داستان رخنه به صورت متمرکز به عزاداری دهه اول محرم نمیپردازد و پررنگترین نقطه اتصال این سریال به این ایام، شغلی است که برای شخصیتها انتخاب شده است.
رخنه با لحنی ستایشآمیز، حسنهای زندگی سنتی را به تصویر میکشد. فضای کلی سریال تاکید زیادی بر زندگی سنتی دارد و میتوان چنین برداشت کرد داستان 30 سال پیش اتفاق افتاده است، نه حالا که جهان لحظه به لحظه در حال جدا شدن از گذشته و کشف شیوههای جدید زندگی است.
در این سریال همه چیز همان شکلی است که در دهه 60 بود. از جزئیاتی مثل وسایل خانه و شیشههای نوشابه قدیمی بر سر سفره گرفته تا شخصیتها و روابطی که حالا عموما به خاطرهها پیوسته است. مثلا اکنون اگر محلهای در تهران وجود داشته باشد که هنوز مردهایش در قهوهخانه جمع شده و کدخدا انتخاب کنند باید آن را جزو استثناءها گذاشت. یا مثلا مگر زورخانه و مرام مخصوص آدمهایش چقدر میان مردم عمومیت دارد که به عنوان یک ورزش عمومی این دوران به تصویر کشیده شده است؟
به نظر میرسد هدف از انتخاب این فضا این است که بیننده مجاب به بازگشت به سنتها شود. اما گاهی همین سنتهایی که در سریال نشان داده میشود، بیننده را به فکر وا میدارد که اصلا حسن این سبک از زندگی چیست و آیا سرک کشیدن در زندگی دیگران کار درستی است. هرچند بعضی از این سنتها خوب بوده و جایشان واقعا در زندگی امروز خالی است؛ مثل پادرمیانی بزرگترها در حل مسائل خانوادگی یا کمکهای دستهجمعی به کسی که مشکل مالی دارد. اما باید قبول کنیم نوع پرداخت به این موضوعات باید هوشمندانه و به گونهای باشد که مردمی که در دنیای امروزی زندگی میکنند آن را بپذیرند و به نوعی آن را با ساختاری جدید به زندگی خود وارد کنند.
آدمهای سریال رخنه ویژگیهایی دارند که با کوچکترین اشارهای برای بیننده شناخته میشوند. چون اولا سرراست و بدون لایههای روانشناختی هستند و ثانیا بارها نظیرشان را در سریالهای دیگر دیدهایم. مثلا عمو (عنایت بخشی) پیرمردی دانا و معتمد و خیرخواه با چاشنی اندکی از رفتار پدرسالارانه است. از آن مدلها که وقتی توی محله راه میرود همه به او سلام میکنند. پسر او (اشکان اشتیاق) از آن دسته جوانهایی است که میخواهد جوانی کند و برخلاف آنچه برای پدر قابل قبول است، در محیط بیرون از خانه با یک دختر هم سن و سال خودش هم رابطه دوستانه برقرار میکند. اما سریال تنبیه بزرگی برای لغزش کوچک این پسر در نظر میگیرد. از این قبیل محکومکردنها که در زندگی امروزی جایی ندارد، در سریال رخنه زیاد دیده میشود. به خاطر همین تنبیههاست که آدمهای خوب و بد سریال با خطی مشخص از هم جدا میشوند. آدمهای خوب بر زبانشان کلام نغز و حکیمانه جاری است و آدمهای بد در کلامشان هم به سوءنیتها و بددلی اذعان میکنند.
یکی از نکات مثبت سریال این است که سیر سقوط وحید که ابتدای قصه او را در شمایل مردی میبینیم که همه مردم محله قبولش دارند، غیر قابل پیشبینی است. کمتر کسی فکرش را میکند که وحید طی ده قسمت سریال چنین از عرش به فرش سقوط کند. گرچه وحید از دشمن عقدهای قدرتمندش که بدخواهی و کینهورزی از رفتارش پیداست آسیب زیادی میبیند، اما بیشتر از همه خودش است که به زندگیاش آسیب میزند. این نوع رفتار این پیام را منتقل میکند که خصم میتواند تهدیدی برای شخصیت نیکپندار و نیککردار محسوب شود، اما نمیتواند او را نابود کند.
تنها خود شخص است که خواسته یا ناخواسته، با راه دادن شر یا عمل ناثواب، زندگیاش را متلاشی میکند. با تمام این اوصاف، وحید یکی از شخصیتهایی است که پیشبینی نمیشد با این همه آدم خوب و مثبت که اطرافش هست و در زندگی اصیل سنتی ریشه دارد به دام مسائلی از قبیل اعتیاد بیفتد و زندگیاش با چنین تهدیدی روبهرو شود. داستان وحید به عنوان شخصیت اصلی، مسیری را طی میکند که با کلیشهها و حدسها مطابق نیست.
رخنه به مشکلات نسل جوان کاری ندارد، مسائل اجتماعی روز را مطرح نمیکند و حتی آدمهای داستانش را شبیه آدمهای کوچه و خیابان این روزها طراحی نمیکند. اما گذشته از اینها، حال خوبی به بیننده منتقل میکند. چرا که در ناخودآگاه بسیاری از ما، مظاهر زندگی سنتی که در این سریال بسیار زیاد است، احساس آرامش و امنیت ایجاد میکند. هر بار که این سبک از زندگی دیده میشود، بخشی از هویت تاریخی مردم کشور ما زنده میشود. حوض وسط حیاط خانه، روی زمین نشستن و به پشتی تکیه دادن، سفره پهن کردن و برای درمان بدترین بیماریها از انواع جوشاندهها استفاده کردن، همه اینها حس نوستالژیک خوبی به همراه دارد که بیننده با آنها ارتباط برقرار میکند و از تماشای آنها لذت میبرد.
شروینه شجری کهن / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد