یاسمن فرزان که بیست و یک سال پیش نخستین دانشآموز دختر تیم المپیاد فیزیک کشور بود، به همه ثابت کرد در حوزه علم و تحقیق جنسیت معنی ندارد و این توانایی، استعداد، علاقه و پشتکار افراد است که مسیر زندگی آنها را رقم میزند.
این دانشمند جوان سال 1387 جایزه دانشگر جوان را از اتحادیه بینالمللی فیزیک محض و کاربردی (IUPAP) از آن خود کرد.
همینطور سال گذشته نیز جایزه مرکز بینالمللی فیزیک نظری عبدالسلام (ICTP) در مراسمی به مناسبت پنجاه سالگی این مرکز در ایتالیا به دکتر یاسمن فرزان اهدا شد.
با این دانشمند جوان درباره زندگی علمی و نگرانیهایش درباره وضع نظام کنونی آموزشی در کشور گفتوگویی خواندنی داشتهایم.
رشته اصلی فعالیت شما فیزیک ذرات است. این ذرات چه ویژگی داشتند که مورد توجه شما قرار گرفت؟
برای اینکه به این پرسش پاسخ دهم ابتدا باید ذرات بنیادی را تعریف کنم. ذرات بنیادی اجزای تشکیلدهنده دنیا هستند یعنی کل مواد اطراف ما از ذراتی تشکیل شدهاند که خودشان تجزیهناپذیرند یا دستکم امروز شواهد آزمایشگاهی برای تجزیهپذیر بودن آنها به دست نیامده است. نوترینوها از ذرات بنیادی هستند. یکی از دیگر ذرات بنیادی که مردم با آن آشنایی بیشتری دارند، الکترونها هستند که از اجزای تشکیلدهنده ماده اطراف ما هستند. الکترونها تا جایی که ما میدانیم ذراتی هستند که تجزیهناپذیر هستند. در ماده علاوه بر الکترون هسته نیز وجود دارد که هسته از پروتون و نوترون تشکیل شده است. پروتون و نوترون خودشان از ذرات بنیادی نیستند چون هرکدام از آنها خودشان از ذراتی تشکیل شدهاند که ذرات بنیادی محسوب میشوند. نوترینوها ازجمله ذرات بنیادی هستند. این ذرات بار الکتریکی ندارند و در نتیجه آشکارسازی آنها بسیار دشوار است. با این حال نوترینوها ذرات بنیادی نادری نیستند و در اطراف ما یافت میشوند. در هر ثانیه حدود یک میلیارد نوترینو از هر سانتیمتر مربع از بدن ما عبور میکند که این نوترینوها در داخل خورشید تولید میشود.
چرا به تحقیق درباره ذرات بنیادی علاقهمند شدید؟
اگرچه این خیلی عجیب است، اما برای اینکه من دینامیک افتادن یک مداد را متوجه شوم، لازم نیست بفهمم در آن سوی کهکشان چه اتفاقی میافتد. این را ما در زندگی معمولی میبینیم و تجربه میکنیم و اصلا بدیهی نیست. چرا میتوان افتادن یک مداد را بسادگی فرمولبندی کرد؟ در حقیقت جستجوی قوانین فیزیک براساس این دیدگاه سادهسازی استوار است. در رشته ذرات بنیادی میتوان هر پدیدهای را براساس یک فرمولبندی ساده و با تعداد کمی از ذرات توصیف کرد و برای آزمایشها و مشاهدههای بعدی پیشبینیهایی ارائه کرد. همه این پیچیدگیها و تنوعی که میبینیم از یکسری ذرات بنیادی ساخته شدهاند که فرمولبندی نسبتا ساده و قابل فهمی دارد. این ویژگی برای من جذاب بود.
چرا سراغ نوترینوها رفتید؟
من این بخت را داشتم که بتوانم در مقطع دکتری دانشجوی یکی از بزرگترین فیزیکدانان نوترینوی دنیا یعنی الکسی اسمیرنف باشم. این فرصتی نبود که بخواهم آن را از دست بدهم. خودم هم این شاخه را دوست دارم. چون ساده است و من به دنبال کشف رازهایی درباره سادگی رفتار این ذرات بودم.
چه زمانی به درس فیزیک و ادامه تحصیل در رشته فیزیک علاقهمند شدید؟
من در دوره دبیرستان علاقه زیادی به درس ریاضیات داشتم. آن زمان کتابهای ریاضی با امروز متفاوت بود. آن زمان دروس ریاضی و بخصوص هندسه بیشتر براساس اثبات تدریس میشد و هیچ رابطهای را بدون اثبات نمیپذیرفتیم، اما این روزها آموزش بر اثبات فرمولها استوار نیست. من به هندسه علاقه زیادی داشتم چون ساده بود؛ یعنی با اصول ساده میتوانستیم قوانین پیچیده را اثبات کنیم. در دوره دبیرستان معلم هندسه خوبی داشتم. پس از آن من المپیاد فیزیک قبول شدم و برای شرکت در کلاسهای آمادگی آزمون المپیاد از تبریز به تهران آمدم. آنجا علاقه بیشتری به فیزیک پیدا کردم و در نهایت مسیر فیزیک را انتخاب کردم.
خیلیها ترجیح میدهند بیشتر در زمینه تحقیقات کاربردی کار کنند تا مردم بتوانند نتیجه آن را در زندگی روزمرهشان ببینند. چطور شما به تحقیق در حوزه علوم پایه روی آوردید؟
این بیشتر علاقه شخصی من بوده است، برای این که تحولی به طور متناسب و پایدار پیشرفت کند باید در زمینه علوم کاربردی و پایه سرمایهگذاری مادی و انسانی کند. طبعا علوم کاربردی باید بیشترین بودجه را دریافت کنند، اما به علوم پایه نیز نباید بیتوجه بود. چون علوم پایه که انگیزه آن کنجکاوی بشری است، نیروی محرکه تمدن بشری است. تجربه نشان داده است در جریان سرمایهگذاری در زمینه علوم بنیادی به محصولات ثانویهای دست پیدا کردهایم که در جامعه کاربرد فراوان پیدا کرده است. در سدههای میانی تمدن ایرانی اسلامی دانشمندان بزرگی مانند ابنسینا، ابوریحان، ابن هیثم و رازی را داشتیم، اما بعدها این روند افول کرد. ایجاد چنینی شرایطی میتواند علل مختلفی داشته باشد. یکی از علتها شاید این بود که بعد از مدتی بیشتر در زمینه علوم مهندسی و کاربردی و علوم دینی سرمایهگذاری و علوم پایه به دست فراموشی سپرده شد، اما همیشه این را گفتهام که باید هرمی در اینجا وجود داشته باشد تا تمدنی بتواند پیشرفت کند. یعنی پیشرفت تمدنها مستلزم تحقیقات محض است، اما بر این باور هستم که باید برای کار در زمینه تحقیقات محض حد و حدودی در نظر گرفته شود و اساسا نباید بودجه زیادی به تحقیقات پایه اختصاص پیدا کند.
اگر بودجه اختصاص داده شده به تحقیقات علوم پایه متناسب نباشد در کشوری مانند ما به بارانی شبیه خواهد بود که در نهایت به سیل ویرانگر تبدیل میشود. زیرا در کشور ما قدرت جذب بالایی وجود ندارد و در نهایت میتواند به ایجاد مسیر شبه علم منجر شود. بنابراین معتقد نیستم که باید در این زمینه سرمایهگذاری زیادی انجام شود، بلکه سرمایهگذاری (متناسب قابل جذب) در این حوزه کافی است.
چرا تمدن ایرانی در چنین مسیری قرار گرفت؟
این واقعیت تلخی است که باید آن را بپذیریم. فکر میکنید موتور حرکت برای ابداعات و اختراعاتی که کاربرد زیادی پیدا میکند چیست؟ یکی از این موتورهای محرکه جنگ است! البته که جنگ خیلی ویرانگر است؛ اما متاسفانه از گذشتههای دور پیشرفتهترین فناوریها در زمان جنگ به وجود آمده است! موتور محرکه دیگر رقابت و چشم و همچشمی است. خیلی از پیشرفتهای به دست آمده در دوره رنسانس نتیجه همین چشم و همچشمیها بوده است. یکی دیگر از موتورهای محرکه، کنجکاوی بشر است که متاسفانه این روزها شرایط به گونهای پیش میرود که این کنجکاوی در بین کودکان ما کمرنگتر شود. کنجکاویهای کودکانه اگر در مسیر صحیحی هدایت شود، در نهایت از علم و پژوهش سر درمیآورد. تجربه نشان داده است ما از سرمایهگذاری در این زمینه به محصولات ثانویهای دست پیدا کردهایم که در جامعه مورد استفاده قرار گرفته است. این نیروی محرکه اخلاقیترین و کمآسیبترین است.
تحقیقات بنیادی دیر به نتیجه میرسد. برای مثال فکر میکنید مردم چه وقت در آینده میتوانند نتیجه کاربردی تحقیقاتی را که در زمینه نوترینوها انجام میدهید، ببینند؟
کاربردی که نوترینو میتواند داشته باشد این است که با پیشرفت فناوری میتوان به کمک این ذرات پروفایل چگالی زمین را تهیه کرد. اکنون از طریق لرزهنگاری به مجموعه اطلاعاتی در این حوزه نیاز داریم. نوترینوها میتوانند بخوبی در زمین نفوذ کنند. با بررسی نوترینوهایی که از زمین عبور میکنند در آینده میتوانیم زمین را بهتر بشناسیم. یک کاربرد دیگر نوترینوها این است که میتوان با استفاده از این ذرات یک رآکتور هستهای را از راه دور زیر نظر گرفت که اکنون این کار امکانپذیر است.
همسر شما هم از محققان مطرح در حوزه پژوهشهای بنیادی است. زندگی مشترک دو دانشمند بیشتر برایتان فرصت بوده است یا محدودیت؟
به نظر من بیشتر فرصت است، ما از کار همدیگر درک بهتری داریم. کار ما موجب میشود زیاد سفر کنیم. وقتی دو نفر ویژگی کار مشترکی داشته باشند کمتر از هم دلگیر میشوند. در غیر این صورت مسافرتهای مکرر موجب شکایت طرف مقابل میشود. ما معمولا همزمان سفر میکنیم و در نتیجه راضی هستیم. مساله دیگر این است که میتوانیم با هم بحث علمی کنیم. شاخه پژوهشی ما یکی نیست و مقاله مشترک نداشتهایم، اما اغلب در بخش سپاسگزاری مقالات از هم تشکر میکنیم، چون در انجام پژوهشها از مشورت هم استفاده میکنیم. در مجموع زندگی مشترک ما بیشتر فرصت است و تنها محدودیت موجود برای زوج پژوهشگر پیدا کردن شغل در یک مکان است. در موسسات معمولا ترجیح میدهند زن و شوهرها با هم در یک سازمان یا اداره استخدام نشوند. این ویژگی فقط مختص ایران نیست. در همه جای دنیا همین است. چون فکر میکنند این دو نفر باهم متحد هستند و این میتواند به ضرر آن سازمان یا موسسه باشد. البته اکنون من و همسرم یک جا کار میکنیم.
شما بخشی از مسیر زندگی را دنبالهروی همسرتان بودهاید و به خاطر ایشان مسیر زندگی خود را تغییر دادهاید. آیا این موضوع موجب پشیمانیتان نشده است؟
همسر من خیلی زرنگ است و همیشه کاری میکند که تصمیمگیری نهایی از زبان من اعلام شود! در حقیقت ایشان زمینه را فراهم میکند و در نهایت باهم تصمیمگیری میکنیم که به نظر میرسد ظاهرا من چنین تصمیمی گرفتهام و هیچ جای اعتراضی باقی نمیماند. من شخصا سنتی هستم. با این که پژوهش و تحقیق در زندگی من از اهمیت زیادی برخوردار است، اما زندگی خانوادگی همیشه برای من در اولویت بوده است. جایی که من از این موضوع فشار زیادی را احساس کردهام زمانی بود که همسرم در دانشگاه دوره پسادکتری میگذراند. من آن زمان دانشجوی رسمی دوره دکتری در ایتالیا بودم که همراه همسرم به استنفورد رفته بودم و با فرهنگ آکادمیک آمریکا این جور درنمیآید. اگرچه در ایران مقبول است خانمی به خاطر همسرش از کشوری به کشور دیگر نقل مکان کند. البته استاد راهنمای من در استنفورد که خیلی به ایشان مدیون هستم، اصلا به روی خودش نمیآورد، اما بقیه نگاه سنگینی به من داشتند تا اینکه اولین سمینار را در آنجا ارائه کردم که در مقایسه با دانشجویان دیگر همان دانشگاه بسیار بهتر بود و به این ترتیب نگاهها عوض شد.
چرا به ایران بازگشتید؟
من و همسرم به ایران بازگشتیم تا در کنار هم باشیم. اگرچه هرکدام به تنهایی میتوانستیم در مراکز خوبی مشغول کار و فعالیت شویم، اما ترجیح دادیم در کنار هم کار کنیم. البته بعدها این امکان فراهم شد که در دانشگاه مکگیل در کنار هم باشیم، اما باز تصمیم گرفتیم در ایران بمانیم. من پشیمان نیستم؛ چون به نظرم تصمیمی که گرفتهام ارزشش را داشته است.
ماجرای داستانها و وبلاگنویسیها چه بود؟ آیا هنوز هم در وبلاگتان مطالبی مینویسید؟
آن زمان در مقایسه با دیگر همکلاسیهایم در زمینه ادبیات خیلی زرنگ نبودم. دیگر دوستانم در مقایسه با من قلم بهتری داشتند. آن زمان هیچ وقت نویسندگی نکردم تا این که دکترایم را گرفتم و به ایران بازگشتم. بعد از بازگشت به ایران من در محیط آکادمیک خیلی احساس تنهایی میکردم. زمانی که به ایران بازگشتم وبلاگی راهاندازی کردم تا به بخشی از نیازم پاسخ دهم که بتدریج این فعالیت گسترش پیدا کرد. احساس کردم باید حرفهایی بزنم که در دلم بود. قالبی که برای گفتن حرفهایم پیدا کردم قالب داستاننویسی بود که اگر بخواهیم آنها را براساس معیارهای داستاننویسی بسنجیم میتوانیم بگوییم قوی نیست. چون من وقت زیادی برای نحوه نوشتن نگذاشتم و بیشتر مفهوم و مضامین این داستانها برای من مهم بود. بنابراین از این جهت داستانهای من میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد، اما از لحاظ فرم و قالب نهچندان! اگر کسی علاقهمند است میتواند به وبلاگ من مراجعه کند. ولی امروز دیگر فرصت این کار را ندارم و از طرفی نیاز من به نوشتن برطرف شده است و دیگر وبلاگنویسی نمیکنم.
بهعنوان یک محقق جوان چه دغدغهای دارید؟
چیزی که امروزه دغدغه من شده این است که در کمال تعجب و حیرت برخلاف گذشته این روزها حتی دانشآموزان مستعد هم از درس ریاضی گریزان هستند. این موجب نگرانی من شده است. دانشآموزان امروز، دانشجویان فردا هستند و قرار است در آینده کارهای پژوهشی انجام دهند. کسی که پایه ریاضی خوبی نداشته باشد نهتنها در رشتههای مهندسی بلکه حتی در رشتههای پزشکی هم نمیتواند به موفقیت دست پیدا کند. به این نتیجه رسیدهایم این مساله اپیدمی است و از ضعف سیستم آموزشی ناشی میشود. چنین گریزانی همهگیر از درس ریاضی دلیلی نمیتواند داشته باشد جز ضعف سیستم آموزشی. محتوای کتابهای درسی امروز نامتناسب است. بعضی بخشها بسیار ساده و بعضی از بخشها بسیار سخت است. به دانشآموزان این حس القا نمیشود که درس ریاضی کاربردی و زیباست. یک مساله جدی دیگر مبحث برچیده شدن تدریجی آموزش رایگان در کشور است. اصل سیام قانون اساسی کشور به گونهای بیان شده است که برای همه قابل فهم است. کارشناسان آموزشی و حقوقدانهای زیادی در این زمینه صحبت کردهاند. در اصل سیام قانون اساسی کشور آمده دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور گسترش دهد. ما مدارس دولتی داریم که در آنها به ظاهر امکانات آموزشی فراهم شده است، اما تا رسیدن به وضع مطلوب فاصله دارد و در این مدارس معلمان و دانشآموزان با محدودیتهای مختلفی مواجه هستند. حتی معلمهایی که خیلی اهل مادیات نیستند هم مدارس غیرانتفاعی را با توجه به مشکلات اقتصادی ترجیح میدهند. پدر و مادرها هم ترجیح میدهند فرزندانشان را به مدارس غیرانتفاعی بفرستند.
شاید بخشی از مسائل و مشکلات ناشی از تغییر سیستم آموزشی باشد.
تغییر نظام آموزشی پیامدهای جبرانناپذیری به همراه داشته است. این تصمیمات بار مالی زیادی هم دارد. شاید فقط لازم باشد کتابهای درسی قدری به روز شود نه اینکه کل مفاهیم کتاب تغییر کند. تغییرات کتابها باید در مسیری باشد که دانشآموز امروزی بتواند براحتی با آن ارتباط برقرار کند. دانشآموزان امروزی از مدرسه گریزان شدهاند و این مشکلی است که به نظر من باید در کوتاهترین زمان ممکن تا دیرتر نشده برای آن چارهای اندیشیده شود. متکی شدن دانشآموزان به معلم خصوصی از دیگر مشکلاتی است که نهتنها از نظر مالی برای پدر و مادرها مشکلاتی ایجاد میکند، بلکه به کاهش اعتماد به نفس دانشآموزان منجر میشود. در این دوره شخصیت اصلی بچهها شکل میگیرد و این در حالی است که همه این اتفاقات به گونهای پیش میرود که عملا به بچهها گفته میشود در دنیای امروز پول حرف اول را میزند. البته هستند افراد دلسوزی در گوشه و کنار کشور که با از خودگذشتگی و ذوق و ابتکار خود کمبودهای سیستم آموزشی را جبران میکنند. در این شرایط فقط به طور جزیرهای میتوانیم امید به پیشرفت داشته باشیم و بدیهی است پیشرفتهای علمی در سطح گستردهای اتفاق نمیافتد. کتابهای درسی باید جذابیت داشته باشند و کنجکاوی بچهها را ارضا کنند. البته هنوز میتوانیم امیدوار باشیم در ایران آینده پزشکان و مهندسان و محققان موفقی داشته باشیم، اما نه به اندازهای که نیاز کشور را فراهم کند. در ایران بیش از چهار میلیون و 600 هزار دانشجو داریم. از این تعداد حدود سه میلیون و 900 هزار دانشجو برای تحصیل شهریه پرداخت میکنند و فقط حدود 750 هزار دانشجو ظاهرا به طور رایگان تحصیل میکنند. در واقع 84 درصد دانشجویان کشور ما شهریه پرداخت میکنند. سوال این است که آیا 16 درصد دانشجویی که رایگان تحصیل میکنند ما را به خودکفایی میرسانند؟
فکر میکنید چه باید کرد؟
من مطمئن هستم در کشور ما در زمینههای مختلف از جمله پزشکی و سلامت امکانات خوبی فراهم است. اگر مساله جدی پزشکی در حوزه پزشکی و درمانی برای کسی به وجود آید محدودیتی وجود ندارد. اما از طرف دیگر تعداد پزشکان خوب و قابل اعتماد بسیار کم است و گاهی بیماران مجبور هستند حدود سه ماه منتظر بمانند تا از پزشک مورد نظرشان وقت ملاقات بگیرند؛ این در حالی است که به پزشکانی که در درمانگاهها و مراکز درمانی حضور دارند هم اعتماد چندانی نداریم. پس نیاز کشور ما در این زمینه برطرف نشده است. پزشکان تربیت شده از نظر کیفی نمیتوانند تا سرحد خودکفایی نیاز کشور را برطرف کنند. ما به ظاهر پزشکان زیادی داریم که از دانشگاههای کشور فارغالتحصیل شدهاند. برای مثال در دانشگاههای پزشکی امتحانات به شیوهای برگزار میشود که دانشجویان فقط براساس جزوه استاد یا حتی سوالات امتحانی مطرح شده از سوی استاد درس مربوطه امتحان میدهند. در چنین شرایطی بدیهی است باید شنونده خبرهایی مبنی بر مرگ و میر بیماران در نتیجه تجویز نادرست داروها باشیم. پس نیاز کشور ما در حوزههای مختلف علوم پایه، پزشکی و مهندسی برطرف نمیشود و باید برای حل این مشکلات چارهای اندیشیده شود. این فقط دغدغه من نیست و خیلیها با این مشکل مواجه هستند.
در جستجوی ذرات بنیادی
یاسمن فرزان سال 1355 در شهر تبریز متولد شد. دوره دبیرستان را در مدرسه فرزانگان تبریز گذراند. سال 72 در امتحان سراسری مرحله اول المپیاد فیزیک پذیرفته شد و برای شرکت در دوره آموزشی المپیاد به تهران آمد. سال 73 بهعنوان عضو تیم المپیاد فیزیک ایران برای شرکت در المپیاد جهانی عازم پکن شد. در این رقابت علمی، جوایز متعددی کسب کرد که جایزه نفر اول دخترهای شرکتکننده از بازتاب بیشتری در رسانهها برخوردار بود. همان سال وارد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف شد و سه سال بعد با همسرش دکتر محمدمهدی شیخجباری که آن زمان دانشجوی دکتری فیزیک در همان دانشکده بود ازدواج کرد. سال 77 از دانشگاه فارغالتحصیل شد. همان سال در آزمون سراسری ورودی کارشناسی ارشد رتبه اول را کسب کرد و دوره کارشناسی ارشد را در گرایش فیزیک انرژیهای بالا در ذرات بنیادی یک ساله به پایان رساند. پس از آن همراه همسرش به ایتالیا رفت. آن زمان همسرش در موسسه آیـسیـتیـپی محقق پسادکتری بود. وی پس از پذیرش در آزمون ورودی دکتری در موسسه سیسا در دوره دکتری در رشته ذرات بنیادی شروع به تحصیل کرد. پس از دو سال دوره پسادکتری همسرش در موسسه آیـسیـتیـپی به سر آمد. به وی از جانب دانشگاه استنفورد در ایالت کالیفرنیای آمریکا پیشنهاد استخدام بهعنوان پژوهشگر پسادکتری شده بود. فرزان پس از نامه نگاریهایی که بارئیس بخش تئوری آزمایشگاه اسلک داشت بهعنوان مهمان همراه همسرش به آن موسسه رفت تا ادامه دوره دکتری را زیر نظر استاد بزرگ فیزیک ذرات، پروفسور پسکین بگذراند. وی از سال 2001 تا 2004 در بخش تئوری موسسه اسلک مشغول کار پژوهشی بوده است. در این مدت با تمام قوا کوشید تا از هر فرصتی برای قویتر کردن پایه علمیاش بهره گیرد. سپس در سال 2004 به ایتالیا بازگشت تا از پایاننامهاش دفاع کند. آن زمان از چند دانشگاه در آمریکا و اروپا پیشنهاد برای استخدام بهعنوان پژوهشگر پسادکتری داشت که در نهایت ترجیح داد به ایران بازگردد. او در ایران در پژوهشکده فیزیک پژوهشگاه دانشهای بنیادی مشغول کار شد و به کار پژوهشی در رشته فیزیک ذرات بنیادی ادامه داد. سپس سال 1385 رتبه نخست جشنواره جوان خوارزمی در رشته پژوهشهای بنیادی را از آن خود ساخت. سال 2008 جایزه بینالمللی IUPAP را دریافت کرد. فرزان از سال 2007 عضو وابسته موسسه آیـسیـ تی ـ پی در ایتالیاست. از سال 2011 شبکه اروپایی به نام INVISIBLESشکل گرفته است که هدف آن تربیت نسل جدید پژوهشگران در تحقیق در زمینه فیزیک نوترینو و ماده تاریک است. این شبکه پنج شعبه غیراروپایی (در آمریکا، هند، مصر، ایران و برزیل) دارد و فرزان مسئول شعبه ایران این شبکه است. آخرین جایزه بینالمللی تعلق گرفته به این دانشمند جوان جایزه آیـسیـ تیـپی سال 2013 بود. این جایزه به افراد زیر 40 سال که در رشته فیزیک یا ریاضی کار پژوهشی در خور توجهی انجام دادهاند، اهدا میشود. این جایزه هر سال به نام و افتخار یک دانشمند برجسته نامگذاری میشود. جایزه سال 2013 آی ـ سی ـ تی ـ پی که مراسم اهدای آن در پاییز 2014 برگزار شد به افتخار ماری کوری نامگذاری شده بود.
فرانک فراهانیجم / گروه دانش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد