علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی کشور، ۹۵درصد مردم کشور را باسواد میداند، اما نهتنها من روزنامهنگار که خیلی از کارشناسان نیز بر این آمار خرده میگیرند. آن هم نه از آن جهت که المان جدید باسوادی از نظر یونسکو «تغییر» (Change) میباشد (به این معنی که تنها توانایی خواندن و نوشتن و یا تسلط بر دو زبان و یا حتی توانایی استفاده از کامپیوتر مدنظر نیست، بلکه تعریف اخیر بیانگر این است که باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و آموختههای خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند) بلکه از این جهت که چه بسیار دانشآموزانی که در همان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردهاند و چه بسیار افرادی که توانستهاند در حد بضاعت اندک خود فقط قدری خواندن و نوشتن بیاموزند. آیا سواد موردنظر فقط توانایی خواندن یا نوشتن است؟ البته که بله! ۱۰سال پیش مصوبهای در دولت به تصویب رسید تا کسانی که قادر به خواندن و نوشتن متون ساده به زبان فارسی و حساب کردن باشند، باسواد به حساب آیند...
نکته جالب توجهتر این است که علی باقرزاده یکسال پیش گفته بود از جمعیت ٧٥میلیون نفری کشورمان١٤,٦درصد بیسواد هستند. یعنی بیش از ٩میلیون و ٧١٥هزار بی سواد در گروه سنی بالای ٦سال و ٣میلیون و ٤٥٦هزار بیسواد در گروه سنی ١٠ تا ٤٩سال در کشور شناسایی شدند و حالا با افزایش جمعیت و گذشت یکسال با دهدرصد پیشرفت مواجهیم. با این حساب بیلان کار بالای نهضت سوادآموزی در یکسال گذشته ستودنی است!
هنگامی که در ۷ دی ۱۳۵۸، نهضت سوادآموزی تشکیل شد، جمعیتی بالغ بر ۱۴میلیون نفر بیسواد در کشور وجود داشت. در آن زمان شور و شوق مردم برای داوطلبانه باسواد شدن و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی در بالاترین حد خود بود. بیشک این اشتیاقها بهترین فرصت و زمینه برای حرکتی بنیادی برای ریشهکنی بیسوادی بود. اما متاسفانه به دلیل جنگ امکان بهرهگیری از توان مردم و دولت میسر نشد. پس از پایان جنگ نیز به دلیل خرابی کشور بیشتر امکانات کشور در جهت سازندگی قرار گرفت. همچنین گذشت زمان بر انگیزهها و علاقهها تأثیر منفی گذاشت. این بماند که آیا نهضت سوادآموزی به خوبی عمل کرد یا خیر؟
از آمار فعالیتهای نهضت در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ اطلاع دقیقی در دست نیست. تنها اعلام شده طی این سالها ۷۴۱هزار نفر زیر پوشش برنامههای سوادآموزی قرار گرفتهاند. در سال ۱۳۶۱ نهضت سوادآموزی طرح ضربتی سوادآموزی را مطرح کرد، لکن طرح یادشده شکست خورد. طرح آموزش فردبهفرد درسال ۱۳۶۲ مطرح شد که براساس آن افراد باسواد خانوادة بیسوادان را یاری میکردند تا به مهارتهای سوادآموزی دست یابند. از آن زمان به بعد طرحهای گوناگون دیگری به اجرا در آمدهاست که شامل طرحهای «گامی به سوی نور»، «سرباز معلم»، «لازمالتعلیم» و «مساجد» میشود. علاوه بر آن نهضت سعی کردهاست که مهاجران جنگ تحمیلی، مهاجران افغانی و عراقی، اسیران جنگی، سربازان و کارکنان دولت را زیر پوشش برنامههای خود قرار دهد.
جا دارد توجهتان بدهم به سخنان محمد نیکنژاد، پژوهشگر مسائل آموزش و پرورش که آمار جدید را صحیح نمیداند و میگوید: چطور با وجود ۱۰میلیون نفر بیسواد مطلق در کشور که تحصیلات اول ابتدایی هم ندارند، میتوان ۹۵درصد جامعه را باسواد دانست؟ نیکنژاد آمار افراد کشور را که با توجه به تعاریف جهانی بیسواد محسوب میشوند، ۳۰ تا ۳۵میلیون نفر اعلام میکند. این به این معنی است که نزدیک به ۴۰درصد جامعه براساس معیارهای جهانی بیسوادند.
موضوع مورد توجه من اما چیز دیگری است. چه شد است که آن شور و شوق داوطلبانه در ابتدای راهاندازی نهضت سواد آموزی رخت بربسته است و چه میتوان کرد که این بیسوادی ٤٠ درصدی در جهان امروز و ٥درصدی به روایت جهان قدیم، مورد توجه قرار گیرد و نوعی مشارکتطلبی برای آن در جامعه بهوجود آید؟ چرا برای باسوادی داوطلبانه کمپین راه اندازی نمیشود؟ آیا هر فعالیتی که دولتی شد دیگر نیازی به مشارکتهای مردمی نخواهد داشت حتی اگر موضوعش ربط مستقیم با مردم داشته باشد؟ چرا مسئولان ما و قوانین ما و تعاریف ما همزمان و همگام با دنیا پیش نمی رود؟ آیا باسوادهای ما همان بیسوادهای دنیای امروزند؟ خوب بود که یک نفر از مقامات داوطلب میشد و میگفت که در ایران باسواد به چه کسی گفته میشود (سعید اصغرزاده/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد