خراسان:گستاخی کامرون و چند پرسش
«گستاخی کامرون و چند پرسش»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس چند ساعت پس از دیدار با رئیس جمهور کشورمان در نیویورک از تریبون سازمان ملل در سخنانی که البته خیلی طولانی هم نبود آنقدر گستاخانه درباره ایران حرف زد که به سرعت به یکی از موضوع های مورد بحث مردم و رسانه ها تبدیل شد. برخی سوال می کردند که چرا دکتر روحانی با کامرون دیدار کرده است؟ و برخی هم شگفت زده می پرسیدند چرا کامرون چنین حرف هایی درباره ایران زده است؟ نمی شود در این مجال کوتاه به طور مفصل به این موضوعات پرداخت اما درباره این اتفاق می توان 2 نکته زیر را برشمرد:
1- اجازه بدهید بخشی از این سوالات را با این سوال پاسخ بدهم که مگر از انگلیسی ها با آن سابقه تاریخی که در ایران دارند جز این انتظار داشتیم؟ نقش انگلیسی ها در قتل امیرکبیر، تحولات مربوط به ملی شدن صنعت نفت، صحنه گردانی «رابرت چارلز زنر» عضو سابق سازمان های اطلاعاتی بریتانیا درکودتای 28 مرداد و بازگشت مجدد محمدرضا شاه به قدرت، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی 8 ساله، میدان داری در تحریم ها علیه ایران به بهانه موضوع هسته ای همگام با آمریکایی ها و ... جزو موارد دم دستی از توطئه ها و اقدام علیه مردم ایران توسط انگلیسی هاست و کمتر ایرانی است که وقتی درباره انگلیس حرف می زند این کشور را به سبب سیاست های استعماری و فریبکارانه اش، «روباه پیر» یا «انگلیس خبیث» خطاب نکند. این که دیوید کامرون چنان اظهارات گستاخانه ای را علیه ایران طرح کند نه تنها جای تعجب ندارد بلکه بسیار قابل انتظار هم هست و باید از کسانی که انتظاری غیر از این از انگلیسی ها داشته اند دلیل و منطق شان را پرسید.
2- اما درباره نشستن و مذاکره کردن با کامرون که بسیاری از روزنامه های روز پنج شنبه به استقبال آن رفته بودند و برخی از عنوان «تاریخی» برای آن استفاده کردند، با توجه به این نکته که بالاخره باید بپذیریم حوزه دیپلماسی حوزه نشست و برخاست با افراد و کشورهای مختلف است و باید از تریبون های مختلف برای بیان استدلال ها و منطق خود مقابل دشمنان استفاده کرد و دیدار با کامرون نیز می تواند چنین تحلیلی داشته باشد، باید یک ملاحظه مهم را هم مدنظر داشت و آن این که سال گذشته در اتفاقی که آن هم ازقضا «تاریخی» بود روسای جمهور ایران و آمریکا به صورت تلفنی با هم گفت و گو کردند. برخی همان زمان چنین استدلال می کردند که این اتفاق می تواند گره مذاکرات را بازکند. یک سال از آن تلفن تاریخی گذشته و به نظر می رسد اتفاقات یک سال اخیر فقط به واقعی تر شدن برداشت ها از طرف مقابل و آشکار شدن رویکردهای آمریکا و متحدانش در مذاکرات کمک کرده است. اکنون سوال این است که آیا قبل از برنامه ریزی برای دیدار با کامرون، ملاحظه مربوط به نتایج مذاکرات مستقیم یک سال اخیر با آمریکا و نیز آن تلفن تاریخی درنظر گرفته شده است و آیا این مراودات دستاورد قابل قبولی داشته که حالا از دیدار با نخست وزیر انگلیس به دنبال باز شدن گره های خاصی باشیم؟ صد البته دیدار دکتر روحانی با کامرون، تابویی نبود که شکسته شود اما از قِبَل نتایجی که در محاسبات طرف مقابل دارد می تواند برای ما محل تامل باشد. شاید هم می شد با در نظر گرفتن این ملاحظات و تامل ها لااقل زمان دیدار را به بعد از سخنرانی او در نیویورک موکول کرد که بتوان درباره انجام شدن یا نشدن آن جدی تر تصمیم گرفت یا حداقل دربرابر ژست های جدی و همراه با تبختر کامرون، کمتر ذوق زدگی در لبخندهای مان دیده می شد تا دکتر عراقچی دیپلمات ارشد ما مجبور نباشد بگوید: « در جاهای دیگر هم پاسخ لازم داده خواهد شد.» اصولا دیپلمات ها بهتر از هرکسی می دانند که نشست و برخاست با طرف مقابل ملاحظات و اصول جدی سیاسی و دیپلماتیک دارد به خصوص اگر طرف مقابل دشمن باشد. آن هم نه دشمن یک یا 2 ساله بلکه دشمنی که لااقل چندین دهه سابقه استعمارش برای تک تک مردم ایران آشکار است. گفتیم که باید بپذیریم در حوزه دیپلماسی باید با طرف مقابل مذاکره کرد اما با چه شرایط و ملاحظاتی؟ امیرالمومنین در نامه 53 نهج البلاغه آنجا که درباره رفتار با دشمن برای مالک اشتر توصیه هایی می نویسند، راه روشنی مقابل ما ترسیم کرده اند: «هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودی خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکری تو، و امنیّت کشور در صلح تأمین می شود. لکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتی کردن، زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند، پس دور اندیش باش، و خوشبینی خود را متّهم کن.»
«موج خون در دل لعل!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛خوشبینی برخی از دولتمردان محترم از جمله ریاست محترم جمهوری و وزیر محترم امور خارجه به حریف نیز نمیتواند در جرأت بخشیدن به نخستوزیر بیسروپای انگلیس برای اهانت به ایران اسلامی بیتاثیر تلقی شود.
1- انتظار این بود که آقای دکتر روحانی در نطقی که از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک ایراد کردند به اظهارات سخیف و اهانتهای بیشرمانه نخستوزیر بیسر و پای جزیره انگلیس علیه کشورمان پاسخ دندانشکن و پشیمانکنندهای میدادند ولی متأسفانه ایشان حق امانتی را که به عنوان رئیسجمهور ایران اسلامی و مردم انقلابی و حماسهساز آن برعهده داشتند، به جای نیاورده و از کنار سخنان گستاخانه دیوید کامرون با بیتفاوتی غیرقابلتوجیه که برای دولت و ملت این مرز و بوم تحقیرآمیز بود! به سادگی عبور کردند و نه فقط به تصریح، بلکه به اشاره و تلویح نیز پاسخی به آنهمه وقاحت و بیشرمی نخستوزیر انگلیس ندادند.
دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس چند ساعت بعد از ملاقات با آقای روحانی که نخستین دیدار رئیسجمهور ایران با نخستوزیر انگلیس، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، طی سخنانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران را به حمایت از گروههای تروریستی، نقض حقوق بشر و غیرقابل اعتماد بودن برنامه هستهای کشورمان و... متهم کرد! و این همه در حالی است که فقط مروری گذرا به اسناد آشکار- و نه سری و طبقهبندی شده- از جنایات بیشمار دولت کنونی- و نه فقط امپراطوری سابق- انگلیس علیه ملتهای مظلوم و حتی مردم این کشور حکایت میکند و اسناد فراوان دیگری را میتوان آدرس داد که در حمایت انگلیس از گروههای تروریستی - از جمله، داعش، القاعده، منافقین- کمترین تردیدی باقی نمیگذارد و فعالیت هستهای کشورمان نیز به گواهی اسناد حقوقی و فنی در بستری صلحآمیز در جریان بوده و هست. اما، جناب آقای دکتر روحانی که میتوانست دستکم برخی از این اسناد را به عنوان اندکی از بسیارها ارائه دهد و ماهیت نفرتانگیز دولت انگلیس را از تریبون سازمان ملل متحد به جهانیان بشناساند، متأسفانه کمترین واکنشی از خود نشان نداد و حال آن که ایشان قبل سفر نیویورک درباره ضرورت این سفر به بهرهگیری از ظرفیت و جایگاه تریبون مجمع عمومی سازمان ملل برای معرفی چهره واقعی ایران اسلامی و شخصیت برجسته مردم این مرز و بوم به جهانیان اشاره کرده بودند. بنابراین جای این پرسش و انتظار بر زمین مانده هست که آیا اتهامات نخستوزیر انگلیس به کشورمان، معرفی واژگونه ایران و مردم ایران نبود؟!
2- انگلیس برخلاف آنچه ادعا میکند نه فقط یک قدرت بزرگ جهانی نیست، بلکه این روزها بسیاری از مراکز استراتژیک غرب و برخی از رسانههای اروپایی و آمریکایی نیز به طعنه از بریتانیای کبیر! با عنوان «بریتانیای کوچک- LITTLE BRITAIN-» یاد میکنند. انگلیس بهلحاظ اقتصادی در یکی از دشوارترین دوران حیات خود قرار دارد و طرح ریاضت اقتصادی آن اعتراضات خیابانی و پی در پی مردم این کشور را در پی داشته است تا آنجا که «دنیس کبل» وزیر خزانهداری انگلیس، شرایط اقتصادی را نزدیک به «خط قرمز» ارزیابی میکند و دیوید کامرون درباره ضرورت سیاست صرفهجویی اقتصادی میگوید «من به شدت نگران هستم، اگر دیر بجنبیم به فاجعه میرسیم. یا باید شنا کنیم (سیاست صرفهجویی) و یا غرق میشویم».
انگلیس از مجموعه 4 کشور انگلستان، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی تشکیل شده است که اسکاتلند از سالها قبل در پی جدایی بوده است و هفته قبل با 45درصد آرا، در مقابل 55 درصد مخالفان جدایی، این خواسته به تعویق افتاده است. «ولز» هم در پی جدایی است و زمان همهپرسی برای جدایی نیز اعلام شده است. ایرلند شمالی از چند دهه قبل خود را جدا از انگلیس میداند.
شرایط متزلزل انگلیس به دو عرصه تجزیه سرزمینی و مشکلات اقتصادی خلاصه نمیشود. بلکه در سالهای اخیر ارتش انگلیس نیز به دلیل شرایط سخت اقتصادی در حد قابل توجهی کوچک شده است. افزون بر موارد یاد شده، باید بهزمزمههای ضدسلطنتی در انگلیس هم اشاره کرد که طی سالهای اخیر گسترش فراوانی داشته است.
تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس در پاسخ کسانی که او را به خاطر پیروی بیچون و چرا از جرج بوش، «سگ آمریکا» لقب داده بودند، میگفت؛ همراهی با آمریکا میتواند حضور ما را در عرصه بینالمللی تضمین کند! و...
گفتنی است قلمرو کنونی انگلیس از 33 میلیون کیلومتر مربع در سال 1992 به 244 هزار و 820 کیلومتر مربع کاهش یافته است و...
خدا بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که یکبار در پاسخ به زیادهگوییهای نخستوزیر وقت انگلیس فرموده بودند، حالا انگلیس هم خودش را قدرت بزرگ تصور میکند (نقل به مضمون).
با توجه به موارد فوق درباره یاوههای نخستوزیر انگلیس علیه ایران اسلامی باید با لسانالغیب شیراز همنوا شده و گفت؛
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش!
3- از نخستین ساعاتی که اعلام شد، ملاقات رئیسجمهور کشورمان با نخستوزیر انگلیس در دستور کار سفر نیویورک قرار دارد، مدعیان اصلاحات که خود را در حلقه مشاوران آقای روحانی و حامیان و نزدیکان دولت ایشان قلمداد میکنند و متأسفانه رئیسجمهور محترم نیز در مواردی به مشاوره آنان با نظر قبول مینگرند، بیشترین مصاحبهها، تحلیلها و صفحات روزنامههای زنجیرهای و سایتهای تحت مدیریت خود را به «اهمیت بینظیر»! این ملاقات و نقش بیبدیل آن در گرهگشایی از نقاط - به قول آنها- بسته سیاست خارجی دولت یازدهم اختصاص دادند. به موارد زیر که فقط چند نمونه از آنهاست توجه کنید؛
روزنامه دولتی ایران برای تیتر درشت صفحه اول خود «پایان 35 ساله رابطه سرد»! را انتخاب کرد. روزنامه اعتماد تمام صفحه اول را به عکس این دیدار اختصاص داد و تیتر زد «رئیسجمهور ایران و نخستوزیر انگلستان دستان یکدیگر را فشردند». روزنامه آفتاب یزد با تیتر درشت «تحول تاریخی در دیپلماسی» به میدان آمد و تاکید کرد «این ملاقات قطعا با موافقت آمریکا صورت گرفته» و با ذوقزدگی نتیجه گرفت «این ملاقات میتواند پیامی از طرف آمریکا به ایران باشد»! روزنامه شرق، تیتر زد که «طلسم دیدار مقامات بلندپایه ایران و بریتانیا شکسته شد»! روزنامه مردمسالاری تیتر «بهار روابط تهران-لندن» را برگزید، روزنامه شهروند وابسته به هلالاحمر به «دیدار تاریخی در نیویورک» اشاره کرد. روزنامه آرمان این ملاقات را «چراغ سبز مجموع کشورهای غربی برای رابطه صمیمانهتر با تهران» معرفی کرد و یا آقای حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور در صفحه توئیتر خود، دیدار آقای روحانی با نخستوزیر انگلیس را یکی از دستاوردهای مهم سفر امسال رئیسجمهور به نیویورک معرفی میکند! و ...
اما، هنوز ذوقزدگی طیف مدعی حمایت از رئیسجمهور و مشاوره به ایشان از این ملاقات ادامه داشت که نخستوزیر انگلیس چند ساعت بعد از دیدار با رئیسجمهور محترم کشورمان پشت تریبون مجمع عمومی سازمان ملل رفت و سیل اتهامات و ناسزاها و اهانتها را نثار جمهوری اسلامی ایران کرد!
عبرتانگیز- و البته مضحک- آن که یکی از روزنامههای زنجیرهای بعد از کلی ذوقزدگی درباره این ملاقات و این که ملاقات یاد شده، «چراغ سبز کشورهای غربی برای رابطه صمیمانه با ایران است»! پیشبینی کرده بود که «ممکن است برخی مخالفان تنشزدایی ایران و ایالات متحده، ما را متهم کنند که به این ملاقات بیش از حد خوشبین هستیم»! و دیدیم و دیدند که...!!
اکنون جای آن است که جناب دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم کشورمان را به قضاوت بطلبیم و پاسخ این پرسش را بجوییم که «آیا هنوز هم میتوان به این طیف از مشاوران و مدعیان حمایت از دولت کمترین امیدی برای مشاوره داشت»؟!
4- خوشبینی برخی از دولتمردان محترم از جمله ریاست محترم جمهوری و وزیر محترم امور خارجه به حریف نیز نمیتواند در جرأت بخشیدن به نخستوزیر بیسروپای انگلیس برای اهانت به ایران اسلامی بیتاثیر تلقی شود.
به عنوان مثال جناب دکتر روحانی در نشست با سرمایهداران و اقتصاددانان آمریکایی به «ریچارد هاوس- RICHARD HAASS» مسئول شورای روابط خارجی آمریکا و یکی از مدیران شناخته شده فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 اجازه داده است که در کنار ایشان حضور داشته باشد. از جمله اقدامات ریچاردهاوس در فتنه 88 طرح «ائتلاف سفید» بود که در آن از همه مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی خواسته شده بود اختلافات میان خود را کنار گذاشته و روی یک نقطه که براندازی جمهوری اسلامی ایران است ائتلاف کنند و این ائتلاف همانگونه که شاهد بودیم صورت پذیرفت. انتظار آن بود که جناب روحانی به وی اجازه حضور ندهد چه رسد به آن که در صندلی کنار ایشان بنشیند.
و یا هفته گذشته، برادر عزیزمان جناب آقای دکتر ظریف، در جلسه همین شورای روابط خارجی آمریکا حضور یافته و در پاسخ به هاله اسفندیاری، عضو بنیاد «سوروس» و همکار جرج سوروس صهیونیست که به دشمنی با ایران اسلامی تابلودار است، موضع تأسفآوری گرفته و میگوید؛ «در صورت شکست مذاکرات ایران و 5+1 دوستان ما در انتخابات مجلس آینده شکست میخورند و جریان غربستیز در ایران، مجلس را در اختیار خواهند گرفت»! آیا دغدغههای حزبی بایستی با دشمنان بیرونی در میان گذاشته شود؟ و آیا این اظهارنظر -خداینخواسته- میدان دادن به دشمن برای تصمیمسازی در مسائل داخلی کشور نیست؟ حضور در شورای روابط خارجی آمریکا و همصحبتی با همکاران جرج سوروس که جای خود دارد...
5- و بالاخره؛ انتظار آن است رئیسجمهور محترم به عنوان کمترین برخورد با اهانت نخستوزیر انگلیس به جمهوری اسلامی و مردم ایران، اعلام کنند مادام که نخستوزیر انگلیس رسما از ایران و مردم آن عذرخواهی نکند، حضور این کشور در گروه 5+1 را نمیپذیرند و شرکت در مذاکرهای که تیم انگلیس در آن حضور داشته باشد را تحریم کنند. این کار شدنی است و ایران اسلامی در جایگاه برجستهای از اقتدار و نقشآفرینی در عرصه بینالمللی قرار دارد که تصمیم به تحریم انگلیس در مذاکرات به آسانی امکانپذیر است و نباید خود را دستکم بگیریم.
جمهوری اسلامی:دروغهای کامرون
«دروغهای کامرون»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس، بعد از دیدار با دکتر روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در نیویورک، در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، ایران را با دو دروغ بزرگ مورد حمله قرار داد؛ یکی تکرار تهمتهای مربوط به فعالیت هستهای ایران و دیگری نسبت دادن حمایت از تروریسم به کشوری که خود قربانی تروریسم است و بیشترین مبارزه را با تروریسم در کارنامه خود به ثبت رسانده است.
درباره دیدار رئیسجمهور ایران با نخستوزیر انگلیس، نکته اصلی اینست که این دیدار برای تشریح مواضع روشن ایران در موضوعات مهم بینالمللی از جمله برخورد با گروه تروریستی داعش و مذاکرات هستهای ایران و 1+5 لازم بود تا هیچ بهانهای باقی نماند و دولتمردان انگلیسی در موضعگیریهای انحرافی خود در قبال جمهوری اسلامی ایران، به عدم اطلاع از واقعیتها متوسل نشوند. هر چند بلافاصله بعد از این دیدار، دیوید کامرون با دروغهائی که علیه ایران گفت نشان داد که نمیتواند از مسیر انحرافی باز گردد ولی هم او و هم ما میدانیم و براین دانسته خود حجت داریم که کامرون اینبار بعد از شنیدن واقعیتها از زبان رئیس جمهوری اسلامی ایران باز هم به دروغ متوسل شده و هیچ توجیهی برای این خلاف گوئیهای خود ندارد.
ابتدا خوب است دروغهای کامرون را تشریح کنیم و سپس به علت این دروغ گفتنها بپردازیم.
فعالیتهای هستهای ایران به اعتراف مکرر مدیران کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، کارشناسان این آژانس و حتی 16 مرکز تحقیقاتی و اطلاعاتی آمریکا، کاملاً در چارچوب مقررات آژانس انجام میشود و هیچ انحرافی از مسیر مسالمتآمیز ندارد. این واقعیت را انگلیسیها بهتر از سایر اعضاء گروه 1+5 میدانند، زیرا وزرای خارجه انگلیس و معاونان آنها در دورههای مختلف مذاکرات همواره با شخص دکتر حسن روحانی، که مدتی مسئولیت این موضوع را در طرف ایرانی برعهده داشت و اکنون نیز 14 ماه است که به عنوان رئیسجمهور بر این موضوع اشراف کامل دارد، آشنا و مواجه بودند و میدانند که آنچه او درباره مواضع ایران در این زمینه به کامرون گفته کاملاً مسالمتآمیز و مواضع مسئولین ایرانی کاملاً اعتمادساز است. بنابر این، آنچه نخستوزیر انگلیس درباره فعالیتهای هستهای ایران گفته دروغ است.
درباره تهمت حمایت ایران از تروریسم، این نکته بسیار قابل توجه است که دولتمردان غربی به دلیل اینکه خود را متعهد به تأمین امنیت رژیم صهیونیستی میدانند هر کس که به نحوی درصدد مبارزه با این رژیم باشد از نظر آنها تروریست یا حامی تروریست هاست! بدین ترتیب، از نظر نخستوزیر انگلیس و رئیسجمهور آمریکا، ایران به دلیل حمایت از ملت مظلوم فلسطین و حزبالله لبنان، در فهرست حامیان تروریسم جای دارد. این، درست 180 درجه در جهت مقابل واقعیت قرار دارد و بسیار مضحک است که صهیونیستهای غاصب و کودک کش که حتی مجامع بینالمللی تحت کنترل آمریکا و انگلیس نیز آنها را درهمین جنگ 51 روزه غزه جنایتکار جنگی معرفی کردهاند قربانی تروریسم قلمداد شوند و مردم فلسطین که سرزمین و خانه و تمام دارائی هایشان توسط صهیونیستها غصب شده و هر روز به دست دژخیمان رژیم صهیونیستی کشته میشوند و بسیاری از آنها نیز از وطن خود اخراج و آواره شدهاند، به جرم دفاع از خود و وطن غصب شده خود تروریست معرفی گردند.
حزبالله لبنان نیز برای بیرون راندن ارتش رژیم صهیونیستی از خاک لبنان شکل گرفت و خوشبختانه موفق شد به اشغال لبنان توسط صهیونیستها خاتمه دهد و تاکنون نیز در برابر تجاوزات و جنایات آنها مقاومت کرده و پیروز هم شده و به همین دلیل سمبل مقاومت در برابر تروریسم شناخته شده، ولی دولتمردان آمریکا و انگلیس، حزبالله لبنان را به جرم ایستادگی در برابر تجاوزات و جنایات رژیم صهیونیستی، تروریست قلمداد میکنند. در این میان، جرم ایران نیز از نظر دولتمردان آمریکا و انگلیس اینست که از مقاومت مردم مظلوم فلسطین و حزبالله لبنان در برابر اشغالگریها و جنایات صهیونیستها حمایت میکند. دروغ دوم کامرون نیز بر این بنای غلط مبتنی است.
علت اینکه دیوید کامرون، چنین دروغهای بزرگی میگوید و چنین تهمتهائی به ایران میزند اینست که او نیز همانند سلف خود، غلام حلقه به گوش آمریکاست. درباره نخستوزیر سابق انگلیس "تونی بلر" مطبوعات انگلیس بارها نوشتند که او از رئیسجمهور آمریکا چشم و گوش بسته پیروی میکند و حتی از تعبیر "سگ زنجیری" درباره وی استفاده کردند. اکنون به نظر میرسد "دیوید کامرون" نیز راه "تونی بلر" را دنبال میکند و به همان اندازه پیرو چشم و گوش بسته آمریکاست و این دروغها را نیز با هماهنگی رئیسجمهور آمریکا میگوید.
علاوه بر این، پرونده دولت انگلیس از قرنهای گذشته تاکنون کاملاً سیاه است. سابقه استعماری انگلیس در آفریقا، استرالیا، آمریکای لاتین، اروپا، آسیا به ویژه در هند و خاورمیانه، با خطوط برجسته اما کاملاً سیاه در تاریخ ثبت شده است. انگلیسیها، ننگ استعمارگری را به ضمیمه استثمار و کشتار مردم یکجا در پرونده خود دارند و این، نمونه بارز تروریسم دولتی است. با داشتن چنین پرونده سیاهی، انصافاً باید گفت نخستوزیر انگلیس بسیار وقیح است که دولت خود را در مقابل تروریسم و ایران را حامی تروریسم معرفی میکند.
ماجرای شکل گیری ائتلاف برای مثلاً مبارزه با داعش نیز با چنین وقاحتی همراه است. آمریکا و انگلیس اکنون بیش از سه سال و نیم است که از تروریستها و از جمله همین داعش، که خود آن را خلق کردهاند، در سوریه حمایت میکنند و دو روز قبل نیز وزیر خارجه آمریکا از تخصیص بودجه جدید برای حمایت از تروریستهائی که علیه دولت قانونی سوریه میجنگند خبر داد، در همین حال ادعا میکنند که میخواهند با تروریستهای داعش مبارزه کنند! این دروغهای بزرگ را کسی باور نمیکند و همه میدانند هدف این ائتلاف، گسترش نفوذ غرب در عراق و سوریه و تقویت هرچه بیشتر تروریستهای تحت کنترل غربی هاست و البته این را هم همه میدانند که اینبار نیز دود این آتش بازیها به چشم خود غربیها خواهد رفت.
رسالت:انگلیس از آمریکا بدتر آمریکا از انگلیس بدتر
«انگلیس از آمریکا بدتر آمریکا از انگلیس بدتر»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛این جمله تاریخی امام (ره) در ذهن ملت ایران در قضیه کاپیتولاسیون همیشه زنده است که فرمود: "آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر و ...." انگلیس در طول یکصد سال اخیر تاریخ ایران بزرگترین ظلمها را به ملت ایران کرده است. خیانت آنها در تاریخ مشروطیت و قبل از آن در قراردادهای ننگین تنباکو ونفت محرز است. در خیانت آنها در کودتای 28 مرداد در همراهی با آمریکا تردیدی نیست. و بالاخره همراهی آنها با آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی کارنامهای سیاه دارد که نیازی به ذکر آن نیست.
روزنامه ایران ارگان دولت پنجشنبه گذشته از دیدار رئیس جمهور محترم با نخست وزیر انگلیس به عنوان "پایان 35 سال رابطه سرد" یاد کرد و روزنامههای دوم خردادی از این دیدار به عنوان یک دیدار تاریخی در پرونده روابط ایران و انگلیس یاد کردند. اما نطق توهینآمیز کامرون در مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد که بخشی از جریان رسانهای داخل از مناسبات ایران وانگلیس دچار توهم هستند. این نطق نشان میدهد که انگلیسیها خوی استعمارگری خود را حفظ کردهاند. این خوی در ذات انگلیسیهاست که هیچگاه تغییری در آن حاصل نمیشود.
کامرون در نطق خود در سازمان ملل تصریح کرد: ما با ایران اختلافات جدی داریم و فهرست اختلافات خود با تهران را به طور خلاصه به شرح زیر اعلام کرد:
1- برنامه هستهای ایران
2- حقوق بشر
3- حمایت از گروههای تروریستی
این اظهارات سخیف نشان میدهد که ذوق زدگی روزنامههای
اصلاح طلب چقدر با منافع و مصالح ملی انطباق دارد.
انگلیس به همراه 5 قدرت جهانی بیش از یک دهه است که ملت ایران را از حق برخورداری از فناوری صلحآمیز هستهای با تمسک به یک دروغ تاریخی محروم کرده است. برنامه هستهای ایران شفاف است و مسئولان هرچه در این شفافسازی پیش میروند بر حجم دروغها و تهمتهای انگلیسیها و شرکایشان افزوده میشود.
انگلیسیها در توافقنامه ژنو متعهد به رفع تحریمها و تجاوزاتی که به حقوق ملت ایران کرده بودند، شدند. اما وقیحانه در کنار آمریکا ایستادند و برخلاف عهد و پیمان خود بر حجم تحریمها و زورگوییهای خود در پرونده هستهای ایران اضافه کردند. با این همه آقای کامرون از موضع طلبکاری وارد گود شده و در نطق خود در سازمان ملل صریحاً میگوید: "ایران برنامه هستهای خود را تغییر دهد". مردم ایران انرژی هستهای را حق مسلم خود میدانند. اما انگلیسیها با پررویی و زورگویی میخواهند ملت ایران را از حق مسلم خود محروم کنند.
آقای کامرون در حالی دولت ایران را به نقض حقوق بشر محکوم میکند که در همین مرداد ماه سال جاری دادگاه حقوق بشر اروپا برای چندمین بار انگلیس را به نقض حقوق زندانیان محکوم کرد. کامرون در حالی این اظهارات را بیان میکند که جنایات سرویسهای امنیتی انگلیس در ایرلند شمالی هنوز زبانزد گزارشهای حقوق بشری سازمانهای جهانی است.
آقای کامرون در حالی دولت ایران را متهم به حمایت از گروههای تروریستی میکند که کشورش پشت سر آمریکا از جنایات صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی تحت عنوان "حمایت از تروریسم دولتی" ایستاده است.
انگلیسیها از رژیم صهیونیستی به دلیل کشتار بیرحمانه کودکان، زنان و مردم عادی در سرزمینهای اشغالی و بویژه در غزه به شدت حمایت میکنند و به ایران و کشورهایی که از مردم فلسطین حمایت میکنند نسبت حمایت از تروریسم میدهند. رژیم کودک کش صهیونیستی در اثر فشار افکار عمومی در جهان مجبور شد به کشتار 50 روزه مردم فلسطین پایان دهد و به مفاد آتش بسی که رعایت نمیکند، گردن نهد. اما به دلیل همین جنایات تروریستی هنوز مورد حمایت کامرون است.انگلیسیها از اول رخدادهای تروریستی و اقدامات جنایتکارانه منافقین در ایران از آنها حمایت مالی و معنوی کردهاند. دست آنها در قتل عام شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور و 17 هزار شهید ترور در ایران آلوده است.
انگلیسیها در تدارک نبرد نرم در تاریخهای 18 تیر 78 و بحران آفرینیهای 8 ماهه انتخابات سال 88 علیه ملت ایران وارد کار شدند اما ملت با حضور خود در صحنه به آنها تو دهنی زد و سرویسهای امنیتی و جاسوسی آنها در تور وزارت اطلاعات مثل موش گیر افتادند و سرانجام خود آنها سفارت خود را با یک ترفند تبلیغاتی تعطیل کردند. آقای کامرون خوب میداند ملت ایران از انگلیسیها چه نفرتی دارند و لذا در ملاقات با رئیس جمهور برخلاف عرف دیپلماتیک پای راست خود را روی پای چپ میاندازد تا با زبان بدن به ملت ایران اهانت کند. البته از رئیس دیپلماسی هستهای ایران جناب آقای دکتر ظریف باید تشکر کرد که به نمایندگی از ملت ایران پاسخ این اهانت را با همان زبانی که کامرون آشناست، داد.
همچنین از سخنگوی وزارت خارجه باید تشکر کرد که پاسخ ظریف را تکمیل کرد.
اما سخن سخیف تر و در عین حال مضحکتر آقای کامرون در ارتباط با "شکلگیری اتحاد در مقابل شر داعش" است. شر داعش از کجا پدید آمده است؟ کیست که نداند سرویسهای جاسوسی و امنیتی انگلیس از یکصد سال پیش در تدارک جنگهای قومی در کشورهای اسلامی و بویژه تشدید اختلافات شیعه و سنی بودهاند و نان استعمار و استکبار را در تنور این اختلافات میپختند.
القاعده، داعش و .... جریانهای دستساز انگلیسیها و آمریکاییهاست که امروز به ظاهر وبال گردن آنها هستند. کامرون پیش از نطق خود در سازمان ملل گفته بود: "چکمه نظامیان انگلیس برای مبارزه با داعش به زمین عراق نخواهد رسید." معلوم نیست انگلیسیها که حاضر نیستند هزینه انسانی در جنگ با داعش را بپردازند چگونه میخواهند با این پدیده روبهرو شوند. اکنون جبهه النصره که از همین تیر و طایفه است مورد حمایت انگلیسیها در سوریه است. چقدر زمان میبرد که انگلیسیها همانند رویارویی با القاعده و داعش سخن از نبرد با النصره بکنند.
کیست که نداند بازی مضحک مبارزه با تروریستها که آمریکاییها و انگلیسیها مدعی آن هستند، بخشی از به رسمیت شناختن تروریسم مورد حمایت آنان است تا به سیاست مداخله جویی خود در جهان اسلام مشروعیت بدهند. ملت ایران دست استکبار و استبداد جهانی بویژه انگلیسیها را خوانده است و تا قطع این دست از ایران و بلاد اسلامی از پای نخواهد نشست و در این تردید ندارد که آمریکا از انگلیس بدتر و انگلیس از آمریکا بدتر و ... است.
رئیس جمهور محترم در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل ریشه پیدایش تروریست ها در منطقه وجهان را مورد اشاره قرار داد وصریحاً گفت: غرب خاورمیانه را به بهشت تروریست ها تبدیل کرد و به طور شفاف خطاب به آقای کامرون و شرکایش گفت: کسانیکه در ایجاد تروریست ها نقش داشتند باید از ملت ها عذر خواهی کنند.
قدس:رهایی افغانستان از جنگ داخلی
رهایی افغانستان از جنگ داخلی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیرمحمد ملازهی است که در آن میخوانید؛با امضای موافقتنامه تشکیل دولت وحدت ملی در افغانستان گویا به بن بست انتخاباتی شش ماهه این کشور پایان داده می شود و به صورت توافق شده رأی مردم و صندوقهای رأی نادیده انگاشته خواهد شد و تقسیم قدرت بین دو تیم «اصلاح و همگرایی» دکتر عبدا... و تیم «تحول و تداوم» احمدزی صورت خواهد گرفت. اما دولت توافقی احتمالا با چه چالشهایی روبهرو خواهد بود و این فرمول توافقی و خارج از عرف سیاسی می تواند به مشکلات افغانستان پاسخ مناسب بدهد یا نه، پرسشهایی حیاتی هستند. طبق توافق به عمل آمده اشرف غنی احمدزی رئیس جمهوری و عبدا... رئیس شورای اجرایی خواهد بود و قرار است مقامهای دولتی و قضایی به نسبت مساوی بین آن دو تقسیم شود. بدین ترتیب افغانها برای نخستین بار با یک پدیده بی سابقه در عالم سیاسی روبهرو می شوند که در آن از صندوقهای رأی یک فرد پیروز و یک فرد شکست خورده بیرون نمی آید و درواقع انتخابات دو برنده با حقوق مساوی خواهد داشت، دو حاکمی که باید در یک اقلیم بگنجند. اینکه چنین فرمولی چگونه عملیاتی شود جای بحث فراوان و تردیدهای جدی دارد، ولی گویا گزینه بهتری وجود نداشته است تا از تشدید بحران جلوگیری کند؛ زیرا هر دو نامزد مدعی پیروزی بودند و دو پیروز از صندوقهای رأی نمی توانست بیرون کشیده شود.
در واقع این «جان کری» وزیر خارجه آمریکا بود که دو برنده را با دور زدن رأی مردم پیش روی افغانها قرار داد و این بر خلاف آن است که به لحاظ نظری آمریکا خود را حامی دموکراسی پارلمانی و رأی مردم می داند، ولی گویا در ایدئولوژی آنها رأی مردم می تواند گزینشی باشد و رأی مردم افغانستان که در سخت ترین شرایط و در موقعی که طالبان انگشتان دست کسانی را که رأی می دادند قطع می کرد از آنچنان اعتباری برخوردار نیست که آرای مردم در آمریکا و اروپا برخوردار است.اما پیامد احتمالی نادیده گرفتن رأی مردم برای آینده افغانستان و نخبگان سیاسی این کشور چه خواهد بود، بحث دیگری است. گمان غالب در این خصوص آن است که چنین موضوعی سبب سرخوردگی مردم و احساس فریب خوردگی از شرکت در انتخابات و بی تاثیری آنها در تحول مسالمت آمیز قدرت خواهد بود.
در این بین دکتر عبدا... که به دلیل سابقه جهادیاش و ایستادگی های اولیه اش در عدم پذیرش تقلب های انتخاباتی توانسته بود پایگاه اجتماعی اش را به نحو محسوسی در جامعه تقویت کند، وارد معامله ای شده است که برخلاف ظاهر امر، بازنده اصلی آن خواهد بود.
اما این تنها دکتر عبدا... و تیم او نیست که باخت را می پذیرد، بلکه باخت اصلی تر ازآن جامعه افغان است. بدین معنا که این انتخابات می توانست برای نخستین بار انتقال مسالمت آمیز قدرت را از گروه قومی پشتون با ذهنیت انحصار طلبانه ایلاتی آن به قومیت غیر پشتون امکانپذیر سازد و افغانستان را در مسیر دولت سازی- ملت سازی قرار دهد و وحدت ملی و ارضی اش را تضمین کند.
معامله بر سر قدرت، این فرصت تاریخی را از مردم افغانستان گرفت و آینده این کشور را همچنان در ابهام نگاه داشت دلایل این معامله هر چه باشد نخست دموکراسی طلبی غربی را به چالش کشید و بی صداقتی آنها را بر ملا کرد و دوم مردم افغانستان را از مسیری که می توانست به صلح و ثبات و آشتی ملی منتهی شود دور ساخت. البته دکتر عبدا... و همراهانش دلایل خاص خود را برای این سازش دارند که برای بخشی از جامعه افغانستان قابل فهم خواهد بودهمچنان که بخشی دیگر از او ناامید خواهند شد.
به نظر می رسد وی با دو گزینه محدود روبهرو بود، یک گزینه تشکیل دولت موازی که ایده والی بلخ بود و می توانست بحران را تا سطح جنگ داخلی با آینده ای نا معلوم روبهرو سازد و گزینه دوم سازش و تقسیم قدرت که دولت به اصطلاح «وحدت ملی» از آن استخراج شد.
عبدا... گزینه دوم را به مصلحت و راه را برای خروج افغانستان از بن بست انتخاباتی باز کرد. معامله ای که می تواند پایگاه اجتماعی اش را تضعیف و انتقال مسالمت آمیز دولت قومی را تا آیندهای نامعلوم به تاخیر بیندازد، ولی در یک نگاه به دور از پیشداوری و در همان حال واقع بینانه میتوان گفت گزینه دیگری وجود نداشت و عبدا... تن به گزینهای داد که افغانستان را از جنگ داخلی رها سازد.
سیاست روز:«تاریخ دیگری» که کامرون درست کرد
«تاریخ دیگری که کامرون درست کرد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛رفتار دیپلماتیک، زبان حقوقی، روابط بینالملل همه این اصطلاحاتی که در عالم سیاست ساخته شده است، معنای خاص خود را دارد. اما این که مثلاً حقوق بینالملل و قواعد روابط بینالملل از سوی برخی کشورهای دنیا رعایت میشود یا نه، واکنشهای ایجابی و سلبی مسئولان آن کشورها اثبات میکند که آیا آنها چنین قواعدی را رعایت میکنند؟
مردم هر جامعهای با واقعیاتی که در چارچوب زندگی خود درک میکنند و میبینند سروکار دارند. بسیاری از آنها تحصیلات عالی دارند و در هر رشتهای هم دارای تخصص هستند. در میان آنها شاید باشند افرادی که از تحصیلات بالا برخوردار نباشند، اما از درک و فهم بالایی سود میبرند که برای هر دو قشر، نشان دهنده قدرت تحلیل و تجزیه و بررسی اتفاق یا موضوعی است.
این که گفته شود، زبان حقوقی معمولاً مملو از عبارات و اصطلاحاتی است که برای افراد غیرحقوقی درک معنای آن سخت است، شاید در علم روابط بینالملل این تعبیر و تعریف درست باشد، حقوق بینالملل تعریف خاص خود را دارد و شاید به اعتقاد برخی، همه کس آن را متوجه نشوند، اما درک آن را دارند که اگر این حقوق از سوی کشوری رعایت شود و کشور دیگر آن را زیر پا بگذارد، میان این دو کشور چه اتفاقی خواهد افتاد. نخستین اتفاق واکنش مردمی است که طرف مقابل، حقوق جامعه آنها را رعایت نکرده است. این واکنشها و بازتابها را به آسانی میتوان رصد کرد و دید.
به عنوان نمونه، که اصل موضوع یادداشت روزنامه هم همین است، دیدار نخستوزیر انگلیس و رئیسجمهور کشورمان است. این دیدار که از سوی بسیاری رسانهها و شخصیتهای سیاسی که عمدتاً اصلاح طلب بودهاند، به عنوان یک اتفاق تاریخی بزرگ یاد شد و آن را فصلی تازه در روابط دو کشور تحلیل کرده بودند.
ذوقزدگی و نشان دادن اشتیاق زیاد برای چنین اتفاقی که به خاطر بسیاری از مسائل در سالهای گذشته و حتی اکنون، آنچنان قابل توجه و مهم جلوه نمیکند، نشان دهنده این موضوع است که ذوقزدگان در قدرت تحلیل درست منطقی، عقلانی و حتی در چارچوب قوانین روابط بینالملل هم، ضعف بسیار شدیدی دارند که این ضعف درباره ایران و آمریکا هم از آنها دیده شده است.
یک رابطه سیاسی میان دو کشور باید دارای این اصول مهم و اساسی باشد؛
۱ـ دخالت نکردن در امور یکدیگر
۲ـ احترام متقابل
۳ـ رعایت اصول برقراری روابط دوجانبه
۴ـ اتهام وارد نکردن به هم
۵ـ توطئه نکردن
و ...
اگر در روابط میان دو کشور، هر یک از موارد اصول برقراری روابط، نقض شود و یکی از طرفین آن را زیر پا بگذارد، خود به خود دیگر موارد نیز نقض خواهد شد.
دیدار، گفتوگو، مذاکرات میان مسئولان دستگاههای دیپلماسی و حتی دیدارهای سران دو کشور با هم برای سه منظور انجام میشود.
۱ـ گسترش روابط
۲ـ برقراری روابط
۳ـ برون رفت از روابط سرد
دیدار روحانی و کامرون در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل برای مورد سوم یعنی «برون رفت از روابط سرد» انجام شد.
اما در میان سوابق تیره طرف مقابل که انگلیس است، هیچ روزنهای را برای چنین اتفاقی باز نگذاشته است.
چنین کشورهایی به خاطر خوی استعماری خود همواره رفتارهای خارج از عرف و قواعد بینالملل با دیگر کشورها داشتهاند و اکنون براساس تعاریف ساخته و پرداخته غربی در علم روابط بینالملل، «پسا استعمارگرایی» در سیاستهای چنین کشورهایی علیه دیگر کشورها دنبال میشود. پسا استعمارگرایی، اعتقاد بر تداوم اشکال گوناگون استعماری قدرت و حتی ادامه سیاست نژادپرستی در سیاستهای خود دارد.
اشتباه محاسباتی، هم برای ما سود دارد و هم زیان. سود آن این است که برای آنهایی که ذوق زده بودند ثابت خواهد شد که ذوقزدگی آنها بیمورد بوده و شاید به خود آیند و در تحلیلهای سیاسی خود کمی واقعگرایانهتر عمل کنند و اینقدر از خود بیخود نشوند.
شناختن ماهیت واقعی کشوری مانند انگلیس کار دشواری نیست. پیشینه رفتاری این کشور با ایران، سابقه طولانی دارد که هیچ نکته مثبتی در آن دیده نمیشود.
اما زیان آن چیست؟ زیان چنین اتفاقی در این خواهد بود، هنگامی که نخستوزیر انگلیس تنها پس از چند ساعت پس از دیدار با رئیسجمهور کشورمان در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت؛ «... ما اختلافات جدی داریم. حمایت ایران از سازمانهای تروریستی، برنامه اتمی این کشور و نحوه رفتار با مردم خودش، جملگی باید تغییر کند»
این سخنان به روشنی دخالت مستقیم در امور داخلی جمهوری اسلامی ایران را نشان میدهد که هیچگونه حسن نیت، در آن دیده نمیشود.
آنهایی هم که نسبت به چنین دیدارهایی انتقاد میکردند، از این بابت نگرانی ندارند بلکه قدرت تجزیه و تحلیل آنها پیشبینی میکرد که پس از این دیدار چه اتفاقی خواهد افتاد.
از یک شخصیت که مسئولیت هم دارد انتظار میرود، پیش از آن که دیدار و گفتوگویی میان مقامات ایران و انگلیس انجام شود، با تحلیل خود پیشبینی کند که چه خواهد شد؟ آقای ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور پیش از این دیدار در صفحه توئیتر خود نوشت؛ «وقتی عدهای نگران دیدار با اوباما باشند، دیدار با کامرون دیگر محل نزاع آنان نخواهد بود، زیرا زمانی که گروهی تصور میکنند قصد داری گامی بلند برداری و دل نگران آن میشوند، فرصت داری در این مسیر، گامهای مدنظر را راحتتر تنظیم کنی.»
مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور و آنهایی که در این سفر آقای روحانی را همراهی کردهاند، به این نکته توجه نکردند که اگر دیداری با اوباما انجام نشده در مقابل دیدار با نخستوزیر انگلیس برنامهریزی شد، ابتدا باید بگویند، دلیل چنین دیداری چه بود؟ سپس به این نکته پاسخ دهند که، گمان نمیکردند، چنین دیداری و چنان سخنانی علیه ایران از سوی دیوید کامرون در سازمان ملل با هماهنگی انگلیس و آمریکا تدارک دیده شده باشد؟ آیا پس از این دیدار یخ روابط آب شد یا «فریز» شد؟
اکنون که «کامرون» آن سخنان را علیه ایران مطرح کرده، دولت و دستگاه دیپلماسی چه پاسخ و واکنشی نسبت به آن خواهند داشت؟ اگر این دیدار انجام نمیشد از نظر روابط بینالملل ثلمهای بر روابط وارد میکرد؟ این دیدار هم انجام نمیشد، کامرون، آن سخنان را علیه ایران مطرح میکرد. نکته مهم همین است که دیدار با آن همه آب و تاب و ذوقزدگی انجام میشود و کامرون هم شمشیر را از رو میبندد و در مجمع عمومی سازمان ملل آن را از غلاف بیرون میکشد و رئیسجمهور کشورمان هم در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل پاسخی به آن یاوهگوییها نمیدهد.
مردم ایران به خاطر صدمات و ضرباتی که از انگلیس در سالیان سال متحمل شدهاند چنین رفتاری را از سوی لندن نه این که انتظار نداشته باشند، اتفاقاً با آن به خوبی آشنا هستند و اکنون تنها نکتهای که مردم را رنجور کرده است، بیادبی کامرون در رفتاری است که انجام داده، که اگر دیدار رئیسجمهور ایران و نخستوزیر انگلیس انجام نمیشد و کامرون آن سخنان را بیان میکرد، اصلاً مهم نبود چون، اینگونه رفتار از سوی انگلیس تازگی ندارد.
نخستوزیر انگلیس پس از دیدار با رئیسجمهور ایران، هنگام خروج از اتاق دیدار، که آن را خبرنگار روزنامه شرق که در نیویورک به سر میبرد در توئیتر خود نوشته چنین گفته است؛ «تاریخ دیگری درست کردم» این «تاریخ دیگر» را خود قضاوت کنید.
دیوید کامرون نخستوزیر انگلیس پس از دیدار با روحانی رئیسجمهور ایران، هنگام خروج از اتاق دیدار، که آن را خبرنگار روزنامه شرق که در نیویورک به سر میبرد در تویتر خود نوشته چنین گفته است؛ «تاریخ دیگری درست کردم» این «تاریخ دیگر» را خود قضاوت کنید.
وطن امروز:آقای صدام! عذر میخواهیم
«آقای صدام! عذر میخواهیم»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ هفته دفاعمقدس، عدل با پاییز شروع میشود؛ «پادشاه فصلها». بعضی بر این تصورند که پاییز، فصل مرگ برگهاست اما هیچ برگی از هیچ درختی نمیافتد، الا آنکه خود را هزینه کند پای مقاومت همان درخت. ریشه فقط آب نمیخواهد، نوازش پاره تن خود، برگ را نیز میخواهد. اگر جز این است، برگو مرا چیست آن سبب که برگ، رقصکنان از درخت فرو میافتد؟! تو هیچ نظاره کردهای افتادن شهید را بر خاک؟! تا ناز نکند برای زمین و زمان، مگر میافتد؟! هیهات! که این افتادن، تجلی مرگ باشد. مرگ آن عفریتی است که همه زندگی را از آدمی میستاند، لیکن خون شهید، بهار را مدیون خود خواهد کرد، زندگی را، جان را... چه میگویم؛ حیات را. پس اگر پاییز، پادشاه فصلهاست، دوران خوش دفاعمقدس هم تا ابد «امالفصول انقلاب اسلامی» باقی خواهد ماند. و الا آغاز حمله دشمن به کشور، چه جای جشن و سرور؟!
آنچه ما این روزها، به پاسداشت آن نشستهایم، آن لحظه نیست که دشمن وارد خاکمان شد، بل آن دمی است که خدا و خون، دفاع ما را رنگ تقدس بخشید. بر این خون خدایی، مباد که پای بگذاریم. این «سرخ مقدس» فراتر از برگ، برگ شناسنامه ماست. اگر بیمروت، برگ پاییز را له میکنیم، این یکی را دیگر لگدمال نکنیم و این همه بد تا نکنیم با جنگ! 8 سال جنگ، مهمترین برگ شناسنامه ما، مظهر اراده و غرور و استقلال و ایستادگی ما، تجلی مردانگی ما، عامل عزت ماست. فقط آنها که جنگ را درشت مینویسند، آن را بر وزن مرگ مییابند اما جنگ را باید درست نوشت تا متوجه شد که جنگ 8 ساله، اتفاقا بر وزن زندگی است. مگر چند سال از جنگ گذشته که بعضیها این همه به کام ملت تلخ میکنند هفته مظلوم دفاعمقدس را؟! کاش لااقل دست فتنه را از سر جنگ بردارند! قسم به خون شهدا، بعضیها برای جنگ هم دارند «نامه سرگشاده» مینویسند! و بیهیچ سلامی به شهدا، جنگ شهدا را میزنند که آنجا اشتباه رفتند، آنجا خطا کردند، آنجا دچار تندروی شدند! من واقعا نمیدانم در این مقال باید جناب عالیجناب را «آقای هاشمی» خطاب کنم یا «آقای رفسنجانی» اما فرمانده محترم جنگ! گیرم عزیزی در میدان سیاست، فلان کار شما را نقد کرد.
خب! در همان میدان سیاست، جوابش را بدهید! چه کار به جنگ دارید؟! شما «فرمانده جنگ» بودید و ما، با یک نگاه درست، منطقی و ملی - صرف نظر از گلایههای کاملا درست این روزها - شما را در آن فتح باشکوه، کاملا سهیم میدانیم لیکن شما خود چرا آداب فرماندهی را رعایت نمیکنید؟! کجای دنیا، فرمانده مافوق، در ملأعام، زیرمجموعه خود را مینوازد؟! آن هم به ناراستی؟! آیا امام خمینی(ره) که فرمانده شما یعنی «فرمانده کل قوا» بود، به بهانه فلان شکست یا بهمان عدمالفتح، حضرتعالی را میزد که شما غالبا بیهیچ توجیه موجهی، یک روز این سردار زیرمجموعه خود در جنگ را مورد لطف قرار میدهید، دگر روز، سردار دیگری را؟! و بر فرض غالبا نزدیک به محال، آنچه میگویید درست باشد! پس شما چه کاره بودی در جنگ؟! آیا جز این است که دیگر فرماندهان جنگ، دقیقا زیرمجموعه حضرتعالی بودند؟! اینگونه که شما دارید فرماندهی خود را زیر سؤال میبرید! غیر از این است؟! معالاسف، کاش فقط یک روز به محسن رضایی بند کنید و روز دیگر به رحیم صفوی! که اغلب به این بهانهها، خود جنگ را میزنید؛ گاه این عملیات را، گاه آن عملیات را. این و آن عملیاتی که پایش صدها «شهید» داده شده. آقای فرمانده جنگ! میزان تقوای شما برای من موضوعیتی ندارد اما میخواهم بپرسم؛ «آیا رواست جلوی چشم خانواده شهدا، این همه بگومگو؟!» شما عمدتا هر وقت که در سیاست، جواب درست در چنته ندارید، این تاکتیکتان است که بردارید و جنگ را درشت بنویسید! اما این وسط، گناه مادران شهید داده چیست؟! آقای فرمانده جنگ! بگذار خیالتان را راحت کنم. ما هم دقیقا عین پیر خون دل خورده جماران، ولو برای ذرهای، از 8 سال جنگ، نادم و پشیمان نیستیم. باز هم بگذار خیالتان را راحت کنم! ما خوب میدانیم که جنگ، جنگ بود و در جنگ، آنهم یک «جنگ تحمیلی» آنچه بسی محتمل است، بروز اشتباه.
ولو آنکه آن اشتباه، توسط خود شما فرمانده جنگ صورت گرفته باشد - میدانید و میدانیم صورت گرفته!- ذرهای از اعتقاد ما به فریضه «ما در جنگ برای ذرهای، نادم و پشیمان نیستیم» خللی وارد نخواهد کرد. تمام!
آقای فرمانده جنگ! نگه دارید حرمت جنگ را. سال 88 که حرمت رای ملت را نگه نداشتید، حداقل احترام خون بچههای این ملت را نگه دارید و این همه پشت سر جنگ، غیبت نکنید. سال 88 که حرمت انتخابات را نگه نداشتید، لااقل حرمت آنچه را روزی خود فرمانده آن بودهاید نگه دارید. سال 88 که حرمت صندوقهای رای را نگه نداشتید؛ یعنی برای تابوت شهدا هم ارزشی قائل نیستید که بر مدار BBC جنگ را تحلیل میکنید؟! آقای فرمانده جنگ! ناظر بر جنگ، دشمن متجاوز را باید زد؛ صدام را، آمریکای حامی جلاد بغداد را، انگلیس خبیث را. تا این مجموعه دشمن هست، سپاه را نمیزنند! ارتش را نمیزنند! خودی را نمیزنند! بسیجی را نمیزنند! جگرگوشه ملت را نمیزنند! سردار و سرباز را نمیزنند! آقای فرمانده جنگ! علیالقاعده، این شما هستید که باید این نکات را گوشزد کنید اما عیبی ندارد! به جای جنابعالی، من و از قول آن عزیز گرامی مینویسم که؛ «فیالحال، صدام در بغداد نیست اما حاج قاسم سلیمانی هست.» و این رخداد مهم، به یمن وجود جنگ رخ داده است.
همچنانکه به یمن وجود جنگ، دشمن فقط خواب حمله به ایران اسلامی را میبیند. وقتی امن و امان و آرامش و امنیت هنوز هم دارد نان جنگ را میخورد، چه خطاست تخطئه جنگ، آنهم به سیاق رسانه انگلیسی! آقای فرمانده جنگ! بدتر از شما، دوستان بدکلامتان هستند که گاه جوری از جنگ سخن میگویند کأنه ما باید برویم و صدام را از قبر بیرون بیاوریم و از او بابت 8 سال دفاعمان در برابر تجاوزش عذرخواهی کنیم! از این همه شگفتی، شگفتا! بهراستی آیا ما صدام را تحریک به جنگ کردیم؟! و شگفتا از شما فرمانده جنگ که در برابر آنچه باید موضع بگیرید نمیگیرید اما در عوض، سپاه را بلدید باب دل رسانه روباه پیر بزنید! آقای فرمانده جنگ! اگر بعضی دوستان دلسوز، گاهی به سبب عدم دقت، نابخردانه پایان جنگ را نقد میکنند، از آن بدتر، دوستان شما هستند که گیر کردهاند در همان شروع جنگ! آقای فرمانده جنگ! 8 سال جنگ آنقدر برای امام، مقدس بود که در ماجرای آن شیخ سادهلوح -کلا امان از شیوخ سادهلوح! - حضرت روحالله، مدام با سیاست سعهصدر جلو میآمد، الا آنجا که علیه جنگ هم رجز خوانده شد. دیگر اینجا کوتاه نیامد خمینی و دیدیم که نیامد و حق جنگ را گرفت! و محکم هم گرفت! چه مینویسم که روح خدا، سراسر خشم شد! نه، اشتباه نشود. خمینی هم درست مثل دوکوهه، درست مثل راوی فتح، درست مثل ما، جنگ را دوست نداشت، بلکه جمع باصفای بسیجیها را دوست میداشت. جمع شهدا را. و آرزومند آن عرصهای بود که در آن کرامات باطنی انسانها بروز یابد. وه که چه متفاوت است «روایت فتح» با آنچه BBC از جنگ به خورد ما میدهد. آقای فرمانده جنگ! فرمانده باید بر قلبها حکومت کند. بشنو! این صدای حکومت «سید شهیدان اهل قلم» است بر قلب ما.
آری! صدپله فراتر از «روایت»، رسما دارد «حکومت» میکند مرتضای آوینی بر این دلهای بیقرار؛ «خداحافظ دوکوهه! ما میدانیم تو از گواهان روز حشری و بر آنچه ما بودهایم شهادت خواهی داد. تو ما را میشناختهای و رازدار خلوت ما بودهای... این همه مغموم مباش دوکوهه! امام رفت اما راه او باقی است. دیر نیست آن روز که روح تو عالم را تسخیر کند و نام تو و خاک تو و پرچمهایت، مظهر عدالتخواهی شود. دوکوهه! آیا دوست داری که پادگان یاران امام مهدی(عج) نیز باشی؟ پس منتظر باش...».
حمایت:سیرت و صورت روباه پیر
«سیرت و صورت روباه پیر»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر حسن لاسجردی است که در آن میخوانید؛دیوید کامرون نخستوزیر انگلیس، پس از دیدار با رئیس جمهور کشورمان در سخنرانی خود در شصت و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، اظهارات خصمانهای را علیه ایران مطرح کرد. این اظهارات حاکی از برنامه و رویکرد مبنایی آنها در برابر ایران است. از سوی دیگر این مواضع نشان دهنده خط فکری حاکم بر دولتمردان انگلیس نیز میباشد. موضعی که ترسیم کننده فضا و شرایط آتی روابط انگلیس با ایران خواهد بود. نخست وزیر انگلیس با این اظهارات، سیاست کلی و مبنای فکری دولت انگلیس را دربرابر ایران مطرح کرد. باید دانست که ورای اظهارات کامرون، جریان صهیونیسم بینالملل قرار دارد که با کینهای که علیه انقلاب اسلامی دارد، سالهاست میکوشد دستاوردهای آن را تضعیف کند. در خصوص دیداری که میان روسای دو دولت ایران و انگلیس صورت گرفت باید گفت دیداری میان سران دو کشور بهصورت خوشبینانه برگزار شد ولی همانطور که احتمال آن نیز داده میشد بیش از پیش مشخص شد که نباید به مسئولان انگلیس چندان اطمینان کرد.
عکسالعمل خبیثانه نخستوزیر انگلیس پس از دیدار با رئیسجمهور ایران، هشداری به مسئولان و جریانات سیاسی در درون جمهوری اسلامی ایران نیز میباشد. انگلیسیها که سابقه بسیار سیاهی در اذهان ملت ایران دارند، با این اقدام خود نشان دادند هرگونه نشان دادن چراغ سبز به آنها بیانگر اشتباه فاحش سیاسی است. افراد و جریانات سیاسی داخلی ایران نیز باید همواره دخالتها و دشمنیهای انگلیس را مدنظر قرار دهند و از هرگونه خوش بینی و مماشات با این دولت برحذر باشند. دستگاه سیاست خارجی ایران نباید سادهلوحانه و خوشبینانه به انگلستان اعتماد کند. اظهارات گستاخانه نخستوزیر انگلیس نباید بیپاسخ بماند. دستگاه دیپلماسی باید هوشیارانه در قبال موضعگیریهای خصمانه دولت انگلستان برخورد کند و در قبال این خط مشی دولت انگلیس سیاستی متناسب با آن اتخاذ نماید تا بر اساس آن بتواند از آرمانها، ارزشها و منافع ملی ایران دفاع مقتدرانه داشته باشد. در مورد بازگشایی سفارت هم باید انگلستان ملزم به عذرخواهی شود و پس از آن نیز تنها در حد کاردار سفارتها بازگشایی شود. در اینجا اشارهای هر چند مختصر به مواضع و اقدامات خصمانه انگلیس علیه ایران ضروری است. با نگاهی به سابقه حضور انگلیس در جهان، منطقه و ایران به وضوح دشمنیها و خباثتهای این کشور علیه ملل منطقه و خصوصا ایران آشکار میشود. دولت انگلیس در طول 200 سال گذشته منشأ مزاحمت، خشونت، دینتراشی، افراطیگری و تروریسم در جهان و به ویژه در منطقه خاورمیانه بوده است. اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ که توسط دولت انگلیس صادر شد باعث شد که نطفه شیطانی تروریسم صهیونیستی در منطقه شکل بگیرد.
آنها با اقدامات خود زمینه را برای تشکیل تروریسم صهیونیستی فراهم کردند و در سال 1948 منجر به تأسیس اسرائیل در منطقه خاورمیانه شدند. لذا ظهور صهیونیسم ریشه در سیاستهای خاورمیانهای انگلستان دارد. آنها پرورشدهنده و منشأ ظهور تروریسم هستند. اما کامرون با فرافکنی و شانتاژ قصد دارد تا با چنین اظهاراتی سابقه تیره کشور خود را بپوشاند. امروز به خاطر سیاستهای تروریستی دولتهای غربی از جمله انگلیس شاهد خلق طالبان، القاعده، داعش و بوکوحرام در منطقه آفریقا هستیم. انگلیس نقش به سزایی در ایجاد فتنه در جهان اسلام داشته و تمامی تنشهای قومی و فرقهای در جهان اسلام توسط انگلیسیها مدیریت شده است. انگلیس امروزه بزرگترین تروریسم دولتی جهان و تضییع کننده حقوق بشر در عراق و سوریه و... است. میتوان نمونههای متعدد و مستندی از دستهای پیدا و پنهان استعمار پیر در وقایع سرنوشتساز تاریخ ایران به ویژه صدساله اخیر برشمرد.
در فتنه 88 نیز انگلیس و همدستانش از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی دریغ نکردند. با توجه به سیاستها و نگاه خشن و خصمانهای که دولت انگلیس علیه دولت و ملت ایران داشته و دارند باید در عرصه دیپلماسی پاسخهای دندان شکن و مقتدرانهای به این اظهارات و مواضع گستاخانه آنها بدهیم. لذا مقامات دستگاه دیپلماسی کشورمان طراحیهای مقتدرانه و هوشمندانهای داشته باشند که در این فضای اقتدارآمیز بتوانند از مواضع و منافع جمهوری اسلامی ایران دفاع مناسبی کنند، البته که موضع خصمانه و به دور از ادبیات دیپلماتیک انگلیس نشان دهنده کینه و حقد این دولت علیه جمهوری اسلامی بوده است و واکنش مناسب و شایسته دولتمردان و دستگاه سیاست خارجی را میطلبد اما آنچه که مسلم است اینکه سطح واکنش به این اظهارت و مواضع به سطح دولت محدود و محصور نیست. از آنجا که دولت برآمده از مردم هستند، مردم با همه سطوح و گرایشات میتوانند حامیان سیاستهای دولتها در عرصه سیاستهای منطقهای و بینالمللی موضع اتخاذ کنند. مجموعهها، سازمانها و تشکلهای مردمی میتوانند پاسخ دولت انگلیس را از بُعد اجتماعی نیز بدهند و نیرویی را فراهم کنند که پاسخ مناسب و شایسته را به چنین اظهاراتی بدهد.
آفرینش:تراکمهای غیرقانونی و بحران کم آبی
«تراکمهای غیرقانونی و بحران کم آبی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛چند روزیست که مسئله افت شدید آب پشت سدها و به خطر افتادن منابع آبی پایتخت مورد توجه مسولان و رسانهها قرار گرفته و به دست مایهای برای هشدارجدی به مردم جهت صرفه جویی در مصرف و نزدیک شدن به خط قرمزهای قطع آب تبدیل شده است. هرچند که انگشت اتهام همواره به سمت مردم بوده و مسولان برای مبارزه با کم آبی مدام بر مصرف بی رویه شهروندان تاکید می کنند و درآخر با تهدید مشترکان پرمصرف، راه چاره را قطع آب آنها و یا جیره بندی تشخیص میدهند! اما واقعیتی که کسی به آن توجه نمیکند ویا قرار نیست به آن رسیدگی شود، بحث گسترش بیش ازحد پهنه شهرتهران و تراکمهای غیراصولی در ساخت سازهای این کلان شهر میباشد. تهران دیگر از هیچ منظری ظرفیت ندارد و باید راهکارهایی در نظر گرفت تا بار جمعیتی جدیدی به تهران اضافه نشود، باید با حساسیت با مسائل برخورد شود و اجازه داده نشود که زمینهای اطراف تهران به راحتی به واحدهای مسکونی تبدیل شوند.
اما کدام طرح تفصیلی و کدام کمیته عمرانی تاکنون توانسته مانع از این ساخت وسازها و زمین خواریهای گسترده شود و اهداف روی کاغذ را جامه عمل بپوشاند؟. امروز نفوذ و قدرت عمل انبوه سازان به حدی رسیده است که در داخل شهر تهران و درکنار عبور و مرور روزانه مردم، به جان باغات درون شهر افتادهاند و با خیالی آسوده بدون هیچ مزاحمتی درختان تنومند را قطع و بلافاصله گودبرداری میکنند، وهیچ کس نیست که جلوی آنها را بگیرد و آنها را مواخذه کند!.
مسولان مدام بردغدغه تامین آب پایتخت تاکید میکنند، اما به سراغ مولفههای چالش ساز که مصرف آب تهران را چند برابر کرده نمیروند. منابع آبی تهران برای جمعیتی که دامنه آن از 10 میلیون نفر گذشته است، کفاف نمیدهد. پس باید از این هشدارها استفاده کرد تا جمعیت تهران کنترل شود و توسعه پیدا نکند. تمام مشکلات کشور با بودجه و اختصاص سرمایه حل شدنی نیست، بلکه دربسیاری مواقع گذر از قانون و بی اهمیتی به آن برای مردم و کشور چالش آفرین میگردد. متاسفانه جدی نبودن ویا رسمیت نداشتن نهادهای نظارتی درامورات شهری باعث شده که تخلفات ساختمان سازی در کشور از دید هیچکس اتهامی جدی به حساب نیاید. در چند سال اخیر شاهد انحرافات جدی در زمینه تحقق و اجرای طرح تفصیلی و جامع شهر تهران بودهایم و عمده این انحرافات مبتنی بر تغییر کاربریها و پهنهها، مجوزهای غیرقانونی و عدم رعایت سرانههای لازم برای شهر تهران است. اما به علت نبود وحدت رویه حقوقی، برای تمامی تخلفاتی که در این زمینه صورت میگیرد توضیحات و استدلالهای فرا قانونی ارائه میشود، که با یک تبصره و یا پرداخت جریمه نقدی و بعضاً پرداخت وجوه غیرقانونی، مسئله حل و فصل میشود و آسمان خراشها به جای درختان بالا میروند.
دراینجا بحث بازنگری در قوانین مطرح نیست، بلکه ضمانت اجرا نداشتن قانون است که معضل آفرین شده است. متاسفانه مراجع قضایی آنطور که بایسته است بر روی تخلفات ساخت و ساز متمرکز نیستند. البته این وظیفه نهادهای شهری است که جلوی این ساخت وسازهای غیرقانونی را بگیرند، اما انگار خود آنها به بخشی از این چرخه معضل آفرین تبدیل شدهاند. عدم توجه به تراکمهای غیراصولی و گسترش شهر تهران این ابهام را به وجود آورده است که شهرداری و شورای شهر راه تخلف را برای کسب درآمد از آن باز میگذارد!!. قصد اتهام زنی به هیچ نهادی را نداریم اما اگر واقعا مسولان شهری دغدغه اجرای طرحهای تفصیلی را دارند، پس مجوز این ساخت و سازها در دل شهر و تخریب باغات و گودبرداریهای غیرقانونی از سوی کدام نهاد صادر میشود؟! امروز ساختمانها و برجهای چندین طبقه بدون رعایت اصول قانونی و تراکمی ساخته میشوند به طوری که دیگر نمیتوان کوههای اطراف تهران را مشاهده کرد و مسلماً هرجا که ساختمانی برای سکونت ساخته شود دولت موظف است به آن خدمات برساند. این روند بدون درنظر گرفتن داشتهها و منابع مختلف برای تامین نیازهای شهروندان تهرانی همچنان ادامه دارد و صرفاً موجب اتلاف انرژی و تحمیل هزینه بر دولت و مردم گردیده است.امیدواریم این بحران آبی پایتخت که موجب دغدغه مسولان گردیده است، بهانهای شود تا تمامی دستگاههای قضایی و نظارتی با اهمیت بیشتری موضوع تخلفات ساخت و ساز و صدور تراکمهای غیرقانونی را پیگیری کنند تا متخلفان به بهانه کسب سود بیشتر امنیت و رفاه شهر را به خطر نیندازند.
شرق:مولفههای نطق روحانی
«مولفههای نطق روحانی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق بخ قلم عبدالله ناصری است که در آن میخوانید؛دومین نطق رییسجمهور در مجمععمومی سازمانملل، پخته، جامع و دارای نقاط قوت مشهودی است. واقعیتی پیرامون جهتگیریهای رسانههای بزرگ جهان درباره ایران وجود دارد و آن این است که هر زمان افکار عمومی جهان و رسانهها، نسبت به رییسجمهور ایران و باور او به صلح و گفتوگو در جهان دیدگاه مثبتی داشتهاند، نطقها و مواضع جهانی آنان نیز شنیده شده است. این مساله در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی وجود داشت و امسال نیز رییسجمهور در نطق خود به پیشنهاد ایران پیش از حوادث 11سپتامبر برای گفتوگوی تمدنها اشاره کرد. پیشنهاد دکتر روحانی نیز برای جهان عاری از خشونت و افراطیگری از سال گذشته در متن تحولات دیپلماتیک جهانی تداوم یافته و امسال نیز نطق ایشان با واکنش مثبت اکثر قریببهاتفاق رسانههای طراز اول جهان مواجه شد و در بسیاری از آنها بهصورت زنده انعکاس یافت.
سوی مقابل این رویه در دوران دولت گذشته بود که به سبب برخی مواضع خاص، افکار عمومی جهان تلقی نوعی ماجراجویی خلاف مطالبه جهانی در سخنان رییس دولت را داشت که سبب میشد حتی اگر در میان برخی نطقها مواضع مثبتی هم اتخاذ شود، مورد توجه افکار عمومی قرار نگیرد. این واقعیت، فضای روانی حاکم بر جامعه جهانی و رسانههاست. در این مورد میتوان برخی نطقهای جرج بوش پسر و بازتابهای نامطلوب آن را با مواضع باراک اوباما مقایسه کرد که حتی در برخی جوامع اسلامی بهعنوان چهرهای که با جنگ موافق نیست، شناخته میشود. مولفههای انتخابشده و شیوه تنظیم و اولویتبندی در نطق سالانه رییسجمهور، با درنظرگرفتن دغدغههای جهانی صورت گرفته و شرایط منطقه بحرانزده خاورمیانه و جهان در مواجهه با مساله «داعش»، در آن لحاظ شده است؛ تاکید بر جبهه متحد مبارزه علیه این گروه، حتما به سود ایران و جهان اسلام است.
داعش پدیدهای منفور و خلاف ماهیت و هویت اسلامی است اگرچه ریشه تاریخی در تمدن اسلامی دارد اما جامعه جهانی نیازمند صلح، حتما تلاش ایران را در نقش مقابله با افراطیگری، ملاحظه میکند. تاکید زیرکانه بر ثبات و امنیت ایران در پرتو انتخابات سال گذشته ریاستجمهوری که نتیجه آن برخلاف تصورات اولیه در عرصههای داخلی و خارجی بود نیز، دارای اهمیت بنیادی است. انتخاباتی که انسجام ملی را تا حدود زیادی شکل داد و پشتوانه خوبی برای مذاکرات هستهای یکسال اخیر شده است. روحانی بهدرستی روی پشتوانه اجتماعی دولت منتخب و پیام ملت ایران برای شفافیت و تعامل در عرصههای جهانی در عین دفاع از حقوق خود، دست گذاشته است.
مردم سالاری:آهسته لبی گزیدم و دم نزدم
«آهسته لبی گزیدم و دم نزدم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهرینژاد است که در آن میخوانید؛روز پنجشنبه دومین سخنرانی رئیسجمهور روحانی، رئیس دولت تدبیر و امید در سازمان ملل متحد ایراد شد، سخنرانی 20 دقیقهای دکتر روحانی در فضای سرد سالن و فضای پر جنب و جوش و فعال و گرم رسانهای جهانی و با رعایت نزاکت و ادب بینالمللی که از ویژگیهای دکتر روحانی است. این سخنرانی یک ورودی منبری داشت و 3 محور متنی، محورهای متنی، شامل افراطگرایی و تروریسم، سیاستها و مذاکرات هستهای، و ضرورت گسترش ارتباطات تعاملی. البته در لابلای آن به نقد سیاستهای آمریکا و 1+5 هم پرداخت. ادب رئیسجمهور دربیان کلمات و به کار بردن استعارههایی زیبا چون: سیاستمداران به استقبال ژنرالها نمیروند خود نمایی میکرد و تفاوت فاحش او را با سلف معروفش، به رخ میکشید. از همین جا به رئیسجمهور محترم و تیم پشتیبانی کننده محتوایی و تدارکاتی این سفر خسته نباشید عرض میکنم و به عنوان یک دانش آموخته و معلم ارتباطات و فعال رسانهای و سیاسی چند نکته را با رئیس دولت تدبیر و امید و تیم برنامه ریز این سفر بیپرده و بیپردهدار و شفاف مطرح میکنم:
1- ورودی منبری که معمولاً برای مخاطبین هم سلک و هم مذهب به کار میرود و جهتگیری نه چندان مطلوبی را در مخاطبین درون و برون چنین نشستی موجب میشود، آیا مورد مطالعه قرار گرفته؟ آیا تیم ارتباطی رئیسجمهور در این مورد توان ارائه مشاوره به ایشان را دارد؟ آیا بهتر نیست در چنین مجامعی،برای شروع با استفاده از نظریه: «هم آفرینی»، به یاری فرهنگ مشترک ادیان الهی، به نوعی هم معنایی برای خلق یک محمل ارتباطی توجه شود؟
مثلا سلام و صلوات آغازین را به سایر پیامبرانی که مورد احترام و قبول ما هم هستند تسری دهیم تا اکثر مخاطبین احساس نقشی درجه دو و پذیرنده رابطه یکسویه و ابزاری پیدا نکنند ؟ دوره نظریههای برجستهسازی و رهبری افکار عمومی به سر آمده، به ویژه دیدگاه «هم آفرینی» در روابط بینالملل میتواند به درک بهتری از روابط بیانجامد.
این به معنای عقب نشینی از اعتقادات و مقدسات نیست، بلکه صرفا به این معنا است که روی «ساختمان رابطه» متمرکز شویم و به ایجاد و پرورش و حفظ رابطه توجه کنیم تا نقش مخاطب را به جایگاهی برابر و مورد احترام ارتقا دهیم. مشارکت در ایجاد معنا با استفاده از اشتراکات، الفبای ارتباط در عصر جهانی شدن است و نباید مورد غفلت تیم ارتباطی رئیسجمهوری قرار گیرد، که ایجاد تفاوت گسترده تاریخی در ارتباطات داخلی و بینالمللی را به خود اختصاص داده است.
2- ارتباطات بینالملل در عصر جهانی شدن در کارکرد و در معنا، دچار آنچنان تحولی شده است که بسیاری از مفاهیم و روشهای قبلی فلسفه وجودی خود را از دست داده و تحت تاثیر فرآیندهای جهانی شدن و قطببندی جدید جهان، نیازمند برعهده گرفتن ماموریتهای جدید و اجرای کارکردهای جدید است. شناخت این تحولات سبب پیشبینی صحیح از آینده و به آمادگی بخشهای مختلف برای تاثیرگذاری بیشتر میشود. سخنرانی رئیس دولت تدبیر و امید در شرایط خاص و ائتلاف شیطانی آمریکا در منطقه از آنچنان اهمیتی برخوردار است که تمرکز روی این سخنرانی را ضروری میسازد. من نمیدانم چه تدبیری موجب شد که قبل از این سخنرانی، این حجم برنامه فشرده برای رئیسجمهور پیشبینی شود. چه ضرورتی برای ملاقات نخست وزیر انگلیس قبل از شنیدن مواضع او در اجلاس عمومی سازمان ملل وجود داشت؟
من فکر میکنم تمام برنامههای قبل از سخنرانی رئیسجمهور خطای راهبردی بود. تمام تیم باید از همه فعالیتها آزاد میشدند و برنامههای اجلاس را رصد میکردند. مواضع را تحلیل و در ایجاد تغییر در متن سخنرانی فقط مشاوره میکردند. نحوه حضور هیاتها در سالن اجلاس را علت یابی میکردند و لابیهای موثر برای حضور حداکثری را پی گیری مینمودند.
ملاقاتهای پیدرپی و گسترده در روزهای حساس قطعا این فرصت را برای پیگیری و رصد جریان اصلی از اعضای هیات گرفته بود که جای سئوال جدی دارد.
بررسی و تحلیل چالشها و فرصتها و تهدیدها از نزدیک، در چنین سفری از اهمیتی به مراتب بیشتر از پاره ای ملاقاتها بود که میتوانست در روزهای بعد هم انجام شود.
اگر بحث زمینهسازی برای تاثیرگذاری بیشتر سخنرانی در نظر بوده باشد، مصاحبه با رسانهها قبل از شروع اجلاس، کفایت میکرد.
3- تاخیر سخنرانی رئیسجمهور در اجلاس و دلیل آن نکته دیگری بود که جای تامل و سوال از تیم ارتباطی و روابط عمومی سفر دارد.
واقعیت این است که از رسانههای داخلی و خارجی زمان سخنرانی رئیسجمهور بارها اعلام شده بود و شبکههای داخلی هم همان زمان پیامهای انتظار را میفرستادند، چه به صورت گفتاری و چه به صورت نوشتاری. اما این زمان به تاخیر افتاد بدون این که توضیحی داده شود. حتما علتی داشته و علت هم موجه بوده، اما در مطالعات افکار عمومی ثابت شده است که اگر به ابهام یا پرسشی همگانی به موقع و از مجرای معتمد، پاسخ گفته نشود، مردم و کانونهای افکار عمومی و بنگاههای رسانهای هرکدام جداگانه، خود برای این پرسش و ابهام پاسخ میسازند و این پاسخها در تبادل و تعامل و ارتباط مستقیم و غیر مستقیم در یکدیگر ادغام و اکثریت به یک پاسخ مشترک یا نزدیک به هم میرسند، که به آن میگویند افکار عمومی! چه بسا این پاسخ واقعیت هم نباشد، اما وقتی در افکار عمومی جای گرفت به باور تبدیل میشود. بنابراین در جهان ارتباطی و رسانهای امروز درست آن است که سازمان یا نهاد یا تیم، بلافاصله خود ابهام زدایی کند و اجازه ندهد دیگران برای سئوال و ابهام پاسخ بسازند. تا هم اکنون که مشغول نگارش این یاداشت هستم، هنوز پاسخی از این موضوع توسط یک مرجع موجه داده نشده است و بنگاههای رسانهای پاسخهای فرضی خود را دارند به افکار عمومی تحمیل میکنند.
از دولت تدبیر و امید و وزارت خارجه منسجم و برنامهریز انتظار است که درس گیرند و مشاورین ارتباطی خود را به روز کنند و این چند سطر را حدیث دردمندی، از اردوگاه خود بپذیرند، به قول زنده یاد قیصر امینپور:
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تورا ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم.
آرمان:استفاده از تریبون سازمان ملل به نفع ملت
«استفاده از تریبون سازمان ملل به نفع ملت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علاءالدین بروجردی است که در آن میخوانید؛
سفر به نیویورک از حیث شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی همواره مورد توجه بوده است چراکه اصولا یکی از بهترین تریبونهایی که میتواند در اختیار روسای کشورها برای اعلام مواضع ملی خود قرار گیرد، تریبون مجمع عمومی سازمان ملل متحد است. به همین دلیل حضور روسای جمهور در سازمان ملل از اهمیت ویژهای برخوردار است که دکتر روحانی نیز بهخوبی توانست از این تریبون استفاده کند. در این راستا باید اذعان داشت این سفر برای ایران یک موقعیت ویژه محسوب میشود؛ موقعیتی که میتواند به وسیله آن مواضعش را بدون هیچ واسطهای به گوش همگان برساند و از این طریق صدای ملت ایران رساتر از قبل شنیده شود.
با توجه به مواضع صریحی که رئیسجمهور قبل از حرکت و در رژه نیروهای مسلح اتخاذ کردند میتوان دریافت که پیام جمهوری اسلامی و ملت ایران در حفظ منافع ملی چه در عرصه هستهای و چه در دیگر عرصهها شفاف است بنابراین بر اساس آنچه تاکنون دولت یازدهم بر آن اصرار ورزیده و همواره در هر محفل سیاسی بر لزوم آن تاکید داشته در این سفر نیز این مواضع به عنوان اصل مدنظر قرار گرفت و در ملاقاتهای متعدد بدان توجه شد. لازم به ذکر است که نیویورک از منظر دیگری نیز برای ایران اهمیت دارد و آن مذاکراتی است که با 1+5 در جریان است. در این رابطه باید تاکید داشت جمهوری اسلامی ایران در مساله هستهای همواره مواضع روشن و شفافی اتخاذ کرده است. بنابراین آنچه تاکنون رسیدن به توافق را به تاخیر انداخته به جرات میتوان گفت که زیاده خواهیهای آمریکا در برابر مواضع روشن و منطقی ایران بوده است.
پر واضح است که مواضع و نظرات ایران همواره در چارچوب انپیتی و مقررات آژانس به صراحت ذکر شده است لذا گزارش مدیرکل آژانس مبنی بر اینکه ایران هیچگونه انحرافی از فعالیت صلح آمیز هستهای ندارد صحهای بر این گفتار است، بنابراین در این دور از مذاکرات که در نیویورک در جریان است، اگر آمریکا عدول از سیاستهای زیادهخواهانه را در دستور کار قرار دهد هیچ بعید نیست که به یک توافق دست پیدا کنیم. این بدیهی است که یکی از محورهای مورد بحث در سازمان ملل مساله داعش و مبارزه با این گروهک تروریستی است که البته باید اذعان داشت بر خلاف دولتهای غربی، ایران سالهاست که با داعش چه در سوریه و چه در عراق در حال مبارزه است و اگر این روزها بعد از آن جنایاتی که توسط این گروهک رقم خورد، ائتلافی علیه داعش شکل گرفته باید به این ائتلاف شک کرد چرا که اساسا ائتلاف پدیدآورندگان داعش علیه آن ذاتا تردیدآمیز است.
با این وجود درحالی که متحدان منطقهای آمریکا امروز مدعی هستند سیاستشان تغییر کرده است سخنان رئیسجمهور آمریکا مبنی بر آنکه ما همچنان به مخالفین دولت سوریه تسلیحات میدهیم نه تنها خلاف این تغییر سیاست را نشان میدهد بلکه به نوعی سیاست تروریستپروری آمریکا را به اثبات میرساند و نشان میدهد آنها همچنان پیرو همان خطمشی پیشین خود هستند. لذا باید گفت اگر امروز ارادهای برای مبارزه با داعش شکل گرفته تنها بدین دلیل است که این گروهک تروریستی خطوط قرمز آمریکا را به هم ریخته است؛ به عبارت دیگر زمانی که انسانهای بیگناه به طرز وحشیانهای سر بریده میشدند از متحدین ناتو صدایی بلند نشد، اما به محض اینکه این وحشیگریها دامن آمریکا را نیز گرفت و چند خبرنگار در برابر دوربینهای داعش سربریده شدند و دولت آمریکا خود را در برابر افکار عمومی تحقیر شده یافت در برابر آن موضع گرفت و پرچم مبارزه با داعش به دوش گرفت.
دنیای اقتصاد:پیام بهار 4.6 درصدی
«پیام بهار 4.6 درصدی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبلعاملی است که در آن میخوانید؛از هنگامی که رئیسجمهوری اعلام کرد، اقتصاد ایران از رکود خارج شده است و رشد مثبت بار دیگر بر اقتصاد حاکم شده است، منتقدان سیاسی دولت ناراحت شدند، در حالی که اجماع کارشناسان بر نظر رئیسجمهوری صحه میگذارد. حال آمار بانک مرکزی بهعنوان مرجعی رسمی، نشان میدهد که موافقان میتوانند با انبساط خاطر از انبساط اقتصادی دفاع کنند. آماری که میتوان گفت از حد انتظار کارشناسان نیز قدری فراتر بود؛ یعنی رشد اقتصادی 6/4 درصدی فصل اول سال 1393 نسبت به مدت مشابه سال قبل، اما این رشد اقتصادی و دادههای ریز آن چه پیامهایی در بر دارد؟
1- با نگاه به ریز آمار، مشخص است که سهم اصلی رشد اقتصادی مربوط به گروه نفت و گروه صنعت است.
رشد هر دوی این بخشها از آثار توافق ژنو است و بدون تردید اگر توافق موقت بهدست نمیآمد، رشد اقتصادی ایران همچنان منفی بود. در حالی که در فصل اول سال 1392، رشد گروه نفت نسبت به بهار سال 1391، 9/21- بود، یعنی انقباض 22 درصدی، حال این بخش توانسته رشد 1/6 درصدی را تجربه کند. بهعبارت دیگر؛ با عدم پیشرفت تحریمها، ایران توانسته حتی تولید این بخش را افزون کند و با فروش بیشتر به مشتریان، بخشی از ظرفیت خالی آن را جذب کند. در بخش صنعت نیز، این زیر گروه خودرو بوده که بر مبنای توافق هستهای، توانست تنها در بهار امسال قریب 80 درصد تولیداتش را افزایش دهد.
2- در صورتی که اتفاق خاصی نیفتد و سطح مبادلات ما با اقتصاد جهانی در همین حد باقی بماند، رشد حاصل شده در فصل اول تا پایان سال کاهش مییابد و این نیست که تصور شود رشد اقتصادی سال 1393 در حد 5-4 درصد است؛ زیرا از یکسو در 6 ماه دوم سال همواره فعالیتهای اقتصادی کمتر از 6 ماه اول سال است و هم اینکه هر دو بخش صنعت و نفت در سه ماه چهارم سال 1392، وضعیت بسیار بهتری نسبت به سه فصل قبل داشتند و از همین رو، نمیتوان انتظار داشت که مثلا در سه ماه چهارم امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل همین رشدهایی که در بهار بهدست آمده، حاصل شود. از همین رو میتوان انتظار داشت که در نهایت، رشد اقتصادی ایران تا پایان سال به همان هدف 3 درصدی دست یابد. 3- این آمار، پاسخ متقنی به آنانی است که بر این نظرند با کاهش تورم، اقتصاد هزینه تولیدی را متحمل میشود. اقتصاد ایران در فصل اول سال در حالی رشد اقتصادی 6/4 درصدی را تجربه کرده است که تورم نقطهبهنقطه سالانه از قریب 44 درصد در خردادماه 1392 به 7/14 درصد در خرداد امسال رسید.
بنابراین با کاهش تورم نه تنها از رشد اقتصادی کاسته نشده است، بلکه اقتصاد بزرگتر نیز شده است. از اینرو، میتوان همچنان با قوت بر سیاستهای انقباض پولی برای رسیدن به سطوح مطلوب تورمی تاکید کرد. 4- با توجه به رشد منفی دو سال گذشته، ظرفیت خالی زیادی وجود دارد که اقتصاد ایران میتواند پر کند؛ اما باید نقشهای برای پس از آن داشت. ایجاد ظرفیت، با سیاستهای طرف عرضه رخ میدهد و اگرچه بسته خروج از رکود به این امر توجه دارد، اما این بسته نقشه راهی برای دو سال پیش رو است، ضروری است که برنامه توسعه، برای تداوم رشد اقتصادی حداقل 5 درصدی پس از سال 1394، استراتژی مشخصی ارائه دهد. این حداقل رشدی است که میتواند ما را به داشتن روند توسعهای پایدار امیدوار کند و در صورت افزایش سطح روابط با دنیای بینالملل، رسیدن به این نرخ و نگهداری از آن ابدا سخت نخواهد بود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد