پروین: غلامحسین را سرطان نکشت

جام جم ورزشی: "سرطان بهانه بود،‌ غلامحسین را فراموشی کشت." علی پروین که هنوز از درگذشت دوست قدیمی اش ناراحت است می گوید خیلی ها غلامحسین مظلومی را در روزهایی که نیاز داشت، فراموش کردند.
کد خبر: ۷۴۵۸۶۸
پروین: غلامحسین را سرطان نکشت

اگرچه برخی او را سلطان قبل‌ها می‌نامند و می‌گویند در گذشته‌های نه چندان دور ابهت داشته و حالا دیگر آن اقتدار سابق را ندارد اما او هنوز هم سلطان قلب‌هاست... حتی اگر منتقدانش به شوخی بگویند علی‌آقا یک زمانی بزرگ بوده و الان فقط اسمش درشت است، علی پروین هنوز و همیشه بزرگ این فوتبال است... البته بزنیم به تخته، علی‌آقا با وجود اینکه ۳۰ سال از دوران فوتبالش گذشته، هنوز هم روی فرم است.

علی‌آقا، چند روز قبل از دربی، بازیکنان استقلال و پرسپولیس، همراه خداداد به اینجا آمده بودند و حرف‌های جالبی زدند. در بخش‌هایی از این مصاحبه هم اسم شما وسط آمد.

اگر بد من را گفتند، عیبی ندارد. عکس‌شان را دیدم، هم خداداد، هم بقیه‌شان بچه‌های خوبی هستند.

بد شما را نگفتند، ‌اتفاقاً خیلی هم تعریف کردند اما هاشمی‌نسب، رهبری‌فرد و انصاریان می‌گفتند هر بازیکن تستی و سفارشی به تمرین پرسپولیس می‌آمد، علی‌آقا به ما می‌گفت چنان طرف را بزنید که دیگر نیاید.

من به این بچه‌ها می‌گفتم بچه مردم را بزنند؟!

بهروز، مهدی و علی گفتند...

اگر این بچه‌ها گفتند، لابد درست است دیگر، شما هم بنویسید درست گفته‌اند. (خنده)

یعنی این‌طور نبوده؟

این بچه‌ها خودشان نگفته، همه را می‌زدند. لازم نبود من بگویم کسی را بزنند اما حالا که ۳ نفری دست به یکی کرده‌اند و می‌گویند علی‌آقا به ما خط می‌داد، شما هم حرف‌شان را قبول کنید.

چرا؟

چون می‌ترسم امروز از قول من بنویسید این حرف را نزدم و فردا تماس بگیرید با این ۳ تا جوون و بگویید علی پروین علیه شما حرف زده، نمی‌خواهید جواب بدهید؟ (خنده)

دست شما درد نکند علی‌آقا، ما را این‌طور شناختید؟

شوخی کردم اما از شما خبرنگارها هیچ چیز بعید نیست. می‌ترسم الان حرفی بزنم علیه خودم استفاده شود. تازه قبلاً صدا ضبط می‌کردید، الان فیلم هم می‌گیرید (اشاره علی پروین به همکارمان است که در حال فیلمبرداری از علی‌آقا برای انتشار بارکدهای تصویری بود).

علی‌آقا بالاخره نگفتید شما به این بچه‌ها خط می‌دادید یا نه؟!

گفتم که هر بازیکنی می‌آمد سر تمرین، این بچه‌ها از ترس اینکه نکند طرف دل ما را به دست بیاورد و در پرسپولیس ماندگار شود، می‌افتادند سر طرف و نوبتی او را می‌زدند. روی هوا هاشمی‌نسب می‌زد، روی زمین بهروز و علی هم با یک تکل طرف را می‌فرستادند خانه!

جدی؟

نه بابا، شوخی کردم. یک دوره‌ای دوست و آشنا بازیکن معرفی می‌کردند و ما هم که بلد نبودیم نه بگوییم. طرف می‌آمد سر تمرین... بچه‌ها هم می‌گفتند اگر مقابل این قبیل بازیکنان آرام بازی کنیم، از جو پرسپولیس خوش‌شان می‌آید و ۶ ماه می‌مانند اما اگر محکم بازی کنیم، طرف می‌فهمد پرسپولیس جای تفریح نیست و می‌رود دنبال زندگی‌اش!

پس بندگان خدا زیاد هم بیراه نمی‌گفتند!

این هم زیر سر شماست. همکاران شما این بچه‌ها را دم دربی آورده‌اند و از زیر زبان آنها حرف و خاطره کشیده‌اند. آنها هم چند بار دیگر بیایند، احتمال دارد یک خاطره‌هایی را بگویند که خطرناک شود. (خنده)

علی‌آقا، مقصر ما نیستیم. حقیقتش ستاره‌های دهه ۶۰ و ۷۰ و دربی‌های این دو دهه خیلی جذاب بود و به همین دلیل همیشه رسانه‌ها دم دربی می‌روند سراغ بازیکنانی که آن دوران برای استقلال و پرسپولیس بازی می‌کردند...

راست می‌گویید دربی در آن دو دهه مزه دیگری داشت و مردم هم سرگرمی اول‌شان همین فوتبال بود.

چرا حالا دیگر فوتبال آن جذابیت و کشش قدیم را ندارد؟

بی‌خیال، الان یک حرفی می‌زنم و باز هم باعث دلخوری می‌شود. بگذارید حرف‌های خوب خوب و شیرین بزنیم.

پس شما خودتان یک خاطره جالب که تا به حال تعریف نکرده‌اید، بگویید تا بحث شیرین شود.

ما را برای تعریف کردن خاطره آورده‌اید اینجا؟ (خنده)

نه علی‌آقا، دل‌مان برای شما تنگ شده بود،‌گفتیم هزار دفعه ما به دیدن شما آمدیم، این بار شما تشریف بیاورید و دور هم باشیم اما خودتان الان گفتید حرف خوب خوب بزنیم. سؤال جدی هم که می‌پرسیم، می‌گویید بی‌خیال...

یک کاری نکنید که دیگر از جلوی در روزنامه شما هم رد نشوم.(خنده)

نه، مطمئن باشید... ولی ما هنوز می‌خواهیم یک خاطره دست اول از شما بشنویم...

الان چیزی به ذهنم نمی‌رسد. حقیقتش روی حس خاطره تعریف کردن نیستم... به خاطر فوت غلامحسین مظلومی خیلی ناراحتم... خدا رحمت کند غلامحسین را، خیلی دوستش داشتم...

خدا بیامرزدش، ‌بیماری سرطان امان او را برید...

سرطان بهانه بود،‌ غلامحسین را فراموشی کشت. شما به روز فوت مظلومی نگاه کنید، هزاران هزار نفر آمده بودند، دست همه‌شان هم درد نکند اما غلامحسین آن روز که در خانه نشسته بود، محبت می‌خواست... متأسفانه اینجا وقتی یک نفر بیمار می‌شود یا می‌میرد، تازه عزیز دل مردم می‌شود. غلامحسین مظلومی نیاز مالی نداشت. او و امثال او نیاز به توجه دارند. آدمی مثل مظلومی با آن همه تجربه چرا باید گوشه خانه بنشیند، حرص بخورد و با حسرت و غصه و... بیمار شود؟... کاش قدر این آقای گل و آقای واقعی را وقتی زنده بود، می‌دانستیم... مثلاً قرار بود حرف شیرین بزنیم ولی دلم نیامد این موضوع را نگویم. غلامحسین را خیلی دوست داشتم.

از ایشان خاطره‌ای ندارید که تا به حال نگفته باشید؟

شما هم پیله کردید به این خاطره... من یک خاطره تعریف می‌کنم اما شاید نوشتنی نباشد... خدا بیامرزد غلامحسین را، سال ۷۶ که با تیم ملی رفتیم المپیک، حشمت‌خان مهاجرانی مقابل لهستان از مظلومی در ترکیب اصلی استفاده نکرد. قبل از بازی دوم که مقابل کوبا بود، ‌مظلومی به من گفت خواب دیدم گل می‌زنم، اگر بازی کنم به کوبا گل می‌زنم. من هم به حشمت‌خان گفتم غلامحسین لحظه به لحظه بوی گل می‌دهد، خواب هم دیده گل می‌زند، اگر می‌شود از او استفاده کنیم. حشمت‌خان هم نظرش این بود که غلامحسین گلزن قهاری است ولی چون آن زمان تازه از بند مصدومیت رها شده بود، دوندگی مدنظر مهاجرانی را نداشت. به هر حال آن روز مظلومی مقابل کوبا بازی کرد. ما ۹۰ دقیقه تحت فشار بودیم و در دقایق پایانی یک توپ فرستادیم برای غلامحسین... زدیم زیر توپ و غلامحسین با دروازه‌بان کوبا تک به تک شد و گل زد... یادم می‌آید برای بازی بعد با شوروی هم مهاجرانی وقتی در آخرین تمرین، ترکیب تیم ملی را چید، غلامحسین در ترکیب اصلی نبود... روز بازی، مظلومی ‌آمد و گفت حشمت‌خان خواب دیدم به شوروی هم گل می‌زنم که ناگهان مهاجرانی گفت: «ببین غلام‌جان، خواب هم که دیده باشی، امکان ندارد در این بازی فیکس باشی و باید روی نیمکت بنشینی... روس‌ها قدرتمند هستند و نیاز به بازیکنانی داریم که ۹۰ دقیقه بدوند و این بازی جای بازیکنانی که قدم بزنند، نیست.» یادش به‌خیر غلامحسین حتی در دوران پایان فوتبالش هم که خیلی کم می‌دوید، واقعاً بوی گل می‌داد. خدا رحمتش کند، یکی از نازنین‌ترین آدم‌های فوتبال ما بود.(خبر ورزشی)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها