گفت‌وگو با حجت‌الاسلام «محمدحسن راستگو»:

تلویزیون نداشتم ولی مجری تلویزیون بودم

بخشی از خاطرات ما از مدرسه پیوند عمیقی با تلویزیون و برنامه های کودک دارد

آموزش​در مدرسه​تلویزیون

اصلامهم نیست در چه سن وسالی باشی، مهم نیست که سال‌ها از مدرسه رفتنت گذشته باشد؛ همین که بوی مهر به مشامت می‌رسد و زنگ بازگشایی مدارس زده می‌شود دلت به سوی سال‌های مدرسه و کلاس و درس و خاطراتت از معلم وهمکلاسی‌ها پرمی‌کشد. کافی است تا صدای شعر و ترانه‌هایی مثل آغاز سال نو با شادی و سرور.... همشاگردی سلام.... بوی ماه مدرسه و..... به گوشت برسد و تو را هوایی آن سال‌ها کند.
کد خبر: ۷۲۱۷۸۸

واقعیت این است که بخشی از خاطرات آموزشی ما و حس و حالی که نسبت به آنها داریم پیوند عمیقی با تلویزیون و برنامه‌های کودک ویژه این دوران دارد.

برنامه‌هایی که فارغ از وجوه سرگرم‌کنندگی کارکردهای آموزشی داشت و به عنوان حلقه اتصال مدرسه و رسانه، پیوند حسی ـ عاطفی بین این دو برقرار می‌کرد. تلاش رسانه ملی فارغ از کارکردهای آموزشی و نقش مکملی که دارد شیرین‌تر کردن تجربه مدرسه و دانش‌آموزی بود. در واقع خیلی از مواقع تلویزیون مستقیم به آموزش نمی‌پرداخت بلکه تجربه آموزش را دلنشین‌تر می‌کرد و شاید بتوان گفت تلویزیون در مقام یک فوق‌برنامه به پرورش بیش از آموزش توجه می‌کرد، هر چند امروزه آموزش مستقیم نیز از جمله کارکردهای این رسانه شده است.

بروبچه‌های پشت پنجره

شاید یکی از اولین برنامه‌های تلویزیونی بعد از انقلاب اسلامی که به شکل مستقیم با مدرسه و تجربه‌های آن ارتباط داشت برنامه‌ای به نام «بروبچه‌های پشت پنجره» بود که پیرمرد مهربان آن هنوز در ذهن بچه‌های دهه 60 مانده است. برنامه‌ای که شکل و شمایل مکتب‌خانه‌های قدیم را تداعی می‌کرد و بزرگ‌ترها هم که تجربه چنین فضاهایی را داشتند از علاقه‌مندان این برنامه بودند.

حسن نیرزاده از آموزگاران سرشناس ایرانی، معلم این برنامه بود که الفبا را به زبان شیرین و شاعرانه به بچه‌ها آموزش می‌داد با آن دو تا چوبی که در دست داشت. سال‌های اول پیروزی انقلاب ۵۷ کلاس درس وی با نام «بروبچه‌های پشت پنجره» در برنامه کودک شبکه یک سیما پخش می‌شد.

مجری این برنامه در شمایل پیرمردی روستایی به آموزش الفبا به کودکان می‌پرداخت و او کسی نبود جز استاد حسن نیرزاده، آموزگار باسابقه آموزش و پرورش.

نیرزاده، روش ابتکاری برای آموزش به کودکان داشت. او با اجرای نمایش و زنده کردن شخصیت‌های متعدد در مقابل تخته سیاه، ضمن آموزش خواندن و نوشتن، مطالب تربیتی زیادی را هم تعلیم می داد. شخصیت‌هایی که او اجرا می‌کرد تا آنجایی که من یادم می‌آید عبارت بودند از کدخدا، اکبر، شعبانعلی، آقاکمال و محل این قصه روستایی به نام سربندان بود. شعر، آهنگ(که با دو قطعه چوب اجرا می‌شد)، حرکت، تغییر صدا و لهجه و چند ریزه‌کاری دیگر موجب می شد تا نه‌فقط کودکان حاضر در برنامه، بلکه بینندگان در خانه هم میخکوب شوند.

نیرزاده سال 64 درگذشت ولی تا مدت‌ها برنامه‌هایش از تلویزیون پخش می‌شد. نیرزاده از آن دسته آدم‌هایی بود که کارش را دوست داشت و به آن متعهد بود و برایش پول و مقام ارزش چندانی نداشت.

او برنامه‌هایش را با گفتن «مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر/ ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم» به پایان می برد در حالی که دانش‌آموزانش نه‌نه می‌گفتند و گریه می‌کردند. شیوه تدریس او در این برنامه مصداق آن شعر معروف بود که: «درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را.»

بازم مدرسه‌ام دیر شد

سریال خاطره‌انگیز «باز مدرسه‌ام دیر شد» با موسیقی زیبای «محمد شمس» و بازی فراموش‌نشدنی «مرحوم اسماعیل داورفر» و «مرحومه مهین شهابی» و هنرمندی «اکبر عبدی» در اواسط دهه 60 در شبکه یک سیما، در زمانی که تنها دو شبکه در تلویزیون ایران وجود داشت، پخش می‌شد. هنوز هم خیلی‌ها اکبر عبدی را با این برنامه و در شمایل آن دانش‌آموز تپلی که دیر به مدرسه می‌رسید، می‌شناسند.

قصه مجموعه با محوریت نظم و ترتیبی که یک دانش‌آموز دبستانی باید داشته باشد، در هر قسمت مصائب یک دانش‌آموز بی‌نظم و مسائل برآمده از این وضع را به تصویر می‌کشید که با توجه به زمان و مکان متعلق به همان دوره و مقطع بود. به همین دلیل تلفیقی از فضاهای داخلی و خارجی در کنار رئالیته‌ای که چنین قصه‌ای نیاز داشت، باورپذیری و جذابیت این مجموعه را افزایش داد. در عین حالی که عبدی در این مجموعه نیز بازیگر بزرگسالی بود که در نقش کودکان قرار گرفت و به‌دلیل فیزیک بدنی انعطاف‌پذیرش توانست باورپذیر شود بخصوص که او تنها کاراکتری بود که این شرایط خاص را داشت.

در طول مسیری که محسن در هر قسمت به سوی مدرسه طی می‌کرد، به بهانه‌های مختلف دیرش می‌شد تا به در بسته مدرسه برسد. همیشه نیز به یک مرشد و بچه مرشد می‌رسید که در گوشه‌ای بساط نقالی داشتند و بخشی از پیام و توصیه‌های اخلاقی و آموزشی مجموعه و پیامدهای بی‌نظمی را در این قالب به مخاطب منتقل می‌کردند.

در کنار جذابیت‌های ملموسی که این مجموعه به واسطه فضای رئالیته کار دارا بود و جملات تکرارشونده و موتیف‌های کلامی و شعرگون که هر بار در موقعیتی مشابه تکرار می‌شدند، نوع استفاده از اشیا و وسایل نیز در این مجموعه هوشمندانه بود.

محله بروبیا و محله بهداشت

از جمله برنامه‌هایی که می‌توان آن را به مولفه‌های آموزشی ربط داد محله بروبیا بود که از مجموعه‌های تلویزیونی موفق بعد از انقلاب است. در این برنامه علائم راهنمایی و رانندگی را به صورت طنز به بچه‌ها یاد می‌دادند. نویسنده این برنامه بیژن بیرنگ بود. برنامه محله بروبیا در ۱۲ قسمت پخش شد و در ادامه این مجموعه، مجموعه بهداشت تهیه شد. در این مجموعه چند شخصیت دیگر به فیلم بروبیا اضافه شد. محله بهداشت نیز با همین ساختار و شمایل به آموزش مسائل سلامت و بهداشت به کودکان می‌پرداخت. محله بروبیا و محله بهداشت نمونه‌ای از مجموعه‌های ماندگاری هستند که با تکیه بر بازیگرانی جوان و صاحب تفکر جرقه آغاز حرکت برای ساخت برنامه‌های آموزشی ـ نمایشی را با چاشنی فانتزی کودکانه فراهم کردند.

اگرچه بیشتر بازیگران این مجموعه چهره و مشهور نبودند، اما از دانش‌آموختگان هنری در رشته‌های مختلف بوده و ریسک حضور در نقش کودکان را پذیرفتند. نکته مهم‌تر این‌که با هوشمندی و تکیه بر تخصص بازیگری خود در دام لودگی نیفتاده و فراتر رفتند و این خطر را به فرصتی برای احیای برنامه‌های کودکانه تبدیل کردند. این مجموعه با تکیه بر ساختار برنامه‌های آیتمی، چند بخش و با محوریت کاراکتر و تیپ‌های نمایشی نامی آشنا داشت. شخصیت‌هایی مثل سوپرمن، انسان اولیه، هپلی، کیمیاگر و... که این بخش‌ها در هر قسمت متناسب با تم محوری، یک موقعیت طنز را به تصویر می‌کشیدند.

در کنار این بخش‌های مختلف، یک قصه محوری هم وجود داشت که حرف و پیام اصلی کار از خلال قصه شکل گرفته بین آدم‌ها و روابط آنها بیان می‌شد. این بستر محوری، قصه روزمره زندگی در یک محله مینی‌مال بود که اهالی آن را یک پلیس، یک پزشک، یک بقال، مادر کلّه (کله تنها عروسک این مجموعه بود) به نمایندگی از همه مادرها و تعدادی پسربچه تشکیل می‌دادند که هر یک خلق و خویی خاص داشتند.

در واقع گزینش این کاراکترهای نمایشی در مجموعه‌ای که قرار بود اصول اولیه زندگی شهری در قالب مسائل راهنمایی و رانندگی، اصول بهداشتی و... را به شیوه‌ای نمایشی برای مخاطب کودک قابل درک و تأثیرگذار کند، به شیوه‌ای انجام شده بود که بتواند با تکیه بر روحیات کودکانه باورپذیری و جذابیت داشته باشد.

هشیار و بیدار

هشیار و بیدار را می‌توان از جمله آیتم‌های نمایشی برنامه‌های کودک دانست که همچنان در برنامه‌های دوران جدید مثل فیتیله جمعه تعطیله و برنامه‌های عموپورنگ نیز به نوعی ادامه پیدا کرده است. در هشیار و بیدار علیرضا خمسه به همراه مرحوم محسن یوسف‌ بیک نمایش‌هایی را اجرا می‌کردند که در پس آن پیام‌های آموزشی و تربیتی را به بچه‌ها منتقل کنند.

محبوبیت آنها بین بچه‌ها و حجم پیام‌های آموزشی و تربیتی نهفته در آن موجب تاثیرگذاری این برنامه شده است. مجموعه «هشیار و بیدار» سال‌های ۶۳ و ۶۴ در سه نوبت تولید و پخش شد که با ایام جنگ مقارن بود. علیرضا خمسه درباره این برنامه گفته: با اعلام وضع قرمز و شرایط موشک‌باران مخاطبان این برنامه که اغلب کودکان بودند با استرس زیادی مواجه می‌شدند و ما بسیار خوشحال بودیم که در این دقایق و لحظات دلهره‌آور موفق شده‌ایم کمی از اضطراب بچه‌ها کم کنیم.

شهرک الفبا

شهرک الفبا، به نوعی بازتولید مدرن برنامه بروبچه‌های پشت پنجره، بود و دکتر فردوس حاجیانی با خلاقیت و نوآوری در آموزش الفبا به نوعی جایگزین حسن نیرزاده شد. این برنامه در فضایی مثل کلاس درس تولید می‌شد و حاجیانی تلاش می‌کرد با استفاده از زبان شعر و ترانه و موسیقی، نه‌‌فقط الفبا را به بچه‌ها آموزش بدهد که بیش از این عشق و شوق به آموختن را در دانش‌آموزان ایجاد کند. البته در این برنامه از تکنیک‌های مختلفی استفاده می‌شد تا مفاهیم درسی به زبانی ساده و شیرین به کودکان منتقل شود. در واقع شهرک الفبا مجموعه‌ای بود مبتنی بر روان‌شناختی فراشناخت تا با تکیه بر اصل دانش‌آموزمحوری با استفاده از شعر، قصه، نمایش، عروسک و موسیقی؛ زبان فارسی و اصول زیربنایی زندگی را به کودکان آموزش بدهد.

فردوس حاجیانی به دلیل ابداع این روش‌ها پژوهشگر برگزیده سازمان علمی فرهنگی سازمان ملل متحد(یونسکو) شد و تـــوانست شهرک الفبا را به عنوان یک اختراع، ثبت کند.

واقعیت این است که تلویزیون به عنوان یک مکمل آموزشی شناخته می‌شود و در دنیای دیجیتال و رسانه‌ای امروز، آموزش ارتباط تنگاتنگی با تکنولوژی‌های رسانه‌ای پیدا کرده است. در نظام آموزشی هم امروزه شاهد توسعه استفاده از ابزارهای رسانه در فرآیند آموزش هستیم، اما رسانه خود ظرفیت آموزشی بالایی داشته و با پیوند آموزش و هنر و نمایش در قاب تلویزیون می‌تواند تجربه‌های آموزشی را شیرین‌تر کند.

سپنتا امانپور

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها