به همین دلیل ماجرا را به بازپرس جنایی اصفهان و تشخیص هویت گزارش دادیم و دقایقی بعد آنان نیز سرصحنه حاضر شدند.
تحقیقات به صورت ویژه آغاز شد، به اتاق پیرزن رفتم، رختخواب او بسیار مرتب بود، ولی بههمریختگی خانه از ماجرای دیگری حکایت داشت. بوی گاز در فضا منتشر شده بود و بخوبی به مشام میرسید. با این فرضیه که جنایتی رخ داده است، سرنخها را کنار هم قرار میدادیم تا راز این جنایت برملا شود. جسد را دوباره مورد بررسی قرار دادم و آثار کبودی نواریشکل باریکی در گردن قربانی که تا پشت گردنش ادامه داشت؛ را دیدم. دیگر مطمئن شدم جنایتی رخ داده و پیرزن خفه شده است.
آن طور که در تحقیقات مشخص شد، قربانی از وضع مالی خوبی برخوردار بود و بر اساس گفته همسایهها، همیشه طلاهایی از نوع انگشتر، النگو و گردنآویز همراه خود داشت که هیچیک از آنها با جسد دیده نشد و احتمال دادیم توسط قاتل به سرقت رفته است.
با دستور بازپرس جنایی تجسسهای میدانی خود را در دستور قرار دادیم و درخصوص وضع بستگان و همسایگان پیرزن و افراد معتادی که در نزدیکی او زندگی میکردند تحقیق کردیم. در بررسیها مشخص شد نوه قربانی به نام محمد، اعتیاد شدیدی به موادمخدر دارد و چند بار به اتهام سرقت بازداشت شده است.
باتوجه به این موضوع، محمد به عنوان نخستین مظنون بازداشت شد و تحقیقات از او صورت گرفت. در تحقیقات با اظهارات ضد و نقیض او مواجه شدیم که قصد گمراه کردن ما را داشت. همین مساله باعث شد که بیشتر به او شک کنیم.
از آنجا که احتمال میدادم او فرصتی برای پنهان کردن یا فروش طلاها نداشته، راهی خانهاش شدیم و در بازرسی از اتاق او پنج النگوی طلا، دو انگشتر و یک گردنبند کشف کردیم.
با به دست آمدن این سرنخ به اداره برگشتیم و دوباره تحقیقات از او صورت گرفت. با نشاندادن طلاها و سرنخهای دیگری که به دست آورده بودیم لب به اعتراف گشود و به قتل مادربزرگش اعتراف کرد. او گفت: «مدتی است که اعتیاد شدیدی به شیشه و کراک دارم، روز حادثه بشدت به مواد نیاز داشتم اما پولی برای خرید نداشتم، به همین دلیل به خانه مادربزرگم رفتم و به او گفتم پول نیاز دارم. اما او گفت که پول ندارد و اگر هم داشت به من نمیداد. من نیاز به پول داشتم و او متوجه نبود، حرفهایش بیشتر اذیتم میکرد، عصبانی شده بودم. ناخواسته به طرفش حمله کردم و گلویش را فشار دادم. به خودم که آمدم متوجه شدم که او مرده است، میدانستم که پلیس خیلی زود مرا دستگیر میکند. به همین دلیل به فکر صحنهسازی افتادم تا این جنایت را مرگ بر اثر حادثه جلوه دهم. با خودم گفتم مرگ بر اثر گازگرفتگی، میتواند بهترین علت مرگ برای یک پیرزن باشد، برای همین شیر گاز را باز کردم و از خانه خارج شدم.»
با اعتراف نوه جنایتکار و تکمیلشدن پرونده، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و پرونده پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان اصفهان ارسال شد. کشف این پرونده تجربههای زیادی برایم داشت و یاد گرفتم در پیگیری پروندههای قتل باید همه جوانب را در نظر گرفت و به هر احتمال و فرضیهای دقت کرد و با به دست آوردن یک سرنخ، حتی سرنخی بسیار کوچک و بیاهمیت میتوان پرده از راز یک جنایت زیرکانه برداشت.
خاطرهای از سروان روحالله مرادی
از پلیس اصفهان
تنظیم: مهدی دبیری
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد