کیهان: مذاکرات از کجا منحرف شد؟
«مذاکرات از کجا منحرف شد؟» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
مذاکره در حوزه دیپلماسی، یک تاکتیک است نه استراتژی. آمریکا در روند یکی دو سال اخیر- به ویژه از مهرماه سال گذشته- بر آن است که از تاکتیک مذاکره با ایران، نتایج استراتژیک به دست آورد. نقطه مقابل این گارد آن است که کسانی در کشور ما، نفس مذاکره را استراتژی تلقی کنند و به همین اعتبار در دستیابی به دستاوردهای تاکتیکی هم با زحمت مواجه شوند.
این دو گارد متفاوت موجب شد عایدی دو طرف در مذاکرات ژنو کاملا نامتوازن و نامتعادل باشد. آمریکا میداند که ایران بنا ندارد بمب اتمی بسازد همچنان که میداند حتی ساخت چند بمب اتمی در برابر چند ده هزار بمب اتمی موجود در غرب نیز واجد کمترین ارزش نظامی یا دفاعی نیست و از آن سو، داشتن بمب اتمی، آمریکا را از شکست در عراق و افغانستان نجات نداد.
بنابراین مهمترین ارزش مذاکرات هستهای برای آمریکا- در زمانی که بیسابقهترین ناکامیها و ضعفها را در طول 70 ساله پس از جنگ جهانی از خود به نمایش گذاشته و هژمونی ابرقدرتی او به چالش کشیده- این است که بتواند ولو به دروغ القا کند ایران به عنوان قدرتمندترین معارض کاخ سفید در غرب آسیا، از مواضع خود کوتاه آمده است.
آنها نگران الهامبخشی عملیاتی و موفق ایران در چهارگوشه غرب آسیا (خاورمیانه) هستند. آخرین نمونه این اثرگذاری در شمال، مرکز و غرب عراق و در جریان سازماندهی مقابله موفقیتآمیز با داعش (پیاده نظام جنگ نیابتی غرب در منطقه) به نمایش درآمد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب- در دیدار با وزیر امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی در سراسر جهان- «در خصوص تعامل با دنیا دو استثنا وجود دارد؛ رژیم صهیونیستی و آمریکا. نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکاییها مطلقا تاثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است... این کار [مذاکره] ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم میکند و غربیها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دوگانگی جلوه میدهند... ضرر دیگر نشست و برخاست با آمریکا، ایجاد زمینه برای طرح توقعات جدید از سوی آنهاست... تا وقتی وضع کنونی یعنی دشمنی آمریکا و اظهارات خصمانه دولت و کنگره آمریکا درباره ایران ادامه دارد تعامل با آنها نیز هیچ وجهی ندارد.»
برای جان کری که از اوکراین تا پایتختهای آمریکای لاتین و از بغداد و دمشق و بیروت تا صنعا با کمترین توفیقات سیاسی مواجه بوده و حتی شکستهای بزرگی را تجربه کرده، صرف گرفتن یک عکس با وزیر خارجه «جمهوری اسلامی» که آمریکا را به درستی شیطان بزرگ میداند، دستاورد مهمی است.
با این حال هیچ مقام رسمی آمریکا هرگز درباره این مذاکرات دوجانبه (به انضمام حضور تشریفاتی و پوششی اشتون) نگفت «به واسطه مذاکره با ایران تابو شکست.» اما وقتی در این طرف کسانی به غلط نگاه استراتژیک به تاکتیک مذاکره داشته باشند، آنگاه نتیجه همان میشود که فلان سیاستمدار 5 آذر 92 با فایننشال تایمز مصاحبه میکند و میگوید «توافق ژنو خطشکنی بود... یک قسمت خطشکنی همین جا بود چون مذاکره با آمریکا یک تابو بود و این تابو آسان نمیشکست.» برآیند دو نگاه متفاوت و متناقض همین میشود که کری و اوباما بگویند «عدم توافق بهتر از توافق بد است» (یعنی برای توافق هول نمیشویم) و در مقابل بشنوند هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست؛ حاکی از اینکه هزینه و قیمت توافق را هرچه که باشد ولو گران حساب کنند یا دبه در بیاورند یا کلاهبرداری کنند، میپذیریم.
اصلا کریدور مذاکرات در وین و ژنو و مسقط نه، معامله یک آپارتمان یا خودرو میان دو نفر آدم عوام! یکی خود را مشتاق معامله و ترجیح هر توافقی بر عدم توافق نشان دهد و دیگری با وجود اینکه به این توافق نیازمندتر است بگوید عدم توافق را بر توافق بد ترجیح میدهد. تصور میکنید کفه کدام یک سنگینی میکند؟ اگر یک طرف مذاکره سیاسی گفت که به خاطر توافق حاضر نیست کنگره را دور بزند اما از طرف مقابل شنید «حتی اگر استیضاح هم شوم، جزئیات مذاکرات را به مجلس نمیگویم»، آیا جز این میشود که طرف آمریکایی، تحولات کنگره را فاکتور کند اما این طرف دست خالی بماند؟!
وقتی سال گذشته آن چهره سیاسی، ذوقزدگی خود را برای شکستن خط و تابو در حوزه مذاکره با خبرنگار خارجی درمیان گذاشت- یعنی خود مذاکره ارزش و راهبرد شد!- چه ضرورتی داشت آمریکا و متحدانش به تعهدات صریح خود در توافق ژنو عمل کنند؟ و اگر به تعهدات یک ساله خود عمل نکردند کدام انسان دوراندیش و مصلحتنگری امروز میپذیرد که آمریکا و غرب به ما «وعده» بدهند که در ازای دریافت امتیازات نقد و ملموس هنگفت (نظیر از کار انداختن 4-5 هزار سانتریفیوژ از مجموع 9600 سانتریفیوژ، کاهش ذخایر حدود 10 هزار تنی اورانیوم 3.5 درصد یا ارسال بخشی از آن به خارج کشور، تداوم توقف فعالیت فردو و...) «به تدریج» ظرف 2 یا 7 یا 20 سال آینده یکی از 4-5 نوع تحریمها را «تعلیق» میکنند؟! معاون وزیر نفت اخیرا اعلام کرده تحریمهای پتروشیمی- که مسئله مهم ما هم نبود- برخلاف توافق ژنو تعلیق نشد. این را علاوه کنید به عدم تعلیق تحریمهای مربوط به قطعات خودرو و هواپیما حتی یک شرکت هواپیمایی در همین دوره مشمول تحریمهای جدید قرار گرفت و باز به تصریح سخنگوی دولت- 24 مهرماه در جمع خبرنگاران- «در یک سال اخیر تحریمها همچنان افزایش یافت.»
همه این واقعیتها را کنار سخنان 28 آذر سال گذشته آقای هاشمی بگذارید که گفته بود «جان کری اخیرا با وزیر خارجه ایران گفتوگو کرده و گفته که مسئله تخلف آمریکاییها [تحریم 2 شرکت جدید] را جبران میکنیم.» چند هفته بعد 18 شرکت جدید مورد تحریم قرار گرفتند! در این یک سال نه از شرکت رنو- که روزنامه اعتماد، آمدن آن را همقافیه توافق ژنو کرده بود- خبری شد و نه خط هوایی مستقیم به آمریکا که روزنامههای زنجیرهای به عنوان یک خبر مهم القا میکردند دایر گردید.
مذاکرات مسقط مثل مذاکرات وین و ژنو و نیویورک محرمانه خوانده شد و جز چند تصویر و فیلم کوتاه که نیاز آمریکا را مرتفع میکرد، هیچ خبر و گزارش معتبری منتشر نشد اما میتوان از افق ژنو، پشت درهای بسته کاخ بوستان مسقط را دید. البته که جناب دکتر ظریف و همکاران وی در جبهه دیپلماسی به اعتبار تجربه یک سال اخیر در این مسیر ورزیدهتر شدهاند و امروز معنای اظهارات 8 آذر 92 آیتالله جوادی آملی (حفظهالله تعالی) را بهتر درک میکنند مبنی بر اینکه «تجربههای تاریخی، ما را کاملا به آمریکاییها بیاعتماد کرده است. آمریکاییها خیال نکنند اگر ما با آنها مذاکره میکنیم و دست دادیم یعنی اینکه به آنها اعتماد داریم بلکه این از ادب، درایت و عقلانیت ماست که انسان مذاکره بکند، دست بدهد و بعد انگشتانش را بشمارد. حضرت امیر علیهالسلام میفرماید اگر کسی حق دیگری را به رسمیت نشناسد، این بردگی است و دین با بردگی موافق نیست.»
در عین حال یک پرسش هرگز کهنه نخواهد شد و آن اینکه این مذاکرات نسبت به چه کسانی محرمانه است و نامحرمان چه کسانی هستند؟! آیا چنین روندی برای قرار دادن جبهه خودی در مقابل عمل انجام شده است؟ وزیر خارجه شیطان بزرگ که در مذاکره حضور دارد و نامحرم تلقی نمیشود. حضور خانم اشتون نیز ظاهرا برای این است که اگر حرمتی در میان است برطرف شود! از آن سو به گزارش هاآرتص طبق معمول و اینبار از سوی جان کری گزارش مذاکرات اخیر به نتانیاهو داده شده است. با این وصف محرمانه نامیدن مذاکره کدام منظور را دنبال میکند؟ آیا قرار است سرمان- یا سر صاحبنظرانمان- را زیر برف کنیم یا عوام و خواص خود را مانند توافق بد ژنو در مقابل عمل انجام شده قرار دهیم؟! یا خدای نکرده در دام عملیات فریب آمریکاییها بیفتیم و به عملیات روانی دشمن مبنی بر «بستن ایران و آمریکا» کمک کنیم؟!
در طول 4-5 ماه اخیر کسانی مدعی شدند70، 90 یا حتی 98 درصد مسائل حل شده است. رسید به آنجا که فقط 2 درصد ماند؛ 2 درصدی که واقعا «اما» داشت و اندازه 98 درصد بقیه دارای وزن بود. هرگاه گفته شد مسئلهای حل شده، گزارشها از انعطاف طرف ایرانی و تصلب طرف آمریکایی حکایت میکرد.
نهایتا اینکه مثلا آمریکا پذیرفته باشد ایران در این مرحله مثلا 5 هزار سانتریفیوژ را از دور خارج کند یا 4 هزار سانتریفیوژ را! ولی اوراقسازی تدریجی همچنان در دستور کار است. ما متهم به تصلب بودیم اما معلوم شد متصلب واقعی طرف آمریکایی است. حالا بعد از یک سال مانده 2 مسئله و تقریبا برگشتهایم سر خانه اول- که خانه اول نیست چون امتیازات نقدی مثلا درباره ذخیره اورانیوم 20 درصد به شکل یکجانبه واگذار شده- آن دو مسئله حل نشده، حجم و ظرفیت غنی سازی و چگونگی وعده تعلیق تدریجی تحریمهاست! حکایت دانشآموزی که میگفت فقط یک تجدیدی آوردهام و آن هم معدل کل است! چرایی ماجرا را میتوان از سیاسیونی سوال کرد که با ذوقزدگی غلط و جابهجا دیدن تاکتیک و استراتژی در حوزه نرمش قهرمانانه، شکستن خط را مد نظر داشتند حال آن که با وجود همه قبحزداییها، حرمت تعامل یکسویه با شیطان بزرگ از بین نخواهد رفت چه اینکه شیطان بزرگ، آن به آن مشغول بدعهدی و خباثتهای تازه است.
نکته مهمی در این میان وجود دارد. کلمات غلطانداز که بعضا به تسامح به کار میرود نباید ما را به اشتباه بیاندازد. شاید کسانی تصور کنند که این مذاکره برای یک معامله است. اولا کسی بر سر حقوق اساسی خویش معامله نمیکند اما حتی اگر فرض بر معامله نیز باشد، آمریکاییها هرگز چنین تلقی از مذاکرات ندارند. آنها- آخرین بار اوباما- صراحتا ایران را به عنوان متهم و نه طرف معامله معرفی میکنند که یکطرفه باید اعتمادسازی کند حال آن که سازنده و کاربر اول و آخر بمب اتمی که به قتل عام چند صد هزار انسان بیگناه منجر شد، رژیم آمریکاست و در این سو ملت ایران قربانی تسلیحات کشتار جمعی اعطایی غرب به رژیم صدام بوده است.
آمریکای بیحیثیت در این مسیر دنبال چند سود استراتژیک است؛ هم اعتبار خود را بازسازی کند و هم اقتدار بیبدیل و گسترش یابنده ایران را کوچک نشان دهد و حتی اگر توانست به عزت و استقلال جمهوری اسلامی به عنوان رکن قدرت و ثبات ایران خدشه وارد کند. موضوع این نیست که توافق بهتر است یا عدم توافق بلکه باید پرسید آیا عزت و استقلال یک ملت قابل مذاکره و معامله است؟ آن هم در شرایطی که محافل آمریکایی نظیر نشریه نشنال ریویو و موسسه بروکینگز اعلام کردهاند نامه- مزورانه- اوباما درباره همکاری علیه داعش «موجب سرافکندگی اوباما و نشانه عجز و درماندگی آمریکاست»؟! آمریکا اگر کدخدا بود با تحقیر تمام از عراق تارانده نمیشد و پس از 3 سال حمایت همهجانبه از تروریستها در سوریه با سرشکستگی روبرو نمیگردید. دست امثال جان کری خونآلود است. این همان دستی است که با واسطه و بیواسطه، دست قاتلان ملتهای مظلوم منطقه در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و مصر و یمن و بحرین را به نشانه حمایت فشرده است. اگر هم بنا بر مصلحتی- یا رفتار نابهجایی- مقام مسئولی با چنین دستی مصافحه کرد، حتما باید دست خود را آب بکشد و این طهارت جز با بازگویی ادبیات انقلاب ممکن نیست؛ «آمریکا شیطان بزرگ و دشمن شماره یک ملتهاست.»
سیاست روز: سورپرایز در لحظه آخر؟!
«سورپرایز در لحظه آخر؟!» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید:
نتایج گفتوگوهای هستهای میان ایران و آمریکا آنقدر از حساسیت برخوردار است که جانکری وزیر خارجه آمریکا برای سرگرمی و تفریح و خرید سوغات برای اهل و عیال به بازار مسقط رفت!
این رفتار «کری» یا از سر بیتفاوتی و بیخیالی او است، یا از آینده و نتایج حاصل از گفتوگوهای هستهای خبر دارد و یا این که احتمالاً توافقی حاصل شده است که او اینگونه با خیال آسوده به گشت و گذار و خرید در بازارهای مسقط پایتخت عمان میپردازد.
از مقامات و سخنگویان کاخ سفید گرفته تا رسانههای آمریکایی و صهیونیستی و حتی مسئولان رژیم صهیونیستی از دو روز گفتوگوهای سهجانبه ظریف، کری و اشتون اخبار مثبتی را منتشر نمیکنند و حتی در اظهارات و تحلیلهای خود هم، خط و نشانهایی را برای ایران میکشند. مثلاً «جنساکی» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در گفتوگو با شبکه سیانان تهدید کرده است که «اظهارات علیه اسرائیل مذاکرات هستهای بین ایران و ۱+۵ را به خطر میاندازد».
گره زدن چنین موضوعی به گفتوگوهای هستهای علاوه بر این که زیادهخواهیهای تازه دیگری را از سوی آمریکا نشان میدهد، ثابت میکند آمریکایی در جریان گفتوگوهای هستهای از یک منطق و عقلانیت سیاسی و دیپلماتیک برخوردار نیستند. رژیمی که همچنان علیه مردم مظلوم فلسطین جنایت میکند، سرزمینهای آنها را اشغال کرده و در مقابل ایستادگی نیروهای مقاومت حملات خود را به خانههای مردم نوار غزه گسترش میدهد، به عنوان یک خط قرمز برای آمریکا مطرح میشود و حتی نباید اظهاراتی علیه این رژیم جنایتکار غاصب از سوی ایران مطرح شود.
اما در مقابل اگر مقامات رژیم صهیونیستی علیه ایران سخن بگویند و اظهارنظر کنند، مقامات کاخ سفید با آنها همآوازی هم خواهند کرد.
اکنون اگر در زمینه گفتوگوهای هستهای نگرانیهایی وجود داشته باشد، به خاطر این است که روند اتخاذ سیاستهای آمریکا در مذاکرات، شتاب گرفته است و این شتاب بیشتر به سود آمریکا است.
شنیده شده است که آمریکاییها، لغو نهایی تحریمها را به تعیین تکلیف برنامه موشکی ایران، اجرای طولانی مدت پروتکل الحاقی و گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر حل موضوع ابعاد احتمالی نظامی (PMD) مشروط کردهاند.
درباره برنامه موشکی ایران، روز گذشته سردار حاجیزاده فرمانده هوا فضای سپاه پاسداران پاسخ چنین زیادهخواهی را داد و قاطعانه گفت که برنامههای موشکی ایران به هیچ عنوان قابل مذاکره نیست.
پروتکل الحاقی هم باید به تصویب مجلس برسد و از حیطه اختیارات تیم مذاکرهکننده هستهای و دولت خارج است.
اکنون نیروهای مسلح کشورمان در حوزه موشکی به دستاوردهای بزرگی رسیدهاند، اگر گفتوگوی سردار حاجیزاده که در آن نکات بسیار مهم و حساسی در زمینه پیشرفتها و دستیابی ایران در حوزه موشکی بیان شده، بخوانید متوجه میشوید که سربازان دلاور کشور با چه سختی و مشقتی سالها پای کار بودند تا به این مرحله رسیدند.
اما برخی در داخل کشور تحلیلهایی ارائه میدهند که نشان میدهد که توافقات خوبی در مسقط صورت گرفته است!
اگر توافقات خوبی به دست آمده، پس این همه فضای منفی از سوی مقامات آمریکایی و رسانههای آنها نسبت به گفتوگوهای مسقط برای چیست؟
شاید ظریف و کری میخواهند همه را «سورپرایز» کنند؟!
این که گفته شود به دلیل فشارهای داخلی از بیان رسمی این توافقات خودداری میکنند، باید این پرسش مطرح شود که اگر توافقات خوبی حاصل شده است، نگرانی از فشارهای داخلی طرفین برای چیست؟
این توافقات خوب اکنون باید برای هر دو طرف به عنوان برد ـ برد مطرح شود و ساز پیروزی بنوازند نه این که از اعلام حتی کوچکترین نکته آن پرهیز کنند.
به نظر میرسد، گفتوگوهای انجام شده در مسقط حاصل درخور توجهی نداشته است. به همین خاطر بنابر گفته وزیر خارجه کشورمان باید تا هفته بعد صبر کرد.
رسالت: اصحاب فتنه در کمین آموزش و پرورش!
«اصحاب فتنه در کمین آموزش و پرورش!» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می خوانید:
برخی سردمداران و متهمان جریان فتنه، به جای توبه و بازگشت به دامان ملت و انقلاب، متاسفانه بر موضعگیری باطل خود در برابر نظام اسلامی ایستادگی میکنند و با سوءاستفاده از هر فرصتی میخواهند غرور ملت ایران را پیش پای استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، قربانی نمایند و بدین ترتیب روز به روز بر نفرت جامعه از خویش میافزایند.
اینان به تصور آنکه ملت، خیانتشان را فراموش کرده است و لذا نیازی به توبه و پذیرش خطا نیست، میکوشند با لطایف الحیل، بار دیگر به درون نظام و افکار عمومی نفوذ کنند و جایگاه از دست رفته خود را به منظور پیگیری تفکرات نشأتگرفته از خودباختگی و سرسپردگی خویش بازیابند و از جمله این لطایف الحیل و فرصتطلبیها برای اعاده حیثیت، حضور در مراسم ختم و یا صدور پیام در اینگونه مناسبتهاست که به دلیل شرایط عاطفی حاکم، معمولا مردم مصلحت نمیبینند متعرض آنان شوند.
یکی دیگر از ترفندهای اصحاب فتنه برای خودنمایی، نفوذ در میان اقشار مختلف جامعه نظیر معلمان، دانشجویان، هنرمندان، کارگران و ... و دست گذاشتن بر روی مشکلات این اقشار و ادعای پرچمداری حمایت از نیازهای صنفی آنان میباشد و در این میان جامعه فرهیخته فرهنگیان به دلیل تاثیرگذاری کیفی و گستردگی کمی و اخلاص و صداقت و صمیمیت، همواره مورد طمعورزی فرصتطلبان سیاسی بودهاند. چنانکه اخیرا نیز اصحاب فتنه تصمیم گرفتهاند از پنجره آموزش و پرورش به صحنه سیاست کشور بازگردند. از جمله نمونههای نفوذ جریان فتنه به آموزش و پرورش میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- نشریه تربیت سیاسی، وابسته به معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش پس از سالها توقف اخیرا شمارههای جدید خود را انتشار داده است و علیرغم آنکه مقام معظم رهبری در دیدار اردیبهشت ماه سال جاری به مسئولان این وزارتخانه هشدار اکید دادند که فعالیتهای حزبی و سیاسی برای آموزش و پرورش «سم» است، در نخستین شماره نشریه تربیت سیاسی، شاهد هستیم که تکیه اصلی بر دامن زدن به اختلاف دیدگاهها بین قوای سه گانه و نهادها و نمایش آنها به عنوان چالشهای سیاسی نظام است و از آن جمله مقالاتی است در ارتباط با اختلاف دیدگاه برخی دولتمردان با صداوسیما یا انتقاد به قوه قضائیه یا نقد عملکرد مجلس شورای اسلامی در زمینه استیضاح وزیر علوم و همچنین مطلبی در معرفی و تبلیغ یکی از تشکلهای جدید اصلاحطلب!
البته این نشریه در شماره دوم خود هم به بهانه بزرگداشت یاد و خاطره حضرت آیتالله مهدویکنی (ره) به پیام سیدمحمد خاتمی اشاره میکند و یا در مقالاتی دیگر نظیر «در سوگ حجتالاسلام دعاگو» یا «تحرک احزاب برای انتخابات» یا «حاشیههای یک سفر» تلاش میکند به نوعی از سردمداران فتنه نام ببرد و از آنان اعاده حیثیت نماید.
2- یکی از موسسات مشهور تجاری آموزشی که در زمینه انتشار کتابهای کمکآموزشی و کنکور فعالیت دارد و مدتهاست با هزینهای سنگین نشریهای را در تبلیغ فعالیتهای انتفاعی آموزشی خویش چاپ میکند، اخیرا با همکاری یا لااقل عدم ممانعت ارکان مدیریت وزارت آموزش و پرورش، نشریه خویش را در شمارگان دهها هزار نسخه در مدارس به طور رایگان توزیع میکند و محصول این پیوند مشترک تامین منافع اقتصادی موسسه فوقالذکر و تامین منافع سیاسی اصحاب فتنه است.
این نشریه در آخرین شماره خود و با چاپ عکس رئیس جمهور اصلاحات در روی جلد و به بهانه گفتگو با وی عنوان «نسبت آموزش و پرورش در کلام خاتمی» را برگزیده و تلاش کرده است برای وی در جامعه فرهنگیان تبلیغات کند و روشن است که با این رویکرد نه از ایشان درباره جریان فتنه و موضع وی درباره کسانی که در فتنه 88 به دستگاه باعظمت حضرت سیدالشهدا(ع) اسائه ادب روا داشتند، پرسشی کرده و نه به عملکرد دولت اصلاحات در عرصه آموزش و پرورش اشارهای شده است به امید آنکه شاید فرهنگیان فراموش کرده باشند دولت اصلاحات در پایان دوران مدیریت خویش، وزارت آموزش و پرورش را با 51 درصد کسر بودجه تحویل دولت نهم داد، چندان که بودجه مصوب سال 1384 برابر 4700 میلیارد تومان و کسر بودجه آن برابر 2500 میلیارد تومان بود.
همچنین در این گفتگو به تضعیف مراکز رفاهی، پزشکی و خدمات بیمهای معلمان در دولت اصلاحات نیز هیچ اشارهای نشده است. در زمینه مدیریتی نیز از تضعیف رو به انحلال مراکز تربیت معلم و انحلال معاونت پرورشی نیز یادی نشده است و طبعا به تشدید مشکلات معیشتی معلمان در آن دوران از طرفی و سوءاستفاده از تجمعات فرهنگیان در راستای اهداف گروهی و حزبی نظیر سخنرانی جنجالآفرین همدان یا تحریف تاریخ در کتابهای درسی و حذف نام شهید از برخی شخصیتها و یا نفوذ عوامل جاسوسی نظیر رامین جهانبگلو در سازمان دانشآموزی و موارد متعدد دیگر نیز هیچگونه اشارتی نرفته است.
3- خبرگزاری پانا وابسته به وزارت آموزش و پرورش هم که باید رهنمود رهبری را سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهد و علیالقاعده انتظار میرود بودجه آموزش و پرورش را در حوزه گسترش تعلیم و تربیت هزینه نماید، اخیرا رویکردی حزبی و گروهی در پیش گرفته و از جمله در مهرماه خبر دیدار دانشجویان اصلاحطلب با سیدمحمد خاتمی را منعکس ساخته است.
همچنین سخنرانی تشنجآفرین در مراسم بزرگداشت روز معلم در دانشگاه فرهنگیان و دفاع سخنران از سردمداران فتنه و بیمهری به امام خمینی(ره) و برخی شخصیتهای انقلاب و اخباری که درباره تحرکات حزبی نظیر تشکیل پارلمان معلمان، پارلمان دانشآموزان و امثال آن شنیده میشود، با توجه به سابقه اصلاحطلبان در آموزش و پرورش، حکایت از آن دارد که عدهای میخواهند همان تجربیات را بار دیگر تکرار کنند تا شاید با استفاده ابزاری از معلم و دانشآموز، احزاب سیاسی از نفس افتاده خویش را رونق ببخشند.
فرصتطلبان از این واقعیت غافلند یا غفلت میورزند که معلم اگر چه براساس شاکله تربیتیاش، سرشار از روحیه خوشبینی، صداقت و صمیمیت است اما دوبار از یک نقطه گزیده نخواهد شد و خاطرات تلخ دوران مدیریت اصلاحطلبان، موجب شده است که همان معدود فرهنگیان خوشبین هم اعتماد خود را به آقایان از دست بدهند و تجربه 35 سال گذشته و مقاومت معلمان در برابر تحریکات گروههای فرصتطلب و پایمردی فرهنگیان بر دفاع از منافع ملی و انقلابی ثابت کرده است که معلم فرهیخته هرگاه تصمیم به فعالیت و موضعگیری سیاسی داشته باشد با استقلال رای و نه "به فرموده مدیریت" راه خود را انتخاب خواهد کرد و در یک کلام میتوان گفت آنان که به جامعه فرهیخته معلمان به عنوان سیاهی لشکر حزب سیاسی خویش مینگرند، نه معلم را شناختهاند و نه سیاست را!
روزنامه ابتکار: سیاست، عرصه تخیلات فانتزی نیست
«سیاست، عرصه تخیلات فانتزی نیست» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مصطفی داننده است که در آن می خوانید:
«روزی مردی ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به دهی برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی میکنند چقدر فقیر هستند. آنها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: «نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟»
پسر پاسخ داد: «عالی بود پدر»
پدر پرسید: «آیا به زندگی آنها توجه کردی؟»
پسر پاسخ داد: «فکر میکنم!»
پدر پرسید: «چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟»
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: «فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان فانوسهای تزئینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود میشود اما باغ آنها بی انتهاست!»
در پایان حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر اضافه کرد: «متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعا چقدر فقیر هستیم»
ماجراهای جریانها و افراد سیاسی در ایران کما بیش شباهتی به این داستان پندآموز دارد. معمولا این جریانها پیامهای مخابره شده از سوی مردم را بد متوجه میشوند؛ یکی از نمونههای بارز آن جریانی خاص بعد از انتخابات ریاست جمهوری 92 است. با اینکه مردم به آنها « نه» گفتند بازهم دم از نمایندگی مردم میزنند و خود را وکیل ملت ایران میدانند و سخن خود را از زبان مردم میزنند. در این یادداشت کاری به این گروه ندارم بلکه میخواهم به سراغ فردی بروم که در انتخابات ریاست جمهوری 92، مردم « نه» اصلی را به او گفتند و اعلام کردند که دیگر به او و تیمش اعتماد ندارند.
محمود احمدی نژاد و جریان منتسب به او در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بازنده بزرگ بودند و مردم به کسی رای دادند که سخت مخالف سیاستهای داخلی و خارجی دولت دهم بود. رفتار محمود احمدی نژاد بعد از هشت سال و تناقضهای بی شمار او از شروع آغاز به کار در سال 84 و تا پایان دوران ریاست جمهوریاش در سال 93، باعث شد تا مردم به سراغ فردی بروند که بسیاری او را یا غار هاشمی رفسنجانی مینامند.
مردم دلزده از احمدی نژاد کاپشنپوش روزهایی ابتدایی ریاست جمهوری و احمدی نژاد کت و شلوار پوش روزهای پایانی ریاست جمهوری، دست بیعت خود را به سمت تفکری دراز کردند که احمدی نژاد آن را عامل عقب ماندگی کشور اعلام کرده بود. مردمی که روزی از تریبون سفرهای استانی میشنیدند، احمدی نژاد یعنی مردم و دگر روز شنیدند احمدی نژاد یعنی مشایی، خوب فهمیدند که به نام عدالت و مهرورزی چه کلاه گشادی برسرشان رفته است و سعی کردند در خرداد 92 این اشتباه بزرگ را جبران کنند.
حالا بیش از یک سال از آن دوران گذشته است و روحانی جای پای خود را در کشور سفت کرده است که از گوشه و کنار صدای جریان احمدینژاد به گوش میرسد که: های مردم، ما میآییم و حقتان را پس میگیریم. برای خودشان کابینه تشکیل میدهند و احمدی نژاد را رئیس جمهور دولت دوازدهم مینامند. آری، این روزها احمدی نژادیها در فکر بازگشت هستند که هیچ ایرادی نیز به آن وارد نیست، مسئلهای که در این میان قابل تامل است، این است که آنها هنوز مردم را با خود میدانند.
همان مردمی که در انتخابات شورای شهر و مجلس، به خواهر و نزدیکان احمدی نژاد رای ندادند تا آنها در هیچ مسئولیتی حضور نداشته باشند. این بار نه تهرانیها، بلکه بسیاری از مردم شهرهای بزرگ و کوچک، به احمدی نژاد نه گفتند چون پروژههای نیمه تمام استانها و شهرهای خود را دیدند.
وعدههای عمل نشده را مشاهده کردند، دیدند وقتی رئیس جمهور به وزیر در جریان یک سخنرانی عمومی میگوید: «بدهید برود، با من» فقط یک شعار بود!ًامروز احمدینژادیها مانند کودک داستان ما به جای اینکه پیام انتخابات 92 را درک کنند، برای خود فلسفههایی ساختهاند و از اسطورهشان، رئیس جمهور دوبارهای ساختهاند. مردم ایران بازگشت به گذشتهای که روزهای سختی را برایشان به ارمغان آورده را دوست ندارند و سعی میکنند به فردایی نگاه کنند که امید، تدبیر و عقلانیت حاصل میشود. آنها نمیخواهند بازهم با تصمیمات و حرکات و الفاظ نسنجیده و احساسی کشور در حلقه تحریمها و در گوشه عزلت ببیند.
در پایان بازهم باید به این معنا اشاره شود، که حضور احمدی نژاد و طیف سیاسی نزدیک به او در فضای کشور به هیچ عنوان ایرادی ندارد بلکه زمینه ساز بالنده نشدن فضای سیاسی کشور خواهد شد اما یادمان باشد که صحنه سیاسی کشور جای دیدن واقعیتهاست نه زندگی با تخیلات فانتزی!
روزنامه مردم سالاری: حمله بهترین دفاع اصولگرایان بود
«حمله بهترین دفاع اصولگرایان بود» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم انوشیروان پارسا دبیر حزب مردم سالاری شهرستان فیروزکوه است که در آن می خوانید:
دولت آقای روحانی با استفاده از اعتدال و میانه روی در برخورد با موضعگیری مخالفان اثبات کرده که به فکر تغییر و پیشرفت ایران است و در عین حال با چنین سیاستی کسب امتیاز به نفع کابینه دولت و جناح موافق با دولت را در آیندهای نه چندان دور تضمین مینماید زیرا مردم ایران بخوبی تفاوت سیاستمداری و افراط گرایی را تشخیص میدهند و برای پاسخ به چنین روزهایی در انتخابات مجلس آینده روادیدی دیگر میاندیشد که بسیار به نفع اصلاح طلبان خواهد بود.
افراطگرایی جز گرفتاری و عقب راندن وضعیت اقتصادی و سیاسی و انحراف اندیشهها را بدنبال نخواهد داشت که به تعبیری جهتگیری مجلس در برابر دولت نیز از این قبیل برخورد به نظر میرسد. شاید حضور 8 ساله اصولگرایان بدون مانع و مدعی در راس کارها باعث گردیده فکر کنند تصمیم گیرنده اصلی منافع و مصلحتهای مملکت آنها هستند و به عبارتی شاید تمایل ندارند در آینده پاسخگوی رفتار و کردار گذشته خودشان باشند بنابراین سعی میکنند هر کسی را که مانعی بر سر راه آینده خود بدانند با اسلحهای به نام ارتباط با فتنه از میان بردارند.
آنها بر این گمانند که اگر وزرای پیشنهادی مورد اعتماد دولت بر سر کار نباشند و یا اصلاح طلبان به خارج از گود رانده شوند دوباره بدون منتقد سیاسی و رقیب، درپوشی بر کردار گذشته خود مینهند.اما همگان میدانند دولت گذشته در مورد رعایت اصول سیاسی اقتصادی و مدیریتی سوابق منفی بسیاری در توشه دارد و بر هیچکس پوشیده نیست که هنوز برخی عناصر دولت گذشته در پیکره این مجلس و ارگانها وجود دارند. پس برای همین این افراد حمله را بهترین دفاع از خود میدانند.
بدیهی است که این افراد جهت افشا نشدن بسیاری از مشکلات و تصمیمات نادرست دولت پیشین دست به هر اقدامی زده اند و خواهند زد، چرا که مسبب و حامیان آن تصمیمات نادرست بوده اند و هر چه بیشتر پرده از سناریوهای غیرقانونی مسوولین قبلی برداشته شود آنها بیشتر امتیاز مردمی در انتخابات مجلس آینده را از دست خواهند داد.
به هر حال در اذهان عمومی هنوز جای سوال مانده که آیا تنها ارتباط داشتن با فتنه 88 علت استیضاح و برکناری وزیر علوم پیشین بوده است و یا صادق بودن با مردم و اعلام وضعیت بورسیههای غیرقانونی؟ آیا نباید در جلسه رای اعتماد آقای نیلی هیچ سخنی از خدمات و سوابق کاری و علمی وزیر پیشنهادی مورد بررسی قرار میگرفت؟ مطمئناً نتیجه این سیاستها مردم را هوشیارتر ساخته و هرچه بیشتر جامعه را به سمت موفقیت اصلاحطلبان سوق میدهد.
جمهوری اسلامی: افق روشن مذاکرات مسقط
«افق روشن مذاکرات مسقط» سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
پس از دو روز مذاکرات فشرده و حساس میان ظریف، اشتون و کری در روزهای دوشنبه و سهشنبه هفته جاری در مسقط که در چهار بخش و مجموعاً طی بیش از 12 ساعت برگزار شد، نهمین دور مذاکرات جامع ایران و 1+5 نیز دیروز آغاز گردید که بنظر میرسد با تمدید آن، امروز نیز عمان شاهد ادامه تلاشهای سازنده برای دستیابی به توافق جامع هستهای باشد.
در این میان پا به پای مذاکره کنندگان که در تلاشند در مهلت 12روز باقیمانده تا سوم آذر برای رسیدن به توافق، راهی جهت حل اختلافات بیابند، کارشناسان و رسانهها نیز به دقت اخبار و تحولات گفتگوهای عمان را دنبال کرده و پیشبینی میکنند به همان اندازه که مواضع تهران و مسقط به هم نزدیک بوده و در سالهای اخیر در حل و فصل برخی مسائل منطقهای و بینالمللی کارسازی داشته، بتواند مواضع طرف مقابل را با مواضع برحق جمهوری اسلامی ایران نزدیک کند و راهی را برای حل این گروه بینالمللی که غربیها در ایجاد آن نقش بزرگی داشتهاند، بیابند.
افق روشنی که اکنون در فضای حل و فصل مسأله هستهای پیدا شده، قطعاً نتیجه رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و پایمردی گروه مذاکره کننده ایرانی و ایستادگی آنها بر این رهنمودهاست. تلاشها و زحمات اعضاء گروه مذاکره کننده ایرانی و دولتمردان هر چند ستودنی است اما قطعاً آنچه این تلاشها را به ثمر رسانده مواضع روشن رهبر معظم انقلاب در مسائل هستهای بوده است.
نشست مسقط که بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران آن را برای توافق نهایی قبل از اجلاس 27 آبان در وین میدانند، از جنبههای مختلف مورد توجه قرار گرفته است.
نخست آنکه انتخاب عمان از سوی ایران به عنوان محل مذاکرات حساس هستهای نشان دهنده اعتماد جمهوری اسلامی ایران به کشورهای همسایه و عمق صداقت تهران در عرصه هستهای با همسایگان است و بطور طبیعی پاسخی است به سخن نادرست عدهای در این سالها تلاش کردهاند با القای ایران هراسی وانمود کنند برنامه هستهای کشورمان از اهداف صلح آمیز فاصله گرفته و مقاصد نظامی و تسلیحاتی را دنبال میکند.
جمهوری اسلامی ایران با انتخاب مسقط به عنوان محل برگزاری گفتگوها و اعتماد کردن به مقامات کشورهای همسایه عرب به عنوان میزبان و طرف پیگیری کننده روند مذاکرات، ثابت کرد که علیرغم توطئه رژیم صهیونیستی برای خطرناک جلوه دادن برنامه هستهای ایران و تهدیدآمیز بودن آن، در راستای منافع کشورهای عرب، حاضر است این پرونده را در معرض دید همسایگان خود به حل و فصل نهایی نزدیک کند.
ویژگی دیگر اجلاس مسقط، دستور کار اصلی آنست که تمرکز آن بر یافتن راهحل برای مسائل حل نشده شامل ظرفیت کلی غنی سازی اورانیوم در ایران، مدت زمان توافقنامه جامع و همچنین لغو کامل و همزمان تحریمهای چهارگانهای است که در سالهای اخیر از سوی شورای امنیت، اتحادیه اروپا، رئیسجمهور و کنگره آمریکا علیه کشورمان به طور ظالمانه وضع شده به ویژه آنکه مقامات آمریکایی ادعا کردهاند «علیرغم آنکه شکافهایی میان مواضع دو طرف وجود دارد ولی در پی تمدید زمان مذاکرات و طولانی کردن گفتگوها نیستند.
«دکتر محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان نیز در آستانه گفتگوهای عمان تصریح کرده بود "اگر غرب به دنبال راهحل مبتنی بر همکاری متقابل بوده و علاقمند به رسیدن به توافق باشد، امکان اینکه تا سوم آذر به تفاهم دست یابیم وجود دارد».
نکته دیگری که رسانهها و کارشناسان بر آن تاکید میگذارند، همزمانی اجلاس مسقط با نتایج انتخابات کنگره و سنا در آمریکاست که طی آن اوباما و حزب دمکرات عملاً از رقبای جمهوریخواه خود شکست خورده و برای اینکه بتوانند از روند نزولی خود در میان رأی دهندگان آمریکایی در آینده جلوگیری کنند، نیازمند دستیابی به توافق هستهای با ایران و پایان دادن به موضوع چالشبرانگیزی است که وجهه آنها را در داخل و خارج آمریکا تضعیف کرده و به سوژهای برای فشار جناح رقیب تبدیل شده است. از این رو برخی صاحبنظران عنوان کردهاند اوباما تا زمان فعالیت نمایندگان جدید کنگره و سنا که دو ماه دیگر خواهد بود، فرصت طلایی در اختیار دارد تا به توافق نهایی هستهای با ایران برسد.
کارشناسان مسائل بینالمللی معتقدند به لحاظ قرار گرفتن اوباما در شرایط و موقعیت حساس کنونی و اینکه ایران توانسته علیرغم دشواریها و تنگناهای ناشی از تحریم اقتصادی، آنرا دور زده و به موقعیت باثباتی دست یابد، عملاً اراده قویتری در مقامات کاخ سفید برای دستیابی به توافق در زمان تعیین شده - یعنی سوم آذر - بوجود آمده به همین دلیل فرضیه شکلگیری توافق در موعد مقرر اکنون معتقدان بیشتری یافته و در همین چارچوب سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است «ما از ابتدای گفتگوها با ایران، اعلام کردهایم که نتیجهگیری از این مذاکرات، کار چندان آسانی نخواهد بود، اما امروز این مذاکرات به چنان نقطه مهمی رسیده است که به اعتقاد ما، میتوان تا موعد تعیین شده، نتیجه خاصی را برای آن پیشبینی کرد».
کارشناسان از مجموعه این اظهارات و تحلیلهایی که پیرامون مذاکرات عمان ارائه میشود و با توجه به گزارشهایی هم که تاکنون مبنی برهمکاریهای سازنده ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی منتشر شده و موضع شفاف کشورمان بر پایبندی به توافقها دلالت دارد، به این نتیجه رسیدهاند که اکنون نوبت غرب و بخصوص آمریکاست که براساس اصل اقدام متقابل، حسن نیت خود را نشان دهد و بدون آنکه موضوع هستهای را به سایر مسائل مرتبط نماید، مشکلی را که خود، سالها پیش ایجاد کرده از سر راه بردارد.
دنیای اقتصاد: سازمانهای نظارتی و بهرهوری
«سازمانهای نظارتی و بهرهوری» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر علی نقی مشایخی است که در آن می خوانید:
مدیران جمهوری اسلامی ایران در سازمانهای دولتی و وابسته به دولت توسط سازمانهای مختلفی نظارت میشوند. سازمانهای بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، ذیحسابان از طرف وزارت اقتصادی و دارایی، معاون راهبردی و نظارت برنامه و بودجه برای آنهایی که بودجههای دولتی مصرف میکنند و واحدهای حراست که بخشی از وزارت اطلاعات هستند. این نظارتهای متعدد و بعضا مکرر، از یک طرف مانع شیوع فساد در سازمانها نبوده است و از طرف دیگر موجب بیتحرکی و از دست رفتن جسارت تصمیمگیری در سازمانهای دولتی شده است.
سازمان بازرسی کل کشور بر اساس قانون مصوب سال 1360 در قوهقضائیه تشکیل شد. هدف سازمان «نظارت بر حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین در دستگاههای اداری» است. نظارت و بازرسی از نظر قانون تشکیل آن «عبارت است از مجموعه فعالیتهای مستمر، منظم و هدفدار به منظور جمعآوری اطلاعات لازم درباره مراحل قبل، حین و بعد از اقدامات» دستگاههایی است که تمام یا قسمتی از سرمایه یا سهام آنان متعلق به دولت است یا دولت بهنحوی از انحاء بر آنها نظارت یا کمک میکند.
این دستگاهها شامل وزارتخانهها، شرکتهای دولتی، شهرداریها، نهادهای انقلابی، دستگاههای تابعه قوهقضائیه، دفاتر اسناد رسمی، موسسات عامالمنفعه که از دولت کمک میگیرند یا بهعبارت دیگر هر سازمانی که بهنحوی از منابع مالی دولت استفاده میکند میشود.
دیوان محاسبات که سابقه طولانی دارد بر اساس قانون اساسی مشروطیت در سال 1289 با تصویب مجلس بهوجود آمد. دیوان محاسبات فراز و نشیبهای مختلفی را طی کرد و در نهایت در بعد از انقلاب در سال 1361 از وزارت امور اقتصاد و دارایی به زیر نظر مجلس منتقل شد.
هدف دیوان محاسبات «اعمال کنترل و نظارت مستمر مالی بهمنظور پاسداری از بیتالمال» از طریق الف) کنترل عملیات و فعالیتهای کلیه وزارتخانهها، موسسات، شرکتهای دولتی و سایر دستگاههایی که بهنحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده میکنند.
ب) بررسی و حسابرسی وجوه مصرف شده و درآمدها و سایر منابع تامین اعتبار در ارتباط با سیاستهای مالی تعیین شده در بودجه مصوب.
ج) تهیه و تدوین گزارش تفریغ بودجه و ارائه آن به مجلس.
ذیحسابان از طرف وزارت امور اقتصادی و دارایی در دستگاههایی که از بودجه عمومی استفاده میکنند مستقرند تا بر مصرف بودجه مطابق قوانین و مقررات بودجه و آییننامههای مالی و معاملاتی دولت نظارت کنند. کلیه وجوه در بودجههای عمومی باید با امضای مشترک ذیحسابان و مدیران اجرایی دستگاه هزینه شود تا در چارچوب بودجه و مطابق آییننامههای مالی و معاملاتی دولت مصرف شود و خطایی صورت نگیرد.
معاونت راهبردی و نظارت ریاستجمهوری (سازمان برنامه و بودجه سابق) باید بر مصرف بودجه بر اساس طرحها و برنامههای مصوب در بودجه نظارت کنند و بودجههای مصوب را بر اساس نظارتی که انجام میدهند تخصیص دهد (یا لاحداقل قبل از انحلال سازمان برنامه و بودجه این چنین بود). به این منظور معمولا معاونت مزبور گزارشهای پیشرفت کارها را دریافت میکند و از سازمانها و طرحها بازدید به عمل میآورد.
بالاخره واحدهای حراست که در سازمانها مستقر هستند، فعالیتهای سازمان و مدیران آنها را زیرنظر دارند. در برخی از سازمانها، مسوولان حراست تا عزل و نصب مدیران و سرپرستان دخالت میکنند. در برخی دیگر از سازمانها، مسوولان حراست دخالتی در امور اجرایی نمیکنند، فقط اطلاعات امنیتی را جمعآوری و تحلیل میکنند و مدیران سازمانها و مدیران بالاتر از خود را در جریان فعالیتهای مشکوک و ضد انقلاب قرار میدهند. در برخی سازمانها نمایندگانی از نهادهای دیگر نیز وجود دارند که انتظار دارند مدیران به نظر آنها توجه کنند. بیتوجهی به نظر افراد مزبور میتواند فضای مدیریتی مدیران را همراه با تنش و مسائل حاشیهای کند.
بنابراین مدیران در سازمانهای دولتی و وابسته به دولت در جمهوری اسلامی از چندین زاویه تحتنظر هستند. بیشتر این نظارتها متوجه رعایت آییننامهها، مقررات و قوانین متعدد و بعضا متضادی است که تسلط و آگاهی کامل از آنها کاری بسیار مشکل است. در این نظارتها مدیرانی که تحرک نداشته باشند و سازمان خود را راکد نگهدارند در امانند. افرادی که در جهت هدفها و ماموریتهای سازمان خود تحرک دارند و با سلامت کامل ثمربخشند بیشتر گرفتار دستگاههای نظارتی میشوند.
مدیرانی که از حیف و میل منابع جلوگیری میکنند، ولی برای تحقق هدفهای سازمان و ماموریت خود سازمان را فعال میکنند بهناچار برخی از آییننامههایی که کار را کند یا متوقف میکند، نقض میکنند بدون آنکه خیانت و خلافی مرتکب شوند. اکثر این نوع مدیران در زمان تصدی خود با سلامت و درستکاری نتایج برجستهای برای کشور و جامعه بهدست میآورند. نمونه این سازمانها شرکت ملی صنایع پتروشیمی یا عملکرد وزارت نفت طی سالهای 1376 تا 1384 است که جهش بزرگی در توسعه میادین گازی و پتروشیمی کشور بهوجود آوردند.
اما مدیران آن دوره بیشترین رفت و آمد را به دیوان محاسبات برای توضیح اقدامات خود داشتهاند. نکته قابل توجه آن است که در کنار کشاندن مکرر مدیران فعال و کارآمد سازمانها به مراکز نظارتی، فساد نیز در دستگاهها گسترده شده است. گستردگی فساد بهموازات حضور گسترده سازمانهای نظارتی نشان از اثربخشی کم سازمانهای مزبور دارد.
بروز تخلفات و فسادهای بیسابقه در سالهای اخیر بیشتر از پیش ضعف و اثربخشی کم نظام نظارتی و دستگاههای فعال در آن را نشان میدهد. فسادهای بزرگ، کمسابقه و شرمآوری نظیر آنچه در رابطه با بابک زنجانی رخ داده یا نظام گسترده رشوهدهی و رشوهخواری که در رابطه با مهآفرید خسروی آشکار شد یا آنچه در رابطه با بیمه و سوءاقتصادهای عجیب و باورنکردنی که در آن رخ داد، یا نمونههای دیگری از این نوع نشان از عدم کارآیی نظام نظارتی دارد.
یا وقتی گزارشهای تفریغ بودجه با تاخیر زیاد به مجلس داده میشود و تخلفات کلانی در مصرف بودجه را گزارش میکند، نظیر اینکه چگونگی مصرف بخشی از درآمد نفت روشن نیست یا تخلفهای کلان از قوانین بودجه صورت گرفته، ولی عکسالعمل و اقدام اصلاحی یا قانونی لازم صورت نمیپذیرد، همه نشان از ناکارآمدی دستگاه و نظام نظارتی است. یا وقتی بیش از 10 سال از مشخص نبودن چگونگی مصرف 300 میلیارد تومان در شهرداری میگذرد، ولی جواب روشنی داده نمیشود یا اقدام مشخصی صورت نمیگیرد نشان از ناکارآمدی نظام نظارتی است.
این رخدادها نشان میدهد که دستگاههای نظارتی با شروع اینگونه تخلفات نتوانستهاند به موقع مراتب را گزارش دهند تا از آن جلوگیری شود. بعد از مدتی که ابعاد تخلفات بزرگ میشود و بهنحوی آشکار میگردد نیز حکومت به سرعت عکسالعمل نشان نمیدهد. آنگاه مردم میگویند که شاید علت عدم رسیدگی روشن و سریع آن است که تعداد زیادی با آن تخلفات آلودگی پیدا کردهاند. عدم رسیدگی سریع و عکسالعمل مناسب به این تخلفات بزرگ البته موجب توجیه تخلفات خرد و ریزی میشود که با سرعت در نظام اجرایی و قضایی کشور گسترش مییابد.
ضمن آنکه وجود دستگاههای متعدد نظارتی نتوانسته است مانع بروز و گسترش فساد شود و ضمن اینکه وجود دستگاههای موازی هزینههای اضافی به دولت تحمیل میکند، آسیب جدی این دستگاهها به نظام مدیریتی کشور آن است که جسارت تصمیمگیری و تحرک را از مدیران سلب میکند. وقتی مدیر بیتحرکی که بهرغم صرف منابع مالی کشور در سازمانش، خروجی خاصی از سازمان خود بهدست نمیدهد مورد سوال نباشد و اگر قرار باشد سازمان را فعال کند و احتمال اشتباه در رعایت نکردن برخی آییننامهها برایش بهوجود آید و آن وقت باید مرتب برای پاسخگویی به دستگاههای نظارتی رفت و آمد کند، تصمیم میگیرد که تصمیمگیری نکند و رکود را بر فعالیت ترجیح میدهد.
عدم تصمیمگیری و بیتحرکی مدیران دولتی نه تنها بهرهوری در سازمانهای دولتی را کاهش میدهد؛ بلکه بنگاههایی که کارشان با آن سازمانها ارتباط پیدا میکند نیز متوقف و کند میشوند. در نتیجه بهرهوری در کل جامعه کاهش مییابد.
اکنون که بیش از 30 سال از فعالیت دستگاههای نظارتی میگذرد باید نتیجه کار آنها و شیوههای نظارتی را مورد ارزیابی قرار داد. باید دستگاههای موازی در هم ادغام شوند. شاید دیوان محاسبات که سابقه طولانی دارد و زیر نظر قوه مقننه کار میکند باید کار بازرسی را نیز به عهده بگیرد.
اگر تخلفاتی را کشف کرد که رسیدگی به آن خارج از محدوده وظایف و صلاحیتهایش است آن را برای رسیدگی به قوهقضائیه ارجاع دهد، باید واحدهای حراست آنچنانکه در برخی سازمانها عمل میکنند، در امور مدیریت مطلقا دخالت نکنند و وظیفه اصلیشان جمعآوری و تحلیل اطلاعات امنیتی و گزارش آن به رئیس سازمان و مدیران بالاتر در شبکه اطلاعاتی کشور باشد. باید معاونت راهبردی و نظارت ریاستجمهوری (همان سازمان برنامه و بودجه) به ارزیابی جدیتر عملکرد مدیران سازمانها بپردازد تا عملکرد مدیریتی آنها در مقایسه با هدفها و برنامهها با شاخصهای مناسب مورد ارزیابی قرار گیرد و نتایج به مدیران ارشد دستگاههای دولتی و نیز ریاستجمهوری گزارش شود. تا مدیران کارآمد و فعال مورد تشویق قرار گیرند و مدیران کمتحرک و ناکارآمد تغییر کنند.
باید آییننامهها و مقررات را مورد بازنگری قرار داد و از تعداد آنها کاست و سادهسازی کرد. باید روشهای نظارتی دیوان محاسبات که بازرسی را هم به عهده میگیرد بازنگری و به روز شود تا از صرف منابع کمتر نتایج بهتری بهدست آید و از بروز فسادهای کلانی که در سالهای اخیر رخ داده است جلوگیری شود. باید با سرعت بیشتری با تخلفات کلان، صرفنظر از اینکه چه اشخاص و در چه مقاماتی در آن درگیر بودهاند، برخورد شود تا مانع شیوع تخلفات خرد با توجیههای ناصواب ناشی از عدم برخورد با تخلفات کلان شود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛