پسر جوان زمانی که با پاسخ منفی از سوی خانوادهها برای ازدواج مواجه شد، تصمیم گرفت به آنها بگوید که در یک سازمان معتبر استخدام شده است. این شغل آنقدر آبرومندانه بود که خانوادهها زمانی که از آن باخبر شدند با این ازدواج موافقت کرده و او به آرزویش رسید، اما این ترفند نهتنها خیلی زود از سوی بازپرس پرونده برملا شد، بلکه پسر جوان راهی زندان گردید.
2 پسر با لباس نظامی
مدتی قبل ماموران گشت پلیس شهرستان اردبیل، هنگام گشتزنی به دو پسر جوان مشکوک شدند. دو پسر جوان، لباس نیروهای انتظامی به تن داشته و مجهز به بیسیم، گاز اشکآور و شوکر بودند. یکی از آنها لباسی با درجه استواری به تن داشت، اما نفر دوم در حالی لباس نیروهای انتظامی به تن داشت که هیچ درجهای روی شانهاش نداشت. نبود هیچ درجه نظامی روی لباسهای پسر جوان باعث شک ماموران شد و آنها برای تحقیقات سراغ دو پسر جوان رفتند که در کنار محلی که مراسم عزاداری در آن برگزار میشد، ایستاده بودند. ظاهر امر نشان میداد که دو جوان مشکوک از نیروهای پلیس هستند که برای ایجاد نظم در مراسم به آنجا آمدهاند. دو پسر جوان که با دیدن ماموران شوکه شده بودند، سعی داشتند خود را پلیس معرفی کنند اما اطلاعاتی که آنها در اختیار داشتند درست نبود و از طرفی هویت آنها نیز تائید نشد، به همین دلیل هر دو نفر بازداشت و برای تحقیقات به شعبه اول دادسرای عمومی انقلاب اردبیل انتقال داده شدند.
در تحقیقات اولیه باتوجه به تجهیزات نظامی و لباسهایی که دو پسر جوان به تن داشتند، این فرضیه مطرح شد که آنها ماموران قلابی هستند و با ترفند همیشگی اقدام به اخاذی میکنند. به این معنا که با لباس نظامی در مقابل بانکها و مراکز تجاری پرسه زده و با دیدن سوژه مناسب خود را پلیس مـــــعرفی کرده و با این ترفند که شما مظنون به حمل و نگهداری مواد هستید، به بازرسی بدنی آنها پرداخته و اموال باارزش و پول نقدشان را سرقت میکردند. در حالی که این فرضیه مطرح بود، تحقیقات از سوی قاضی قدیر محمدی آغاز شد.
به خاطر دختر مورد علاقه
دو پسر جوان که در ابتدا سکوت کرده بودند، زمانی که با اتهام مامور قلابی و اخاذی مواجه شدند در نهایت لب به اعتراف گشوده و انگیزه اصلی خود را از پوشیدن لباسهای نظامی و تجهیزات فاش کردند. یکی از متهمان که حسام نام داشت به قاضی شعبه اول دادسرای اردبیل گفت: «آقای قاضی همه چیز را میگویم، اما باور کنید که حقیقت است. شاید شنیدن انگیزه من برایتان تعجبآور باشد، اما تمام این کارها را به خاطر عشق و ازدواج با دختر مورد علاقهام انجام دادم. مدتی قبل به دختری در یکی از شهرستانهای اردبیل علاقهمند شدم. زمانی که به خانوادهام در ارتباط با این موضوع گفتم، پدرم گفت تو نه کار داری و نه خدمت رفتهای، کی به تو با این شرایط زن میدهد. اصرارهای من بینتیجه بود و تصمیم گرفتم موضوع را با دختر مورد علاقهام به نام سهیلا مطرح کنم.»
پسر جوان ادامه داد: «برخلاف آنچه تصور میکردم، سهیلا نیز با این موضوع مخالفت کرد و گفت خانوادهام حاضر نیستند دخترشان را به من بدهند. سهیلا به من گفت بدون کار مناسب، با خرج و مخارج زندگی چطور میتوانی مشکلات را حل کنی؟ سهیلا و پدرم راست میگفتند، چرخاندن یک زندگی برای کسی که کار نداشته باشد، خیلی سخت است. اما من در آن زمان تنها به یک چیز فکر میکردم و آن هم به دست آوردن سهیلا بود. میترسیدم تا پیدا کردن یک شغل مناسب، سهیلا ازدواج کند و او را برای همیشه از دست بدهم. فکر و خیالهای متفاوت به سراغم آمده بود و نمیدانستم چه کار باید انجام دهم تا اینکه فکری به ذهنم رسید.»
شغل آبرومند برای ازدواج
حسام در ادامه به قاضی گفت: «برای جلب رضایت خانواده خودم و سهیلا باید یک کار درست و حسابی پیدا میکردم؛ کار آبرومندی که هر دو خانواده راضی شوند. من از دوران کودکی علاقه داشتم وارد پلیس شوم. پلیس شدن بهترین گزینه بود، هم کار آبرومندی بود که بیشک دو خانواده قبول میکردند و هم به علاقه دوران کودکیام میرسیدیم.
از طرفی رفتن به نیروی انتظامی قضیه سربازی را هم حل میکرد و دیگر نیازی به کارت پایان خدمت برای گرفتن رضایت نداشتم. موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و برای طبیعی جلوه دادن ماجرا از او خواستم که با من در این راه همراه شود.»
آغاز زندگی
حسام ادامه داد: «به همراه دوستم برای خودمان لباس نظامی تهیه کردیم، از آنجا که من دیپلم گرفته و بتازگی در دانشگاه قبول شده ام، درجهای را که برای خودم انتخاب کردم استواری بود. چون میدانستم خانوادهها از درجات نظامی باخبر هستند و میدانند با مدرک دیپلم درجه نظامی بالاتر از استوار داده نمیشود. دوستم هم سرباز صفر شد تا من مافوق او شوم و نشان دهم که سمتی در کار خود دارم و با این ترفند آنها مرا باور میکردند و به خواستگاری دختر مورد علاقهام میآمدند.»
پسر جوان گفت: «آقای قاضی، زمانی که پدر و مادرم از ماجرا باخبر شدند با من موافقت کردند و به خواستگاری دختر مورد علاقهام رفتند. خانواده سهیلا هم وقتی دیدند من کار پیدا کردهام آن هم کاری به این مهمی و معتبری، با ازدواج ما موافقت کردند. من و سهیلا به عقد هم درآمدیم، اما این تمام ماجرا نبود، بعد از آن اوایل هفته به بهانه کار و اینکه ماموریت دارم از شهر خارج میشدم و به خانه سهیلا میرفتم و بعد از چند روز به خانه برمیگشتم. شبی که دستگیر شدیم، یکی از اقواممان مراسم عزاداری داشت و من و دوستم برای نظم دادن به مراسم به آنجا رفتیم. اینطور میخواستیم خودمان را به اقوام نشان دهیم که دستگیر شدیم، ما برای اینکه ثابت کنیم در پلیس مشغول به کار هستیم، شوکر، اسپری گاز اشکآور و بیسیم نیز همراه داشتیم.
باتوجه به اظهارات حسام، به دستور قاضی شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب اردبیل، تحقیقات در رابطه با اظهارات آنها صورت گرفت و با مدارک به دست آمده گفتههای حسام و دوستش تائید شد. دو پسر جوان با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.
نگاه کارشناس
مجازات جعل عنوان
فرهاد شهبازوار/ حقوقدان: طبق ماده ۵۵۵ قانون مجازات اسلامی هر کس بدون سمت رسمی یا اذن از طرف دولت، خود را در مشاغل دولتی اعم از کشوری یا لشکری و انتظامی که از نظر قانون مربوط به او نبوده دخالت دهد یا خود را بهعنوان شاغل در این شغلها معرفی کند، به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد و چنانچه برای دخالت یا معرفی خود در مشاغل مزبور سندی جعل کرده باشد، مجازات جعل را نیز خواهد داشت.
همینطور بنا به ماده ۵۵۶ قانون مجازات اسلامی هرکس بدون مجوز و به صورت علنی لباسهای رسمی مأموران نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی ایران یا نشانها، مدالها یا دیگر امتیازات دولتی را بدون تغییر یا با تغییر جزئی که موجب اشتباه شود، مورد استفاده قرار دهد، در صورتی که عمل او به مجازات قانون دیگری مستلزم مجازات شدیدتری نباشد، به حبس از سه ماه تا یک سال یا جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال محکوم خواهد شد و در صورتی که از این عمل خود سوءاستفاده کرده باشد، به هر دو مجازات محکوم خواهد شد.
هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد