تلویزیون سهم عمده ای در شناساندن هنرمندان به عالم سینما داشته است

روزی روزگاری قهرمان‌هایی‌که دوستشان داشتیم

در بسیاری از سریال‌ها معلمان نقش کلیدی در پیشبرد داستان داشته‌اند

معلم در آینه مجموعه‌های تلویزیونی

در سه دهه اخیر، تلویزیون مجموعه‌های متعددی با موضوع مدرسه به آنتن پخش سپرده است. با وجود این به جرأت می‌شود گفت تاکنون تنها بخشی از موضوع گسترده‌ای مثل مثلث مدرسه، معلم و دانش‌آموز به‌تصویر درآمده است و هنوز به بسیاری از زوایای این موضوع در دوره‌های مختلف آنچنان که باید پرداخته نشده است.
کد خبر: ۷۲۱۷۹۰

در دهه 60 بخشی از داستان‌هایی که برای تلویزیون نوشته می‌شد در فضای مدرسه می‌گذشت و از آنجا که این آثار معمولا پیام خود را به شکل مستقیم به مخاطب ارائه می‌کرد بعد از گذشت زمان، خود به خود از خاطره‌ها محو شد. برای مثال می‌توان به مجموعه‌های مناسبتی این دهه اشاره کرد که در آن نوجوانان و نیز معلمان نقشی کلیدی در پیشبرد داستان داشته و به کلیت کار رنگ و بوی خاصی بخشیده بودند؛ اما همچنان در تولیداتی از این دست، حضور شخصیت معلم خیلی به چشم نمی‌آید، چراکه سازندگان آنها تنها به ارائه پیام، آن هم به شکل مستقیم توجه نشان داده بودند. اما این روند در دهه 70 و با افزایش تعداد شبکه‌های تلویزیونی گسترش بیشتری پیدا کرده و خالقان مجموعه‌های تلویزیونی به شکل موثرتری به این قشر زحمتکش جامعه پرداختند.

زنده‌یاد اکبر خواجویی، یکی از معدود کارگردان‌های تلویزیونی بود که تقریبا در همه آثارش شخصیت معلمی حضور داشته و این شخصیت‌ها هم اغلب کنش‌مند و تاثیرگذار بوده‌اند. از «پدرسالار» و آقای محمدی معلم گرفته تا «دبیرستان خضرا» و معلم پرورشی دبیرستان دخترانه و در نهایت مربی کشتی «کهنه‌سوار». در دبیرستان خضرا، کل ماجراها پیرامون دختران محصل این دبیرستان می‌چرخد و ما در هر قسمت با یکی از آنها و مشکلاتشان آشنا می‌شدیم.

معلم پرورشی مدرسه با بازی آزیتا حاجیان در طول داستان نقشی پررنگ داشت و نوع شخصیت‌پردازی‌اش به گونه‌ای بود که مخاطب با آن همراهی می‌کرد. در حقیقت خواجویی بدرستی انگشت روی موضوعی گذاشته بود که قابلیت جذب مخاطب را داشت و درعین حال توانست پیام خود را نیز به آنها منتقل کند. استفاده از بازیگران بسیار جوان و نه‌چندان شناخته‌شده در نقش دختران دبیرستانی یکی از عوامل مهم و کلیدی در باورپذیری این اثر بود که در عین حال جنبه واقعگرایانه‌اش را نیز قوت بخشیده بود.

برای نمونه می‌توان به حضور مریلا زارعی و آناهیتا همتی در نقش‌های اصلی آن اشاره کرد که در آن ایام چهره شناخته‌شده‌ای برای مخاطب عام نبودند. در مجموعه کهنه‌سوار نیز حسین علاقه‌مند به کشتی، از آموزه‌های یک مربی قهرمان جهان سود می‌برد که بخوبی او را علاوه بر فنون با آیین جوانمردی نیز آشنا می‌کند. یک معلم کلاسیک و تمام‌عیار که با وجود اغراق‌های به کار رفته در آن مقبول و باورکردنی به نظر می‌رسد. در همان سال‌ها رضا میرکریمی در تنها مجموعه تلویزیونی خود (بچه‌های مدرسه همت) به‌نقش کلیدی معلمان در تربیت نسل آینده پرداخت و قصه جذاب و شیرین خویش را در این بستر تعریف کرد. مدرسه‌ای شبانه‌روزی با دانش‌آموزان مختلف که در منطقه‌ای ییلاقی واقع در شمال کشور به تحصیل مشغول بوده و در هر قسمت ماجرایی را به وجود می‌آورند.

ماجراهایی از جنس واقعیت که با تخیل نویسنده فیلمنامه تلفیق شده و به نتیجه‌ای درخشان منتهی شد. مهران رجبی در نخستین تجربه بازیگری‌اش در قالب یک ناظم سختگیر و مقرراتی بازی درخشانی ارائه می‌کند، او موفق می‌شود چهره یک ناظم تمام‌عیار و البته خشن را نمایش دهد که ازجمله متفاوت‌ترین و جذاب‌ترین شخصیت‌هایی بود که او در تلویزیون موفق به خلق آنها شد.

در این میان میرکریمی از خود دانش‌آموزان هم غافل نشد و برای اغلب آنها هویت مستقلی تعریف کرد که تاثیر زیادی در نزدیکی آنان به مخاطبان دارد. در کل مجموعه بچه‌های مدرسه همت یکی از بهترین کارهای تلویزیونی با محوریت تعلیم و تربیت است که در بازپخش‌های خود بینندگان بیشتری را جذب کرد.

در دهه 80 به مجموعه‌هایی با موضوع مدرسه برمی‌خوریم که از آن میان می‌توان به مجموعه‌های «خانه روی تپه»، ساخته داریوش یاری و «آسمان همیشه ابری نیست» به کارگردانی سعید عالم‌زاده ـ که شبکه‌ آی‌فیلم بازپخش این سریال را بتازگی آغاز کرده است ـ اشاره کرد.

در مجموعه خانه روی تپه، قهرمان داستان پسر نوجوانی است که برای مستقل شدن و کمک به معیشت خانواده در کنار تحصیل کار هم می‌کند، اما در هر قسمت با موانع مختلفی روبه‌رو می‌شود. یاری در این مجموعه بیشتر روی شخصیت پسر تمرکز کرده و شخصیت‌های دیگر بویژه معلم مدرسه را تا حدودی به سایه برده است، اما در آسمان همیشه ابری نیست با توجه به دغدغه‌های چند ساله امیر پوررحمانی (تهیه‌کننده اثر) در باب مسائل آموزشی و تربیتی، در مجموع کار قابل‌تاملی درآمده است. بخش مهمی از داستان در مدرسه و به روابط میان چند دختر دبیرستانی و خانواده‌هایشان می‌گذرد. عالم‌زاده برای هریک از شخصیت‌های یادشده داستانک‌هایی طراحی کرده که گاه با یکدیگر پیوند می‌خورد. یکی از دخترها پس از مرگ مادر همراه با خواهر و شوهر خواهرش زندگی می‌کند. دختر دیگر به دلیل مرگ مادرش شرایط روحی خوبی ندارد و دختر سوم هم ظاهرا به قشر مرفه جامعه تعلق دارد و مشکل آنچنانی ندارد. در این میان ناظم و معلم پرورشی مدرسه نیز در کنار شخصیت‌های یاد شده حضور داشته و گاهی اثرگذار نشان می‌دهند. با این همه این مجموعه ضعف‌هایی هم دارد که در صورت رفع شدن می‌توانست خود را در ردیف کارهای قابل تامل تلویزیونی سه دهه اخیر قرار دهد که مهم‌ترین آنها انتخاب اشتباه برخی از بازیگران بود. برای مثال می‌توان از لیلا بلوکات و حدیثه تهرانی در نقش دختران دبیرستانی یاد کرد که فاصله سنی چشمگیری با نقش‌های خود داشته و به ضرب و زور گریم هم به سن مذکور نزدیک نشده‌اند.

باتوجه به آنچه آمد تلویزیون در سال‌های اخیر ازموضوع مهمی مثل مدرسه بسادگی نگذشته است و تلاش کرده در مجموعه و سریال‌های مختلف مساله مدرسه، معلم و دانش‌آموز و نقش آن را در شکل‌گیری یک جامعه پویا مورد واکاوی قرار دهد و به نظر می‌رسد در سال‌های آینده نیز باز چنین شخصیت‌هایی دوباره به تلویزیون خواهند آمد.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها