اینجا خبری از شهرت و آوازه نیست، کسی در مدح و ثنای فتوحات علمی، ورزشی، تاریخی، هنری و..افراد سخن نگفته و قلم به رشته تحریر در نیاورده است. اینجا هویت آدمها تنها در برگههای کوچکی خلاصه میشود که پدران یا مادرانشان، برایشان از اداره ثبت گرفتهاند، برگههایی با دستخطهای خوش و ناخوش کارمندان اداره ثبت که ولادت فرزندی را مستند کردهاند تا نشانهای باشد برای هویت بیرونی نوزادانی که روزی نام آوران این دیار شدند.
وقتی نوزادی به دنیا میآید، یک سند اصلی برای او تنظیم میشود که کل مشخصات آن توسط پدرش ارائه شده و مامور ما آن را کامل و مشروح ثبت میکند، این میشود سند مادر و اصلی. همه برگههایی که در اینجا از اشخاص مشهور میبینید، سند مادرِ هویتی آنهاست که حالا آنها را در این موزه جمع آوری کردهایم. این توضیحات را متصدی موزه به ما میدهد و بین قفسههای شیشهای میچرخد.
ولادت، آب مراد طلبیده
«ولادت نور دیدگانم و قوت قلبم مریم فرزند آمیرزا غلامحسین را به روز سیزدهم ذی الحجه در سال 1348 هجری قمری در بلد شهررضای اصفهان در این صفحه مبارک قرآنی به ثبت میرسانم. باشد که این خوش نفس آمده، گرمای منزلمان باشد.» تولد سعید و میمون محمد تقی فرزند ارشد امیرعلی خان به روز هفتم ربیع الاول سال 1364 هجری قمری در ایل قشقایی را در این تورق پاک خداوندی تحریر میکنم تا آن آبِ مراد طلبیده از روز و روزگار خود در عنفوان نوجوانی مطلع شود، انشاء الله تعالی. قدمت سبز فرزندم»
خطوط خوش نستعلیق که با دوات مشکی در صفحه اول قرآنهای قدیمی خطی حک شدهاند، زیر نور چراغهای کوچک زرد، گرم و گیرا خودنمایی میکنند و هنوز هم با همان شور و شوق روزهای اولیه تولد مبارک فرزندانی را خبر میدهند که نور دیدگان پدران و مادرانشان و آب مرادِ طلبیده آنها هستند. این دستنوشتهها برای زمانی است که هنوز از اوراق هویتی حکومتی خبری نبوده و والدین از زمان تولد فرزندانشان در پناه قرآن کریم محافظت میکردند. حتی عدهای زمان مرگ عزیزانشان را در صفحه آخر قرآن ثبت میکردند و به نحوی آن را در تاریخ یک خاندان مستند میساختند. «پدر عزیزتر از جانمان، آسید شکرالله در یوم هشتم محرم الحرام سنه 1267 شمسی در حالی که قدم در هشتادونه سالگی نهاده بود و در صحت کامل به سر میبرد، جان به جان آفرین تسلیم کرد و آفتاب گرما بخشش را از ما محروم ساخت.»
فاطمه خانم ایرانی هستم شماره سجلیام یک
این وضعیت ثبت اسناد هویتی ایرانیان که هیچگونه مشخصه آماری و علمی نداشت تا سال 1297 هجری شمسی ادامه پیدا کرد تا اینکه رضاخان پهلوی دستور ایجاد اداره سجل احوال را در وزارت داخله برای ثبت وقایع حیاتی صادر کرد و به این ترتیب اولین شناسنامه ایرانی به شماره یک در بخش 2 تهران در تاریخ شانزدهم آذر 1297 هجری شمسی به نام «فاطمه ایرانی» صادر شد.
« تا سال 1310 شمسی، تنها برای مردم تهران شناسنامه ثبت میشد و مردم شهرها و روستاهای دیگر هیچ سند هویتی مشخصی نداشتند، تا اینکه به مرور زمان مراکز ثبت احوال در شهرهای دیگر هم ایجاد شد و مردم یک برگه به عنوان سجل دریافت میکردند.»
شناسنامههای اولیه تک برگ بود و در اوراق A3 وزارت امور داخله تهیه میشد. در این شناسنامهها تنها نام و نام خانوادگی فرد، نام پدر و مادر، روز، ماه و سال تولد میآمد، این برگهها تا یک دهه تنها سند هویتی مردم بود که به مرور شکل دفترچه به خود گرفت؛ دفترچههای مربعی شکل کوچکی که جلدهای صورتی داشتند و تنها ثبت ولادت و وفات در آن تعبیه شده میشد.
از سجلیهای قرمز تا کارت هوشمند ملی
خوب واقعیت این است که تا قبل از صدور سجل هویتی، افراد نام خانوادگی خاصی نداشتند و به پیشه خود یا پدرانشان خوانده میشدند. مثلا کسی که پنبهزن بود، میشد «پنبهچی» به کسی که آهنگر بود میگفتند آهنگر فردی که در کار شکر بود «شکرریز» نام میگرفت یا مثلا اگر طرف قوی هیکل و تنومند بود میشد «قهرمان» یا درسخوان بود نام خانوادگیاش را «دانشمند» میگذاشت، یا نام خانوادگی اهالی یک روستا به نام آن روستا در میآمد. «نایینی»، «سمرقندی» بعضی هم از قبل سادات بودند که خوب نام فامیلی آنها به نسبشان برمیگشت مثل «حسینی»، «موسوی»، «کاظمی» و....این روند تا سالها ادامه داشت تا اینکه بتدریج، شناسنامه جای سجلی را گرفت و صفحات دیگری همچون ثبت نام همسر، فرزندان، صفحه اخذ آراء، برگه ثبت کوپن، صفحه تغییر نام و وفات در آن ثبت شد.
سال 1380 طبق طرح وضع شده در وزارت کشور برای دسترسی آسان بانکها و دیگر دستگاههای مرتبط دیگر «کارت شناسایی ملی» برای اولین بار صادر شد، این سند هویتی ابتدا یک کارت کوچک آبی بود که در آن کد ملی و کد پستی هر فرد در کنار نام و نام خانوادگی او قید شده بود که البته به سرعت جمع آوری و کارتهای شناسایی ملی جایگزین آن شد، اما طبق مصوبه هیات دولت و مجلس این کارت نیز باید به کارت هوشمند ملی تغییر پیدا میکرد چرا که کارتهای شناسایی موجود ضمن اینکه از ضریب امنیتی کافی برخوردار نبودند، امکان پاسخگویی به نیازهای سیستم اطلاعاتی و بانکی کشور را نداشتند. همچنین در سال 89 نحوه صدور شناسنامه نیز تغییر پیدا کرد و سجلیهای معروف قرمز جای خود را به شناسنامههای به اصطلاح پاسپورتی با جلد قهوهای رنگ دادند که تمام صفحات آن دارای ژلاتینهای امنیتی است و تمام نوشتههای آن نیز از طریق رایانه ثبت شده است.
چرا هم کارت هوشمند هم شناسنامه
در حال حاضر ایرانیها دارای دو نوع کارت ملی و شناسنامه هستند، عدهای از افراد که از سال 1389 به بعد متولد شدهاند دارای شناسنامههای جدید هستند و قبل از آن شناسنامههای با کاور قرمز دارند. همچنین افراد بالای 15 سال از سال گذشته کارت هوشمند ملی دریافت کردهاند و این در حالی است که در دست افراد دیگر کارت شناسایی ملی که اعتبار تاریخ آن سپری شده، قرار دارد. کارتی که البته بهرغم منقضی شدن هنوز ادارات مختلف برای احراز هویت مردم به آن استناد میکنند و آن را از مراجعهکنندگانشان میخواهند.
به غیر از تناقضهای موجود، هم اکنون هر ایرانی دارای چند برگه هویتی است که بسته به شرایط و مکان باید یکی از آنها را ارائه دهد مثلا پلیس راهنمایی و رانندگی تنها گواهینامه را به عنوان سند هویتی میپذیرد در حالیکه بانکها فقط با کارت شناسایی ملی به مشتریان خدمات ارائه میدهند، دفترخانههای ازدواج و طلاق، هتلها و مسافرخانهها نیز تنها با مشاهده شناسنامه، افراد را از خدمات خود بهرهمند میکنند و این موارد در شرایطی اتفاق میافتد که کارت هوشمند ملی قرار بود جایگزین همه اسناد هویتی در دست افراد باشد و افراد را از چندگانی نجات دهد.
محسن اسماعیلی، مدیرکل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کل کشور در این باره به چمدان میگوید: حذف شناسنامه در ایران غیر ممکن است، چرا که قانونگذار این وظیفه را برای سازمان ثبت احوال در نظر گرفته ضمن اینکه برخی از دستگاههای کشور هنوز نتوانستهاند خود را با کارت هوشمند ملی تطابق دهند، به طور مثال دفترخانهها، ازدواج یا طلاق را تنها در شناسنامه ثبت میکنند یا هتلها با دیدن شناسنامه میتوانند پی به روابط اشخاص ببرند و به آنها خدمات ارائه دهند، همچنین اداره گذرنامه فقط با شناسنامه سر و کار دارد بنابراین هنوز هم شناسنامه در کشور ما یک مورد الزامی است که باید صادر شود.
او درباره کارت هوشمند ملی هم معتقد است «ثبت وقایع حیاتی در کارت هوشمند ملی برای ثبت احوال مشکلی ندارد اما این در صورتی است که تمام دستگاهها خود را با این سیستم هماهنگ کنند، ضمن اینکه ما تا کنون توانستهایم فقط برای یک میلیون و 200 هزار نفر کارت هوشمند ملی صادر کنیم که این رقم نشان میدهد صدور شناسنامه در کشور نیازی ضروری است.»
***
حرفهایمان بین این همه شناسنامه و شجرهنامه و سند ازدواج و طلاق ته کشیده، حس وقتی را دارم که بین سنگهای سفید و سیاه قبور اموات راه میروی و کنجکاوی که چند و چون آن متوفی مسکوت در زیر خاک خفته را بدانی و دائم بین سن تولد و مرگ و اسم و فامیل و شعر حک شده روی سنگ سرد را بالا و پایین میکنی. این آدمها که هر کدام ستارهای درخشان هستند بر سر دوش تاریخ این کشور، چه بی ادعا و یال و کوپال و تنها روی یک برگهای که رو به زردی پژمرده شده، آرام نشسته اند و فقط از منی میگویند که نسبشان است و نه سببشان. با دیدن سند مادر پروین یاد مثنوی از او میافتم که میگفت: ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن/مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن، در ره ویران دل، اقلیم دانش ساختن/در ره سیل قضا بنیاد و بنیان داشتن خداحافظ، من پروین بودم، اعتصامی، زاده بیست و پنجم اسفند 1285 در تبریز و فوت شده در پانزدهم فروردین 1320 در تهران.
فهیمهسادات طباطبایی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد