یکی از دلایل اهمیت نوشتهشدن این کتاب، آن است که معمولا کتابهای تالیفی در باب هنر ایرانی ـ اسلامی اندک است و این دیگران بودهاند که برای ما نوشتهاند و اکنون هم مهمترین منابع دانشجویان و پژوهشگران کتابهای ترجمه شده است. بر اساس صحبت این استاد تمام دانشگاه، خواندن کتابهای باارزش ترجمهشده اشکالی ایجاد نمیکند، ولی نوشتهنشدن نظرات پژوهشگران ایرانی درباره هنرهای ایران و اسلام، حتما برای این حوزه آسیبرسان است. دکتر یاوری که تاکنون بیش از 72 عنوان کتاب تالیف کرده، معتقد است سرزمینی که اسلام از آن برخاسته است، کمترین سهم را در تعالی و کمال هنر اسلامی داشته است و این ایرانیان بودهاند که در مطرح شدن هنر اسلامی بیشترین نقشآفرینی را انجام دادهاند.
شما سالها تجربه تدریس در دانشگاه را دارید، چه شد پس از این همه سال تصمیم گرفتید کتاب مبانی هنر را بنویسید؟
همانطور که اشاره کردید، من از سال 60 در دانشگاههای مختلف کشور مشغول به تدریس بوده و هستم. 12 سال پیش بود که آموزش درس مبانی هنر به من ارجاع داده شد. آن زمان برای تدریس متوجه شدم هیچ کتاب تدوینشدهای در این حوزه نداریم. در حالی که هنر اسلامی بر اساس یکسری مبانی مشخصی ایجاد شده است. دیگر هنرهای جهان مانند هنر هند و چین و... نیز اصول و مبانی مشخصی داشتهاند. حال این مبانی، مورد قبول باشد یا خیر. پس از این اتفاق بود که به دنبال کشف مبانی هنر و بخصوص هنر اسلامی، آن هم برای تنظیم جهت تدریس در کلاس درس رفتم و نتیجه کتاب حاصل شد.
تحلیل شما از نوشتهنشدن این دست کتابها از سوی محققان درباره مبانی هنر چیست؟
هنوز بسیاری از دانشمندان ما درباره هنرهای اسلامی هیچ دیدگاه منفی یا مثبتی ندارند. هنر اسلامی، هنری جهانی است که میتوان گفت از سرزمینی که در آن پدید آمده هیچ استفادهای نکرده است. 70 درصد هنر اسلامی، ساخت ایرانیان است و 15 درصد، ساخت بیزانس. 15 درصد دیگر در کشورهای عربی مانند مصر و شمال آفریقا و اندلس و... ساخته شده و اصلا جزیرهالعرب نقشی در اعتلای این هنر نداشته است.
هنر اسلامی باید فرازمان و فرامکان باشد و از طرفی هویت فردی و بیان فیگوراتیو (اندامواره) نیز نداشته باشد تا بتواند به سمت حقیقتگرایی برود و به ماندگاری دست یابد. از نیمه قرن 15 به بعد، تمام هنرهای ایجادشده در غرب، مانند دادائیسم، رئالیسم، فوتوریسم و... در دوران کوتاهی رواج داشته و بعد کمرنگ شده است. من در کتاب مبانی هنر، هم از مانیفست و زیربنای مبانی دیگر هنرها نوشتهام و هم از چگونگی مردود شدن آنها.
چرا مبانی دیگر هنرهای جهان را نیز در کتابتان بررسی کردهاید؟
در بحث مبانی هنر اسلامی لازم است مبانی تمام هنرها، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و حتی دیگر سرزمینها را بدانیم. مثلا در مبانی هنر لازم است بدانیم در یونان به بحث هنرهایی که درباره سنگ است پرداخته میشود. زیرا یونانیان خدایانی داشتهاند که پیکره آن را از سنگ میساختهاند. البته یکی از دلایل آن، جغرافیای یونان بوده که پیوسته این کشور را در معرض سیل و فوران آتشفشان قرار میداده و مردم برای ایجاد حس امنیت، نیاز به خدایانی داشتهاند که از آنان مراقبت کنند. یا این که چرا در هندوستان پارچه اهمیت زیادی داشته است؟ و دوک نخریسی سمبل استقلال هند به شمار میآید؟ و...
عدهای بر این باورند اصطلاح «هنر اسلامی» نمیتواند از نظر علمی کاملا مصداق داشته باشد، برخی هم هنر اسلامی را منحصر به یک قوم و کشور یا عربها میدانند. فکر میکنید این نوع نگاه از چه و کجا ریشه میگیرد؟
بعضی از افراد از روی ناآگاهی و نادانستگی معتقدند هنر اسلامی اصلا اعتباری ندارد و ما صرفا هنر ایران باستان داشتهایم. ولی همانطور که گفتم 70 درصد از هنر اسلامی، نتیجه تلاش و درخشش ایرانیان بوده است. دلایل آن نیز متعدد است؛ اول، مردم ما خدای واحدی داشتند. دوم، ایرانیان به تعلیم و تربیت اهمیت زیادی میدادند. سوم، هنر نزد ایرانیان ارزش والایی داشته است. چهارم، هنر واقعی برای ایرانیان رئال بوده و نه خیالی. ایدئولوژی برتر توحیدی این اجازه را به خود میداده که مطرح شود. هنر و فرهنگ اسلامی با ظهور اسلام رشد نمیکند و به شکوفایی نمیرسد، بلکه با پیوستن به کشورهای گوناگون بالنده میشود. جزیرهالعرب چیزی بر هنر اسلامی نمیافزاید. هنر اسلامی در ایران و چین است که شکوفا میشود. بیهوده نیست هنر اسلامی به هنر ایرانی شباهت زیادی دارد. امروز شما به جنبههای هنری ساختمانها و نگارهها و تزئینات عتبات دقت کنید، کاملا شبیه سازههای ایرانی است. این هنرها ناشی از اندیشه و توانایی هنرمندان خالص و مخلصی است که هنر را منسوب به خدا میدانستهاند.
یکی دیگر از موضوعات مرتبط با این مساله، این است که آثار ترجمه شده هم چندان وارد مقوله هنر اسلامی نشده و خلاء آن هم حس میشود. میخواهم بدانم شما ارزیابی از آثار ترجمهای در این زمینه دارید؟
یکی از مشکلات ترجمه کتابهای دیگر کشورها، آن است که با فرهنگ ما سنخیت ندارد. البته خودم نیز چند کتاب ترجمهشده دارم. بنابراین نویسندگان و محققان ما باید شهامت اظهارنظر داشته باشند. من قصدم ستودن روحیه شهامت در خودم نیست، ولی من نیز تا سال 78 در این زمینه ورود نکرده بودم، بعد به درخواست دوستان نظراتم را بیان کردم، کتاب نوشتن من به معنای بیاشکال بودن محتوای آثارم نیست. اتفاقا باید محتوای کتابهایم نقد شود تا سره از ناسره جدا گردد و در نهایت بتوانیم با کوشش یکدیگر به بیان نظرات قوی دست یابیم. ما باید باور کنیم که بشدت دچار کمبود کتاب هستیم. نشر ما مشکلات متعددی دارد که نوشتن را چه برای ناشر و چه برای نویسنده سودمند قلمداد نمیکند. ولی ما باید دین خود را به این مملکت ادا کنیم. تا کی باید صرفا به کتاب با ارزش «هنر در گذر زمان» از پروفسور هل گاردنر تکیه کنیم؟ کتاب تاریخ هنر جانسون با ارزش است، ولی تا کی باید صرفا آن کتاب را بخوانیم در حالی که این کتاب به هنر ایران نپرداخته است؟ مگر میشود هنری به این درخشانی را فراموش کنیم؟
چرا بعضی از محققان ما شهامت بیان نظرات خود را ندارند؟ آیا ریشه این بیاننشدن در پیچیدگی فهم هنرهای اسلامی و نیاز آن به مطالعات بینرشتهای باز میگردد؟
علت این است که بعضی از محققان خودباوری ندارند و به گمانشان نمیتوانند نظرات ارزشمند و ماندگار ارائه دهند. از طرف دیگر فکر میکنند غربیها نظرات قویتری را بیان کردهاند. در حالی که حتی ارزشمندترین آثار اندیشمندان غربی نیز اشتباهاتی دارد. مثلا در نوشتههای پروفسور پوپ نیز اشکالاتی وجود دارد که اتفاقا مطرح شده است، ولی هیچ یک از این اشکالات از ارزش کار او نمیکاهد. تا کی ما باید پذیرای آثار دیگران باشیم و هیچ اثر مستقلی را تولید نکنیم؟
شما کتابی هم درباره آداب سفر در اسلام نوشتهاید که شاید چندان مرتبط با تخصص اصلی شما نباشد.
ببینید من این روزها شصت و هشت سالگیام را سپری میکنم و حدود 45 سال است در حوزه هنر کار کرده و هرگز احساس نکردهام اطلاعاتم حتی در این حوزه هم کامل است. چندی پیش کتاب آداب سفر در اسلام را نوشتم. مسلما من مانند یک روحانی عالم که تخصصش حوزه دین و پژوهشهای قرآنی و آیینی است، اطلاعات ندارم. ولی در حد خودم به جستجوی روایات و فرمایشات صحیح ائمه رفتم و آن دسته از آیات قرآنی را که با سفر در ارتباط است، استخراج کردم و این کتاب را نوشتم. اتفاقا از کتاب استقبال خوبی شد و در زمانی اندک، چاپ اول آن با تیراژ 3500 نسخه به پایان رسید. یا در کتاب «تجلی نور در هنرهای اسلامی» برداشتم را از نور و تاثیرات آن نوشتم. و ادعایی ندارم که اطلاعات من کامل است، اما من به این میاندیشم که دانشجو حق دارد بداند که لباس ساسانیان چه بوده؟ حق دارد بداند چرا اسلام اینقدر موجب هجمه دشمنان قرار میگیرد؟ اگر ما دانستههایمان را ننویسیم، در حق دانشجویانمان کوتاهی و قصور کردهایم. اگر قرار باشد دچار وسواس شویم، دیگر نمیتوانیم هیچ چیزی را بنویسیم. یادمان باشد اطلاعات آدمی به صورت نسبی بالا میرود و میتوان پس از مدتی کتابهای قبلی را ویرایش کرد و اصلاحاتی در آن انجام داد. این کار بهتر از هرگز ننوشتن است.
حورا نژادصداقت / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد