به عبارت دیگر درونی کردن پیام رسانه از طریق التزام بصری به آن امکانپذیر است، به این معنی که مخاطب باید پیام رسانهای تصویری مثل تلویزیون را از طریق تجربه موقعیتهای بصری آن دریافت کند. تاکنون احترام به پیشکسوتها و ریشسفیدان را دستکم به دو شکل در برنامههای تلویزیونی شاهد بودهایم؛ یکی به شکل روایتهای نمایشی و دیگری طرح و بررسی در برنامههای ترکیبی.
در شکل اول تحقق این معنا خود به دو شکل صورت میگیرد؛ یکی از طریق تبدیل شدن یک پیشکسوت به شخصیت اصلی و قهرمان یک سریال تلویزیونی مثل پدرسالار، این خانه دور است یا از طریق موقعیتهای دراماتیک ـ اخلاقی که در برخی از سکانسها و صحنههای یک سریال گنجانده میشود. گرچه در برخی از مواقع با لحن شعارزده اثر، خاصیت اخلاقی خود را از دست میدهد.
برنامههای ترکیبی هم به دو صورت این مساله را پی میگیرند؛ یا از طریق موضوع یک برنامه گفتوگومحور و توسط روانشناس یا کارشناسان مذهبی یا از طریق دعوت از یک پیشکسوت در عرصه هنر یا ورزش در ویژهبرنامههای مناسبتی و جشن و اعیاد.
اما واقعیت این است که جای برنامههای تخصصی پیشکسوت محور خالی است. یعنی برنامههایی که بر مبنای ردهبندی مخاطب شامل پیشکسوتان هم شده و همانطور که برنامه کودک داریم، برنامهای برای پیشکسوتان نیز داشته باشیم. البته در این معنا پیشکسوت با سالمند و کهنسال مترادف شده و در یک طیف قرار میگیرد، اما مراد ما از پیشکسوت در اینجا آن دسته از افراد متخصص و ماهری هستند که بویژه در سه حوزه هنر و ورزش و صنعت، اعتبار حرفهای دارند.
وقتی از نسبت پیشکسوت و رسانه صحبت میکنیم، میتوانیم این دایره را از حیث تعریف کمی محدودتر کنیم تا پیشکسوتان خود رسانه بویژه آنها که در دو حوزه رادیو و تلویزیون فعالیت دارند، برجسته شوند. هرچند این دایره محدود به واسطه موقعیت هنری و جایگاه اجتماعی این افراد فراختر از تعداد آنهاست و به واسطه آشنایی مخاطبان با اکثر آنها، بیگانه و غریبه محسوب نمیشود. مثلا محمدعلی کشاورز را در تلویزیون به واسطه سالها فعالیت هنریاش همه میشناسند و پیشکسوتان رسانه ملی برخلاف پیشکسوتان وزارتخانهها و سازمانهای دیگر چندان ناشناخته نیستند. همین امتیاز فرصت و ظرفیت خوبی برای بهرهگیری رسانه ملی از سرمایههای خود است.
هنرمندانی که یک روز در همین رسانه فعالیت میکردند و اعتباری برای خود کسب کرده و در بین مردم محبوبیت یافتهاند و البته خود نیز بر اعتبار رسانه افزودند، نباید به دست فراموشی سپرده شوند، این خود پیامی بود که از کودکی از همین رسانه دریافت کردیم. چه بسیار هنرمندانی که بعد از بازنشستگی یا کهولت سن به فراموشی سپرده شده و گله کردهاند رسانهای که یک عمر برایش زحمت کشیدهاند سراغی از آنها نمیگیرد.
بهره رسانهای از این ظرفیت البته به نفع خود تلویزیون است و ضمن تامین برنامه و ایجاد سرگرمی، احترام به پیشکسوت را به شکل عملی و بصری به مردم میآموزد. برنامهسازی با این محور میتواند کارکرد خاطره بازی و نوستالژی را نیز به همراه داشته باشد. بهویژه مردم ما که معمولا علاقهمند به خاطره بازی هستند. مثلا میتواند برنامهای تولید شود که در هر قسمت با دعوت از یکی از این پیشکسوتان با آیتمهای مختلف مثل گفتوگو از حال و روزشان، خاطرات حرفهای و شخصی، نمایش بخشهایی از فعالیتهای آنان مثلا بازی در سریال یا اجرای برنامه یا گویندگی، گزارشی از خانه و خانواده آنها و انتقال تجربیاتشان به جوانان و نمونههای از این دست در برنامه گنجانده شود.
میتوان حتی بزرگداشت تلویزیونی برای آنها برگزار کرد و هم کارنامه حرفهای آنها را مرور کرد و هم خاطره بازی کرد و سرگرم شد.
بدیهی است ساختار و طراحی فرم این برنامه اهمیت کمتری از مضمون آن ندارد، بویژه اینکه در سالهای اخیر برنامههای خاطرهمحور به شکلهای مختلفی ساخته شده و نباید شمایل و ساختار این برنامه برای مخاطب تکراری به نظر برسد. قرار هم نیست این برنامه پیشنهادی استودیومحور باشد. حضور در منزل پیشکسوتان، صمیمیت برنامه را بیشتر خواهد کرد و برنامه را از یک فضا و موقعیت رسمی خارج کرده، رنگ و بوی خانوادگی به آن میبخشد.
ما ایرانیها معمولا متهم به مردهپرستی هستیم و قهرمانهای ما همیشه آنهایی میشوند که دیگر زنده نیستند. توجه به این افراد و ساخت برنامهای پیشکسوتمحور میتواند فرهنگ تقدیر و احترام به شأن پیشکسوتان را در جامعه تقویت کرده و در کنار سرگرمکنندگی، کارکرد فرهنگسازی نیز داشته باشد.
سیدرضا صائمی / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد