خراسان:قارچ سمی آمریکا در مذاکرات هستهای
«قارچ سمی آمریکا در مذاکرات هستهای»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمداسلامی است که در آن میخوانید؛«مذاکره مانند قارچ است و در تاریکی بهتر رشد میکند.» با این حال چه تاریک و چه روشن، چه محرمانه و چه عمومی، از همین امروز تا پایان زمان انقضای برنامه اقدام ژنو فقط 28 روز مانده است. روزهایی که آبستن تحولات تعیین کننده هستند. مذاکرات در چارچوب برنامه اقدام مشترک ژنو اگرچه به موضوع هستهای منحصر است، اما به روشنی غرب را در 2 راهی اتخاذ رویکرد سازنده در قبال ایران و ادامه رویکرد مخرب پیشین قرار داده است. در این شرایط حساس خانم وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا دعوت مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک آمریکا (CSIS) را میپذیرد و در برابر رسانهها در عمل با دیپلماتهای ایرانی سخن میگوید. او مدعی میشود که مسئولیت شکست مذاکرات متوجه ایران است. توجه به برخی نکات، انگیزهها و نتایج سخنان این چنینی رئیس تیم مذاکره کننده آمریکایی را روشن تر میکند:
1.نقش "بازی سرزنش" در مذاکرات ایران با 1+5
برای درک و تحلیل مذاکرات هستهای ایران حداقل 3 دانش نیاز است. نخست اطلاع و درک کافی از نقش فناوری هستهای و اهمیت آن در توسعه کشور. دوم اطلاع از فراز و فرودهای بیش از یک دهه مذاکرات هستهای که سوم آذرماه امسال 12 سال تمام از آغاز آن میگذرد. سوم دانش دیپلماسی به مثابه یک مهارت تخصصی در تامین منافع ملی کشور. یکی از ابزارهای کشورهای ۱+۵ در 12 سال گذشته استفاده از بازی سرزنش (Blame Game) بوده است. در طول این سالها عموما کشورهای غربی تلاش میکردهاند که علل بی نتیجه ماندن یا عدم پیشرفت مذاکرات را به گردن ایران بیندازند. آنها در این بازی از گزارههای مشخصی استفاده میکنند. این بازی برای غربیها فواید چند جانبهای دارد. از جمله این که امید دارند مشروعیت مذاکره کنندگان ایرانی در افکار عمومی داخل کشور را خدشه دار کنند. از سوی دیگر سعی میکنند وجهه ایران در محافل بین المللی را به گونهای خدشه دار کنند که راه را برای ایجاد یا حفظ اجماع در تحریمهای غیرمنطقی هموار کنند.
رسانههای غربی از جمله خبرگزاری رویترز، استاد این جنگ روانی هستند. به نظر میرسد وندی شرمن با اطلاع کافی از تمام این ظرافت ها، کمتر از یک ماه تا موعد پایان مذاکرات با گفتن یک جمله "بازی سرزنش" را آغاز کرده است. در حالی که خبرگزاری رویترز این بخش از سخنان شرمن را برجسته میکند که ایران را متهم شکست احتمالی مذاکرات توصیف میکند. متاسفانه باید گفت که خبرگزاری رویترز در گزارش رویدادهای مذاکرات هستهای ایران، تعامل دوجانبه نزدیکی با تیم مذاکره کننده آمریکایی دارد و این احتمال را قوت میدهد که آمریکاییها خود را برای آغاز بازی سرزنش آماده کرده باشند. این در حالی است که دکتر ظریف، رئیس تیم مذاکره کننده ایرانی در مذاکرات وین 6 صراحتا اعلام کرد که ایرانیها علاقهای به یافتن مقصر در عدم پیشرفت مذاکرات ندارند و برای هرگونه راه حل منطقی عادلانهای آماده هستند. بنابراین روشن است که در این معادله چه طرفی به یافتن رویکرد سازنده فکر میکند و چه طرفی به دنبال بهانه سازی برای متهم کردن طرف مقابل است.
2.توپ در زمین آمریکایی ها
همزمان برخی از کارشناسان سخنان وندی شرمن را ناظر به محدودیتهای داخلی دولت آمریکا در تقبل تعهدهای لازم برای دستیابی به توافق جامع ارزیابی کردهاند. همچنان که وندی شرمن در همین سخنرانی اذعان میکند که اکنون برخی نگران هستند که مذاکرات به نتیجه نرسد، همچنان که گروهی دیگر نیز نگران هستند که مذاکرات به نتیجه برسد! او همچنین تصریح میکند که دولت آمریکا نمیتواند تعهدی را متقبل شود که از توانش خارج است. این اشاره وندی شرمن را میتوان با گزارش جدید "دیوید سنگر" (David E. Sanger) در نیویورک تایمز مرتبط دانست. سنگر در این گزارش از تقلای باراک اوباما برای دور زدن کنگره آمریکا در پرونده هستهای ایران سخن میگوید. وتو کردن تحریمهای احتمالی جدید کنگره با توجه به پیش بینیها درباره شکست احتمالی دموکراتها در انتخابات میان دورهای کنگره از گزینه هایی است که سنگر از آن خبر میدهد. این قرائن در کنار برخی خبرهای تایید نشده که دستور کار فعلی مذاکرات را نه موضوعاتی مانند سطح غنی سازی در ایران و تعداد سانتریفیوژها، بلکه گفت و گو درباره چگونگی لغو تحریمهای یک جانبه و تحریمهای شورای امنیت میداند، نشان میدهد که آمریکاییها به سبب دشواریهای داخلی شان برای دادن تعهدهای لازم در مذاکرات مشکل دارند.
3.غرب به تمدید مذاکرات فکر نکند
با همه اینها صبح روز 25 نوامبر چه خواهد شد؟ این موضوعی است که ماه هاست بسیاری از کارشناسان در ایران، آمریکا و دیگر کشورها بر آن متمرکز هستند. به نظر میرسد اگر کشورهای غربی نتوانند در زمینه لغو تحریمهای یک جانبه آمریکا، تحریمهای شورای امنیت و تحریمهای اتحادیه اروپا، تضمین هایی همسنگ و هم ارزش تعهدات ایران در زمینه فعالیتهای هستهای اش بدهند، سخن از تمدید مذاکرات به گونههای مختلف میگویند. در روزهای گذشته برخی مقامات اروپایی و آمریکایی دقیقا از همین سناریو سخن گفتهاند. به عنوان نمونه مقامات فرانسوی از تمدید توافق موقت سخن گفتهاند. دنیس راس (Dennis Ross) مشاور سابق اوباما در مذاکرات هستهای هم از حالتی مشابه سخن گفته است.
گزینهای که نه اعلام توافق شود و نه اعلام عدم توافق و نه حتی اعلام تمدید مذاکره. بلکه در مدلی مانند مذاکرات سازش دولت خودگردان و رژیم صهیونیستی، گفت و گوها بی نتیجه پایان یابند، آمریکا تحریم جدیدی اعمال نکند و ایران به محدودیتها در زمینه هستهای پایبند بماند. در تمامی این سخنان به یک واقعیت از 2 منظر بی توجهی یا بی اعتنایی میشود.
نخست این که ایران در آغاز برنامه اقدام ژنو "گام بزرگ" برای دستیابی به توافق را برداشت. ۱۹۶ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد را به مواد دیگر تبدیل کرده است. غنی سازی بالای ۵ درصد راکاملا تعلیق کرده است. فعالیت در اراک و نطنز و فردو را گسترش نداده است و نظارتهای بسیار بیش تر از متعارف را پذیرفته است. اما کشورهای ۱+۵ در عمل برداشتن گام بزرگ متناظر را به پایان زمان برنامه اقدام ژنو موکول کردند. بنابراین از یک منظر نوبتی هم باشد، نوبت به آنها رسیده است که خودشان را اثبات کنند. آنها همچنین باید از منظر دیگری نیز به صبح روز بعد از 24 نوامبر فکر کنند.
کشورهای ۱+۵ دیگر بیش از این نمیتوانند به ایران فشار بیاورند. تحریمهای کنونی آن قدر سخت گیرانه و گسترده بوده است که حتی کنگره آمریکا نیز نمیتواند در عمل چیزی به آنها بیفزاید. دولت دکتر روحانی حتی در طول یک سال برنامه اقدام ژنو نیز با وجود ادامه همین تحریمها کشور را اداره کرد. در این مدت ایران بسیاری از سامانههای مالی و ارزی خود و همچنین سازو کارهای صادرات انرژی را با شرایط استمرار تحریمها هماهنگ کرده است. رئیس جمهور ایران همچنین بارها اعلام کرده است که اگر مذاکرات تا روز 24 نوامبر به نتیجه نرسد، غنی سازی 20 درصد از سر گرفته میشود و همه چیز به قبل از توافق ژنو باز میگردد.
«مذاکره مانند قارچ است و در تاریکی بهتر رشد میکند.» این جمله از مادلین آلبرایت، وزیر خارجه اسبق آمریکا و بخشی از سخنرانی اخیر وندی شرمن است. بنابراین به نظر میرسد که کشورهای ۱+۵ در دقیقه 90 مذاکرات بهتر است به جای پرداختن به حاشیههای مخرب، به اقدام عینی و عملی برای از دست نرفتن این فرصت تاریخی فکر کنند. اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، ایران گزینههای متنوع و بسیاری پیش رو دارد، اما کشورهای غربی بدون وجود راه حلهای جایگزین حداقل تا 10 سال آینده فرصت گفت و گو با مردم و دولت ایران را از دست میدهند.
کیهان:شورای عالی انقلاب فرهنگی و اولویتهای پیش رو
«شورای عالی انقلاب فرهنگی و اولویتهای پیش رو»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم امین صدیقی است که در آن میخوانید؛فرهنگ به عنوان «هویت و شاکله معنوی» ملت، همواره از ناحیه دو گونه نگرش مدیریتی آسیب دیده است؛ نخست نگرشی که اهمیت چندانی برای این مقوله قائل نیست و آن را امری تبعی در ذیل سیاست و اقتصاد میداند و دیگر نگرشی که با وجود درک اهمیت فرهنگ و اذعان به اثرگذاریهای آن پدیده تهاجم فرهنگی را نادیده میانگارد و یا پیچیدگی و گستردگی ابعاد آن را به خوبی در نمییابد.
رهبر معظم انقلاب همواره در بیانات و پیامهای مربوط به مسائل فرهنگی به تبیین این دو آسیب مدیریتی توجه ویژه دارند. ایشان در مقاطع و مواضع مختلف اهمیت فرهنگ را با تعابیر گونهگون وانمودهاند و در اصلاح برخی نگرشهای ناصواب به این مقوله کوشیدهاند و نیز جایگاه فرادستی فرهنگ نسبت به دیگر بخشها را تذکر دادهاند: «فرهنگ هویت یک ملت است.
ارزش فرهنگی روح و معنای حقیقی یک ملت است. همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیل اعتقاد نیست، حاشیه و ذیل سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل فرهنگاند...» (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 92/9/19).
از سوی دیگر بیتفاوتی و ارزیابی غلط در برخورد با پدیده تهاجم فرهنگی از محورهای ثابت اخطارها و انذارهای معظمله است.
شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالیترین نهاد تصمیمسازی و نظارتی گستره فرهنگ، در مدیریت فضای فرهنگی از جایگاهی ممتاز برخوردار است. ثبات و استقرار به عنوان یکی از ویژگیهای مهم شورای عالی انقلاب فرهنگی، موجب شده این شورا از تغییر دولتها و حضور جریانهای مختلف، چندان متأثر نشود و خط سیر پیشرفتهای فرهنگی و علمی کشور با گسست مواجه نشود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی هر چند ممکن است در همه شرایط و در همه محورها مورد تأکید رهبر معظم انقلاب با آهنگ مطلوب و منطقی حرکت نکرده باشد، اما خوشبختانه تدوین و تصویب بسیاری از طرحهایی که از سالها پیش مورد تأکید معظمله بوده، در سالهای اخیر محقق شده است.
تدوین و تصویب نقشه جامع علمی کشور، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سند دانشگاه اسلامی (اسلامی شدن دانشگاهها)، سند راهبردی امور نخبگان، منشور توسعه فرهنگ قرآنی، سند تحول و ارتقای علوم انسانی (و تشکیل شورای تخصصی مربوط)، نقشه مهندسی فرهنگی کشور و چندین سند و طرح مهم دیگر در کارنامه دو دوره اخیر شورا جای دارد، که این خود نمایانگر جدیت و پویایی بیشتر شورا در سالهای اخیر است.
آنچه از مجموع رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در دو دهه گذشته برمیآید، عدم جدیت در پیگیری و اجرای برخی مصوبات مهم و راهبردی شورا از سوی دستگاههای مربوط است. در حالی که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی طبق قانون لازمالاجراست. در بیانات حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) بر این امر بسیار تاکید شده است. حضرت امام(ره) میفرمایند:«ضوابط و قواعدی که شورای محترم عالی انقلاب فرهنگی وضع مینمایند، باید ترتیب آثار داده شود.»
رهبر معظم انقلاب نیز به کرات بر بایستگی جدیت در پیگیری و اجرای مصوبات شورا تاکید فرمودهاند و فلسفه حضور رؤسای قوا و اعضایی از مجلس و دولت را تحقق و اجرای مصوبات دانستهاند، از جمله در دیداری با اعضای شورا میفرمایند:«شورای عالی انقلاب فرهنگی از نهادهای قانونی و قطعی نظام و مصوبات آن لازمالاجراست... تضمین اجرای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، حضور رؤسای سه قوه در این شورا است.» (دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 23/3/1390)
با وجود مصوبات و اسناد راهگشا در حوزه فرهنگ و حضور مسئولان مربوط در شورا، به نظر میرسد تعلل در تدوین ساز و کارهای اجرایی و پیگیری اجرای مصوبات از سوی دستگاههای گونهگون کماکان پرسشبرانگیز و نیازمند پژوهشهای آسیبشناسانه جدی است. البته این بیاعتنایی برخی مسئولان دستگاههای اجرایی در ادوار مختلف با ضعف و شدت متفاوت مشهود است. این نگرش نادیدهانگارانه در مقاطعی ناشی از نگاه تقلیلگرایانه به فرهنگ و نادیدهانگاری پدیده تهاجم فرهنگی است که روزبهروز پیچیدهتر و گستردهتر میشود و گاه منبعث از تلقی نادرست از ساختار شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان یک شورای مشورتی بوده است.
البته آنگونه که از حکم رهبر معظم انقلاب برمیآید، شاید شیوه پیگیری و پایش شورا نیز در عدم تحقق بعضی مصوبات بیتاثیر نبوده باشد.
افزون بر بایستگی شتاببخشی به تحقق طرحهای مصوب و برنامههای در حال اجرای علمی، آموزشی و فرهنگی، توجه به ابعاد جدید تهاجم فرهنگی و فراهمسازی زمینههای بهرهبرداری از ظرفیتها و استعدادهای فرهنگی نیروهای مؤمن و انقلابی در برابر جبهه فرهنگی معارض و معاند دیگر اولویت مهم پیش روی شوراست.
«عدم انفعال» در برابر تهاجم فرهنگی و اهتمام به «کار ابتکاری» و انتقال از موضع تدافعی به موضع تهاجمی از موضوعات مورد تاکید رهبری در آخرین دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی است که در حکم حکیمانه اخیر نیز بهگونهای دیگر برجسته شده است. «برخورد فعال و مبتکرانه» با جبههبندی جدی و آشکار فرهنگی میان هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی و معارضان عنود و نیز توجه به رویشها و جوششهای فعالیتهای فرهنگی مردمی (به ویژه حضور جوانان مؤمن و انقلابی) که در حکم آغاز دوره جدید شورا بر آن تاکید شده است، میتواند شورای عالی انقلاب فرهنگی را در کنار ماموریتهای دیگر به متن جامعه پیوند بزند و پشتوانه مردمی عظیمی را ایجاد کند که در پیجویی این مسیر دشوار و تحقق مصوبات دیگر هم راهگشا باشد.
توجه شورای عالی انقلاب فرهنگی به شرایط میدانی و مسائل و مشکلات روز نه تنها منافی تصمیمسازیهای عالمانه و کارشناسانه شورا در امور زیرساختی نیست، بلکه نوعی پشتوانهسازی برای تسهیل و تسریع تحقق آن امور نیز هست. رصد به هنگام رویدادها، برخورد فعالانه و هوشمندانه با مسائل و رویدادهای فرهنگی پیرامونی میتواند تحرک و پویایی دو چندانی به شورا ببخشد و تلقی کسانی را که کمابیش به این شورا به عنوان یک شورای مشورتی و کارشناسی مینگرند، تصحیح و «تحقق و اجرای سریع و کامل تصمیمات و مصوبات» را (به عنوان اولویت اصلی شورا) تسهیل کند.
البته برخلاف بخشهای آموزشی (آموزش و پرورش و آموزش عالی)، که بیشتر فعالیتهای آنها در چارچوب یک نظام درونسازمانی صورت میگیرد، بخش گستردهای از فعالیتهای فرهنگی در فضای عمومی اتفاق میافتد و در قالب فعالیتهای رسانهای، هنری و ادبی محقق میشود، که متولی اصلی نظارتی و حمایتی در این بخش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. برای مدیریت مطلوب فضای فرهنگی و هنری و رسانهای کشور، برخورد مسئولانه و برنامهریزی مبتنی بر نقشه مهندسی فرهنگی کشور و اولویتهای مورد تایید رهبر معظم انقلاب (بویژه بند 2 و 3 و 4 حکم جدید اعضای شورا) از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بایسته است. برخورد «فعال و مبتکرانه» آن وزارت با مظاهر گونهگون تهاجم فرهنگی (در عرصه مطبوعات، سایتها و خبرگزاریها، کتاب، سینما، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی و...) و تقویت جبهه فرهنگی انقلاب و حمایت از رویشها و جوششهای فرهنگی و هنری منتسب به این جبهه، احتراز از آشفتهکاریها و مواضع و تصمیمات متناقض و... اولویتی است که تعلیق و تعطیل آن نه فقط فلسفه وجودی مصوبات و طرحهای مربوط، بلکه فراتر از آن، فلسفه وجودی دستگاه اجرایی مربوط را با پرسش جدی مواجه میکند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی، اینک در شرایطی که تهاجم فرهنگی نظام سلطه از محورهای متعدد بر ضد نظام اسلامی گسترش یافته است، با اسناد و مصوبات در حال آماده اجرا و با حمایتهای رهبر معظم انقلاب در آغاز مرحلهای دیگر قرار دارد و با استظهار به رهنمودهای روشنگرانه معظمله میتواند این مرحله را با گامهایی بلندتر آغاز کند.
جمهوری اسلامی:عزاداریها را از انحراف نجات دهید
«عزاداریها را از انحراف نجات دهید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امروز، اول محرم سال 1436 هجری قمری است و چهره شهرها و روستاهای ایران و هر جا که شیعیان زندگی میکنند سیاهپوش است و مردم به احترام شهدای کربلا و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام از دیشب به عزاداری مشغول شدهاند و در روزهای آینده این عزاداریها شدت بیشتری مییابد و در روز عاشورا به اوج میرسد.
این سنت حسنه را که حضرت امام صادق علیه السلام بنیانگذار آن هستند، پیروان اهل بیت علیهم السلام به عنوان میراثی ماندگار، نسل به نسل نگهداری کردهاند و از آن بهرهبرداریهای فراوانی در جهت زنده نگهداشتن مکتب اهل البیت به عمل آوردهاند. دهه عاشورا و نهضت کربلا یک فرصت گرانبهاست که در طول تاریخ میتوان از آن برای پیشبرد اهداف اسلامی بهره برد و آن را همچون پتکی بر فرق ظلم و فساد و انحراف و ظالمان و فاسدان و منحرفان فرود آورد. این، همان کاری است که امام خمینی در عصر ما با استفاده از فرصت عاشورا انجام داد و با به صحنه آوردن مردم ایران و ریشه کن ساختن رژیم ستم شاهی، اسلام محمدی و علوی را تفسیر کرد و به "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" عینیت بخشید.
امام خمینی، که بیش از هر کس دیگری در عصر خود با عمق نهضت عاشورا آشنا بود و با تکیه بر همین آشنائی بود که توانست مردم را به نام خدا و با شعارالله اکبر و اینکه "خون بر شمشیر پیروز است" به صحنه بیاورد و نظام جمهوری اسلامی را تأسیس نماید، همواره درباره عزاداریهای محرم و صفر سفارش میکرد عزاداری سنتی باید حفظ شود.
آن روز که امام خمینی با تأکید فراوان همراه با تکرار توصیه به حفاظت از عزاداری سنتی میکردند، هنوز انحرافاتی که امروز در عزاداریها مشاهده میشود پدید نیامده بود. با اینحال، ایشان با نگاه عمیقی که به موضوعات داشتند و آینده را همواره میدیدند، با توصیههای اکید به حفاظت از عزاداری سنتی، انحرافات را پیشبینی میکردند و راه مقابله با آنها را نیز نشان میدادند. خود امام خمینی نیز بعد از انقلاب در دهه عاشورا به اقامه عزاداری در بیت خود میپرداختند و با شور و حال وصفناپذیری که از ایشان به هنگام استماع روضه سنتی مشاهده میشد کاملاً مشخص بود که تا چه میزان برای عزاداری سنتی اهمیت قائل هستند و برای بقاء آن تلاش میکنند.
در فضای انقلابی و اسلامی جامعه ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این انتظار وجود داشت که عزاداری سنتی همانگونه که مورد نظر امام خمینی بود، پا برجا بماند و حتی قویتر و پررنگتر شود و بتواند تأثیر بیشتری در گرایش مردم به محتوای مکتب اهل البیت و اهداف امام حسین علیه السلام از نهضت عاشورا برجای بگذارد. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که عزاداری سنتی سهم مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشت و آنچه از زبان وعاظ، خطبا، مداحان و مرثیه سرایان عاشورائی در جریان عزاداریها به گوش مردم میرسید، در تهییج مردم و تشویق آنان به ادامه مبارزه علیه رژیم ستم شاهی و قدرتهای استکباری حامی آن رژیم بسیار مؤثر بود.
متأسفانه در سالهای اخیر با به صحنه آمدن مداحانی از جنس غیرسنتی و مخلوط کردن مطالب سست، انحرافی و بیمحتوا با عزاداریهای محرم و صفر، نقش مداحان سنتی هر روز کمتر شد و میراث گران بهائی که از نسلهای گذشته در اختیار ما بود به تدریج دچار غربت و عزلت گردید. این واقعیت تلخ را امروز نمیتوان پنهان کرد که نسل جدید با ذائقهای رشد کرده که با عزاداریهای سنتی بیگانه است و تحت تأثیر چیزی به نام عزاداری قرار دارد که هیچیک از ویژگیهای عزاداری سنتی را در خود ندارد. آهنگهای غربی، اشعار بیمحتوا و حتی انحرافی، تعبیرات زشت، ادا و اطوارهای سبک و دون شأن عزاداری امام معصوم و چه بسا اهانتآمیز، اکنون محتوای بسیاری از مداحیها و سینهزنیها را تشکیل میدهند. اختلاطهای خارج از چارچوبهای شرعی که زمینه را برای ارتکاب محرمات در بعضی دستههای عزاداری فراهم میسازد یکی دیگر از ابتلائاتی است که به سراغ عزاداریها آمده است. مزاحمت برای مردم به بهانه عزاداری و ایجاد مشکل برای مردمی که خود از عاشقان امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا هستند و با دیدن این صحنهها دچار تناقض و سؤال میشوند از دیگر عوارض منفی عزاداریهای جدید است.
از اینها تأسف بارتر، نفوذ عناصر منحرف و بیاعتنا به احکام شرعی و توصیههای مراجع تقلید و بزرگان دینی است که با مطالب، حرکات و روشهای زننده خود، اساس عزاداری را با خطر مواجه کردهاند. این افراد با ایجاد محافلی در کنار مساجد تلاش میکنند مساجد، که بهترین مکانها برای عزاداری و فراگیری تعالیم مکتب اهل بیت علیهم السلام هستند، را به تعطیلی بکشانند و نسل جوان را به طرف پوچی سوق دهند. با این روش، به تدریج محافل عزاداری حسینی از خطبای باسواد و علمای آشنا با مکتب اسلام و اهل بیت منزوی میشوند و افراد بیسواد یا کم سواد جای آنها را میگیرند و این مجموعه دست به دست هم میدهند تا به جای ساختن نسل جوان، افراد را تهی مغز بار بیاورند.
در سالهای اخیر، زنگ این خطر توسط مراجع تقلید نیز به صدا در آمده و از نجف تا قم همه نسبت به آنچه درحال رخ دادن است هشدار دادهاند و میدهند. با اینحال، جریان انحرافی آنقدر قوی است که تأثیر چندانی از این هشدارها دیده نمیشود و به نظر میرسد باید طرح جدیدی برای مقابله با آن و نجات عزاداریها در انداخت.
در این طرح، خطبای صاحب نظر و آگاه، اساتید دانشگاه، علمای روشن بین حوزهها، سازمان تبلیغات اسلامی و رسانهها به ویژه رسانه ملی میتوانند با هماهنگی کامل، به ایجاد جریانی در جامعه اقدام کنند که ضمن حفاظت از عزاداری سنتی و ترویج آن در چارچوب نقطه نظرهای مراجع عظام تقلید، مانع نفوذ انحرافات، خرافات و مطالب سبک و بیمحتوا به مجالس و محافل عزاداری شوند. تردید نباید کرد که رسانه ملی به همان اندازه که در ترویج عزاداریهای سنتی نقش دارد، در دامن زدن به عزاداریها، مداحیها و محافل مذهبی غیرسنتی نیز نقش دارد و اکنون نیز اگر مسئولین آن بخواهند میتواند به اصلاح وضعیت اسفبار موجود کمک کند. به همین دلیل، حضور فعال و جهتدار رسانه ملی در این طرح لازم است.
اجرائی شدن این طرح به ارادهای جمعی در سطوح مختلف نظام و حوزهها و جامعه نیاز دارد، ارادهای که با قاطعیت همراه باشد و هیچ چیز را مانع راه نداند. اجرای چنین طرحی در شرایط کنونی جامعه یک ضرورت است که باید علاوه بر قاطعیت با سرعت نیز همراه باشد بطوری که فردا برای تصمیم گیری درباره آن دیر است.
رسالت:نماد پاکی، پاکدستی و انقلابیگری
«نماد پاکی، پاکدستی و انقلابیگری»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که ر آن میخوانید؛یک سال از رحلت مردی میگذرد که امام (ره) او را با صفات "صالح"، "کارآمد"، "متدین" و "فداکار" توصیف کرده بود. یک سال از پرواز ملکوتی انسانی میگذرد که مقام معظم رهبری، او را "مبارز خستگیناپذیر"، "مجاهد صادق" و "یار وفادار و معتمد امام (ره)" میشناخت. هر کدام از این صفات و ویژگیها کافی است که فلاح و رستگاری او را در آخرت تضمین کند. مرحوم استاد حبیبالله عسکراولادی با همین صفات یک نام ماندگار در تاریخ ایران اسلامی است. او و یارانش در حزب موتلفه اسلامی صادقترین و دلسوزترین و فداکارترین یاران انقلاب، امام و رهبری معظم انقلاب اسلامی و پیشگام در همگامی و همیاری نهضت اسلامی بودند.
نظیر همین شهادت و گواهی که امام(ره) و رهبری معظم انقلاب در مورد استاد حبیبالله عسکراولادی مطرح فرمودند، مراجع عظام تقلید، علمای بزرگ حوزههای علمیه، اساتید بزرگ دانشگاهها و نخبگان جامعه در مورد او مطرح نمودند و او را به بینش درست اسلامی و انقلابی، اخلاق، ادب و آداب صحیح سیاستورزی و از همه مهمتر به پاکی، پاکدستی، زهد و تقوا میشناسند.
کمتر کسی از رجال سیاسی و مذهبی ما در قبل و بعد از انقلاب به این اوصاف توصیف شده است.
جمع بین صفات او پاکی، پاکدستی و انقلابیگری بود که در زیر به آن اشاره میکنم؛
1- نماد پاکی: عسکراولادی با اطلاعات وسیعی که از آموزههای دینی داشت جان خود را در اقیانوس معارف اسلامی شستشو داده بود. از فعل و قول او، اخلاق و احکام و معارف دینی استشمام میشد.
کسی در گفتگوهای سیاسی و اجتماعی، از او خلاف ادب و نزاکت اخلاقی سراغ ندارد. به همین دلیل او در امر به معروف و نهیاز منکر، موفق بود. مخاطب خود را تحقیر نمیکرد و هرگز زبان به اهانت نگشود. تعامل سیاسی و اجتماعی او حکایت از طهارت روحش داشت و او به طهارت روح اهتمام ویژه داشت.
دوست و دشمن نیک میدانستند که برای خدا میگوید و برای خدا میخواهد و کیسهای برای خودش ندوخته است.
این همه به خاطر مجالست او با علمای بزرگ، مراجع عالیقدر و بویژه همراهی با امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی بود.
او پاک بود و پاک زیست و پاک رفت و خار چشم دشمنان اسلام و انقلاب بود.
2- پاکدستی: با آنکه به دلیل مسئولیتهای مهمی که در قبل و بعد از انقلاب داشت، اموال بسیاری در اختیار او بود اما وقتی که از دیار فانی عزیمت کرد، به غیر از منزل مسکونی که در آن زندگی میکرد، چیزی برای ورثه باقی نگذاشت.
او برای تامین رزق خود کار را از بازار شروع کرد، اما پس از اعدام انقلابی منصور، نخستوزیر شاه خائن 14 سال گرفتار شکنجه زندانهای مخوف شاه بود وقتی بیرون آمد دیگر سراغ بازار نرفت چون نه کسبی داشت و نه مغازهای. به صورت یک انقلابی حرفهای در خدمت مردم و انقلاب و امام قرار گرفت تا تجربیات و آموزههای انقلابی خود در زندان و ایوان را در اختیار نهضت اسلامی قرار دهد.
او پس از انقلاب به خدمت محرومین در کمیته امداد شتافت. خدمات او در این نهاد انقلابی را کسی نمیتواند احصا کند. او در این راه تعطیلات نداشت، حتی روزهای جمعه، روزهای پرکاری او بود. او از غم اینکه یک هموطن او، شکم گرسنه سر بر بالین بگذارد قرار نداشت. همیشه به دوستان میفرمود در امر محرومیابی، او و این نهاد مقدس را یاری کنند. او علاوه بر کمیته امداد در چند خیریه، عنصر اصلی بود. همگان او را به پاکدستی میشناختند. با آنکه از سوی امام و رهبری مجاز به اخذ وجوهات بود اما گاهی برخی متمکنین به او مراجعه میکردند و پولهایی را در اختیار او میگذاشتند که وجوهات نبود و به او میگفتند به تشخیص خود خرج محرومین کند. در اوایل انقلاب در دولت موسوی برخی چهره او را ملکوک کردند، همانها که وقتی عسکراولادی رخ در نقاب خاک کشید متوجه شدند او در مدت خدمت به انقلاب کیسهای ندوخته بود و در نهایت زهد و سادهزیستی زندگی کرد، پشیمان شدند اما فایدهای نداشت. آنها کار خود را کرده بودند اما خدا خواست او با صفت پاکدستی در میان اخیار شناخته شود.
3- انقلابیگری: عسکراولادی یک انقلابی مومن، شجاع و بهنگام و به قول انقلابیون دست به ماشه بود. او در راه امام و انقلاب سر از پا نمیشناخت و هرجا که سخن از فداکاری و ایثار بود، دریغ نمیکرد.
دشمنشناسی او بینظیر بود. خطوط کلی کفر و نفاق و الحاد را نیک میشناخت. در 14 سال زندان و تبعید همواره با این مثلث شیطانی در نبرد بود. حریف و رقیب، او را به صدق و گفتگو میشناختند. با آنکه در خصومتورزی چیزی کم نگذاشتند اما نمیتوانستند از تور گفتگو با او فرار کنند. در هر فرصتی از گفتگو با حریف استفاده میکرد. عقلانیت، منطق توام با شفقت و مهربانی در کلام او موج میزد.
در کار انقلاب، تکرو نبود. دنبال اینکه از خود قهرمان بسازد هم نبود. به همین دلیل وقتی دید نهضت اسلامی در بیرون از زندان به او نیازمند است و در داخل زندان هم گفتگوها به بنبست رسیده است، اصلا محاسبه نکرد که اگر بیرون بیاید ممکن است تصویری از قهرمانیاش که از سال 44 در زندانهای رژیم به دست آمده بود آسیب ببیند.
اگر روشنگری و اقدام او و یارانش در بیرون از زندان در سال 56 نبود، شاید امروز شمار کسانی که در پایگاه اشرف و لیبرتی اسیر منافقین بودند چندین برابر میشد.
او و شهید لاجوردی و دیگر یاران موتلفه اسلامی اولین کسانی بودند که پدیده نفاق در انقلاب را شناسایی و با آن مقابله کردند. نفاقی که غرق در شهوت جنسی و شهوت مقام و حب جاه بودند و در این راه کمترین ارزشی برای جان حتی اعضا و هوادارانشان قائل نبودند. او معتقد بود که یک انقلابی فقط باید حسابش با خدا پاک باشد، بقیه پاکی و راستی را خداوند، خود تضمین میکند. برای همین وقتی که به تفسیر قرآن و تبیین احادیث مینشست انسان حس میکرد او با گوشت و پوست و استخوان خود ایمان به خدا و قیامت و اعتقاد به رسولالله(ص) را درک کرده است.
قالالصادق(ع) و قالالباقر(ع) در فعل و قول او ظهور داشت. هیچ ردی از ریا و فریب در کلام و حتی در نگاه او نبود و همین جاذبه انقلابیگری او را دو چندان میکرد.
او به کار جمعی اهتمام داشت و خرد جمعی را در اقدام، اصل میشمرد. حتی وقتی که به ظاهر در این اواخر گفتگوهایی را با اهل فتنه آغاز کرد تا آنها را به خیمه انقلاب و رهبری برگرداند یک اتاق فکری تشکیل داد و کلیه مکاتبات و مواضع و گفتگوها را با یک جمع مدیریت میکرد. او معتقد بود چون ما با منطق انبیا و اولیای الهی گفتگو میکنیم باید حریص در نجات دیگران باشیم.او معتقد بود برای ظهور یک انقلاب در جامعه اسلامی نیاز به انقلاب در درون داریم. ما باید انقلاب درونی انسانها را با گفتگو تسهیل کنیم، حتی اگر در کوتاهمدت به نتیجه نرسیم، در درازمدت آثار و نتایج آن را میتوان پیشبینی کرد که حتما به وقوع میپیوندند. او با همین منطق در زندان و ایوان، خیلیها را بر سر خط انقلاب آورد. او نماد یک انقلابی صادق و مجاهد مخلص بود و این تصویر را در سنگرهای گوناگونی که در انقلاب حضور داشت، به نمایش گذاشت. خدایش بیامرزد و او را با اولیای خود محشور گرداند.
قدس:رسم زندگی عاشورایی
«رسم زندگی عاشورایی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حمزه واقعی است که در آن میخوانید؛قدس:در عاشورا با دو جبهه رو به رو هستیم، در یک جبهه، حقیقت و زیبایی را با تمام جلوههای درخشانش می توان به تماشا نشست. این جبهه ترجمانی است از خیر مطلق، عظمت زیبایی، شکوه، فضیلت، فرزانگی، عزت، کرامت، شرافت، حریت، فتوت و جوانمردی.
در این جبهه، خداگرایی، تکلیف مداری و ولایتمداری در بالاترین مرتبه آن رخ نموده و جلوههای تابناک خود را به نمایش گذاشته است.
این جبهه، تجلی همه حقیقتها و زیباییهاست، به بیان دیگر، انسان معیار، حقیقت معیار و زیبایی معیار در این جبهه جلوه گر شدهاند. و رهبر و فرمانده این جبهه حضرت اباعبدا... الحسین(ع)، اصحاب، خاندان و یارانش مظهر همه این زیبایی هایند.
در سوی دیگر این جبهه که یزیدیانند، سیاهیها، پلشتیها، رذالتها، دنائتها ، قساوتها، شقاوتها با همه ابعاد تاریک و ظلمانی آن جمع شده است.
در این سوی، دین فروشی، رذالت، نفاق، حقارت، تنک مایگی و پلشتی چهره کریه و کثیف خود را نمایان ساخته است.
در جبهه یزیدیان هیچ کس بهرهای از انسانیت، جوانمردی، حریت و فضیلت نبرده است و هرچه هست سیاهی است، قدرت طلبی است، دنیا پرستی و دین فروشی است.
در این سوی، شر مطلق، چهره کریه خود را ظاهر کرده است.
... و عاشورا میدان نبرد و مصاف تاریخی این دو جبهه خیر مطلق و شر مطلق و نیز حقیقت مطلق و تباهی مطلق است.
مصاف خیر و شر، زیبایی با پلشتی، حقیقت با تباهی و... در همیشه تاریخ بوده، هست و خواهد بود، اما این مهم در عاشورا در نقطه اوج قرار گرفته است.
برای همه حقیقت خواهان، آزادگان، فرزانگان و فضیلت مداران، عاشورا «معیار» است.
عاشورا معیار در همه شؤون زندگی انسانهای الهی است و اساساً عاشورا تراز مسلمانی، شرافت و فضیلت است.
عاشورا، جاری ترین جریان تاریخ است، چراکه همه زیبایی ها و جلوههای الهی و افق های کمال در آن جاری است، از این رو هر کس بخواهد معیار، ملاک و ترازی برای زیستن، اندیشیدن و عمل کردن بیابد، باید با عاشورا و امام حسین(ع) و اصحاب الحسین خود را محک بزند.
عاشورا، میزان و ترازی است که باید حقیقت وجودیمان را با آن بسنجیم. به هر میزان که به فرهنگ و معارف عاشورایی نزدیک شویم به حقیقت و باطن دین نزدیک شده ایم و به هر میزان که از معارف عاشورایی منحرف شویم از زیبایی و حقیقت دین و اسلام و مسلمانی و رسم زندگی اسلامی و سبک زندگی اسلامی فاصله گرفته ایم.
و امروز در اولین روز محرم 1436 در آستانه عاشورایی دیگر ایستادهایم، جایی که باید با بصیرت و بینش عاشورایی، همان موضوعی که رهبر فرزانه انقلاب همواره بر آن تأکید داشته و دارند، خود را با ملاک و معیار عاشورا و عاشورائیان بسنجیم و افکار، اعمال، منش و مراممان را مرور و مورد بازخوانش قرار دهیم، خوانشی که به ما بگوید جایی که اینک ایستادهایم کجاست و جایی که باید بایستیم کجا؟ خوانشی که ملاک ها، معیارها و رسم زندگی عاشورایی را برایمان بنمایاند.
رسالت:نوبتِ شما!
«نوبتِ شما!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم مهدی رجبی است که در آن میخوانید؛درست در جریان استیضاح مرحوم کردان در صحن بهارستان، بحث مدارک تقلبی مطرح شد. موضوعی که شاید نخستین سیبلش، دومین وزیر کشور دولت نهم بود. اما سپس، دامنه آن میتوانست گسترش یابد. خوب مخالفان احمدینژاد هم میدانند که بحث مدرک تحصیلی آن مرحوم، تنها بهانهای برای تخریب چهره دولت در آخرین سال دوره چهارساله اولش بود. به هرحال انتخابات خرداد ۸۸ نزدیک بود و جریان مخالف و شکست خورده در انتخابات ۸۴، بهترین راه را تخریب دولت میدانست. آنها به هدف خود رسیده بودند.
اما باید گفت آن استیضاح، اتفاق مبارکی برای نظام اسلامی بود. متأسفانه برخوردهای مصلحتی در مواجهه با برخی بیقانونیها در نقاط مختلف رسوخ کرده و این میتوانست و میتواند یکی از بزرگترین آسیبها به پیکره نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد. پس از آن پیگیری و عدم اعتماد به وزیر کشور وقت، موضوعی مبنی بر بررسی مدارک تحصیلی همه مسئولان مطرح شد، اما عدهای که با استیضاح احمدینژاد! عیششان کامل شده بود، ناگهان نگران شدند که نکند خودشان هم در چاه خودساخته بیفتند. فضاسازیهایشان را ادامه دادند تا جلوی آن اتفاق خوب را بگیرند.
نکته جالب آنکه هیچگاه عدهای که نگران حضور یک وزیر با مدرک تقلبی بودند، نخواستند به مدارک وزرا و مسئولان قبلی در دولتهای گذشته رسیدگی شود. پرونده همانجا مختومه شد.
حالا هم همان جریان توانسته در دولت جدید رسوخ کند و باز هم برای آنکه خودشان را درست و صالح و پیشگوی موفق نشان دهند، بحث بورسیهها را مطرح کردند. آنها با اینکه میدانستند دروغ بزرگشان واقعیت ندارد، آنقدر بر آن اصرار کردند و میکنند که ذهن همه را منحرف کنند. مدام از تخلفات ۳۰۰۰ نفری میگفتند و حتی علیرغم تاکید وزیر علوم سابق بر دروغ بودن ادعاها، باز هم برای آنکه رسوایی به بار نیاید بر همان طبل دروغین مینوازند.
فرجیدانا در همان جلسه استیضاحش گفته بود: «اما نکته چالشی کار ما که در محیط مجازی منتشر شد در همان لحظه اول از جانب وزارت تکذیب شد. هیچکس حق چنین کاری را ندارد به هیچوجه ما چنین کاری را نه تجویز میکنیم و به محض اطلاع نیز تکذیب کردیم این فهرستها از دید ما مجعول و غیرقابل استناد است. حیثیت افراد برده شده برخی از آن اسامی هیچ تطبیقی با پروندهها نداشتند.»
اما به هرحال گزارشی «ما ادراک ما البورسیه» منتشر شد و مشخص شد چه کسانی طی این مدت با گفتار و ادبیات و تیترهایشان قصد تشویش اذهان مردم را داشتند.
اما ایرادی ندارد. اصلا فرض را بر این میگذاریم که نه ۳۰۰۰ نفر که مثلاً ۶۰۰۰ نفر از امکان بورسیه به شکل غیرقانونی استفاده کردهاند. در این که دولتهای نهم و دهم تخلفات و قانونگریزیهایی داشته شکی وجود ندارد. دفاع از عملکرد اشتباه هم بزرگترین اشتباه است. اما حالا که به سلامتی بحث بورسیههای دولت دهم را روی دایره ریختهایم میتوانیم یک کار درستتر و اساسیتر انجام دهیم. یک کار بنیادین. بیاییم مدارک و نحوه اعطای بورسیهها را در دولتهای سازندگی و اصلاحات هم بررسی کنیم. ببینیم چند نفر از آنها که ما لقب «دکتر» و «مهندس» را پیشوند نامشان کردهایم واقعاً دکتر و مهندس هستند. ببینیم چند نفر بدون درنظر گرفتن قانون دست مبارکشان! را در جیب بیتالمال کردهاند و برای تحصیل از امکان «بورسیه» استفاده کردهاند. ببینیم چندین سال اقامت تحصیلی بیش از زمان تحصیل به خرج دولت در کشورهای غربی را چه کسی نسخهنویسی کرده است.
به هرحال وقتی باقیماندههای جریان «دانستن حق مردم است» هنوز قلم میزنند و مینویسند، چه بهتر که دانستن را حق مردم بدانیم و بگوییم دولتهای قبلی چقدر قانونمدار بودهاند. بیایید با مردم روراست باشیم. بیایید به قول معروف کج بنشینیم و راست بگوییم، اگر واقعاً دغدغه مردم و بیتالمال و قانون را داریم.
اگر واقعا حقوق مردم را مهم میدانیم، این کار خیر را انجام دهیم و نترسیم از اینکه تخلف فلان وزیر و وکیل که در مناسبات سیاسی با ما در یک گروه یا در نزدیکی جریان ما قرار میگیرد اعلان کنیم. آقایان، این گوی و این میدان. شما که اینقدر به حقالناس و بیتالمال اصرار دارید، فقط بخشی از نامه امیرالمومنین به مالک اشتر را یکبار مرور کنید. ممنون میشویم.
وطن امروز:تمدید توافق ژنو به نفع ایران نیست
«تمدید توافق ژنو به نفع ایران نیست»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛دقیقا یک ماه دیگر تا فرارسیدن زمانی که ایران و 1+5 باید بتوانند قبل از آن یک توافق جامع هستهای را نهایی کنند، باقی مانده است. با وجود اینکه هر دو طرف میگویند زمان باقیمانده برای رسیدن به یک توافق نهایی کافی است اما زمزمههای تمدید مذاکرات از همین حالا بلند شده است. تعداد قابل توجهی از کارشناسان نزدیک به مذاکرات - که رابرت آینهورن در راس آنها قرار دارد- با اطمینان گفتهاند دو طرف در هفتههای آینده قادر به دستیابی به یک توافق نهایی نخواهند بود و در نتیجه بهتر است از همین حالا به فکر راهی برای تداوم مذاکرات پس از ضربالاجل 3 آذر باشند. یکی از مهمترین سوالاتی که اکنون باید به آن پاسخ داد این است که آیا تمدید مذاکرات هستهای در قالب یک توافق موقت جدید به نفع ایران است؟
دقت در متن مذاکرات هیچ ارزیابی قاطعی در این باره که تا روز 3 آذر توافقی حاصل خواهد شد یا نه، به دست نمیدهد. در واقع میتوان گفت حتی مذاکرهکنندگان نیز نمیدانند تا آن روز دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد. بویژه درباره ظرفیت غنیسازی که ایران میتواند در طول گام نهایی حفظ کند و درباره چگونگی و جدول زمانی لغو تحریمها، میان دو طرف شکافهای عمدهای وجود دارد.
به طور بسیار خلاصه، ایران با برچیدن هیچ بخشی از برنامه غنیسازی فعلی خود موافق نیست، چرا که در این صورت اولا این فناوری راهبردی را که تاکنون یکی از عوامل اصلی بازدارنده در مقابل تهدیدات دشمن بوده از دست خواهد داد و ثانیا پذیرفتن محرومیت طولانیمدت از زیرساخت صنعتی غنیسازی از حیث راهبردی به این معنا خواهد بود که استراتژی فشار در تغییر محاسبات ایران کارآمد است و این میتواند آمریکا را متقاعد کند که پروژه فشار را نه فقط ادامه داده بلکه به حوزههای دیگر هم سرایت دهد. به این ترتیب، ایران نه فقط غنیسازی بلکه بسیاری چیزهای دیگر را هم از دست خواهد داد. بر این اساس، موضع ایران این است که صرفا درباره جدول زمانی گذار از وضعیت فعلی به 190 هزار سو مذاکره میکند نه درباره محدودیت وضعیت برنامه فعلی غنیسازی.
درباره تحریمها وضع به مراتب بدتر است. در نوشتهای دیگر، جداگانه به این موضوع خواهیم پرداخت اما در اینجا به اشارت این مقدار میتوان گفت که آمریکاییها نه تنها قصد ندارند پس از توافق نهایی به قطعنامههای شورای امنیت دست بزنند، بلکه درباره تحریمهای یکجانبه هم قصد دارند فقط به تعلیق مصوبات کنگره از سوی رئیسجمهور بسنده کنند و برای سالها -آنطور که خودشان گفتهاند- مصوبات کنگره را برقرار نگه دارند. متقابلا ایران خواهان آن است که همه تحریمهای داخل و خارج شورای امنیت یکجا تعلیق و سپس در زمان کوتاهی لغو شود. طرفداران تمدید مذاکرات میگویند درست است که درباره این دو موضوع شکاف عمیقی میان دو طرف وجود دارد اما مسائل دیگری مانند سرنوشت فردو، تحقیق و توسعه، رآکتور اراک و میزان شفافیت و بازرسیها وجود دارد که مذاکرات درباره آنها تقریبا به نتیجه رسیده و میتوان از آنها برای تدوین یک توافق موقت جدید استفاده کرد و زمان بیشتری برای مذاکره درباره مسائل دشوارتر خرید.
چنین روایتی از مطلوبیت تمدید مذاکرات برخی نکات بسیار اساسی را نادیده میگیرد.
1- قبل از هر چیز، تمدید توافق ژنو در قالب یک توافق موقت جدید، با استراتژی آمریکا مبنی بر برچیدن تدریجی زیرساخت صنعت هستهای ایران بدون هرگونه دستکاری جدی در رژیم تحریمها کاملا منطبق است. آمریکاییها میدانند برچیدن یکباره برنامه هستهای ایران ممکن نیست بنابراین راهبردی را در پیش گرفتهاند که در طولانیمدت تاسیسات حساس هستهای ایران را تعطیل کرده و ذخیره مواد هستهای ایران را تهی کنند. تمدید توافق ژنو کاملا با این استراتژی منطبق است و هرگز به ایجاد یک تغییر اساسی در رژیم تحریمها منجر نخواهد شد.
2- اگر فرض کنیم همچنان هدف نهایی مذاکرهکنندگان ایران دستیابی به یک توافق نهایی است، پذیرش یک توافق موقت جدید که در آن بخشهای بیشتری از برنامه هستهای ایران دچار آسیب شود، قدرت چانهزنی ایران در مذاکرات دشوارتر بعدی را به نحو اساسی کاهش خواهد داد. اگر آمریکاییها، حس کنند بدون اینکه چیز زیادی روی میز گذاشته باشند در حال رسیدن به اهداف خود هستند، چه انگیزهای برای امتیازدهی خواهند داشت؟ یک توافق موقت جدید، دست ایران را در هرگونه مذاکره آتی خالی میکند و در حالی که منازعه راهبردی ایران و آمریکا ادامه خواهد داشت، موضع ایران را تضعیف خواهد کرد.
3- نکته بعدی این است که اگر واقعا قرار است آمریکا موضع خود را تعدیل کرده و یک توافق خوب با ایران را بپذیرد، زمانی بهتر از حالا وجود ندارد. اگر اکنون توافقی حاصل نشود، چه عاملی در آینده وجود دارد که باور کنیم وجود آن عامل رسیدن به یک توافق را تسهیل خواهد کرد؟ دولت آمریکا اکنون باید چند تصمیم اساسی بگیرد. چیز زیادی برای مذاکره باقی نمانده و خلاقیت برای یافتن راهحلهای فنی جدید هم نخواهد توانست بار عدم اتخاذ چنین تصمیمهایی را سبک کند. حدود 10 روز دیگر، به احتمال زیاد، جمهوریخواهان مجلس سنا را هم به دست خواهند گرفت و آن وقت، دولت اوباما فقط تا ژانویه وقت خواهد داشت که تصمیمات تمامکننده درباره مذاکرات هستهای ایران را بگیرد. اگر بناست تا ژانویه یک متن قابل امضا وجود داشته باشد، زمانی جز چند هفته باقیمانده برای توافق روی اصول وجود نخواهد داشت.
4- آقای روحانی و وزیر امور خارجهاش بارها گفتهاند حتی اگر توافقی رخ ندهد، دیوار تحریمها ترک برداشته و هرگز وضعیت سابق قابل تکرار نخواهد بود. اگر دولت به واقع به سخنی که میگوید باور دارد، نباید از شکست مذاکرات هراس داشته باشد. آمریکاییها چارهای جز تداوم مذاکرات و رسیدن به یک توافق با ایران نخواهند داشت. چه جمهوریخواهان سر کار بیایند و چه دموکراتها، در سرجمع قدرت تقابلی آمریکا با ایران - بویژه با وضعیت فعلی منطقه- افزایشی ایجاد نخواهد شد. اگر دولت به واقع خواهان رسیدن به یک توافق خوب است باید آمریکا را متقاعد کند که در وضعیت استیصال و اضطرار نیست و این با سخنرانی و موضعگیری ممکن نخواهد بود. مخالفت قاطع با تمدید مذاکرات و اصرار بر اینکه تکلیف بحث باید همین حالا روشن شود، آمریکا را از این سوءتفاهم که ایران در هر حال خواهان توافق است و هیچ توافقی را بدتر از توافق نکردن نمیداند خارج خواهد کرد. تنها آن وقت است که ممکن است مشت آمریکا واقعا باز شود.
5- عدم تمدید توافق ژنو به هیچوجه به معنای قطع یا ترک مذاکرات نیست. روشن است که در حالی که ایران به لحاظ فنی به وضعیت ماقبل ژنو بازگشته هم مذاکرات میتواند ادامه پیدا کند. اساسا قابل باور نیست که آمریکاییها تحت هیچ شرایطی میز مذاکره را ترک کنند. برای تبدیل مذاکرات فعلی به یک مذاکرات معنادار، یک شوک لازم است و مخالفت با تمدید میتواند این شوک را ایجاد کند.
جوان:فتنهگران و ضرورت دفاع از مظلومیت نظام
«فتنهگران و ضرورت دفاع از مظلومیت نظام»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛تحرک جدید سران جبهه موسوم به اصلاحات در حمایت از سران فتنه و درخواست رفع حصر آنان به دلیل خدماتی که در گذشته داشتهاند، به فاز جدید تبلیغاتی این جریان در ماههای اخیر تبدیل شده است. اگرچه برای چرایی این تحرک جدید دلایل متعددی را میتوان برشمرد، اما به دلیل اینکه این مدعیان در پوشش تحریک احساسات اجتماعی برای محصورین، واقعیات تاریخی را به هیچ میانگارند، ضروری مینماید که برای دفاع از مظلومیت «نظام» در این عرصه به نکاتی چند تأکید شود.
1- نکته اول اینکه به رغم ادعای وجود حصر برای سران فتنه، شرایطی که اکنون برای آنها مهیاست شباهتی به حصر ندارد، چرا که بهترین تیمهای پزشکی کشور در اختیار آنهاست، دیدارهای خانوادگی و دوستانه را نیز دارند و بعضاً به امکانات ورزشی و... نیز دسترسی دارند که اغلب مردم از آن محرومند، بنابراین وضعیت موجود جز اینکه هزینهای را بر نظام تحمیل میکند، صرفه دیگری ندارد و تنها به بستری جهت حفاظت از آنها تبدیل شده است تا حصر.
2- عاملان تحرک جدید برای رفع حصر بر این نکته واقفند که حصر بر اساس مصوبه شورای امنیت ملی است و رفع آن نیازمند رفع عوامل و زمینههای ایجاد این شرایط است. سران فتنه عامل اصلی هزینه عظیمی هستند که قبل و بعد از انتخابات مبتنی بر یک توهم به نام تقلب بر نظام تحمیل شد که طی آن بیش از 30 نفر شهید و کشته شدند و صدها نفر هم مجروح شدند و میلیاردها تومان خسارات مادی و مهمتر از آن خسارات عظیم معنوی بر نظام تحمیل شد که خدشه بر شعارهای اصلی نظام و هتک حرمت عاشورای حسینی تنها گوشهای از آن است. تحریم فلجکننده کنونی که بیگانگان بر نظام تحمیل کردهاند، تنها یکی از آثار آن فتنه است، آیا تلقی این همه هزینه به عنوان «اشتباه» یا «اهمال»، ظلم به نظام نیست. به نظر میآید هیچ مکافات این جهانی، هزینههای وارد شده بر نظام را جبران نمیکند.
3- سران و عوامل فتنه و حامیانشان هیچگاه نخواستند از فرصتهایی که نظام برای آنها و برای جبران اشتباهاتشان ایجاد کرد، استفاده کنند از فرصتهایی که از همان روزهای آغازین ایجاد شد؛ اعم از دیدار رهبر معظم انقلاب با میرحسین موسوی و مسئولان ستادهای انتخاباتی نامزدها، فرصت شورای نگهبان برای بازشماری آرا، خطبههای تاریخی مقام معظم رهبری در 29 خرداد ماه و حتی حماسه مردمی 9 دی سال 88 و... اما به رغم همه اینها، این بیتوجهی به رغم آن هزینههای عظیم منجر به حصر آنها نشد و حصر زمانی اتفاق افتاد که اینها تلاش کردند تا با هدایت بیگانگان و پس از تحولات مصر و... الگویی نظیر سوریه را در کشور پیاده کنند که اگر هوشیاری نظام در حصر آنها نبود، اکنون ایران شرایطی بسیار مصیبتبارتر از سوریه داشت.
4- انتخابات سال 92 مهمترین سند حقانیت نظام در انتخاب استراتژی حداقلی در مواجهه با سران فتنه و حصر آنان بود، چرا که در این انتخابات جمعیت دهها میلیونی که پای صندوقهای رأی آمدند، اعتماد و باور خود به سازوکار نظام و بیاعتنایی به توهم تقلب را اثبات کردند، چرا که اگر به آن توهم باور داشتند، دلیلی برای حضورشان در پای صندوقهای رأی نبود و جا داشت که سران و عوامل فتنه همان روز بعد از اعلام نتیجه انتخابات 92 عذر تقصیر به پیشگاه مردم ایران میآوردند و از آنها به دلیل این مصائب چهار ساله حلالیت میطلبیدند، اما جالب این است که نه تنها این نشد، بلکه حتی ادعا کردند که مردم در این انتخابات به آنها رأی دادند و باز بر طبل حمایت از سران فتنه کوبیدند و به این نیندیشیدند که این گونه رفتارها خود و حامیانشان را به یک تناقض رفتاری دچار میکند که نتیجه آن آنارشیسم سیاسی است.
5- به رغم تلاش دولتمردان برای زمینهسازی جهت رفع حصر، حرکت حسابشدهای از سوی عوامل اصلی فتنه برای تداوم آن و بهرهگیری از منافع سیاسی آن دیده میشود که در این زمینه میتوان به ماجرای مشاجره دختر موسوی با مأموران اطلاعات در سال گذشته یا نامههای نیابتی از سوی سران فتنه خطاب به مسئولان کشور اشاره کرد. در منطق جریانهایی که هیچ نقطه روشنی در کارنامه سیاسیشان در دولتهای گذشته جز دامنزدن به افراطگریها وجود ندارد، شاید این بهترین شیوه برای حفظ پایگاه اجتماعی در میان معدود حامیان تندرو و افراطی باشد که مصداق آن را میتوان نشست «امتداد اعتماد» حزب اعتماد ملی در روز عید غدیر دانست که اگر بر فرض اینکه سخنان مجری یا سخنران اصلی این همایش را عامل تحریک مدعوین گزینش شده ندانیم، نقش عوامل پنهان در دامنزدن به این تحرک جدید آشکار میشود.
6- تحرکات جدید در حمایت از سران فتنه و جریانسازیهایی که به بهانه ماجرای مشکوک اسیدپاشی در اصفهان و با هدایت ماهوارهها و شبکههای اجتماعی متصل به بیگانه آغاز شده است، نشاندهنده تلاش این جریان برای سوءاستفاده از مدارای نظام با این گونه تحرکات و بهرهگیری از آن برای تقویت ظرفیت اجتماعی برای پذیرش شروط بیگانگان در مذاکرات و نهایتاً تکرار آشوبها است که این امر البته هوشیاری بیشتر مسئولان و دستاندرکاران دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی را میطلبد، شاید در این زمینه سخنان رئیس محترم قوه قضائیه در هفته گذشته که انشاءالله تجلی عملی هم بیابد، هشداری به عوامل پیدا و پنهان این سناریوها باشد. ایشان در جلسه روز چهارشنبه مسئولان قضایی تأکید کردند که: «دستگاه قضایی ایستادگی در برابر فتنهها را در دستور کار خود قرار داده است و در این راه از هیچ ملامتی خوفی ندارد. فتنهگرانی که میخواهند قد علم کنند، بدانند که نخواهیم گذاشت دوباره سر برآورند و فتنهگری کنند.»
حمایت:شیخ نمر و آینده دیپلماسی عربستان
«شیخ نمر و آینده دیپلماسی عربستان»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم سعدالله زارعی است که ر آن میخوانید؛خبر بازداشت و صدور حکم اعدام روحانی مبارز وگرانقدر، آیت الله شیخ نمر همچنان با بازتاب های ویژه ای در جهان اسلام روبهروست. در برخی از کشورها همچون مسلمانان ایالت میشیگان آمریکا، آلمان، هند، پاکستان و یمن در برابر این حکم تظاهراتی را برپا کرده و یک صدا خواستار لغو حکم صادره شدند.علاوه بر این، برخی از چهرههای سیاسی و اجتماعی نیز با این بازداشت مخالفت کرده و نارضایتی خود را اعلام کردند.
مخالفین بر این باورند که اعتراض این شخصیت روحانی و فرهیخته یک اعتراض مدنی و ایستادگی در برابر ظلم و بی عدالتی بوده و یک اتفاق بین المللی است. همچنین، قرار است فؤاد معصوم، رئیس جمهور عراق، سفری به عربستان داشته باشد تا برای جلوگیری از اعدام شیخ نمر میانجیگیری کند. علاوه براین، چهره های سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی ایران نیز در در برابر این خبر ساکت نبوده و صدای مخالفت خود را به گوش مقامات عربستان رساندند، زیرا ایران همواره مدافع آزادی بوده و از هر شخصیتی که در مقابل بیعدالتی بایستد حمایت میکند. اعتراض شیخ نمر نیز یک اعتراض مدنی بوده و این شخص فرهیخته سالها با زبانی صریح سیاست آل سعود را مورد سئوال و انتقاد قرار داده است.
از این رو، جمهوری اسلامی ایران نیز از اعتراضات مدنی و به حق این روحانی حمایت کرده و به دستگیری و حکم اعدام وی واکنش نشان داده است. حتی اگر شیخ نمر یک فرد سنی بود بازهم مورد حمایت جمهوری اسلامی قرار میگرفت و صرف شیعی بودن وی نبود که مقامات و مسلمانان ایران خواستار تجدیدنظر در حکم وی شدند. پیش از این نیز، جمهوری اسلامی حمایت خود را از آزادی خواهان و معترضان مدنی نشان داده است؛ حمایت ایران از بابی ساندز، یکی از سرسختترین مبارزان سیاسی در بریتانیا و وجود خیابانی به این نام در ایران مصداق خوبی بر این ادعاست.
باوجود خیز اعتراضات به حکم اعدام شیخ نمر و به رغم تلاشهای چهرههای سیاسی و اعتراضات مردمی، به نظر میرسد دولت عربستان همچنان بر سرجای خود ایستاده و برای آزادی این روحانی اقدامی نمیکند؛ حتی عبدالله العسکر، عضو کمیته خارجی مجلس شورای عربستان (مجلس مشورتی)، در پیامی توهین آمیز از ابراهیم الجعفری، وزیر خارجه عراق، خواست تا در این باره دخالت نکرده و وی را به طایفهای بودن متهم کرد. کلیه این موارد نشان میدهد که تا چه اندازه آل سعود نگران اعتراضات مدنی این روحانی شده و همچنان بر موضع خود مبنی بر اعدام وی ایستاده است.نکته مهم دیگر در این باره این است که اگرچه ممکن است اعدام شیخ نمر، عربستان را با مشکلاتی در منطقه رو به رو سازد، اما نباید از نظر دور داشت که اعدام آیت الله شیخ نمر و یا بی توجهی و توهین به مقامات عراقی تأثیر چندانی بر روابط عربستان با سایر کشورها نخواهد گذاشت، چراکه اساسا عربستان با ایران و عراق روابط جدی ندارد.
به بیان بهتر، روابط ریاض با تهران همواره محدود بوده و سطح روابط ریاض و بغداد به حدی پایین است که سفارتخانه ای هم در عراق برای عربستان وجود ندارد. لذا، به نظر میرسد عربستان چندان نگران تیرگی بیشتر روابط کشورش با دولتهای همسایه نخواهد بود، هرچند نباید از شدت اختلافات و عمیق شدن مشکلات ناشی از اجرای این حکم غفلت کرد. می توان به جرات بیان کرد در صورتی که حکم آیت الله نمر اجرایی شود عربستان دیگر نمی تواند تا مدت های زیادی به فکر افزایش روابط و تاثیر گذاری خود با کشورهای شیعه منطقه باشد.و بالاخره اینکه صدور حکم اعدام شیخ نمر تکلیف و رسالتی را بر عهده تمام نخبگان و اندیشمندان و صاحبنظران جهان اسلام میگذارد که در اقدامی واحد و موضعی یکپارچه علیه اقدامات اینچنینی آلسعود اعتراض نمایند و مانع اجرای چنین احکام ظالمانهای شوند.
آفرینش:بمب ساعتی داعش برای تغییر خاورمیانه
«بمب ساعتی داعش برای تغییر خاورمیانه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛تغییر بافت سیاسی و تحول در دولتهای منطقه خاورمیانه از اهداف همیشگی جهان غرب بوده است. باتوجه به کثرت مسلمانان در این منطقه، از دیر باز تلاشهای بسیاری جهت تبدیل دولتهای اسلامی به کشورهای حامی غرب انجام شده و در صورت مخالفت دولتها، طرحهای بلندمدت و کوتاه مدتی جهت سرنگونی و تغییر آنها مدنظر بود است. این مهم هیچگاه از طریق دخالت نیروهای خارجی محقق نشده و یا به سرانجام نرسیده است. اما امروز این امر به دست و سلاح خود مسلمانان درحال رخ دادن است!. امروز شاهد تغییر مرزهای جغرافیایی با تشکیل حکومتهای جدید التاسیس از سوی گروهها و جبهههای به اصطلاح اسلامی هستیم. در هر گوشهای از سوریه مدعیان برای خود حکومتی تشکیل دادهاند و خود را زعیم مسلمانان میدانند!.
درعراق نیز با به دست آوردن ثروت و تسلیحات عظیم پایههای ساختار به اصطلاح حکومتی خود را تقویت کردند و با مرزبندیهای جدید خود نقشه جغرافیایی منطقه را تغییر داده اند. امروز داعش و دیگرگروههای افراطی که داعیه حکومت و خلافت اسلامی دارند، حقیقتا یک بمب ساعتی واقعی در دل خاور میانه بشمار میآیند که قدرت ویرانگر آن عموما درک نمی شود!. قدرت تخریبی داعش نه در سربریدن ها، کشتار، تصرف شهرها و روستاها و عدالت خشونتی است که از آن صحبت می کنند. بلکه قدرت داعش فراتر از جذب فزاینده جوانان مسلمان، زاغههای بزرگ مهمات، و میلیاردها دلاری است که در اختیار دارد. قدرت تخریبی داعش به شکل بالقوه در جایی دیگرنمود پیدا می کند؛ یعنی در فروپاشی حکومتهایی که به عنوان سنگ بنای خاورمیانه جدید محسوب میشوند.
سوریه و عراق تنها به عنوان بستری جهت اصلاح خاورمیانه تلقی میشوند و باید منتظر تاثیرات داعش برحکومتهای آل سعود، مصر، لیبی، اردن، یمن و دیگر مسلمانان از شمال آفریقا تا خلیج فارس بود. ایجاد ناامنی در منطقه و هزینه تراشی برای مسلمانان اعم از مخالفان و موافقان غربی، بهترین راهکاری است که هم بنیه مالی کشورهای منطقه را تضعیف خواهد کرد و هم به دست خودشان جام شوکران را سرمیکشند. باید درک کنیم که در وضعیت کنونی حقیقتا چرا غرب کاری جز نشستن و تماشاگر بودن و تشکیل ائتلافی نه چندان جدی از خود بروز نمیدهد.
امروز همزمان با انتشار فیلمهای خشونت آمیز، صفحات اینترنتی داعش نیز، با بزرگنمایی ائتلاف ضد داعش و تاکید روی چهل کشور، ادعا می کنند که خلافت نوپای اسلامی در مقابل تمام دنیا ایستاده و ارتش های چهل کشور جهان، در مقابل آنها ناکام بوده اند!. این در حالی است که عدد 40 کشور تنها یک امر تبلیغاتی است و اکثر اعضا نیز، فقط آماده اند که در حد پرداخت پول یا کمک های امدادی، در جنگ با داعش سهیم باشند. داعشیها نیز، از این واقعیات باخبرند که عرب ها حال جنگیدن ندارند و ترجیح می دهند پولش را بدهند و غربیها نیز با داشتن یک اتاق فکرقوی و طرحهای استراتژیک خود، ارسال غذا و دارو برای آواره ها و نهایتا، اسلحه و مهمات برای ارتش عراق را بیشتر از اعزام سرباز و برخوردی جدی دوست دارند!. باید تامل و تعمق کنیم که چگونه یک گرایش خشنی همچون داعش توانسته تا این حد برای افراط گرایان جذاب باشد که حاضرند زندگی با تابعیتهای اروپایی خود را رها کنند و درسخت ترین شرایط جنگی جان خود را به خطر بیاندازند. حال تصور کنید این جذابیت برای جوانان مسلمانی که دردام انتقام جوییهای مذهبی و فرقهای قرار میگیرند تا چه میزان خواهد بود( شیرینی دستمزدهای دلاری را نیز به آن اضافه کنید!).
داعش، با اتخاذ ادبیات افراطی خود و بهره گیری از عنصر تفرقه میان فرق اسلامی، عامدانه در حال فعال کردن چاشنی بمبی بزرگ در منطقه است؛ بمبی که احتمال انفجارش واقعی است، و اگر منفجر شود موجب دگرگونی قطعی خاورمیانه می شود. اما آنچه غیرقابل پیش بینی است آینده این گروهها با گرایشاتی همچون داعش می باشد. زمانی در افغانستان گروههای مذهبی همچون طالبان از سوی غرب در مقابل شوروی مورد حمایت بودند، اما آینده آنها آنطور که تصور میشد شکل نگرفت و بعدها برعلیه خواستههای غرب عمل کردند و به محور تروریست در جهان تبدیل شدند. اما خطر داعش به مراتب از طالبان و القاعده بیشتر است، چرا که آنها با راه اندازی یک جنگ داخلی درمیان مسلمانان درحال ایجاد تحولات جدی در عرصه سیاسی خاورمیانه هستند. این طرح ریزی و گسترش آتش فتنه درمیان مسلمانان بسیار پیچیده است، اما باید در انتظار وقایعی بزرگتر از تحولات سوریه و عراق، در منطقه باشیم...
آرمان:وحدت دستخوش فضای نامناسب
«وحدت دستخوش فضای نامناسب»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمدرضا تابش است که در آن میخوانید؛هر حزب و گروه سیاسی برای آنکه دوام و بقا داشته باشد، لازم است تا در میدان رقابت از ظرفیتها و پتانسیلهای موجود استفاده نماید و آنها را به رخ رقیب بکشد و در نهایت اقبال عموم را نسبت به خود جلب کند. در این راستا باید گفت عرصه انتخابات اصلیترین میدان رقابت میان احزاب سیاسی است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 حال انتخابات مجلس شورای اسلامی است که گروهها را به کارزار دعوت مینماید. در این میان بدیهی است که جناحین اصولگرا و اصلاحطلب هر دو برای رسیدن به هدف خود که کسب اکثریت کرسیهای مجلس است تلاش کرده و طبیعی است برنامههایی را برای رسیدن به آن تدوین کنند. امروز بیش از هر زمان دیگری ندای وحدت از سوی گروهها بلند میشود؛ وحدتی که میتواند بسیار مفید و کارساز باشد.
اصلاح طلبان نیز مانند هر گروه سیاسی که همواره در صحنه با فراز و نشیبهایی حضور داشته و دارند در این زمینه گام برداشتهاند اما مسئله اساسی که در این زمینه بسیار مطرح است اینکه تا چه حد بستر و زمینه برای رسیدن به وحدت فراهم است؟! به عبارت مشخصتر باید اشاره داشت گروههای رقیب به جای آنکه وارد یک فضای سالم رقابتی شوند بیشتر سعی در برهم زدن قواعد بازی دارند به صورتی که حق حضور از یک گروه سلب و تنها یک گروه قدرت مانور داشته باشد بنابراین به نظر میرسد برای رسیدن به یک وحدت ابتدا باید زمینه آن فراهم باشد تا بتوان در راستای آن اقدامات لازم انجام شود یعنی بتوانند جلسات خود را برای هماندیشی برگزار نمایند و در این جلسات چند و چون فعالیتهای آینده را بررسی نمایند که متاسفانه هنوز این زمینه برای اصلاحطلبان فراهم نشده است.
در این رابطه لازم است به همایشی که چندی پیش حزب اعتماد ملی برگزار کرد اشاره شود که همین مسئله دستاویزی برای هجمه به اصلاح طلبان قرار گرفت و در حقیقت این مسئله یک مثال عینی است برای آنکه تائید میکند حتی در صورت داشتن وحدت اگر زمینه ظهور و بروز فعالیتها نباشد تلاشها راه به جایی نخواهد برد. در واقع حزب اعتماد ملی با داشتن مجوز قانونی اقدام به برگزاری همایش کرد.
حال سوال اینجاست آیا افرادی که امروز در مجلس اینچنین احزاب اصلاح طلب را محکوم میکنند خود را مرجع قانونی میدانند؟! بر این اساس باید گفت مادامی که اصلاحطلبان با وجود داشتن مجوز قانونی اینچنین مورد هجمه قرار میگیرند چگونه میتوان انتظار داشت در راستای وحدت گام برداشته شود و در این برهه انتظار میرود دولت اقدامات لازم را به منظور ایجاد فضایی که در آن همه گروهها امکان فعالیت داشته باشند فراهم کند.
شرق:ظرفیت هاشمی و موضوع عربستان
«ظرفیت هاشمی و موضوع عربستان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛
از زمانی که حکم اعدام «شیخ نمر» رهبر شیعیان عربستان توسط مقامات آن کشور صادر شده، در مخالفت با این حکم، اظهارنظرهای مختلفی در ایران بیان شده است. از جمله آخرین اظهارنظرها در این خصوص، نگارش نامه آقای هاشمیرفسنجانی به پادشاه عربستان است برای نوعی وساطت؛ با این تفاوت که رویکرد و نحوه ورود آقای هاشمی در این خصوص با دیگران متفاوت است. پیش از پرداختن به نحوه ورود آقای هاشمی به موضوع و اینکه چرا رویکرد ایشان از دیگران متفاوت است، بگذارید اندکی راجع به اصل موضوع بگویم. بدون ورود به کموکیف اتهامات «شیخ نمر»
و اینکه مقامات عربستان، او را به واسطه کدامین اقدام مجرمانه محکوم به اعدام کردهاند؛ واقعیت آن است که حکم این رهبر روحانی بیش از آنکه به واسطه اقدامات مشارالیه و آنچه انجام داده، صادر شده باشد، به واسطه افکار و عقاید او و مخالفتش با حکومت عربستان صادر شده است. اگر نه، «شیخ نمر»، نه دست به اسلحه برده بوده، نه کسانی را تشویق کرده بوده که دست به اسلحه ببرند، نه پیروانش را ترغیب کرده که مبارزه مسلحانه کنند و نه هیچ اقدام عملی دیگری از جانب ایشان و طرفدارانش صورت گرفته است. آنچه اتفاق افتاده، تظاهرات و اعتراضات خیابانی بوده است. بنابراین، اگر گفته شود «شیخ نمر»، تاوان اعتقادات دینی و سیاسی خود را میدهد، سخنی به گزاف نرفته است. از این بابت، شفاعت و مداخله دیگران در حقیقت مبنایی انساندوستانه پیدا میکند و نه دخالت در امور داخلی کشور عربستان. اما برویم بر سر موضوع پیام رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و تفاوت آن با موضعگیری دیگران. گفتیم بسیاری از چهرههای دیگر هم درخصوص صدور این حکم و در اعتراض به آن مطالبی را گفتهاند که شاید با عرف و شیوه دیپلماتیک، فاصله داشته باشد.
در عین حال، به دلیل شفاهیبودن، اثر چندانی بر شرایط اتهام «شیخ نمر» نخواهد داشت و لحن برخی از آنها نیز، در شرایط فعلی منطقه و جهان اسلام و با درنظرگرفتن اهمیت وحدت میان مسلمین، لحن سازنده نبوده و نیست. اما مشی و تجربه بالا و شم سیاسی و دیپلماتیک هاشمی به نگارش نامهای منجر شده است که در نهایت احترام و ادب نسبت به مقامات سعودی، نکاتی را متذکر شده است. ایشان به جای ورود به موضوعات حاشیهبرانگیز و محل اختلاف دو کشور، از پادشاه سعودی محترمانه درخواست کرده که «شیخ نمر» را اعدام نکنند تا کاهش تنشهای میان مسلمانان در منطقه و خنثیکردن تبلیغات اختلاف شیعه و سنی را در پی داشته باشد. حاجت به گفتن نیست اگر ما بهراستی به دنبال جلوگیری از اعدام این روحانی مبارز هستیم، نیاز به لحنی مودبانه است که در عین صراحت، توهینی خطاب به فرد یا افرادی در هیات حاکمه عربستانسعودی در آن صورت نگرفته باشد.
میماند نکته آخر که حتما نیازمند توجه است. شاید اگر خیلی از ما یا افراد و اشخاص دیگری بودند و با آنان ظرف هشتسال دولت قبل، برخوردی که با آقای هاشمی شده بود صورت میگرفت، بر خود وظیفه و تکلیفی نمیدیدند که همچنان در امور مهمی که به سرنوشت کشور پیوند میخورد مداخله کنند. نفس مداخله آقای هاشمی و تلاش ایشان برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام «شیخ نمر»، با استفاده از ظرفیت و نفوذی که بر مقامات سعودی دارند، حکایت از آن میکند که ایشان مسایل شخصی را همواره فدای مصالح و منافع بزرگ ملی و جهان اسلام میکنند. این درسآموزی یک سیاستمدار موقعیتشناس است.
ابتکار: تخلف کمتر از 3هزارتا صرف نمیکند!
«تخلف کمتر از 3هزارتا صرف نمیکند!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛واکنش برخی از رسانه ها به گزارشِ نتیجه بررسی بورسیه های غیر قانونی عجیب به نظر میرسد. واکنشی که به صورت همزمان و حساب شده ابراز شده تا همچنان پوششی بر رانت خواری های چند سال گذشته باشد. در حالی که مسئولان وزارت علوم نتیجه بررسی های خود درباره ماجرای جنجالی بورسیه های غیر قانونی مسئولان وزارت علومِ دولت سابق را منتشر کردند، واکنش حساب شده - اگر نگوییم زنجیره ای- برخی از رسانه ها را به دنبال داشت. نتیجه این بررسی در یک نگاه کلی موارد زیر را به دنبال داشت:
1- لغو بورسیه 840 نفر 2- قطع تحصیل 36 نفر 3- 1241 نفر باید تا 15 بهمن اعلام نیاز از دانشگاه ها را اخذ کنند. ( کاری که باید قبلاً میکردند.) و در غیر این صورت وضعیت بورس آنها به تحصیل با هزینه شخصی تبدیل خواهد شد. 4- 488 نفر از افراد بورسیه شده در وضعیت استخدامی "پیمانی" بوده و شرایط لازم برای بورسیه شدن را نداشتند، و هیئت امنای دانشگاه ها باید درموردِ آنها تصمیم بگیرند.
اگر چه میتوان در گزارش مسئولان وزارت علوم درباره بورسیه ها آمارهای دیگری از عملکرد غیرقانونی به دست آورد، اما تا همین جا برای پاسخ به واکنش های عجیب برخی رسانه های مدعی اصولگرایی کافی است. این رسانه ها روز گذشته وانمود کردند که گویی هیچ اتفاق غیرقانونی رخ نداده است. آنها با انتشارِ اخبار، گزارش، تحلیل و مصاحبه با مسئولانِ سابقِ وزارت علوم به گونه ای برخورد کرده اند که گویی به یک "فتح الفتوح" دست یافته اند و انگار ادعاهای مسئولان دولت کنونی در زمینه بورسیه های غیرقانونی از بیخ دروغ بوده است.
این در حالی است که توجه به آمارهای ارائه شده در گزارش وزارت علوم به خوبی این موضوع را نشان میدهد که همچنان آمار تخلف گسترده در این باره بالاست، اگرچه ممکن است به اندازه عددی که پیش از این اعلام شده بود (بیش از 3700 نفر) نباشد؛ اما گویی همین موضوع میتواند سندی باشد برای تبرئه مسئولین خطاکار دولت سابق.
این رسانه ها در اقدامی هماهنگ همه این گزارش را رها کرده و تنها به قطع روند تحصیلی 36 نفر (مندرج در گزارش ) استناد کرده اند، تا بگویند از آمار اعلام شده قبلی تنها "یک درصد" آن درست بود. در حالی که با یک نگاه حداقل میتوان متوجه لغو بورسیه 840 نفر دیگر نیز شد.
840 فرصت بزرگ علمی که میتوانست در سالهای گذشته در اختیار جوانان مستعد کشور قرار گیرد و آنان را به جایگاه واقعی شان برساند. این رسانه ها نمیتوانند( یا نمیخواهند) بپذیرند که هم اکنون 840 جوان ایرانی از این فرصت بی نظیر محروم شده اند و گروهی، که هم اکنون بررسی های وزارت علوم نشان میدهد شرایط لازم برای اخذ مجوز بورسیه را نداشته اند، جای آن ها را گرفته اند. گروهی که تنها به خاطرِ برخی وابستگی های سیاسی، محفلی و خانوادگی این جایگاه را غصب کردند و اکنون نیز پس از مشخص شدن وضعیت غیر قانونی شان باید آن را رها کنند.
این رسانه ها روز گذشته به گونه ای عمل کردند که گویی تخفیف آمار 3700 نفری اولیه تخلفات به نزدیک به هزار نفر، اصل موضوع سوء استفاده از مسئولیت و هدر رفتن فرصت های کشور را از میان میبرد و وصورت مساله را پاک میکند. این در حالی است که اگر این رسانه ها از دایره تنگ وابستگی های جناحی و محفلی بیرون میآمدند و از منظری به نام " منافع ملی" نگاه میکردند، خود باید همان حداقل 36 نفر را علم میکردند و بر سر مسئولان قانون شکن آوار میکردند. اما چه میتوان گفت که گاهی وابستگی های سیاسی آن قدر برجسته میشود و اولویت مییابد که منافع ملی کشور و مهم تر از آن، قانون و شرع و اخلاق را میپوشاند.
این رسانه ها و برخی از سیاسیونِ همفکر آنها به گونه ای با این موضوع برخورد کرده اند که گویی تخلفات باید به یک حد نصاب 3000 تایی برسد تا در افکار عمومی قابل طرح باشد. تازه آن زمان باید میزان نزدیکی و دوری متخلفان نیز منظور شود، تا نکند خدای نکرده انتقاد از متخلفان به تقویت جریان رقیب منجر شود.
به نظر میرسد برای یک رسانه که در این جغرافیای زخم خورده فعالیت میکند و احتمالاً از منابع مردم همین سرزمین نیز ارتزاق میکند، تنها و تنها یک تخلف اثبات شده در این زمینه میتواند موضوع خوبی برای افشاگری و بازخواستِ مسئولین متخلف باشد.
***
گویی اتفاقات 8 سال گذشته در ایران حد نصابی برای تخلف تعریف کرده است به میزان 3000 تا و کمتر از آن برای برخی از سیاسیون و رسانه ها صرف نمیکند.
دنیای اقتصاد:رفتار پرریسک مدیران بانکها را چگونه مهار کنیم؟
«رفتار پرریسک مدیران بانکها را چگونه مهار کنیم؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدرضا فرحی است که در آن میخوانید؛این روزها یکی از بحثهای داغ در محافل اقتصادی کشور، نحوه مواجهه دولت با بنگاهداری بانکها و ورود آنها به انجام فعالیتهایی است که معمولا در سلسله ماموریتهای یک بانک نمیگنجد. آقای دکتر طیبنیا، وزیر محترم اقتصاد، چندی پیش بیان کرد: «مادامی که بانکها از عملیات اصلی خود سودآور نشوند، نباید انتظار داشت از بنگاهداری خارج شوند یا در عملیات خود پایداری داشته باشند.» اگرچه این نکته در جای خود درست است، با این وجود باید مراقب بود که مساله را صرفا به عدم سودآوری بانکها از انجام فعالیتهای اصلی خود فرو نکاهید. یکی از مهمترین چالشهای سیاستگذاران اقتصادی در همه جای دنیا نحوه مواجهه با کژمنشی(Moral Hazard) بانکها و تمایل مدیران آن به اتخاذ تصمیماتی است که لزوما با منافع جامعه یا حتی سهامداران بانک در یک راستا نیستند.
تا جایی که بسیاری از اقتصاددانان، همافزایی متوالی تصمیمهای پرمخاطره از سوی مدیران بانکی را یکی از عوامل مهم در بحران مالی اخیر آمریکا و اروپا میدانند. در واقع عدم انطباق منافع کوتاهمدتی که مدنظر مدیران بانکی است و منافعی که در درازمدت بانک را به فعالیت سالم و روان سوق میدهد و از گرفتارشدن در دام حبابهای سرمایهگذاری و افتادن به ورطه ورشکستگی میرهاند، باعث میشود که حتی اگر خواسته آقای طیبنیا مبنی بر سوددهی فعالیت اصلی بانکها محقق شود، باز هم تضمینی در کار نباشد که آنها از فعالیتهای حاشیهای دست بردارند.
برای درک بهتر موضوع شاید این مثال بد نباشد: در بانکهای اروپا و آمریکای شمالی، مرسوم بوده و هست که برای جذب مدیران کارکشته و طراز اول، علاوه بر حقوق ثابت، مقدار قابل توجهی از سهام بانک را هم در پایان قرارداد کاری به وی پرداخت میکنند؛ لذا مدیر تمایل دارد آن دسته از تصمیماتی را به اجرا بگذارد که هنگامی که او بانک را ترک میکند، سهام بانک به حداکثر ارزش ممکن رسیده باشد و در نتیجه بتواند فورا سهام دریافتیاش را به حداکثر مبلغ ممکن نقد کند. پس از بحران مالی سال 2008، توجه اقتصاددانان به این معضل و نقشی که در ایجاد بحران ایفا کرده جلب شد و پژوهشگران تلاش کردند با به کارگیری ابزارهای منبعث از نظریه بازیها، مدلهای پرداخت حقوق جدیدی ارائه کنند که منافع مدیران و بانک را در هم قفل کرده و از کژمنشی مدیران جلوگیری کند.
مثلا قبل از بحران مالی، آقای هلمن و دو همکارش طی مقالهای به این نتیجه رسیده بودند که تصمیمات غلط مدیران بانکی منتهی به رشد سریع و سپس سقوط بانکها میشود؛ بنابراین پیشنهاد داده بودند که برای سرعت رشد هر بانک، سقفی تعیین شود یا آقای ادمن و همکارش لیو با ارائه یک مدل دستمزد جدید در سال 2010 پیشنهاد کردند که این کژمنشی از طریق پرداخت دیرهنگام سهام مدیران و همچنین پرداخت بخشی از این پاداش بهصورت سهام صندوق بازنشستگی بانک حل شود.
هنگامی که در مدرسه اقتصاد تولوز بودم، به لطف حضور آقای تیرول –برنده نوبل اقتصاد امسال- و نقشی که او در پررنگ شدن آموزش مدلهای نظریه بازی-محور در طرح درسی دانشکده داشت، با مبانی مدلسازی پدیدههای کلان با ابزارهای اقتصاد خرد آشنا شدم و ایده ارائه سبک جدیدی از حقوق و دستمزد به ذهنم رسید. بالاخره فرصت یافتم که آن ایده را در پایاننامه کارشناسی ارشدم در دانشگاه پومپئو فابرای بارسلونا روی کاغذ بیاورم.
در این پژوهش، من و همکارم با پیشنهاد و بسط یک مدل برخاسته از نظریه بازی که توجه مدیران به خوشنامی و اعتبارشان را دستمایه توجه قرار داده (Reputation-Based Model)، پیشنهاد میکنیم که دولت و نهادهای قانونگذار، باید برای اصلاح کژمنشی مدیران عملکرد نامطلوب آنها را در موقعیتهای شغلی قبلیشان در بانکهای دیگر در نظر گرفته و از طریق یک ضریب کاهنده، حداکثر سهام و حقوق وی در بانک جدید را محدود و منوط به عملکرد گذشته کنند و در انتهای پژوهش نشان دادهایم که تحت شرایطی خاص که تحقق آن چندان سخت نیست، به کارگیری این سیستم نوین پرداخت حقوق، ریسک اتخاذ تصمیمات پرمخاطره و سودجویانه توسط مدیران بانکی را به شدت کاهش میدهد.
این دست مثالها نشان میدهد که اولا این شرایط خاص اقتصاد در کشور ما نیست که بانکها را به انحراف از اهداف اولیه کشانده است. در واقع، مثل هر موقعیت دیگری که در آن با اطلاعات نامتقارن و ناکافی مواجهیم، نهاد بانک هم بهواسطه تضاد منافع شخصی افراد با اهداف اصلی بانک، در معرض این خطر هستند که دستمایه سودجویی و پلکان ترقی شاغلینشان شوند و در نهایت خود قربانی گردند. ثانیا اینکه میتوان با قانونگذاری هوشمند و تدوین آییننامههای شفاف و کارآمد که نتیجه محاسبات علمی و تحقیقات امپیریکال باشد، تصمیمگیران حوزه بانکی کشور را واداشت که به اختیار خود و با محاسبات عقلانی، همان تصمیماتی را اتخاذ کنند که برای کلیت اقتصاد و پیشرفت کشور مناسب است.
میراث جدیدی که آقای تیرول و امثال او در حوزه سازمانده صنعتی از خود به جا گذاشتهاند، منجر به رویکرد جدیدی از سوی رگولاتوریها شده که در آن، به جای همه را با یک چوب راندن و وضع قوانین غیرمنعطف و همهشمول، هر نوع کژمنشی در چارچوب شرایط همان مورد، بررسی و تمهیدات تنبیه و تشویقی به نحوی اندیشیده میشود که هزینه آن کژمنشی از سود حاصل از آن فراتر رود. در نتیجه کنشگران اقتصادی با هوشمندی و بدون نیاز به فشارها و جلسات توجیه عموما بیحاصل از سوی قانونگذار، چارهای جز اصلاح کژمنشی مذکور نمییابند.
باید در توضیح سادهسازیای که در سطور پیشین صورت گرفته، اشاره کرد که ناگفته پیدا است در عمل، کنش و واکنش متقابل دولت با سایر بخشهای اقتصاد اعم از بانک و بنگاهها و ... پویاتر از توصیفی است که در بالا ارائه شد و ضروری است که چرخ تدوین قوانین اقتصادی و سپس دریافت بازخورد و اصلاح آنها دائم در حرکتی روان باشد.
با وجود این، پیام اصلی این نوشتار بر جای خود باقی است و آن اینکه بازار – و در این مثال خاص مجموعه بانکهای کشور- خود به خوبی از پس انجام محاسبات دودوتاچهارتای سود و زیان خود برمیآیند. تنها لازم است سیاستگذار و خصوصا بانک مرکزی، از قدرت بالادستی خود و توانایی منحصر بهفردش در تدوین آییننامهها و قوانین استفاده کند و به جای خط و نشان کشیدنهای بدون پشتوانه حقوقی و قانونی، هزینه زیان ناشی از فعالیت مخرب را بهگونهای بالا ببرد که کنشگرهای هدفگیری شده، خود در دوری از آن فعالیتهای مخرب از خواست دولت هم پیشی بگیرند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد