داعش با سر بریدن، خشونت مدرن را از ترسی - تخیلی به واقعیتی ملموس تبدیل کرد

به دنیای واقعی خوش آمدید

قدرت در دنیای جدید شاید ظاهری متفاوت از گذشته پیدا کرده باشد، ظاهری که آن را اقتصاد، دموکراسی، دیپلماسی، تکنولوژی و... ساخته است، اما هنوز قدرت به میزان زیادی با توانمندی نظامی سنجیده می‌شود.
کد خبر: ۷۲۳۱۰۵
به دنیای واقعی خوش آمدید

توانمندی دفاعی، امکان‌های ابتکاری تهاجمی، قدرت کنترل زمان در جنگ‌های احتمالی، هنوز هم معیار اصلی و جدی قدرت است، که از سویی قدرت‌های بزرگ را نسبت به هم محتاط می‌کند و از سوی دیگر تهییج به افزایش بیشتر توان نظامی. هنوز مهم‌ترین تحقیقات علمی، در مراکز یا با حمایت نظامی شکل می‌گیرد و سپس به حوزه‌های دیگر تزریق می‌گردد. بدیهی است که در این میان عامل اقتصاد به‌عنوان اصلی اساسی، توان نظامی را قابل رشد می‌کند و میزان ثروت ملی کشورها و داشتن دوست‌های نزدیک‌تر و منافع عمیق‌تر با باقی دنیا را افزایش می‌دهد. در ادامه همین عامل اقتصادی به عنوان یک پایه قدرت بخش است که قدرت فرهنگی و سیاسی هم ایجاد می‌کند و شاکله قدرت را در جهان تکمیل می‌گرداند، اما در نهایت و با وجود همه این پیشرفت‌ها قدرت هنوز آنچنان تفاوت چشمگیری با تعریف ابتدایی خود نکرده است. درگذشته قدرت در زور و استیلا و تحکم نهفته بود. در پادگان‌های نظامی یا مدارس قدیمی با شیوه‌های آموزشی سنتی، قدرت چیزی جز امکان اعمال زور نبوده و نیست؛ این شکلی از خشونت بود​ که قدرت را نشان می‌داد. خشونت پیدا و اغلب پنهانی که تصور خود را در ذهن دیگران می‌ساخت تا قدرت را تعین بخشد. سلاح و تجهیزات نظامی فارغ از امور تکمیلی و حمایتگر دیگر ـ همچون توان اجماع جهانی و استیلای اقتصادی، توسعه یافتگی، نظم اجتماعی و انکثار و انتشار فراگیر فرهنگی و همچنین موازنه و کارآمدی قدرت سیاسی ـ عامل اصلی تحقق قدرت هستند، که پیشتر از هر چیز در تخیل آدمیان کار می‌کنند. انسان‌ها با وجود ​ نمایش این تجهیزات، استفاده شدن آنها را تخیل می‌کنند و ترس آنها را بر می‌دارد پس خشونت به شکل پنهان، در اذهان و ارواح ترس می‌‌آفریند و همین قدرت را در بدوی‌ترین شکل ممکن در کنار ظهور متمدنانه‌اش که بر شمرده شد تحقق می‌بخشد.

گروه‌های تروریستی همچون داعش، القاعده، بوکوحرام و... به‌عنوان جریان‌های تروریستی غیر دولتی اما خواهان قدرت، با چنین مفهومی از قدرت که گفته شد، چگونه می‌توانند خود را وارد معادلات سیاسی منطقه کنند؟ آنها که توان شرکت در اتحادیه‌های نظامی جهان، مراکز تحقیقاتی و مانور نظامی یا قوام داشتن یک ارتش کلاسیک با لوایح و لوازم و تجملات تخیل آفرینش را ندارند. پس امکان تحقق قدرت آنها از طریق تحریک تخیل‌ها آن‌گونه که توضیح داده شد منتفی است، پس چگونه آنها می‌توانند بنا به ماهیت تروریستی و خشونت‌طلب خود، ترس ایجاد کنند، امتیاز بگیرند و خود را همچون یک قدرت به صحنه سیاسی تحمیل کنند؟

گروه‌هایی چون داعش هم چاره‌ای جز نمایش و تصویر کردن قدرت ندارند، اما به شیوه خود؛ به شیوه‌ای که حاشیه امن مناسبات اجتماعی، اخلاقیات اولیه مشترک بین آدمیان، گفت‌وگو و همزیستی جهانی را ناممکن کند، به شیوه‌ای که بتوانند خود را همچون وصله ناجور، همچون افراط‌گرایی سازش‌ناپذیر معرفی کنند و فقدان نظم درونی خود را با ایجاد هراس بپوشانند. می‌گویم نظم ناموجود درونی چون بنا به گزارش‌های بسیاری، نیروهای القاعده و داعش حقیقتا آموزش نظامی ندیده‌اند. غالب این نیروها نظم ناپذیرتر و سودازده‌تر از آن عمل می‌کنند که بتوان با قواعدی منظم نظمشان بخشید. شور ایدئولوژیک در آنها افراطی تر از آن است که بتوان از آنان یک نظامی با درکی دقیق از استراتژی‌های جنگی کلاسیک و تمام عیار درآورد. آنها نه از طریق نظم بلکه با زیر سوال بردن آن، با غیر قابل پیش‌بینی بودن، تحت لوای ایدئولوژی، ترس ایجاد می‌کنند. قوه تخیل هم اینجا کوچکترین نقشی ندارد، آنها تخیل را با واقعیت مغلوب می‌گردانند. تصویر کردن این واقعیت سازش ناپذیر و وحشی است که اهمیت دارد، آن هم به شکلی ملموس و فراموش نشدنی. مهم نمایش تکه‌ای از یک ناامنی آخر الزمانی یا پیشاتمدنی است که حاشیه امنیت جهان مدرن را به چالش بگیرد و تا آنجا که می‌تواند تمام تلاش‌های تمدن و تجدد جهانی را برای زندگی بهتر پوچ گرداند. پس بهترین راه واقعیت خشونت به‌جای تخیل و ترس خودانگیخته انسانی از طریق نمایش سلاح است. خشونت از طریق سر بریدن. حتی تیر زدن این تأثیر را ندارد، اعدام ساده‌تر از آن است که جهان را تکان بدهد، چون هنوز عالم عادتش را به تصویر اعدام و تیراندازی از دست نداده. بهترین راه سر بریدن است. سربریدن تاریخ را بهت‌زده می‌کند و تمام دستگاه سیاسی و دیپلماتیک جهان را خشک می‌گرداند و ترس را ملموس‌تر از چیزی می‌کند که دست‌کم در این صد ساله اخیر وجود داشته است.

اینجا آن تخیل ترس از تجهیزات مدرن و موحش نظامی به پس‌زمینه‌ای دور تبعید می‌شود. دیگر کسی سلاح‌های هسته‌ای قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، موشک‌های قاره پیما و هزار اسلحه فوق مدرن را تصور نمی‌کند، چشم دنیا به کلی از تصویری ساده و بسیط پر می‌شود و آن تصویر هم چیزی نیست جز یک قمه ـ چاقو یا شمشیر ـ و سری بریده شده. در این میان نقش بسیار مهمی بر دوش رسانه است. رسانه‌ها هستند که این واقعیت را تعین می‌بخشند. گروه‌های بنیادگرای تروریستی گرچه همواره خود را مخالف رسانه و گردش اطلاعات موجود در آن نشان می‌دهند اما حالا بزرگ‌ترین قهرمانان این رسانه‌ها خود آنها هستند. صورت‌هایی با ریش‌های بلند یا پوشیده شده در پارچه‌ای سیاه، نقش اول رسانه را بر عهده دارند و تمام آن واقعیت خشن و بهت‌آوری که توصیف شد را از طریق و مجرای مدرن‌ترین وسایل ارتباطی به جهانیان تحمیل می‌کنند.

خشونتی که امروز در عراق رخ می‌دهد، توسط رسانه تکمیل می‌شود و نظم جهان را به مخاطره می‌اندازد. داعش اگرچه در قلب بریتانیا هم هوادار دارد و پرچمش در تظاهرات بنیادگرایان آن کشور هم دیده شد، اما یک جنبش منطقه‌ای است با جنگ‌هایی نامنظم. پس وقتی می‌گوییم به‌هم‌ریزی نظم جهان منظور یکی پتانسیل آن برای گسترش تروریسم و دیگری از بین بردن نظم خاورمیانه و پا دادن به جنگ‌های نیابتی است. لذا رسانه در ایجاد ترسی جهانی نقشی مهم دارد و داعش را از سطح یک تهدید سیاسی ـ منطقه‌ای ارتقا می‌دهد و به ترسی آخرالزمانی از جهانی روبه افول بدل می‌کند. اما این یک سوی کارکرد رسانه است. سوی دیگر این است که همین ترس ملموس رسانه‌ای، خطر منطقه‌ای داعش را ​ به هشداری جهانی و ترسی فراگیر برای مقابله بیشتر تبدیل کرد. رسانه، تصویر ترس‌آلود و حقیقی تروریسم را به چشم جهانیان آورد و خوش خیالی کنترل خاورمیانه از طریق گروه‌های تروریستی برای غرب و همچنین فاجعه دل بستن قدرت‌های منطقه‌ای برای استیلای خود از طریق جنگ‌های نیابتی را افشا کرد. آنچه امروز در رسانه‌ها می‌بینیم گرچه ترس مردمان و در نتیجه قدرتمند کردن داعش را همراه دارد، اما در عین حال آغازی است بر افول گروه‌های تروریستی اسلامگرا، چون جهان تاب تحمل ترسی حقیقی را ندارد.

علیرضا نراقی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها