اما عجیبترین و نادرستترین تحلیلی که این روزها به فصل مشترک تحلیل اپوزیسیون خارج از کشور و رسانههایشان از یکسو و تندروهای داخلی و رسانههایشان از سوی دیگر تبدیل شده، نگاه سیاسی و امنیتی به این استقبال مردمی و حرکتی در مخالفت با نظام تلقی کردن آن است.
به نظر میرسد عمدهترین دلیل ارائه این دست تحلیلها، عدم شناخت دقیق جامعه و بویژه نسل جوان توسط این دو طیف بظاهر متعارض سیاسی است.
از همین روست که وقتی مخالفان و معاندان خارجنشین نمیتوانند بدرستی این حرکت را تحلیل کنند، همچون تندروهای داخلی به سادهترین تحلیل متوسل میشوند و آن را حرکتی در مخالفت با نظام تعبیر کرده یا به دنبال امنیتی کردن ماجرا برای جلوگیری از اتفاقات مشابه در آینده میروند.
بدیهی است از میان انبوه افرادی که در این گونه مراسم حضور مییابند، انگیزهها متفاوت بوده و چهبسا جمعیت اندکی نیز با اهداف سیاسی یا ماهی گرفتن از آب گلآلود در چنین برنامههایی شرکت کنند اما به نظر میرسد مهمترین دلایل و انگیزههای شکلگیری چنین تجمعات یا توجهات از اینقرار است:
1ـ پاشایی جوان از حدود یکسال قبل به سرطان مبتلا شده بود. مردم مهربان و عاطفی ما طبیعتا با جوان در آستانه مرگی که تلاش دارد با دیو سرطان مبارزه کند، احساس همراهی و همدلی میکنند. این حس نهفقط مختص ایران که تقریبا در تمامی جوامع حکمفرماست و یک حس کاملا انسانی است. در چند سال اخیر و با توسعه شبکههای اجتماعی، برخی شهروندان بسیار عادی در غرب، پس از ابتلا به بیماری سرطان با نوشتن درباره خودشان و روند درمان و مبارزه اغلب ناکامشان با این بیماری در شبکههای اجتماعی، خیل وسیع همدلی و همراهی مردم را به دست آورده و شمار مخاطبان صفحات آنها در شبکههای اجتماعی از چند صدهزار هم فراتر رفته است. پاشایی جوان اگرچه یک ستاره تمام عیار موسیقی نبود، اما چهره مشهوری بود که طرفداران قابل توجهی در ایران داشت و توجه مردم به وی در زمان بیماریاش بسیار طبیعی بود. من خودم نوروز امسال با او آشنا شدم. پیش از آن هرچند برخی ترانههایش را اتفاقی شنیده بودم اما نام او را نمیدانستم. از زمانی که فهمیدم سرطان دارد، اخبار او را دنبال کردم تا ببینم سرانجام این مبارزه چه میشود.
از سوی دیگر بسیاری از هنرمندان و حتی خوانندههای مشهور که تا قبل از آن با وی چندان رابطهای نداشتند، در کنسرتهایش شرکت کردند تا به او روحیه بیشتری بدهند و همه این مسائل بر شهرت او بسیار افزود.
2ـ ترانههای پاشایی عمدتا عاشقانه و نسل جوانی است. دختر و پسرهای جوان مخاطب اصلی او بودند؛ نسل جوانی که با نسل جوان دهههای گذشته و حتی دهه 70 و 80 هم متفاوت است. بسیاری از ترانههای او روایتگر جدایی و فراق است و چه بسیار دختر و پسرانی که با شنیدن چنین ترانههایی در خلوت خود اشک میریزند و با وی و شعر و آهنگش رابطه عمیق و احساسی برقرار میکنند و بندبند ترانههای او جزئی از وجودشان شده است.
3ـ اغلب ترانههای پاشایی تم غمناک دارد. درگذشت بسیار پرمشقت و تلخ خواننده جوان با اشعار و موسیقی غمگنانه، ظرفیت بسیار زیادی برای رقم خوردن چنین مشارکت سوگوارانهای است.
4ـ بخش قابل توجهی از افرادی که سوگوار وی شدند، از طبقه مذهبی جامعه و بویژه دختران و زنان بودند. جالب آنکه شنیدم در همان ساعات اولیه درگذشت وی، در یک مراسم مذهبی عزاداری ماه محرم بانوان در تهران، سخنران زن مجلس برای مرتضی پاشایی، طلب فاتحه کرده است و این برای بسیاری عجیب مینماید. چرا؟
برنامه ماه عسل تقریبا پربینندهترین برنامه تلویزیون در طول سال است که تم غمناک دارد و اشک مردم را در میآورد. طبقه مذهبی و بویژه بانوان از مخاطبان پروپاقرص این برنامهاند. تیتراژ امسال این برنامه را پاشایی خوانده بود و باز هم تصور کنید معجون موسیقی و اشک و غم پنهان و مهمتر اینکه، خوانندهای در این سن و سال در حال مرگ است.
5ـ مردم و بویژه نسل جوان از حرکتهای اجتماعی که متضمن اظهار وجود و مشارکت باشد، خوششان میآید. آنها دوست دارند در قالب دستههای گروهی اجتماع کنند و خودی نشان دهند. این خود نشان دادن و اظهار وجود بخصوص در جوامعی که احساس شود نهادهای فرادستی، چه دولت وچه اولیای خانواده، فرصت چنین بروز و ظهورهایی را فراهم نمیکنند، تشدید میشود. واقعیت این است که در دیگر جوامع، انرژی جوانان یا حتی میانسالان در کارناوالهای خیابانی، ورزشهای عمومی، کنسرتهای بسیار بزرگ موسیقی و جشنوارههای متعدد تخلیه میشود، اما در کشور ما فکری برای غلبه هیجانی نشده است. تنها محلی که تا اندازهای کارکرد این چنینی دارد، هیاتهای مذهبی است. برای بسیاری از جوانان حضور در هیاتهای مذهبی بجز احساس وظیفه مذهبی و تعلقات دینی، محملی است برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و پاسخ به نیاز حس مشارکت جویی آنها. آنها با حضور در چنین برنامههایی علاوه بر اینکه آیینهای مذهبی را برگزار میکنند، احساس هویت اجتماعی پیدا کرده و در یک کار گروهی مشارکت میکنند و چه بسا بعضا شاهد بودهایم که جمعیت اندکی از این افراد نه با انگیزه مذهبی که برای شرکت در یک برنامه جمعی در چنین برنامههایی در ماه محرم حاضر میشوند. اما مساله اینجاست که عزاداری ماه محرم و راه افتادن دسته و هیأت، سالی یکبار و آن هم در یک آیین عزاداری است که ممکن است لزوما همه شهروندان در آن مشارکت نکنند.
چه بسا اگر کارناوالهای شادی یا فعالیتهای جمعی متنوعی در طول سال در کشور برگزار میشد، انرژیهای نهفته در جامعه چنین انباشته نشده و در جای خود مصرف میشد.
6ـ رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل، دنیای امروز را با جهان گذشته متفاوت کرده است. جهان گذشته، نه قرن گذشته یا دهه قبل، بلکه از این منظر، سال گذشته نیز با امروز تفاوت اساسی پیدا کرده است. امروز مجاری اطلاعرسانی رسمی جای خود را به شبکههای اطلاعرسانی پیچیده و تاثیرگذاری دادهاند که حتی جای گیرنده و فرستنده پیام هم عوض شده است. مرتضی پاشایی ستاره نسل وایبر و واتسآپ است و نه حتی نسل فیسبوک و گوگل پلاس و...
بسیار مهم است که رسانههای نوین را بشناسیم و تاثیرگذاری آنها را درک کنیم. اگر شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل نبود، درگذشت پاشایی جوان اینقدر انعکاس گسترده نمییافت و او را این چنین به خانهها یا دلهای مردم نمیبرد.
شاید برای کسانی که این روزها نگران تکرار چنین تجربههایی یا سوءاستفاده بدخواهان از چنین بسترهایی هستند، بهتر است این ابزارها را بهتر بشناسند و به دنبال راه حلهایی منطقی برای بهرهگیری از فرصتهای آن باشند.
محسن ماندگاری / سردبیر روزنامه جام جم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
.....