فارغ از اهداف شوروی سابق و اقمارش برای ساختن فیلمهایی از این دست یا حتی کشورهای غربی که در سالهای اخیر زندگی شخصیتهایی چون مولوی و ابنسینا را به تصویر کشیدهاند، به عنوان یک شهروند ایرانی همواره این دغدغه را داشتهام که چرا فیلمسازان ما دست به کار نمیشوند و زندگی بزرگان این سرزمین را بر پرده نقرهای روایت نمیکنند؟!
هرچند تلویزیون در این عرصه بیکار ننشسته و طی سالیان گذشته هنرمندان ما سریالهایی بهیادماندنی مانند سربداران، کوچک جنگلی، روشنتر از خاموشی، روزگار قریب و یوسف پیامبر را به خانههای مردم آوردند، اما تعداد فیلمهای ساخته شده در این حوزه کمتر از انگشتان یک دست است.
در همین ده سال اخیر که سینمای نسبتا توانمند ما توجه کمتری به این حوزه نشان داده، سینمای آلمان زندگی ابنسینا را در فیلمی با عنوان طبیب و با نقشآفرینی بنکینگزلی به تصویر کشید. «غزالی، کیمیاگر سعادت» فیلم دیگری است که عبداللطیف سالازار، کارگردان مسلمان آمریکایی در آن به زندگی امام محمد غزالی پرداخته است. این فیلم محصول مشترک ایران و انگلستان است و در شناسنامه آن عنوان شده که هنرمندان ایرانی نظیر داریوش ارجمند، میترا حجار، عبدالرضا زهره کرمانی و قربان نجفی در این فیلم ایفای نقش کردهاند و محمود کلاری مدیر فیلمبرداریاش بوده است.
زمانی که یونسکو سال 2007 را به نام مولانا نامگذاری کرد، کشورهای همسایه هم دست به کار شدند تا شاید از نام این عارف و شاعر نامی قرن هفتم کیسهای برای خود بدوزند. برای مثال سال 2009 افغانها خبر از ساخت فیلم «پیر چراغ به دست» دادند که قرار بود بر اساس زندگی مولوی با هزینه دولت افغانستان تولید شود و کارگردانی آن را «لطیف احمدی» برعهده گیرد. یکی دو سال پیش از آن، قرار بود پروژه سینمایی 25 میلیون دلاریای با همکاری مشترک ایتالیا و امارات عربی متحده درباره مولانا تولید شود و یونسکو نیز حمایتش را از ساخت این فیلم اعلام کرده بود. ظاهرا شرکت اماراتی «دی ـ سون» از ادامه کار منصرف میشود و جایش را به بنیاد قطر میدهد تا «مظفر علی»، کارگردان هندی، فیلمی به نام «رومی آتش عشق» بسازد. اینکه آیا هیچیک از این فیلمها به سرانجام رسید یا خیر در سایهای از ابهام قرار دارد، چنانکه در همان سالها نیز خبر ساخت فیلم سینمایی زندگی مولانا با نام «عارف جانسوخته» به کارگردانی عبداللطیف سالازار منتشر شد، ولی تولید آن ظاهرا در حد حرف باقی ماند. قرار بود در آن فیلم نقش مولانا را بهرام رادان بازی کند و علیرضا شجاعنوری علاوه بر تهیهکنندگی در نقش شمس هم ایفای نقش کند.
باز هم جای شکرش باقی است که حداقل «ارد عطاپور» مستندی درباره مولانا ساخته تا دست ما در این حوزه خالی نباشد.
از مولانا که بگذریم، حکیم عمر خیام از چهرههای برجسته تاریخ و فرهنگ ایران است که خارجیها زندگیاش را به تصویر کشیدهاند، آن هم 60 سال پیش. «عمر خیام» فیلمی آمریکایی است به کارگردانی ویلیام دیترله آلمانی که سال 1956 ساخته شده و زندگی خیام را روایت میکند. «بوریس توکاروف» روسی هم فیلمی به همین نام ساخته که روایت دیگری از این دانشمند و شاعر ایرانی دارد و آن را در پنج کشور مختلف فیلمبرداری کرده است. این کارگردان روس به همراه لودمیلا گلادونکو سریالی نیز درباره زندگی و شخصیت عمر خیام ساخته است.
اینها همه مشتی از خروار است که خارجیها درباره زندگی بزرگان و مشاهیر ایرانی ساختهاند. درنظر بگیرید وقتی زندگی دیگران تا این اندازه برایشان جذاب است، زندگی مشاهیر خودشان را چگونه ارج مینهند! تا جاییکه برخی مشاهیر نهچندان جهانی خود را بارها در سینما زنده کردهاند.
رودکی، فردوسی، سعدی، نظامی، مولوی، حافظ، خیام، فارابی، ابنسینا، سهروردی، میرداماد، ملاصدرا، شیخ بهایی، خوارزمی، خواجه نظامالملک طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی و امام محمد غزالی نمونهای از مشاهیر بلندآوازه ایرانی هستند که نامشان در جهان زبانزد است. ولی برخی از ما تنها به سبب خیابانها و میادینی که به نام این افراد مزین شده متوجه اهمیت و جایگاه آنها شدهایم. در صورتیکه اگر فیلمهای داستانی جذاب و ماندگاری درباره این بزرگان ساخته شود، نقش پررنگ هریک از آنها در فرهنگ این کشور در ذهن تکتک ایرانیها برجسته میشود؛ امری که در تقویت هویت ملی و اسلامی هریک از ما اثری شایان دارد. شاید برخی، هزینه تولید فیلمهای تاریخی را خارج از توان سینمای ما بدانند. باید پرسید مگر ما مشاهیر معاصر نداریم؟ آیا بزرگانی چون دکتر حسابی، بهار، دهخدا، شریعتی، آیتالله طالقانی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید همت و شهید باکری زاده این سرزمین نیستند؟ با وجود این، زمانی که سینمای ما فیلمهایی با فروش هفت هشت میلیاردی میسازد، آیا نمیتواند با همین هزینه فیلمی جذاب درباره بزرگان تاریخ ما تولید کند که نامشان نیمی از فروش فیلم را تضمین میکند؟
شاید همین ترس از هزینهها باشد که سبب شده سینما عرصه را به تلویزیون واگذار کند تا زندگی چهرههایی نظیر دکتر قریب، شهید بابایی و شهید شیرودی به تصویر کشیده شود، ولی واقعیت این است که یک فیلم سینمایی اثر ماندگارتری در ذهن مخاطب به جای خواهد گذارد. اگر از شما بپرسند چند سریال خارجی را که به زندگی مشاهیر غربی پرداخته نام ببرید، شاید نتوانید حتی به یکی اشاره کنید، اما یقینا نام چند فیلم سینمایی در این زمینه را برخواهید شمرد. از سوی دیگر، امکان پخش جهانی فیلم سینمایی سهلتر است که در این صورت مخاطبان بیشتری فیلم را خواهند دید.
دو سه سالی بود که خبر ساخت فیلمی با عنوان «لاله» که زندگی یک راننده زن مسابقات اتومبیلرانی ایرانی را روایت میکرد، بحثهای مختلفی را برانگیخته بود. این پرسش مطرح است که آیا به جای صرف میلیاردها تومان پول از بیتالمال برای ساخت فیلمی که شخصیت محوری آن چندان شناختهشده نیست، بهتر نبود به یکی از مشاهیر این سرزمین مانند فردوسی میپرداختیم؟ با وجود این، چرا همین فیلم را که میلیاردها تومان برای آن هزینه شده، به اتمام نرسانده و کار نیمهکاره را به سرانجام نمیرسانند؟
مطمئنا بخش خصوصی اگر برای ساخت فیلم درباره زندگی بزرگان این سرزمین اقدام کند، زیان نخواهد دید. تصور کنید اگر فیلمی درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی که بسی رنج برد در این سال سی و عجم زنده کرد بدین پارسی بسازد آیا در سطح داخلی و خارجی فروش نخواهد داشت؟
کمیل انتظاری / گروه فرهنگ و هنر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد