آیا شد که یک ساواکی را بکشی؟ آیا شد که یک سرمایهدار صهیونیست استثمارگری را بکشی و بیایی و بگویی که انقلابی هستی؟ اما بهشتی را کشتی!... امروز فرانسه و آمریکا و آلمان مشتاقند که این انقلاب شکست بخورد. کاری هم با رجایی و بهشتی و خامنهای [اشاره به ترورهای تیرماه 60] ندارند. آنها با انقلاب کار دارند... شما میتوانید بگویید کشتن خامنهای برای شما لازمتر از کشتن یک آمریکایی یا یک ساواکی یا یک اسرائیلی بوده؟ حقیقت این است که آن خلق قهرمانی که شما بالای اعلامیههایتان مینویسید، چیزی جز سازمان مجاهدین نیست...».
باید آسیبشناسی کنیم که چه چیزی ممکن است موجب حجاب میان ما و مقتدای امت شود؛ حب جاه و مال داشتن و میل ممتاز و متمایز زیستن و برخورداری امتیازهای ویژه برای عبور از مرز قانون و حق؟ محبت فرزندان و نزدیکان یا خویشاوندان سیاسی و جناحی؟ نفوذیها؟ چاپلوسهایی که تنه به تنه منافقین میزنند؟ کدام رخنه سبب شد جناب زبیر به جای ایستادن در کنار امیرمومنان و عصای دست او شدن، در جبهه مقابل بایستد و پرچمدار جبهه دشمن در اولین جنگ امام پس از تصدی خلافت شود؟ چه کسی میتواند انکار کند مجاهدتهای زبیر سیفالاسلام در روز احد برای حمایت از پیامبر(ص) آنجا که خیلیها گریخته بودند؛ یا روز سقیفه که امیر مومنان تنها ماند و زبیر حامی حضرت بود؟ چه کسی میتواند محبت او به علیبن ابیطالب(ع) را انکار کند؟ و مگر نه اینکه امیر مومنان پیش از آغاز جنگ جمل، بیسلاح و سپر و زره با زبیر روبرو شد و به خاطر او آورد صحنهای را که پیامبر شاهد آن صحنه بود. «آیا به یاد میآوری روزی را که مرا در آغوش کشیدی و پیامبر(ص) نگاه میکرد و فرمود ای زبیر! آیا او را دوست داری؟ تو گفتی چرا علی را دوست نداشته باشم با اینکه برادر و پسردایی من است؟! یادت هست. پیامبر فرمود بدان تو با او خواهی جنگید حال آن که باغی و ستمکاری؟!». تاریخ شهادت میدهد که زبیر با یادآوری این ماجرا آیه استرجاع خواند و گفت من هرگز با علی نمیجنگم و همین امروز برمیگردم.
در این میان کدام دست شوم دوباره آن رشته محبت را گسیخت؟ «زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بود تا این که پسر شوم او عبدالله رشد کرد و پا به سن جوانی گذاشت» (حکمت 453 نهجالبلاغه). زبیر که از محضر امیر مومنان برگشت، عبدالله گفت پدر رخسارهات غیر از آن است که نزد علی رفتی، تو از شمشیرهای اولاد عبدالمطلب ترسیدهای! این سرزنش و تحقیر در زبیر اثر کرد و در پاسخ گفت من نترسیدهام بلکه سوگند خوردهام با علی نجنگم. جنگ با امیر مومنان آن قدر واجب بود! که حیله شرعی هم برایش پیدا کردند. «پدر! کفاره شکستن سوگند را بده و بجنگ تا قریش تو را ترسو نخواند». زبیر نیز غلام خود را به کفاره شکستن سوگند آزاد کرد و برای آبروداری هم که شده به میدان جنگ بازگشت... جماعتی که بعدها به خوارج پیوستند، زبیر را خلاف نظر امام کشتند و شمشیرش را آوردند. حضرت شمشیر را گرفت و گریست. و فرمود چه غبارهای غمی را که این شمشیر از رخسار پیامبر(ص) زدود... کاش جناب زبیر فرمایش امیر مومنان را آویزه گوش میکرد که «ما تو را در شمار بهترینهای طایفه عبدالمطلب برمیشمردیم تا اینکه پسرت بزرگ شد و میان ما تفرقه انداخت». کاش زبیر از خود میپرسید مرا با ولید شرابخوار و مروان بن حکم غدار چه معامله که با آنها همجبهه شدهام و معاویه مرا- و نه علی را- امیر مومنان میخواند و برای چه مرا مقابل علی- این پدر مهربان امت- ایستادهاند؟! کاش از علی میشنید و بشنویم که «رُبَّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه»...
خداوندا! ما و نخبگان و بزرگان ما و صحابی انقلاب ما را هرگز از آنهایی قرار نده که هشدار دادی «ولاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا... مانند کسی نباشید که رشتههای تابیده و محکم کرده را واتابید و از هم گشود». خداوندا! ادب رجایی و طالقانی را در دل و جان ما بنشان!
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در هفته جاری که روزهای پایانی آن را پشت سر میگذاریم دلها بیش از همیشه مالامال محبت و دلدادگی به هشتمین اختر سپهر ولایت حضرت ثامنالحجج علیبن موسیالرضا علیهالسلام بود و در سالروز میلاد امام مهربانیها سراسر ایران عطرآگین شمیم خوشبوی مشهدالرضا(ع) شد. به همین دلیل دولت یازدهم در هشتمین سفر استانی خود میهمان امام رضا علیهالسلام بودو به پابوس بارگاه ملکوتی رضوی رفت تا اولین جلسه هیات دولت را همزمان با میلاد پرخیر و برکت امام هشتم در جوار آن امام همام برگزار کند. هیات دولت و کاروان تدبیر و امید در این سفر علاوه بر نشست وزیران، در شورای اداری استان نیز که با حضور رئیسجمهور برگزار شد حضور یافت و دیداری نیز با علما، روحانیون، خانواده شهدا، نخبگان، دانشگاهیان و فعالان اقتصادی داشت.
رئیس جمهوری اسلامی ایران در این هفته عازم سفر به آسیای میانه شد. در ابتدا در قزاقستان با امضای چند سند همکاری، بر اتصال کشورهای آسیای مرکزی به آبهای آزاد از طریق راهآهن ایران، قزاقستان و ترکمنستان در سال جاری تاکید کرد. وی خواستار افزایش همکاریهای دوجانبه اقتصادی با این کشور همسایه خزر شد و سپس برای شرکت در چهاردهمین اجلاس سران سازمان موسوم به شانگهای به تاجیکستان رفت. این سازمان که امروز جایگاه راهبردی ویژهای را در منطقه اورآسیا برای خود تثبیت کرده و نقش مهمی را در شکلدهی به امنیت منطقهای ایفا میکند توانسته شالوده همکاریهای اقتصادی گستردهای را در میان اعضای قدرتمند آن برقرار کرده و میان اعضای آن در مواجهه با چالشهای تجاری و امنیتی به جای واگراییهای که تا پیش از این بین دو عضو مهم آن یعنی روسیه وچین برقرار بود به همگرایی برسد. دکتر روحانی در این سفر علاوه بر شرکت در اجلاس سران این سازمان، دیدارهای دوجانبه مهم و سازندهای با برخی رهبران کشورها داشت.
در این هفته بانگ رحیل کاروان حج به صدا درآمد و زائران ایرانی حج تمتع عازم سرزمین وحی شدند در حالیکه هزاران قافله دل را با خود همراه کردند. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران حج، این فریضه معنوی را یک فرصت بزرگ برای بهرهمندی امت اسلامی از الطاف معنوی سرزمین وحی و استحکام ارتباط با خدا و همچنین بحث و تبادل نظر با یکدیگر برای برطرف کردن مشکلات دنیای اسلام برشمردند.
حضرت آیتالله خامنهای در خصوص استفاده از فرصت حج برای بررسی مسائل مهم دنیای اسلام و تبادل نظر بمنظور برطرف کردن مشکلات، افزودند: امروز جهان اسلام در شرایط خطیری قرار دارد و یکی از مهمترین مسائل آن، تلاش و شگردهای قدرتهای سلطهگر برای ایجاد اختلاف و سوءظن میان مسلمانان است، از اینرو جهان اسلام باید با هوشیاری و همدلی حربه دشمن را از دست او بگیرند.
در این روزها همچنین تهران میزبان همایش بینالمللی علمای اسلام در حمایت از غزه بود. در این گردهمایی، علمایی از کشورهای مسلمان برای بررسی راهکارهای حمایت معنوی و مادی از ملت مظلوم و بیدفاع فلسطین و کمک به مقاومت برای ورود به مرحله جدید گردهم آمدند و بنا دارند به منظور بسیج جهانی برای کمک به قربانیان غزه، اتحادیهای جهانی و فراگیر متشکل از علمای حامی مقاومت تشکیل دهند.
در موضوعات خارجی، مسائل عراق و تشکیل دولت جدید، رخدادهای یمن و سرکوب معترضین توسط حکومت و تحولات تازه در بحران اوکراین و اعلام آتش بس، اهم رویدادهای خبری هفته را تشکیل میدادند.
در عراق، حیدرالعبادی نخستوزیر تازه عراق کابینه خود را به مجلس این کشور معرفی کرد و مجلس نیز به کابینه وی رای اعتماد داد. با این تحولات روزنههای امید در حل بحران عراق و بازگشت ثبات به صحنه سیاسی این کشور پدیدار گشته است. هر چند هنوز دو وزارتخانه حساس، بلاتکلیف مانده و بر سر تعیین در وزارتخانه مهم یعنی وزارت کشور و دفاع، اختلافنظرهایی بین گروههای سیاسی عراق وجود دارد ولی تا همین مرحله نیز روند اوضاع بسیار امیدوار کننده بوده است. حیدرالعبادی اعلام کرده تلاش خواهد کرد تا حداکثر ظرف یک هفته آینده تکلیف این دو وزارتخانه نیز مشخص شود. مشارکت اکثریت قریب به اتفاق گروههای سیاسی در دولت جدید و استقبال گسترده بینالمللی از آن، میتواند پشت گرمی و اطمینان برای دولتمردان جدید عراق در مسیر دشواری که در پیش دارند ایجاد نماید.
در کنار این پیشرفتها در صحنه سیاسی، در میدان نظامی نیز دولت عراق با حمایتهای داخلی، به خصوص از جانب مرجعیت عراق و مبارزان شیعه عراقی به دستاوردهای مهمی در مقابله با گروه تروریستی داعش نایل آمد که اهم آن، آزادسازی شهر مهم "آمرلی" بود که مدت 70 روز در محاصره ظالمانه تروریستهای داعش قرار داشت.
آزادسازی آمرلی از محاصره گروه جنایتکار داعش را باید نقطه عطف در تحولات ماههای اخیر عراق و از زمان یورش وحشیانه تروریستها به شمال عراق به شمار آورد. گروه داعش که با برخوردای از حمایتهایی از خارج و خیانت گروههایی در داخل توانست در مدت کوتاهی بر بخشهایی از شمال عراق تسلط یابد اکنون نه تنهایی پیشرویاش سد شده بلکه در بسیاری از جبههها دچار انفعال و از هم پاشیدگی گردیده است. مجموعه این تحولات، بیانگر حرکت عراق به سوی ثبات و استقرار آرامش میباشد.
این هفته، دولت یمن در اقدامی ضدانسانی، معترضانی را که در صنعا گرد آمده بودند مورد حمله وحشیانه قرار داد و دهها نفر را به خاک و خون کشید. دولت یمن که بازمانده رژیم علی عبدالله صالح، دیکتاتور سابق این کشور میباشد به جای آنکه درخواستهای حق طلبانه و عدالتخواهانه معترضان را مورد توجه قرار دهد، آنها را با گلولههای جنگی مورد هدف قرار داد که در جریان این هجوم وحشیانه دست کم 10 تظاهر کننده کشته شده و دهها نفر نیز زخمی شدند که یکی از رهبران اعتراضات نیز در میان کشته شدگان میباشد.
از دولتی که دست نشانده رژیم دیکتاتوری گذشته میباشد انتظاری نیز جز این نمیباشد چرا که این رژیم از اساس غیرقانونی است و رژیم گذشته با همدستی عربستان آنرا بر سر کار آوردهاند تا از پیروزی انقلاب ملت یمن که سه سال قبل علیه رژیم علی عبدالله صالح آغاز کردند و صدها نفر را تاکنون در این راه قربانی دادهاند، جلوگیری کنند. رهبر گروه حوثیهای یمن که رهبریت اعتراضات اخیر را برعهده دارد هشدار داه است که رژیم یمن با جنایت تازه، در واقع سرنگونی خود را رقم زد و از این پس، معترضین هر اقدامی را حق خود میدانند و هر اتفاقی که رخ دهد مسئولیت آن برعهده دولت یمن خواهد بود که روش سرکوب اعتراضات مسالمتآمیز مردم را پیش گرفته است.
اعتراضات گسترده در یمن از دو هفته قبل، از زمانی آغاز شد که رهبر حوثیها از مردم صعده و دیگر استانها خواست علیه ظلم، بیعدالتی، فقر و تنگنای اقتصادی دست به اعتراض بزنند و پس از آغاز این اعتراضات گروههای دیگر از شهرهای مختلف یمن نیز به معترضین پیوستند و گسترش دامنه اعتراضات، رژیم را به وحشت انداخت. با توجه به رخدادهای اخیر، روزهای آینده میتواند روزهای پرتنشی باشد و دامنه بحران نیز گستردهتر گردد.
این هفته، تحولات اوکراین با اعلام آتش بس و توافق طرفین بر سر آن، وارد مرحله تازهای شد. نیروهای دولتی اوکراین طی روزهای اخیر متحمل شکستهای عمدهای شدند و از مواضع خود عقب نشینی کردند و حتی فرودگاه مهم شهر "دونتسک" را نیز تخلیه کردند. اوکراین علت عقب نشینیهای اخیر را ورود نیروها و تانکهای روسی و شرکت مستقیم آنها در درگیریها عنوان کردهاند، هر چند روسیه این را رد کرده است.
پذیرش آتش بس از سوی دولت اوکراین را نیز باید به دلیل شکستهای اخیر نیروهای دولتی دانست. اتفاقات اخیر، حامیان غربی اوکراین را نیز عصبانی کرده است و در این رابطه، اروپا و آمریکا این هفته اعلام کردند تهدیدهای گسترده و جدیدی را علیه روسیه اعمال خواهند کرد. تهدیدهای غرب باعث نشده است تا روسیه سیاستش را در قبال اوکراین تغییر دهد و کماکان به حمایتهای خود از جدایی طلبان شرق اوکراین ادامه میدهد هر چند مسکو اعلام کرده است که حمایت هایش، سیاسی است و نه نظامی.
رسالت:دفاع از آکادمی در مقابل اینترنت
«دفاع از آکادمی در مقابل اینترنت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن میخوانید؛در 9 قسمت قبل، واکنش پر مطایبه رئیس محترم جمهور در قبال نظر مخالف علما و مراجع نسبت به اینترنت را نکوهش کردیم، ولی خود سعی کردیم که جداً در استدلال مندرج در فرمایشات ریاست محترم جمهور مناقشه ورزیم: این که جوانان به «آگاهی» نیاز دارند، و از این رو به اینترنت پر سرعت و نسل سوم تلفن همراه نیاز دارند. برای این منظور، طی یک بررسی موردی به راهنمایی فیلسوف بزرگ، هوبرت درایفوس که در زمینه انتقادی تکنولوژی تحقیق میکند، نشان میدهیم که پر اطلاع بودن در سایه بهرهمندی از اینترنت، لزوماً مترادف فرهیختگی نیست. درایفوس با دقت آموزندهای، مراحل فرهیختگی را سطح بندی میکند و نشان میدهد که رایانش، در هر کدام از آن ها چقدر میتواند کمک کند، و دست آخر نتیجه میگیرد که فرهیختگی کامل، از مسیر دریافت دادههای خام رایانهای تحقق نمییابد:
مرحلۀ اول: نوآموزی
معمولاً، فرایند آموزش، این گونه آغاز میشود که آموزگار محیط کاری را به شاخصهای مستقل از زمینه تبدیل میکند که فرد مبتدی قادر است بدون داشتن مهارت مطلوب، به سهولت واقعیتهای مهم را تشخیص دهد. آموزگار در این کلاسهای ساده سازی شده و رها از پیچیدگیهای دنیای واقعی، رفته رفته روشهای عملی را که لازم است دانشجو بیاموزد، در اختیار او میگذارد تا کم کم درکی از حوزه علمی مربوطه در او شکل بگیرد.
درک یک علم، چیزی بیش از به خاطر سپردن عناصر و قواعد مربوط به آن است. دانشجو نیاز دارد نه تنها حقایق را بداند، بلکه درکی از زمینه عملیاتی به دست آورد که در آن این اطلاعات معنا پیدا میکنند. پس، در گام بعد، به دانشجو قواعدی آموخته میشود که عملیاتی را بر اساس معیارهای حوزه علمی انجام دهند. دانشجویان میآموزند که این معیارها را تشخیص دهند و از روشهای عملی از رهگذر تمرین و ممارست پیروی کنند.
مرحله دوم: نظریه آموزی
دانشجو، هم چنان که تجربه در گیری حقیقی با موقعیتهای واقعی را به دست میآورد، و شروع به گسترش درک خود از زمینه مربوط میکند، شروع به جزوه سازی، رده بندی اطلاعات، و تولید اطلاعات شخصی در اطراف موضوع میکند. در همین راستا، مدرس هم با بیان مثالهای چالش برانگیز، میکوشد تا ذهن کاوشگر دانشجو را برای اکتشاف جنبههای مختلف موضوعات فعال نماید. دانشجو پس از دیدن تعدادی کافی از مثال ها، میآموزد که جنبههای جدید را تشخیص دهد.
افراد برای کنار آمدن با این بار سنگین و دستیابی به کاردانی، از طریق آموزش و تجربه، یاد میگیرند که یک «طرح نظری» در اطراف موضوع علم خود بریزند. یک «طرح نظری» ، تعیین کننده آن است که کدام اجزاء موضوع علم یا حوزه علمی، باید مهم تر انگاشته شود، و کدام یک از اجزاء را میتوان نادیده گرفت.
در جریان آموزش نظری، دانشجویان میآموزند که اگر خودشان را تنها به معدودی از تعداد گسترده خصوصیات و وجوه احتمالاً مربوط محدود کنند، درک موضوع علم برای آن ها آسان تر میشود، و پیدا کردن آسانترین و شسته رفتهترین راه درک پدیدهها یکی از اهداف دانش و حکمت است.
مرحله سوم: تحریک هوش هیجانی
همچنین، استاد با بیان مثال ها و تشریح اهمیت موضوع، «هوش هیجانی» دانشجو را با موضوع درگیر کند. اگر تعلیم گیرنده از لحاظ عاطفی درگیر کارش نشود، و رضایت از انجام درست یک کار، و در عین حال، تأسف حاصل از اشتباهات را نپذیرد، رشد بیشتری در کسب مهارت پیدا نخواهد کرد، و نهایتاً، در تلاش برای حفظ ارتباط با تمام شاخص ها و وجوه، قواعد و اصول راهنمایی که در پزشکی مدرن ضرورت دارد، خود را از پای درمی آورد.
به طور کلی مقاومت در برابر درگیر شدن و خطرپذیری به رکود و نهایتاً ملال و پسرفت میانجامد. اگر دانشجویی در خانه در جلوی کامپیوترش مشغول آموختن شود، امکان چنین درگیری مخاطره آمیزی وجود ندارد. الگوی آموزش اینترنتی برای دانشجویان ناشناس، که مشوقان آموزش از راه دور، هنگامی که میگویند مواد درسی برای هر کسی در هر جایی و هر زمانی در اختیار خواهد بود به نظر میرسد چنین الگویی را پیش چشم دارند، چنین مشارکت عاطفی را ناممکن میکند.
اگر معلم باشد، ولی بی اعتنا و شبیه کامپیوتر باشد هم، دانشجویان نیز این گونه خواهند شد و هوش هیجانی خرج نخواهند کرد، و یادگیری پایینی خواهند داشت؛ بر عکس، اگر معلمی در نحوهای که حقیقت را دنبال میکند، یعنی، در نحوه در نظر آوردن فرضیهها و تفسیرهای جسورانه، درگیری عاطفی خود را نشان دهد و در برابر پیشنهادات و اعتراضات دانشجویان با ذهن باز برخورد کند، از لحاظ عاطفی دل مشغول انتخابهایی باشد که او را به نتایج یا اعمالش هدایت کردهاند، دانشجویان با احتمال بیشتری میگذارند که موفقیت ها و شکست ها
برای آن ها واجد اهمیت شود و به انتخابهایی باز
می گردند که آن ها را به این پیامدها رسانده است.
در محیط دانشکده، اطلاعات صرف، به شکلی
زمینه سازی میشوند که دانشجو بتواند رفته رفته درکی از اهمیت آن ها به دست آورد. مدرس نقش یک مربی را به عهده میگیرد که به دانشجو کمک میکند تا وجوه مربوط را که مطالب را سازماندهی و معنی دار میکنند، برگزیند و تشخیص دهد. گر چه این وجوه را میتوان به دانشجویان منفعلی که در جلوی رایانه خود هستند ارائه کرد، آن ها کارایی بیشتری خواهند داشت، اگر دانشجو تلاش کند تا این اصول راهنمای ارائه شده را هنگامی به کار گیرد که مدرس به وجوهی از موقعیتهای حاضر برای دانشجو، درست حین مواجهه او با آن ها هدف اشاره قرار میدهد.
در این جا لازم است آموزگار در یک موقعیت حقیقی فکر یا عمل، رو در روی دانشجو حضور داشته باشد. با این وجود، در این مرحله، یادگیری، چه از طریق آموزش از راه دور باشد و چه به صورت رو در رو، در یک چهارچوب ذهنی تحلیلی و بی طرفانه قابل انجام است؛ چرا که، دانشجو دستورات را دنبال میکند و مثال ها به او ارائه میشود. اما، پیشرفت بیشتر نیاز به نوع خاصی از مشارکت دارد.
مرحله چهارم: فراست عملی
تنها اگر موضع جدا افتاده و مبتنی بر مصرف اطلاعات، نزد فرد نوآموز و نظریه آموز، با درگیری عاطفی جایگزین شود، دانشجو برای پیشرفت بیشتر آماده میشود. اما این دانشجو که اکنون کارشناس است، هنوز در مورد پیامدهای گوناگون و گسترده واکنشهای ممکن به هر یک از موقعیتهایی که اکنون، تشخیص میدهد، تجربه کافی ندارد تا به صورت خودکار واکنش نشان دهد. بنا بر این، دانشجوی کارشناس، پس از دریافتن خودانگیخته وجوه و جنبههای مهم موقعیت فعلی، هنوز باید تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد؛ و او برای تصمیم گرفتن باید به مرحله قبل یعنی، پیروی از قواعد و اصول راهنما، بازگردد.
ولی، مهارت واقعی و عملیاتی، طوری که فرد بتواند در عمل قابلیت بالایی از خود ارائه دهد، مستلزم نایل آمدن به فراست یا «فرونسیس» است. تجربیات عاطفی مثبت و منفی حاصل از همکاری مجدانه با استاد، پاسخهای موفق را تقویت و پاسخهای ناموفق را مهار خواهد کرد، و تصور دانشجو، از دانستن قواعد و اصول، تدریجاً با فراست عملی تکمیل خواهد شد. به نظر میرسد فراست، فقط و فقط زمانی رشد میکند که، تجربه به این طریقه عملیاتی و عینی و غیر نظری جذب شود. فقط در این حالت است که واکنشهای شهودی جایگزین پاسخهایی مبتنی بر صغری و کبری میشود.
برای درک این مرحله از کسب مهارت باید به یاد آوریم که عمل کننده باتجربه و درگیر، اهداف و وجوه بارز را در نظر میگیرد و نه دقیقاً عملی را که باید برای دستیابی به این اهداف انجام داد، ولی خبره با فراست، مستقیماً و یکسره کار مناسب را در زمان مناسب و به روش مناسب انجام میدهد.
خبره با فراست، آموخته است که در میان موقعیتهای بسیار، که همه آن ها از لحاظ طرح و چشم انداز مشابهند، آن موقعیتهایی را که نیازمند واکنش خاصی هستند، نسبت به آن ها یک واکنش دیگری ایجاب میکنند، تشخیص دهد. کارشناس با فراست، غرق در دنیای فعالیت ماهرانهاش، آن چه را که لازم است انجام دهد در مییابد، و رفته رفته این کار را از طریق همزادپنداری با «الگو» صورت میدهد. او مجبور نیست تصمیم بگیرد. او به شکرانه مجموعه گستردهای از تمایزات موقعیتی که میتواند انجام دهد، فوراً در مییابد که چگونه به هدفش دست یابد.
به عبارت دیگر، با تجربه کافی در موقعیتهای گوناگون که همه آن ها چشم انداز مشابهی دارند، اما، تصمیمهای تاکتیکی متفاوت را میطلبند، ذهن خبره با فراست به تدریج این طبقه از موقعیت ها را به زیر طبقههایی تجزیه میکند، که هر کدام از آن ها نیاز به پاسخ اختصاصی دارند، و این امر امکان پاسخ فوری شهودی وابسته به موقعیت را فراهم میآورد.
مرحله ششم: فراست نظری/PHD
خبره با فراست، پس از مهارت در کارشناسی و تبدیل شدن به یک کارشناس ارشد، اکنون باید سئوال کند که چگونه درون این چارچوب، سبکهای جدید و تواناییهای ابتکاری، میتوانند سر بر آورند؟ در واقع، او با انباشت تجربیات نظری و عملی خود، اکنون و به عنوان یک حکیم (PhD: Doctor of philosophy) ، در پی آن است تا آجری بر دیوار دانش بیفزاید. او به اتکاء فراستی که انباشته، در پی آن است تا سازه نظری جدیدی بسازد، طوری که فراست عملی خاص او در آن جاگیر شده باشد.
در محیط آکادمیک، وادار کردن دانشجویان به کار کردن با استادان متعدد یا ناپایدار، و سر در گم کردن شاگردان، مانع از این میشود که شاگرد صرفاً به کپی کردن سبک یک استاد بپردازد، و بنا بر این، وادار میشود که سبک خاص خودش را ایجاد کند. این چنین است که دانشجو رفته رفته ساخته میشود، و میتواند به مرور به حکیم یا PhD تبدیل شود.
فرجام: دفاع از آکادمی در مقابل اینترنت
برای بدل شدن به خبره با فراست در سطح عملی یا PhD در سطح نظری، تنها دست و پنجه نرم کردن با شمار زیادی از اطلاعات مستقر در شبکه کافی نیست. اذهان جدا افتاده در مقابل رایانه، در بهترین حالت، میتوانند مرحله «نظریه آموزی» در یادگیری را به انجام برسانند.
تنها انسانی که هوش هیجانیاش فعال شده باشد، تنها دانشجویی که به لحاظ عملی درگیر حل مسئله شده باشد، میتواند به مرحله «فراست» برسد و تنها کسی که در گیر و دار گفتگوی مستمر با اساتید مختلف قرار گیرد، میتواند به مرحله حکمت نظری دست یابد. بنا بر این، استادان در حالی که مهارتهای خاص را میآموزند، باید دخیل شدن شاگردان را تجسم بخشند و ترغیب کنند، به علاوه، آن که باید از وابستگی نظری دانشجویان به خود یا هر استاد و دانشمند دیگری جلوگیری به عمل آورند. به علاوه، یادگیری از طریق شاگردی کردن نیاز به حضور خبرگان دارد و اکتساب سبک زندگی که ما با دیگران در فرهنگمان در آن مشترکیم، نیازمند حاضر شدن نزد پیش کسوتان است.
هنگامی که به جزئیات آموزش توجه کنیم، در مییابیم که در یک فضای سایبر هم نمیتوان از وجود ملموس محیط آکادمیک صرف نظر کرد. جزئیات آموزش از قبیل مشارکت جدی در مباحث کلاس، کاوش آزمایشگاهی در این که چگونه نظریه میتواند در موقعیتهای واقعی اجرا شود، ایجاد سبک عملی و نظری شخصی، تا آماده شدن برای امتحان، همه و همه کارکردهای غیر قابل جایگزینی آکادمی هستند.
بنا بر این، اگر میخواهیم از فراست عملی و فراست نظری دانشمندان یک جامعه برای هدایت جامعه استفاده کنیم (که یقیناً میخواهیم چنین کنیم) ، نمیتوانیم به آموزشهای غیر حضوری دل خوش کنیم.
قدس:پدافند غیر عامل و ضرورت آگاه سازی عمومی
«پدافند غیر عامل و ضرورت آگاه سازی عمومی»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم دکتر مجید ابهری است که در آن میخوانید؛بالا بردن سطح دانش اجتماعی، رسانه ای و فرهنگی در مردم باعث واکسیناسیون فکری آن جامعه و جلوگیری ازنفوذ گسترده و عمیق تهاجم فرهنگی می شود.
در باز مهندسی فرهنگی هر جامعه، یادگیری مداوم و باز نگری در آموخته ها اساس دانش اجتماعی افراد را تشکیل می دهد و نهادهای اجتماعی، بویژه خانواده ها را از بسیاری آسیبهای اخلاقی و رفتاری مصون می دارد . به گونه ای که در آفند های دشمنان، همواره شاهد هجوم به ارکان خانواده و معیار های اخلاقی و ارزشهای دینی هستیم وپدافند غیر عامل زمینه های فکری و افزایش توان دانش عمومی در کنار ارتقای توانایی های مقابله این اقدامهای ضد فرهنگی است که نفوذ سخت افزاری دشمن را سخت و حتی مسدود و غیر قابل نفوذ می کند . بنابراین جامعه باید به طور همگون و هماهنگ در مقابل حمله های فرهنگی آماده باشد و افزایش دانش اجتماعی ابتدا به وسیله نهادهای متولی و سپس بدست رسانه های مکتوب و فضای سایبری محقق می شود .
امروزه مهمترین خطری که جامعه را تهدید می کند، هجوم به فرهنگ ،اخلاق و معیار های دینی در فضای مجازی و سایبری است؛ به همین لحاظ پدافند غیر عامل باید واکسیناسیون ، مقابله و کنترل دامنه حمله سایبری را در دستور کار خود قرار دهد .
نرم افزار های اجتماعی و شبکه های مرتبط با آنها از دیگر محورهای هجوم فرهنگی در جنگ نرم دشمنان است؛ واقعیتی که ما را ملزم می سازد تا نرم افزار های هموزن با اینگونه ابزار ها را تدارک ببینیم و اجازه ندهیم فرزندانمان تا حد ممکن جذب آنها گردند و به همراه امکانات انحرافی به سوی هر هدفی که مورد نظر توجه دشمنان است، کشیده شوند .
در این جنگ نرم، بالا بردن سواد رسانه ای همراه با دانش دیجیتالی سومین عامل محورپدافند غیر عامل است؛ زیرا بدون افزایش دانش دیجیتالی در جامعه همواره لازم است نگران هجوم ویروسهای فرهنگی سایبری باشیم . از این رو باید بدانیم افسران جبهه جنگ مقابل هر روز با ابزاری نوین به طرف ما حمله می کنند و باید پدافندی همسو، هموزن و هم عرض با آفند های فرهنگی دشمنان ایجاد کرده و فراهم آوریم.
اما مسأله ای که باید پیش از همه چیز مورد توجه قرار گیرد، موضوع رسانه هاست . رسانه های مکتوب در داخل باید توجه داشته باشند که دشمنان در چندین موضع به آنها حمله می کنند و به تبع آن جامعه را مورد هجوم قرار می دهند . از این رو روزنامه ها باید در چار چوبهای قانونی مانند اسناد بالا دستی حرکت کنند . گاهی اوقات مشاهده می شود که دشمن به وسیله ایادی خود مطلبی را در رسانه های عمومی گسترش می دهد و پخش آنها در جامعه بوسیله رسانه های مکتوب باعث ایجاد افتراق اجتماعی می شود، به همین دلیل رسانه ها باید در مرحله چهارم پدافند غیر عامل قرار گیرند.
نکته بسیار مهم دیگر که نتیجه این جنگ نرم تلقی می شود ، آسیبهای اجتماعی است . در زمینه اعتیاد به مواد مخدر روان گردان بیشتر از مواد مخدر سنتی جامعه را مورد هجوم قرار داده است . ایجاد توهم در جوانان و کشانیدن آنان به باتلاق مواد روان گردان صنعتی در سر لوحه کار دشمنان جبهه مقابل قرار دارد.
در کنار اعتیاد، تغییر در سبک زندگی و القای الگوهای بدور از موازین ملی و مذهبی ، بسیار مورد توجه دشمن است . زمینه هایی که روی آن بسیار کار شده و بدخواهان می کوشند تا با ابزارها و امکانات مختلف در سبک زندگی و پوشیدن ،خوردن ،اندیشیدن و خواندن و نوشتن مردم ما با توجه به اهداف شومشان تأثیر بگذارند.
از این رو ارتقای مطالعات نظری درکنار فعالیتها و پژوهشهای میدانی درزمینه آسیبهای اجتماعی می تواند زیر بنای استواری برای پدافند غیر عامل باشد . مطالعاتی که بی توجهی به آنها و نتایجشان آن چنان که ملا حظه می کنیم، سبب افزایش آمار طلاق ،بالارفتن سن ازدواج و افزایش ازدواجهای سفید شده و همین طوربا افزایش آمار خودکشی، زنگ خطر بلندی را برای مدیران جامعه به صدا در آورده است . در پایان باید افزود ، القای شبه های دینی در کنار تضعیف ارتباط مردم با نهاد مدیریت کلان جامعه نیز از اهداف اصلی آفند های دشمنان است؛ ضرورتی که رهبر معظم انقلاب در هر مناسبتی یادآوری کرده و دولت و اقدامهای انجام شده را تأیید کرده اند . بنابراین در خط اول نخبه های اجتماعی و همراه با آنان مردم باید در همین مسیرروشن حرکت کنند . القای شبهات دینی همراه با دستور اجرایی به منظور نافرمانی مدنی در رسانه های سایبری و شبکه های اجتماعی خطر مهمی است که اگر امروز جدی با آن برخورد نشود، فردا برای کنترل و مقابله با آن بسیار دیر خواهد بود. بنابراین با توجه به تمام موارد مطرح شده، آموزش نظری پدافند غیر عامل لازم است از مدارس و دانشگاه ها آغاز شود و ایجاد زمینه های زمانی و مکانی و فرصتهای مطلوب برای گفت و گوهای متقابل نخبگان اجتماعی و دینی با جوانان و اقشار مختلف مردم باید در دستور کارجدی مدیران پدافند غیرعامل قرار بگیرد.
سیاست روز:تفاوت دو دیدگاه
«تفاوت دو دیدگاه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر آمریکاییها و البته برخی کشورهای اروپایی ادعای ایجاد ائتلاف علیه تروریسم از جمله داعش را مطرح کرده و خواستار حضور تمام کشورها در این ائتلاف شدهاند.
نکته قابلتوجه آنکه کشورهای غربی تاکید دارند که در این ائتلاف ارکان جبهه مقاومت از جمله جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزبالله و.... حضور ندارند و آمریکا به دنبال ائتلاف با مجموعهای به جز مقاومت است. حال این سوال مطرح است که چرا غرب بر عدم حضور جبهه مقاومت در ائتلاف ادعایی خود تاکید دارد و در ورای آن چه اهدافی را پیگیری میکند؟ پاسخ به این پرسشی را در نوع رفتارهای ائتلافهای انجام شده با محوریت آمریکا با اتحاد جبهه مقاومت میتوان جستجو کرد.
ائتلاف آمریکایی در دو دهه اخیر جنگ بالکان و بوسنی، افغانستان، عراق، لیبی و سوریه و دهها جنگ دیگر در غرب آسیا و شمال آفریقا را به راه انداختهاند. حاصل تمام این ائتلافها کشتار هزاران انسان بیگناه و نسلکشی بشریت بوده در حالی که از کشورهای هدف ویرانهای ساخته که چندین دهه بازسازی آنها زمان خواهد برد. ائتلاف آمریکا همواره از رژیمی به نام رژیم صهیونیستی حمایت کرده که جهانیان ازجنایات آن علیه ملت فلسطین آگاه است که نمود آن را در جنگهای ۲۲ روزه، ۸ روزه و ۵۱ روزه غزه به صراحت میتوان مشاهده کرد. رژیم کودککشی که تمام پشتوانه آن آمریکا و برخی کشورهای بزرگ اروپایی هستند. در نقطه مقابل جبهه مقاومت قرار دارد که در کارنامه آن حمایت از ملتهای منطقه در برابر ظلم و تجاوزگری و آزادسازی سرزمینهای اشغال شده به دست نظام سلطه و جنایتکاران ضدبشری را میتوان مشاهده کرد.
آزادسازی جنوب لبنان و پیروزیهای غزه در برابر رژیم صهیونیستی، جلوگیری از تسلط تروریسم و حامیانش بر سوریه، ممانعت از حمله رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه و... بخشهای کوچکی از دستاوردهای مقاومت است. جهانیان اذعان دارند اگر مقاومت نبود مسلما تاکنون تروریستها، صهیونیستها و کشورهای غربی منطقه رانابود ساخته بودند. با توجه به این مولفهها به خوبی میتوان دریافت که راه ائتلاف آمریکایی با اتحاد مقاومت کاملا از یکدیگر جداست چرا که هدف اولی نابودی منطقه و سلطه بر آن و جهان اسلام است در حالی که هدف مقاومت مبارزه با نظام سلطه، اهدای آزادی و امنیت به منطقه و کل جهان اسلام و حتی عرصه جهانی است.
نکته مهم آنکه جبهه مقاومت با آگاهی از نیات واقعی آمریکا همواره این کشور را دشمن اول منطقه دانسته و بر مبارزه با آن تاکید دارد و هرگز حاضر به ائتلاف با آن برای حل دشمنی فرعی منطقه یعنی گروههای فریب خورده سلفی و تکفیری نمیباشد. با توجه به کارنامه مقاومت و آمریکا در منطقه به صراحت میتوان گفت که راه کار منطقه برای برقراری امنیت و ریشهکنسازی تروریسم رویکرد به مقاومت است که کارنامهای درخشان در این عرصه دارد نه آمریکایی که جز ترویج تروریسم و کشتار بشریت در کارنامه خود ندارد.
حمایت:درباره نتیجه نهایی مذاکرات ایران با 1+5
«درباره نتیجه نهایی مذاکرات ایران با 1+5»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم سید امیر موسوی است که در آن میخوانید؛دور دیگری از مذاکرات ایران با نمایندگان اتحادیه اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) امروز در وین انجام می شود. به نظر میرسد این دیدار که بنا به دعوت خانم اشتون برای بحث بر سر پیشرفت مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 صورت گرفته، مقدمه دور بعدی مذاکرات هسته ای ایران در نیویورک در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل باشد. با توجه با اعمال تحریمهای جدید از سوی آمریکا، نگاهی به اوضاع و شرایط مذاکرات و ارزیابی فضای موجود ضروری است. البته برخی کارشناسان معتقدند آخرین دور تحریمهای اعمالی از سوی آمریکا علیه ایران، نوعی دلداری دادن به رژیم صهیونیستی در مقابل شکست در جنگ غزه است. اما اگر چنین نیز باشد به هیچ عنوان نمیتواند توجیهی برای اقدام اخیر آمریکا باشد. برخی از کارشناسان مسائل بینالمللی معتقدند در مذاکرات قبلی نوعی تفاهم و توافق صورت گرفته است و مذاکرات اخیر در وین برای اتمام توافقات و توافق بر سر مکانیسم و سازوکار این توافقات است.
گرچه طرفین اعلام میکنند که شرایط برای رسیدن به توافق نهایی دشوار است. ولی با توجه به اظهارات اعضای تیمهای مذاکره کننده طرفین مذاکرات، میتوان گفت عمده مشکلات در مسیر مذاکرات، موضوع تحریمها است. نکته مهمی که در اظهارات طرف ایرانی آمده، لزوم تصویب مفاد توافقات نهایی در شورای امنیت سازمان ملل و ضرورت لغو تحریمهایی است که در این نهاد علیه ایران تصویب شده است. تأکید تیم مذاکره کننده ایران بر لزوم رعایت حقوق و منافع ایران در توافق نهایی سبب شده تا کشورهای عضو گروه 1+5 در مواضع خود بازبینی کنند.
هر چند که در این میان موانع متعددی نیز وجود دارد. نقش گروههای فشار و تندرو و نیز لابیهای صهیونیستی در داخل ایالات متحده آمریکا و همچنین فشارهای شدید رژیم صهیونیستی را نباید نادیده گرفت. جمهوری اسلامی ایران با اعلام موضع نهایی خود مبنی بر کوتاه نیامدن از حقوق اساسی و برحقش، سبب شده تا بسترهای نیل به توافق شفافتر از گذشته شود. البته در این میان عوامل و مولفههای تأثیرگذار دیگری نیز وجود دارند که باعث شده دورنمای مذاکرات بیش از پیش قابل پیشبینیتر شود. پیشرفتهای نظامی و دفاعی، اقتصادی و تکنولوژیک ایران و نیز قدرتمندی خط مقاومت در منطقه مانند موفقیتهای سوریه، پیشرویهای ارتش عراق، و پیروزی غزه در جنگ بر رژیم صهیوینستی از جمله این عوامل هستند.
مجموعهای از عوامل سبب شده تا غربیها مجاب شوند تا سریعتر با ایران به توافق دست یابند. چرا که در همه موضوعات منطقهای، غربیها نیاز به تعامل با ایران دارند. در غیر این صورت بحرانهای خودساخته غرب در منطقه، دامنگیر خود آنها شده و حل آنها جز با استمداد کمک از ایران غیرممکن خواهد بود. همه تحولات منطقه به نفع ایران در حال رقم خوردن هستند. این تحولات به نوعی بیانگر قدرتمندی ایران در منطقه است. لذا در این شرایط غربیهای نیازمند دستیابی به توافق با ایران در مذاکرات در موضوع هستهای ایران هستند. بیان اختلافات از سوی طرفین نیز دلیلی بر اثبات جدیت طرفین برای حل آنها و حصول به توافق با ایران است. چرا که اگر آنها در مذاکرات جدی نبودند، اختلافات ظاهر نمیشد. یکی از نکات محوری در مذاکرات آتی ایران با کشورهای عضو گروه 1+5، موضوع رهنمودهای رهبر معظم انقلاب است. ایشان با تبیین نقشه راه مذاکرات و ترسیم خطوط قرمز مذاکرات هم به مذاکره کنندگان کشورمان و هم به سایر طرفهای مذاکره کننده در موضوع هستهای رسما و با قاطعیت، انذارهای نظام جمهوری اسلامی در این خصوص را اعلام کردند. البته بیانات ایشان پشتیبان و تقویت کننده مواضع تیم مذاکره کننده ایرانی است.
طرفهای غربی نیز به صراحت این پیام را دریافت کرده اند که تیم مذاکره کننده ایرانی مجری مطالبات و منویات رهبری و مردم در این مذاکرات هستند. طرفه های مذاکره کننده نباید انتظار نامشروع و خلاف واقعی از مذاکره کنندگان ایرانی داشته باشند. چرا که با پاسخ قاطع و روشن ایران روبرو خواهند شد. چرا که کسی نمیتواند خارج از چارچوب تعریف شده نظام حرکت کند. بیانات رهبر انقلاب در بازه زمانی کنونی، شرایط را برای اعضای تیم مذاکره کننده ایران روشنتر کرد. غربیها اگر به رسیدن به توافق با ایران مایل هستند و در مذاکرات صادق هستند باید دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی ایران را درک کنند و بپذیرند. زیرا این دیدگاه نظام و مردم است. طرف غربی باید با در نظر داشتن خطوط قرمز ایران به سوی میدان توافق با ایران گام بردارد. یکی از ابعاد مهم دیدگاه رهبر انقلاب، فتوای تحریم سلاح هستهای است.
اگر توافقی میان ایران و اعضای گروه 1+5 به دست آید، یکی از دلایل و عوامل مهم آن نقش محوری فتوای رهبری در این توافق است. لذا اگر توافق نهایی به دست آید فتوای مقام معظم رهبری میتواند جزء اسناد بینالمللی منتشر شود. در هر صورت دستیابی به توافق نهایی یا عدم حصول به این نتیجه، برای ایران یک بازی برد-برد است. زیرا در صورت رسیدن به توافق، این توافق نشان دهنده پیروزی ایران در زمین دیپلماتیک و تحمیل خواستههای خود به طرفهای مقابل خواهد بود و در صورت عدم دستیابی به توافق نهایی، این امر حاکی از پیروزی ایران در جبهه مقاومت و کوتاه نیامدن از حقوق خود و نشان دادن چهره متقلب و ذات متغلب طرفهای غربیهای خواهد بود.
ایران همواره تأکید کرده که به دنبال احقاق حقوق حقه خود در چارچوبNPT و سایر پادمانهای بینالمللی است. با پایمردی و اصرار ایران بر مواضع اصولیاش هماکنون شاهد اعتراف رسمی کشورهای جهان و اعضای گروه 1+5 مبنی بر لزوم پذیرش حقوق و مطالبات ایران هستیم. از این بابت است که گفته میشود که در دستیابی به توافق نهایی پیروزی دیپلماتیک و سیاسی ایران است.
یکی از موارد پیچیدگی مذاکرات آتی، نحوه و مکانیسم اجرای توافق است که به نظر میرسد باعث وقتگیر شدن و تطویل مذاکرات شود. تندرویهای برخی افراد، جریانات و لابیهای داخلی آمریکا، مخالفتهای رژیم صهیونیستی و کارشکنی ارتجاع عرب از دیگر موانع عمده در مسیر دستیابی به توافقات است. البته مواضع اصولی ایران خصوصا بیانات اخیر رهبر انقلاب باعث شده تا موضع ایران در مذاکرات کنونی و آتی موضع هجومی و غربیها در موضع انفعالی و تدافعی باشد. البته باید در نظر داشت که لازمه هرگونه توافقی رعایت عزت و حقوق اصولی و اساسی ایران است. در غیر این صورت هیچگونه توافقی صورت نخواهد گرفت. در صورت نیل به توافق نیز آنچه تضمین عینی اجرای آن است، اقدامات عملی طرفهای 1+5 خواهد بود. در غیر این صورت ایران الزامی برای اجرای تعهدات توافق نهایی ندارد. لذا آنها باید اقدامات اعتمادساز را عملیاتی و اجرا کنند تا ایران نیز تعهدات خود را اجرا کند.
آفرینش:ضرورت ریل گذاری امنیتی درعراق
«ضرورت ریل گذاری امنیتی درعراق»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛سرانجام پس از کشمکشهای فراوان میان جریانات سیاسی مختلف، دولت حیدرالعبادی توانست از پارلمان رای اعتماد بگیرد و رسماً کار خود را آغاز کند. رسیدن به یک کابینه توافقی با توجه به سطح اختلافات میان فراکسیونهای مختلف شیعه، سنی وکرد، موفقیت بزرگی بود که با حمایتها و تاکیدات مرجعیت عراق به وقوع پیوست.
سپردن وزارتهای نفت و خارجه به شیعیان و اختصاص وزارت اقتصاد به کردها ازجمله پستهای کلیدی در دولت عراق بود که تکلیفشان مشخص شد. همچنین تقسیم معاونان رییس جمهور به سه رقیب دیرینه سیاسی یعنی نوری المالکی، ایادعلاوی و اسامه النجیفی نشان از توازن در کابینه حیدرالعبادی دارد. البته این توازن آرامش پس از طوفان است که از بابت ناآرامی و اختلافاتی بود که در دولت قبل پیش آمد و از بابت آن عراق دچار آفت خانمانسوزی همچون داعش گردید. لذا سیاسیون عراق دریافتند که تنها راه نجات از این پدیده شوم، وحدت و یکپارچگی ملی است.
اما آنچه درمورد کابینه جدید دولت عراق قابل ذکر است، تعیین تکلیف دو وزارت خانه امنیتی یعنی وزارت کشور و وزارت دفاع میباشد، که هنوز توافقی میان گروههای سیاسی از بابت آنها صورت نگرفته است. شایان ذکر است که یکی از دلایل اصلی نفوذ گسترده داعش درخاک عراق از بابت اختلافات و کارشکنیهایی بوده که در این دو وزارت خانه وجود داشت. نفوذ نیروهای حامی حزب بعث و نارضایتیهایی که منجر به اختلافات قومی و مذهبی گردیده بود، منجر به سقوط بی دردسر موصل به عنوان دومین استان بزرگ عراق شد که نتیجه آن به غارت رفتن میلیونها دلار پول نقد و تجهیزات و ادوات جنگی از این شهر توسط تروریستهای داعش گردید.
لذا اصلی ترین مامویت دولت جدید ایجاد امنیت و وحدت ملی درسراسر عراق میباشد. این امر مستلزم برطرف کردن چالشهایی است که در دولت قبل وجود داشت و موجب اختلافات گسترده میان شیعیان با کردها و سنیها گردیده بود. مسلماً وحدت سیاسی کنونی زمینه را برای حل مشکلاتی همچون فروش نفت کردستان، رسیدگی به استانهای سنی نشین، فراهم سازی مطالبات سیاسی و اقتصادی اقلیتها و رفع تبعیضهای به وجود آمده، فراهم کرده است، اما این مهم زمانی محقق خواهد شد که در حیطه عمل بار دیگر اشتباهات گذشته تکرار نشود و تقسیم امتیازات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به طور مساوی در سرتاسر عراق صورت گیرد.
شاید این گفته کمی ابهام انگیز باشد، اما همواره دشمن بیرونی عامل وحدت درونی میگردد به شرط اینکه مسولان دولت عراق با عملکرد خود از این موقعیت نهایت استفاده را در یکپارچه کردن قومیتهای کشورشان ببرند. اما درآن سوی سکه عامل بیرونی، سواستفاده از نارضایتیهای قومیتی و مذهبی قرار دارد. آنچه در موصل و استانهای شمالی عراق در ابتدا رخ داد نشان ازگرایش مردم به سمت داعش به سبب نارضایتی از دولت مرکزی بود. اما پس از مشخص شدن ماهیت واقعی تروریستها مردم در حصاری قرار گرفتهاند که منتظر نجات و امداد نیروهای دولتی هستند.
لذا نقش وزارت کشور عراق و وزارت دفاع در تامین امنیت داخلی و حفاظت از سرحدات مرزی این کشور بسیار حائز اهمیت است. داشتن نگاهی واحد و بدون تبعیض کلیدی است که میتواند قفلهایی همچون داعش و دخالتهای خارجی را بازکند و اجازه برخوردهای دوگانه با دولت و ملت عراق را به غرب ندهد. ریل گذاری امنیتی عراق از سوی این دو وزارت صورت خواهد گرفت، اگر اقدامات آنها درتعیین فرمانداران استانی و فرماندهان نظامی نتواند راه گشای خواستههای مردم مناطق مختلف باشد باردیگر تعارض میان مردم و دولت مرکزی را در برخی از نواحی شاهد خواهیم بود.
همچنین اگر نیروهای نظامی پالایش نشوند و فساد و چند دستگی میان آنها باقی بماند، قطعا در بزنگاههای حیاتی معضلاتی همچون داعش گریبان عراق را خواهند گرفت.
از سوی دیگر، این واقعیتی است که غرب به دنبال تشکیل خاورمیانهای جدید است که در طی آن مرزهای کنونی کشورها باید تغییر کند و جای خود را به تقسیمات مذهبی و قومیتی دهد تا هیمنه و قدرت کشورهایی همچون عراق و سوریه شکسته شود. شکی دراین نیست بخشی ازوضعیت موجود منطقه، حاصل رفتار و عملکرد ناصحیح حاکمان این کشورها بوده است، اما کوته بینی است اگر که نقشه سرویسهای اطلاعاتی غرب را دراین ماجرا نادیده بگیریم. قدر مسلم با تفکیک عراق به بخشهای کردنشین، سنی نشین و شیعه نشین باتلاقی را دراین کشور به وجود خواهد آورد که نجات از آن غیر ممکن است و ملت عراق را به جنگی داخلی علیه یکدیگر وا میدارد تا هیچگاه به فکر قدرت نمایی در منطقه برنیایند.
ریل گذاری امنیتی درعراق ازآن جهت ضرورت دارد که حفظ ثبات سیاسی و امنیتی این کشورعلاوه بر تامین نیازهای داخلی، پشتوانهای برای دیگر کشورهای منطقه همچون سوریه و لبنان میباشد. امروز نا امنی مقولهای سرایت کننده است و عراق باثبات زمینه ساز افزایش امنیت همسایگان ازجمله ایران میباشد. حفظ امنیت و یکپارچگی عراق قدرتی استراتژیک به همپیمانان آن خواهد بخشید و شاید یکی از علتهای ناامن کردن عراق همین مسئله باشد.
به نظر میرسد دولت و مقامات سیاسی عراق اهمیت این ریل گذاری امنیتی را متوجه شدهاند و حیدرالعبادی اولویت خود را تشکیل "سپاه ملی" برای مبارزه با گروه های تروریستی تعریف کرده که قرار است از میان داوطلبان مردمی تشکیل شود. این دست اقدامات نشانگر نقش و تاثیرگذاری وحدت و یکپارچگی ملی در تامین امنیت است، که باید مراقب بود دستخوش اختلافات مذهبی و یا زیاده خواهیهای سیاسی قرار نگیرد. حفظ ید واحده درعراق این فرصت را برای ملت و مسولان این کشور فراهم میسازد تا بار دیگر هویت خود را بازیابند و با اتکا بر داشتههایشان در عرصه منطقهای جایگاه خود را تغییر دهند.
شرق:اهداف مذاکره ایران و «تروییکا»
«اهداف مذاکره ایران و تروییکا»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است که در آن میخوانید؛براساس خبرها، امروز، پنجشنبه، تیم مذاکرهکننده ایران در وین با سهعضو اروپایی گروه «1+5» مذاکراتی جداگانه دارند. مذاکرات با تروییکای آلمان، فرانسه و انگلیس در دولت اصلاحات نیز سابقه داشت و در آن مذاکرات جکاستراو وزیرخارجه انگلیس میکوشید راه برونرفت مناسبی برای ایران بیابد که با بدبینی رادیکالها در ایران به نتیجهای نرسید و با وخیمترشدن روابط ایران و غرب استراو را نیز از وزارت خارجه بریتانیا برکنار کرد. اما اینبار وضع فرق میکند. در آن زمان ایران میکوشید با مذاکره مستقیم با تروییکای اروپایی درواقع با دورزدن طرف اصلی یعنی آمریکا به توافقی دست یابد که عملا نمیتوانست موثر واقع شود.
اما توفیق مخالفان در بهدستگرفتن عنان اختیار مذاکرات، موجب تصویب کاغذپارهها و اجرای تصمیمات حادتری حتی با توافق روسیه و چین شد که دولتدهم را با وجود بیشترین درآمد نفتی تاریخ ایران در عرصه شطرنج اقتصادی جهانی و داخلی «آچمز» کرد. اکنون یکسال از آن زمان میگذرد. تصور نمیشود برنامه مذاکرات کنونی با تروییکای اروپایی بازگشت به تروییکای بیحاصل پیشین و تلاش بیحاصل دیگری برای جداییافکنی در جناح غرب باشد. زیرا مذاکرات مستقیم در سطح بالا میان ایران و آمریکا هم برگزار شد.
در واقع سیر تحولات طوری بوده که در مذاکرات 1+5 روسیه و چین ممانعت و مشکلی با ایران ندارند تا مذاکرات جداگانهای را برای جلب حمایت آنان ایجاب کند، با این حال مذاکرات دوجانبه آقای ظریف در سفر یکروزه به مسکو در حاشیه کنفرانس دریای خزر نیز بیارتباط با مذاکرات هستهای نبوده است، بهویژه اینکه روسها امیدوارند ساختن نیروگاههای تازهای به آنان واگذار شود. به نظر میرسد مذاکرات تروییکای جدید، نه برای جداسازی بیاثر در جناح غرب، بلکه برای جلب حمایت بیشتر آنان از مواضع ایران در دور بعدی و اصلی مذاکرات باشد. خاصه آنکه برخی از اروپاییها، خصوصا فرانسه که از بیشترین منافع اقتصادی در ایران بهرهمند بوده است، نواهای مخالفی، ساز میکند. آقای روحانی پس از سفر آسیایی به «نیویورک» خواهد رفت و مذاکرات اصلی در آنجا ادامه خواهد یافت.
در شرایطی که جنگ آمریکا با «داعش» به مرحلهای جدی و به یارگیری بینالمللی کشیده است، جا دارد درباره حضور ایران در آن بازی خطیر نیز عرصه را برای دیگران باز و به روی ایران مسدود نکند. این عرصهای است که میتواند به گشایش بیشتر در حل مساله هستهای و نیل به توافقی آبرومندانه کمک کند. هرچند رادیکالها در آمریکا و اسراییل و ایران با این دیدگاه موافق نیستند.
مردم سالاری:ایران قربانی تروریسم و پرچمدار مبارزه با تروریسم
«ایران قربانی تروریسم و پرچمدار مبارزه با تروریسم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛
1- انقلاب اسلامی ایران در سال 57 به پیروزی رسید، که همه انقلابیون درصدد برآمدند، ایران اسلامی آزاد شده از استبداد داخلی و استعمار خارجی را، به سوی رشد و تکامل و آبادانی و سازندگی، جهتدهی نمایند، جهاد سازندگی برای روستاها وارد کار شد و کارهای بایسته عمرانی ویژه در مناطق روستائی که به طور کامل فراموش شده بودند، انجام دادند که متاسفانه جنگ تحمیلی پیش آمد و امکانات جهاد به سمت جبهه رفت. نهضت سوادآموزی تاسیس شد تا 50 درصد بیسوادان کشور را با سواد نماید، کمیته امداد امامخمینی(ره) به وجود آمد تا محرومان را دریابد، بنیاد مسکن روستائی بنیاد مستضعفان با مصادره اموال مستکبران و مترقان، فاصله طبقاتی را کاهش دهد، انصافا حرکت در همه ارگانهای جامعه به وجود آمد و کارهای بسیاری انجام گرفت، ناگهان شاهد ترور «توسط گروه فرقان» شدیم و گروههای دموکرات و کومله و فدائیان خلق و مجاهدین خلق و دیگران به صحنه آمدند و انفجار و ترور و تخریب شخصیتها را به وجود آوردند و حوادث تلخ را شاهد شدیم و در نهایت جنگ تحمیلی 8 ساله به وجود آمد.
آری تروریسم در ابعاد گوناگون پدیدار شد و آمار و تاریخ ظرف 36 سال پس از پیروزی، به وضوح اعلام میدارد که بیش از 200 هزار قربانی تا حال دادهایم و بیش از پانصد هزار مصدوم و جانباز داریم و فقط خسارت جنگ تحمیلی هزار میلیارد دلار شد.
2- ترورها و انفجارها و تخریبها، برای این بود که ایران آباد نشود و سازندگی به وجود نیاید، اشتغال و تولید انبوه، تحقق نیابد، صادرات فعال نشود و واردات رشد یابد میخواستند وابستگی تشدید شود و ناکامی در انقلاب اسلامی تحقق یابد. بنابراین میتوان با صراحت و صداقت و صلابت، اعلام کرد که ایران پس از انقلاب اسلامی، قربانی تروریسم شد و این توطئه و تهدید تا استکبار و استعمار وجود دارد، ادامه خواهد داشت.
3- ایران اسلامی قربانی تروریسم، در جانزد و تسلیم تروریستها نشد، بلکه انقلاب و نهضت اسلامی را پیگیری کرد و پرچمدار مبارزه با تروریسم و تروریستها شد و مقاومت مردم و توکل بر پروردگار و رهبری امام خمینی رحمتالله علیه و رهبری آیتالله خامنهای دام عزه و حضور همه جانبه علاقهمندان انقلاب اسلامی در صحنه، دشمن در اهداف پلید خود ناکام شد و راه انقلاب اسلامی سرفرزانه ادامه یافت و اکنون ایران اسلامی پرچمدار مبارزه با تروریسم در سوریه و لبنان و غزه و عراق شده است، حمایت فکری و فقهی و اقتصادی و سیاسی از مظلومان سوریه و غزه و عراق و لبنان را عهده دار است و توفیقات بایسته دارد. اسرائیل در جنگ 50 روزه علیه غزه شکست اقتصادی و سیاسی و بینالمللی را پذیرا شد و غزه در سومین جنگ با دادن 2300 شهید و 12 هزار مجروح، رژیم صهیونیستی را ناکام نمود. امروز آمریکا از ایران برای برخورد با داعش در عراق استمداد میطلبد و اوباما با صراحت میگوید، داعش برای منطقه خطر است نه ایران «ناگفته نماند که صداقت در اعتراف اوباما وجود ندارد، چون عمل آنان چیز دیگری است» و همزمان کیسینجر ایران را خطر معرفی میکند و اتهام امپراطوری ایران» را القا مینماید.
4- ایران حامی مظلوم است و در پی امپراطوری منطقه نیست و در صدد تهیه سلاح اتمی نیز نمیباشد و بلکه میخواهد خود را بسازد و ایران را خوداتکا و خودکفا نماید و محرومیت مردم خود را برطرف نماید و در برابر هر توطئه و تهدید ایستاده است و صدالبته براساس توان خود، استکبار را افشا مینماید و محرومان را در چتر حمایت خود قرار میدهد. باید کارنامه مستکبران از هر کشور و نظام و عقیده را معرفی نمود و آگاهیسازی کرد. ایران در پی «فتحالقلوب» است نه«فتحالمدن»، که در این صورت «الگوی» محرومان و مظلومان جهان میگردد. امروز قرآن را میخواندم به این آیات رسیدم«وکم اهلکنا قبلهم من قرن، هم اشد منهم بطشا، فنقبوا فیالبلاد، هل من محیص، ان فی ذالک لذکری لمن کان له قلب اوالقی السمع و هو شهید، ق 36 و 37» که خداوند میفرماید، در گذشته نسلهای پرقدرت و پرادعا را نابود ساختیم و آنان در جهان جولان (شوروی، قذافی، حسنیمبارک، محمدرضا پهلوی) میدادند و حال از آنان خبری نیست.از تاریخ عبرت بگیریم و درسهای آموزنده را فرا بگیریم.
ابتکار:مِهر، بی مُهر وزیر
«مِهر، بی مُهر وزیر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛امسال دومین سال مداوم است که پائیز دانشگاه بدون وزیر درهای خود را به روی دانشجویانش میگشاید. اولی سال گذشته بود که جعفرمیلی منفرد وزیر پیشنهادی روحانی برای وزارت علوم نتوانست رای اعتماد مجلس اصولگرا را جلب کند و جعفر توفیقی به جای او سرپرست شد.
دومی هم که هنوز یک ماهی از برکناری اش نگذشته است؛ رضا فرجی دانا برکنار شد تا روحانی این بار محمد علی نجفی را به سرپرستی وزارت علوم برگزیند. دانشگاه در حالی به تاکید مقامات حکومتی باید فضایی پویا، امن و پر نشاط داشته باشد که امسال نیز با بیم بی وزیری روزهای آغاز سال تحصیلی اش را شروع کرده است. تجربه ای که بیش از هر چیز نشان دهنده گم شدن سر رشته اصلی یعنی ماهیت خردورزی و علم از دست تصمیم سازان و سیاستگزاران است.
بعد از آنکه وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با تحریک جریان پایداری استیضاح شد، بسیاری انتقاد کردند که اگر همه مسائل مربوط به استیضاح را کنار بگذاریم، برکناری وزیر در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید، بسیار نامناسب و بد موقع بود. ماجرای استیضاح وزیر علوم اگرچه به پروندههای فساد علمی و سهمیههای دکتری و بورسیههای غیر قانونی گره خورد اما در روز استیضاح، وزیر تلاش کرد بدون افشا کار را در جهت تعامل دولت و مجلس جلو ببرد و از استیضاح، بگریزد، اما دانایی فرجی دانا به کمکش نیامد و وزیر استیضاح شد، تا بیش از هر چیز احتمالات سیاسی این برکناری را پر رنگ تر کند.
آنچه بیش از هر چیز در استیضاح وزیر علوم از سوی مجلس خود را نشان میداد، فعالیت معاونانش در « فتنه 88» بود!
حالا زمزمه استیضاح وزیر آموزش و پرورش هم در دالانهای سبز مجلس پیچده است! اینبار جریانی در مجلس دست به کار شده تا به بهانه انتصابات در آموزش و پرورش و البته برخی جزئیات، علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش را استیضاح کند. اما هدف از استیضاح یک وزیر آموزشی دیگر چه میتواند باشد؟ آیا 18 مورد سوء مدیریت که 80 نماینده امضا کننده طرح استیضاح برشمرده و تبلیغ کرده اند و برای نمونه بی توجهی به «هوشمندسازی مدارس خاص، شاهد، استعدادهای درخشان و غیرانتفاعی» میتواند دلیل اصلی استیضاح باشد؟
بی شک اینگونه نیست و رفتار استیضاح کنندگان شبیه به ظاهر این ضرب المثل ایرانی است که «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن.» به تعبیری میتوان رد پای خیز دوم مخالفان را در آرایش جریانات سیاسی کشور در ایام مانده به انتخابات مجلس شورای اسلامی جستجو کرد.
به لحاظ سنتی معلمان به عنوان بخشی از گروههای مرجع به شمار میآیند. رهبران فکری جوامع و محلات کوچک که نقش مهمی در سازماندهی افکار عمومی دارند. معلمها به دلیل وابستگی ارگانیک به درصد بالایی از جمعیت و همینطور به دلیل نگرش سنتی اعتماد میان مردم به خوبی میتوانند بازی را به سود یکی از جریانهای سیاسی درگیر تمام کنند. تصدیق این مدعا در انتخابات مختلف ایران قابل رصد و ارزیابی است چرا که آموزش و پرورش و وزارت علوم به دلیل درگیری با طیف وسیعی از دانش آموزان و دانشجویان به شکل سازمان یافته، نقش تعیین کننده ای دارند.
طرح این فرضیه احتمالی که استیضاح کنندگان و یا حتی طرفداران دولت تلاش دارند با ایجاد تغییر در ساخت و ساحت دانشگاه و مدارس و تشنج و بی سرپناهی وزارتخانههای مهم دولتی از این نمد کلاهی سیاسی برای خود ببافند چندان خوشایند نیست؛ اگرچه دو دستی چسبیدن حوزههای انتخابیه از سوی نمایندگان مجلس موضوع قابل درکی است، اما بی شک اهمیت تعلیم و تربیت و مفاهیمی از جمله ترویج اندیشه و خرد و آماده سازی جامعه با دانش و با سواد بیش از «دوقران ده شاهی» انتفاع دوران نمایندگی و منافع جانبی و حاشیه ای آن دارای ارزش است. انتظار میرود لااقل تجربه تاسف آور دانشگاه برای مدارس کشور رخ ندهد و یک وزارتخانه آموزشی دیگر بی وزیر نماند. با این حال نیشتر نقد نیز به تن و تنه دولت میخورد که دولتمردان و سیاستمدارن دولتی، هدفی جز ترمیم زخمها و برطرف کردن عیبهای پیکر مدیریت دانش و آموزش و پرورش را در سر نپرورانند و از مجاری پاکیزه دموکراسی دنبال تائید خود از مردم باشند!
آرمان:در آرزوی یک پرسپولیس قدرتمند
«در آرزوی یک پرسپولیس قدرتمند»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حمیدرضا آصفی است که در آن میخوانید؛تیمهای پرسپولیس و استقلال، دو تیم بزرگ و با ریشه در فوتبال ایران هستند که در سالهای گذشته اسکلت اصلی تیم ملی ایران را تشکیل میدادند و به عنوان یک سرمایه ملی برای ورزش ایران محسوب میشدند. هر چند در سالهای گذشته سپاهان به عنوان قطب سوم فوتبال در کنار تیمهایی مثل تراکتورسازی و فولاد هم در سطح اول فوتبال ایران حضور داشتند باز هم نمیتوان کتمان کرد که پرسپولیس و استقلال به خاطر هواداران بیشمار دارای شأن ویژهای هستند و باید تلاش شود این شأن و جایگاه حفظ شود. این وضعیت در کشورهایی که فوتبال پیشرفتهای دارند هم قابل مشاهده است. در فوتبال باشگاهی کشورهایی چون انگلیس، ایتالیا، هلند و بسیاری کشورهای دیگر نیز دیده میشود که تیمهایی هستند که بیشترین هوادار و بیشترین نقش را در تشکیل تیمهای فوتبال ملی خود دارند.
از سویی دیگر اینکه رابطه مربی و هیاتمدیره و مدیرعامل در یک باشگاه فوتبال چگونه باشد بحث با اهمیتی است اما وقتی این بحث درباره تیمهای بزرگی همچون استقلال و پرسپولیس مطرح میشود حساسیتی دو چندان پیدا میکند و حفظ حساسیتهای هواداران بسیار دشوار میشود. با این حال اتفاقات دیروز باشگاه پرسپولیس گویای یک نکته مهم است: افرادی که هیاتمدیره فعلی این تیم را گزینش کرده بودند، انتخاب خوبی نداشتند. در واقع وجود چهرههای نا آشنا به امور ورزشی باعث رقم خوردن چنین اتفاقاتی در باشگاه پرسپولیس شد. البته این مساله به نتایج ضعیف این تیم در هفتههای گذشته هم برمیگشت و چه بسا اگر استقلال نیز نتایج ضعیفی به دست آورده بود امروز با بحرانی مواجه مشابه آنچه دیروز در باشگاه پرسپولیس به وقوع پیوست، بود.
اگر در چیدمان کادر مدیریتی پرسپولیس از همان ابتدا جامعنگری بیشتری صورت گرفته بود امروز شاهد وقوع این بحرانها در این تیم نبودیم. با این حال مدیران ورزشی کشور به این نکته توجه کنند که باید در برابر تصمیمات خود پاسخگو باشند و از سویی دیگر بیگدار به اقداماتی که به شاکله این تیمها آسیب میزند، دست نزنند. در حال حاضر شرایط خوبی در باشگاههای فوتبال حکمفرما نیست و تا وقتی این شرایط در فوتبال باشد و شاخصهای دقیقی درباره فوتبال وجود نداشته باشد، خصوصی کردن این تیمها نیز دردی از فوتبال ایران دوا نخواهد کرد. مانند بسیاری از هواداران فوتبال وحتی استقلالی ها این وضعیت را برای تیم پرسپولیس نمیپسندم و دوست دارم همواره یک پرسپولیس قدرتمند در کنار یک استقلال قدرتمند در سطح اول فوتبال ایران حضور داشته باشد.
دنیای اقتصاد:از بهبود شرایط اقتصادی تا بهبود شرایط مردم
«از بهبود شرایط اقتصادی تا بهبود شرایط مردم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید زمانزاده است که در آن میخوانید؛در تازهترین تحولات اقتصاد کلان کشور، رئیسجمهور با اعلام آماری جدید از نرخ رشد اقتصادی اظهار کرده است: «آمار و ارقام سه ماه اول امسال نشان میدهد که اقتصاد کشور نه تنها از رکود خارج شده، بلکه اکنون کشور با رشد 8/1 درصدی بدون احتساب نفت و با رشد 5/2 درصدی با احتساب نفت، همراه است». پیش از این نیز رئیسجمهور وعده کاهش نرخ تورم به کمتر از 20 درصد در سال جاری را داده بود.
در مجموع میتوان بیان کرد که بر اساس اظهارات مقامات دولت و نیز ارزیابی کارشناسان اقتصادی، اقتصاد کشور در مسیر کاهش تورم و بازگشت به مدار رشد اقتصادی قرار گرفته است. پیشبینی میشود نرخ تورم تا پایان سال به مرز 15 درصد کاهش یابد و نرخ رشد اقتصادی پس از دو سال رشد منفی، در مدار رشد مثبت قرار گیرد.
بر این اساس بهبود شرایط اقتصاد کلان کشور نسبت به دو سال گذشته، نه یک ادعا، بلکه یک واقعیت است. در چنین شرایطی است که بسیاری از مردم و فعالان اقتصادی با این مساله روبهرو هستند که با توجه به اظهارنظر مقامات دولت و کارشناسان اقتصادی در مورد بهبود شرایط اقتصادی کشور، شرایط کسبوکار و زندگی مردم چه زمانی در مدار بهبود قرار میگیرد؟
پیش از بحث در این مورد، لازم است این نکته تصریح شود که بحث حاضر، ناظر بر روند عمومی شرایط کسبوکار و زندگی مردم است.
این درحالی است که همیشه و در هر اقتصادی، توزیع نسبی رفاه بین مردم و فعالان اقتصادی در حال تغییر است؛ یعنی زمانی که روند عمومی شرایط کسبوکار و زندگی مردم در حال تخریب است، ممکن است شرایط برخی از مردم رو به بهبود باشد و در مقابل زمانی که روند عمومی شرایط کسبوکار و زندگی مردم در حال بهبود است، ممکن است شرایط برخی از مردم رو به افول باشد؛ بنابراین مساله اصلی روند عمومی است و تغییرات نسبی در درجه اهمیت پایینتری قرار میگیرد؛ اما اولین مساله در باب شرایط کسبوکار و زندگی مردم این است (و قطعا بسیاری از مردم بر این موضوع صحه خواهند گذاشت) که روند عمومی تخریب شرایط کسبوکار و زندگی مردم که از سال 1391 آغاز شده بود، از ابتدای سال جاری متوقف شده است.
این خود یک دستاورد بزرگ است که نباید آن را نادیده انگاشت. مساله این است که اگر روند شرایط اقتصادی و سیاسی در دولت قبل همچنان تداوم مییافت، امروز وضعیت کسبوکار و زندگی مردم به مراتب بدتر از آنچه هماکنون است، میبود؛ بنابراین تاثیر اولیه بهبود شرایط اقتصاد کشور تحت برنامههای سیاسی و اقتصادی دولت روحانی در شرایط کسبوکار و زندگی مردم این است که روند عمومی تضعیف کسبوکار و زندگی مردم متوقف شده است.
اما اکنون سوال این است که مردم چه زمانی احساس واقعی از بهبود وضعیت کسبوکار و زندگی خود خواهند داشت؟ مردم زمانی احساس واقعی از بهبود شرایط خواهند داشت که روند رشد درآمدهایشان از روند رشد قیمتها پیشی گیرد. در مورد روند رشد قیمتها باید به این نکته توجه کرد که با وجود اینکه خوشبختانه آهنگ افزایش قیمتها (نرخ تورم) به شدت کاهش یافته است، اما روند افزایش قیمتها همچنان ادامه دارد.
درواقع نرخ تورم 15 درصدی تا پایان سال بیانگر این خواهد بود که متوسط قیمت سبد مصرفی مردم در سال جاری، 15 درصد افزایش مییابد؛ بنابراین بهبود وضعیت زندگی مردم نیازمند افزایش درآمدها بیش از افزایش قیمتها است. این امر البته زمانبر است. زمانی که شرایط اقتصاد کلان کشور رو به بهبودی است (و این بهبودی عمدتا تحتتاثیر بهبود درآمدهای نفتی از یکسو و بهبود برخی صنایع بزرگ مانند خودروسازی از سوی دیگر است) کسبوکارهای خرد مردم احتمالا با اندکی تاخیر در مدار بهبودی قرار خواهند گرفت؛ اما مردم میتوانند مطمئن باشند که اگر روند رو به بهبود شرایط اقتصاد کلان کشور تداوم یابد، وضعیت کسبوکار بهزودی رونق خواهد یافت و مردم بهبود وضعیت زندگی خود را واقعا احساس خواهند کرد. البته جای تاکید نیست که حصول توافق در مذاکرات هستهای و آغاز فرآیند لغو تحریمها روند بهبود شرایط اقتصاد کلان کشور و به تبع آن روند بهبود شرایط کسبوکار و زندگی مردم را سرعتی دو چندان خواهد بخشید.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد