اعتماد : این حجم انبوه مزخرف و یاوه
من یک کشفی کردم: هیچکس چیزی نمیخواند. نه اینکه مردم عادی کوچه و بازار نخوانند. آنها که بندگان خدا وقت و حوصله خواندن ندارند. از اولش هم نداشتند. در واقع آنها که باید بخوانند و کارشان خواندن است، فهمیدم که حوصله و توان خواندن ندارند. خواندن، توان و حوصله میخواهد و لازم است که انسان به قدر فهم کلمات تمرکز کند و دل به کار بدهد که نمیدهد. خوب یا بد این توان از بین رفته و این حوصله سر آمده و این تمرکز پراکنده شده.
معلم حوصله خواندن انشای بچهها را ندارد و استاد هم وقتش را با خواندن تحقیق بچهها هدر نمیدهد. دبیر صفحه روزنامه از بس مزخرف خوانده دیگر دلش نمیآید که مزخرف تازه بخواند و سردبیر هم یاوهدانش پر شده و جای یاوه جدید ندارد. آن موقعی که همه اهل خواندن بودند مدیرمسوولها از خواندن بدشان میآمد، حالا که شب تار است و همه برای خودشان یک پا مدیرمسوولند، مدیرمسوولها بیشتر اهل شنیدن وگپ و گعدهاند.
روزنامه را اما یک سری روزنامهخر میخرند که بخوانند که دیگر نمیخرند و نمیخوانند. معدودی میخرند اما نه برای خواندن. میخرند که چه کار کنند؟ با روزنامه کار زیاد میشود کرد که خواندن در ردههای آخرش قرار دارد؛ بلکه داشت. حالا که به خودمان جوالدوز زدم لابد این اجازه را دارم که به دیگران هم مختصر سوزنی از راه دور بزنم. ... روزنامه را قبلا یک جماعت کوچکی در هر حالی میخواندند و حتی از ترحیم و صفحه اندیشهاش نیز نمیگذشتند اما اخیرا فهمیدم که اینها هم یا بازنشسته شدهاند و جایگزینشان پیدا نشده یا از صرافت این همه قصه پر غصه افتادهاند و دیگر مثل سابق فعالیت ندارند. فقط روزنامه نیست بلکه کتاب هم در زمره نخواندنیها درآمده و کسی به آن محل نمیگذارد. در مملکت هفتاد و چند میلیونی تیراژ زیر هزار تا اگر گواه نخواندن نیست پس چیست؟ چهارتا استثنا را کنار بگذارید و از من قبول کنید که کلا هیچ کس هیچ چیز نمیخواند. یعنی اصلا وقت خواندن ندارد. وکلا نمیخوانند، وزرا نمیخوانند، کارمندان نمیخوانند، کارگران از اول نمیخواندند حالا هم نمیخوانند و نویسنده و روزنامهنویس و روزنامه درآر و قاضی و صالح و طالح و غیره و ذلک هم نمیخوانند. یعنی واقعا هیچ کس هیچ چیز نمیخواند؟
چرا به جای مزخرفات کتاب و روزنامه و مجله وقت گرانبهایشان را مصروف وایبر عظیمالشأن میکنند و از صبح تا شب با اسباببازی دستیشان گروههای مختلف را بالا و پایین میکنند تا ببینند رفقایشان چه در و گهری از خود صادر کردهاند.
در دکان روزنامه، وایبر مغازه نزده که در رقابتش قافیه را باخته باشیم و حالا بخواهیم به تلافی، بدش را بگوییم. ابزار، بد و خوب ندارند اما واقعیت این است که وایبر پدر صاحب بچه ملت را با حجم کثیری از حرف مفت پر کرده و برای هیچ کس در هیچ ردهیی فرصت خواندن درست و حسابی را نگذاشته. ملت دیگر وقت خواندن کتاب و روزنامه ندارند از بس جوک تکراری و حرف بیصاحب و خبر دروغ و شایعه راست مانند و عکسها و فیلمهای لوس و بیمزه میبینند و میخوانند.
گمانم این بود در مزخرفنویسی کی روی دست روزنامهنگاران نمیتواند بلند شود و نمیتواند بازار یاوه را از ایشان بگیرد. غافل از آنکه وایبر نهتنها روی روزنامه را کم کرده بلکه فیسبوک و وبلاگ وتوییتر را هم از رو برده. حقیقتا چیز حیرتانگیزی است و سر آدم دوار میگیرد از این حجم انبوه چرت و پرتی که مهم و خوشایند و خواندنی جلوه میکند.
مردم به وایبر به چشم منبع آگاهی و اطلاعرسانی و دانایی نگاه میکنند. دروغ چطور خودش را راست جلوه میدهد و کچل چطور خود را زلفعلی مینامد؟ وایبر هم بر همین مبنا خودش را منبع آگاهی و هوشیاری جا میزند و در اصل چیزی جز ترویج غفلت نیست. من با غفلت بد نیستم و فکر میکنم حدی از غفلت برای تداوم زندگی لازم است اما نه اینکه ملت از بزرگ و کوچک و شریف و وضیع و فقیر و بیکس و وزیر و وکیل و فاضل و دانشمند و عالم و نخبه و شوفر و لبویی تا کمر در چاه وایبر فروبروند و چیزهای عینی دور و بر خود را نبینند. وایبر دارد سرمان کلاه میگذارد و ما را از تماشای واقعیت دور و برمان بازمیدارد.
نمیگویم وایبر نخوانید که به جایش روزنامه بخوانید. نه؛ روزنامه خواندن چه ارزشی دارد؟ عرضم این است که اگر کنتور به چشم و چارتان ببندید میبینید هشت، نه ساعت وقت شریفتان را دارید پای دستگاهی میگذرانید که هیچ خیری ندارد. هیچ خیری؟ هیچ که اغراق است اما این دستگاه و این نرمافزار دارد آداب معاشرت واقعی و مخالطه و مکالمه ملموس و عینی را از یادمان میبرد و ما را معاشر پیکسلهای بیخاصیتی میکند که تهاش هیچ عوایدی برایمان ندارد. از من گفتن.
آرمان : سرب؛ تا پیشگیری از خطرات احتمالی
امروز پای گفتوگو با یک مرغ و آقای ایمنی نشسته ایم (آخر و عاقبت ما را) بد نیست شما هم مثل بنده پای درد و دل این دو عزیز بنشینید!
گفتوگو با یک مرغ
من: سلام مرغ عزیز خوبی؟ ردیفی؟
مرغ: به به سلام، چه عجب یادی از ما کردی؟ بیوفایی چه عیب داشت که اینبار وفا کردی؟ بیمعرفت حتما باید قیمت ما بره بالا تا یادی از ما کنی؟
من: قبول دارم بیمعرفتم، چه خبرا؟ شنیدم به سلامتی و میمنت سربی شدی شمام؟!
مرغ: پس چی؟! باور کن ما سالها بود این دغدغه رو داشتیم، آلودگی هوای تهران دیگه خیلی داشت یکه تازی میکرد.
من:صحیح میفرمایید! خب؟
مرغ: الان فرقی نداره زرشک پلو با مرغ بخوری یا نیم ساعت دهنت رو جلوی اگزوز مینی بوس بگیری و نفس بکشی! جدا حالشو ببر.
من: چه توصیه آشپزی به خانمهای خانهدار میکنید؟
مرغ: به همین دلیل از تماس مستقیم مرغ با شعله آتش به دلیل احتمال انفجار خودداری کنند و در حال پختن مرغ زدن ماسک را فراموش نکنند. . .
گفتوگو با آقای ایمنی
من: سلام آقای ایمنی خوبی؟ دماغت چاقه داداش؟ کم پیدا شدی!
آقای ایمنی: با این همه مشغله، چه توقعی داری؟
من: بابا مردم که دیگه دارن رعایت، میکنن، من فکر میکنم کار شما هم کمتر شده دیگه!
آقای ایمنی: دلت خوشهها! صداشو در نیار اما چند وقته با حفظ سمت، به عنوان آقای ایمنی در موسسات مالی غیرمجاز انتخاب شدم!
من: شوخی میکنی! داستان چیه؟
آقای ایمنی:جونم برات بگه طبق آمار بانک مرکزی الان هفت هزار موسسه مالی غیرمجاز در کشور داریم، بخش نظارت بانک مرکزی هم که وقت نداره که صرف این کارها کنه، اینه که معاونت آقای ایمنی راهاندازی شده که بنده مردم را راهنمایی کنم.
من: روش کار به چه صورته؟
آقای ایمنی: ببین مثلا وقتی یه نفر میره توی یه موسسه غیرمجاز تا پولش رو اونجا بذاره اول دوقلوها میان و میگن«نکن، این کار خطرناکه حسن» بعد طبیعتا حسن به حرف اونها گوش نمیده که اونوقت من وارد عمل میشم و با روشهای خودم ایشون رو راهنمایی میکنم، برو حالشو ببر!
من: خسته نباشی جدا، امیدوارم موفق باشی آقای ایمنی.
آقای ایمنی:فقط این گفتوگو رو منتشر نکن، شر میشه، میفهمن دو شغله ام، از نون خوردن میافتم، یادت نره، خداحافظ!
کیهان : نقشه شیلی ! (گفت و شنود)
گفت: حسین مرعشی طی سخنانی در گردهمایی اصلاحطلبان سیستان و بلوچستان گفته است «اصولگرایان به مردم برگردند»!
گفتم: کدام مردم؟ اگر مردم ایران را میگوید که بارها و در حرکتهای حماسی، مثل حضور دهها میلیونی 9دی و 22 بهمن و عاشورا و... نشان دادهاند از مدعیان اصلاحات نفرت دارند. و اگر مردم غرب را میگوید که آنها هم از دولتهای فاسد خود که حامی مدعیان اصلاحات هم بودهاند نفرت دارند و...
گفت: ایشان میگوید مردم در انتخابات 92 به اصلاحطلبان رأی دادهاند!
گفتم: پس چرا پشت سر هم اعلام میکنند که روحانی اصلاحطلب نیست، دولت روحانی رحم اجارهای است و ... از همه اینها گذشته، اگر اصلاحطلبان رأی داشتند که نامزد خود را وادار به کنارهگیری نمیکردند!
گفت: خودشان میگویند مقبولیت و مشروعیت مردمی اصلاحطلبان لبمرز است و با یک تکان کوچک برای همیشه از دور خارج میشود. پس این قمپزها چیست که در میکنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود شیلی، میترسید بخوابه، پرسیدند چرا میترسی؟ گفت؛ به نقشه شیلی نگاه کن، خیلی باریکه، میترسم اگر توی خواب یک غلت کوچک بخورم، بیفتم توی دریا و غرق بشم!
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد