سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
امیرعباس هویدا در شرایطی فرمان نخستوزیری گرفت که حتی در بایگانی دربار پهلوی، به علت التهابات موجود، تاریخ رونوشت این فرمان را هفتم دی ماه 1343 ثبت کرده اند. یعنی یک ماه قبل از تاریخ واقعی فرمان نخستوزیری او. طبیعی است که اگر این ثبت تاریخی را ناشی از اشتباه ثبات دفتر مخصوص شاهنشاهی، آن هم به علت شرایط بحرانی آن روزگار ندانیم، میبایست به تحلیلهایی روی آوریم که ممکن است ما را در این راه به طریق اشتباه رهنمون گردد.
در حالی که حسنعلی منصور در بیمارستان پارس که تحت ریاست منوچهر شاهقلی، هم مسلک بهائی هویدا بود، با مرگ دست و پنجه نرم میکرد، امیرعباس هویدا بنا بر فرمان شفاهی محمدرضا پهلوی، به عنوان کفیل نخستوزیر، به اداره امور مشغول بود و در همین حال در بعضی از محافل سیاسی که به کانون قدرت نزدیک بودند، گفته میشد:
«با وجودی که حال آقای منصور رو به بهبود است ولی دیگر از ایشان کاری برای یکی دو ماه آینده ساخته نیست و ممکن است کمی که حالشان بهبود یابد، برای معالجه کامل به یکی از کشورهای خارج که بیش از همه آمریکا است، اعزام شوند و دولت فعلی به ریاست امیرعباس هویدا به عنوان کفیل نخستوزیر به خدمت خود ادامه دهد و به این ترتیب، فعلاً موضوع تغییر دولت در میان نیست.»
مدت کوتاهی قبل از اینکه حسنعلی منصور در بهارستان با گلولههای شهید محمدبخارایی از پای درافتاد، این موضوع مطرح میشد که ممکن است دولت او دستخوش تغییر قرار گیرد، که با کشته شدن او، این تغییر عملی شد و امیرعباس هویدا که نزدیک به دو دهه با او سابقه همکاری و دوستی داشت، به جای او نشست.
هویدا از روزی که حسنعلی منصور راهی بیمارستان شد، بخوبی میدانست که در صورت مرگ منصور، تشکیل کابینه جدید به او محوّل خواهد شد. امیرعباس هویدا، نخستوزیر کابینهای بود که حسنعلی منصور آن را تشکیل داده بود و دستخوش هیچ تغییری نشد. حتی وزارت دارایی را که وزیر آن، نخستوزیر شده بود برای مدتی، خودش سرپرستی میکرد.
هویدا آخرین دبیرکل حزب ایراننوین
امیرعباس هویدا، چهارمین و آخرین دبیرکل حزب ایراننوین، فرزند میرزا حبیبالله عینالملک و افسرالملوک در اواخر سال 1298 در تهران متولد شد. پدر و پدربزرگش از بهائیان بنام بودند. عینالملک هویدا، عضو وزارتخارجه و مدتها مأمور خدمت در دمشق و بیروت بود. به همین خاطر دوران کودکی و نوجوانی هویدا نیز در دمشق و بیروت گذشت.
هویدا در بیروت به مدرسة فرانسویها رفت و در سال 1316 فارغالتحصیل شد. مدت کوتاهی بعد برای ادامه تحصیل و زندگی راهی فرانسه و سپس انگلستان شد. ولی پس از حدود نُه ماه و در حالی که روابط سیاسی ایران و فرانسه تیره شده بود، ناگزیر به بروکسل رفت و در دانشگاه آزاد آن شهر در رشته علوم سیاسی ثبت نام کرد و پس از سه سال لیسانس گرفت. هویدا پس از حدود شش سال تحصیل و اقامت در کشورهای مختلف اروپایی در بیستویکم دی 1321 به ایران بازگشت و از وزارت امور خارجه تقاضای شغل و کار کرد و با نفوذ انوشیروان سپهبدی، شوهرخالهاش، تقاضای او پذیرفته شد و از دوازدهم شهریور 1322 با پایة سه و حداقل حقوق آن در سمت «کارمند دفتر وزارتی» وزارت امور خارجه کار خود را آغاز کرد.
هویدا پس از مدتی کوتاه و در اول مهر 1322 به خدمت نظام رفت و در دانشکده افسری در رشته توپخانه خدمتش را زیر نظر نعمتالله نصیری آغاز نمود. در اول مهر 1323 بار دیگر به وزارت امور خارجه بازگشت و پس از مدتی فعالیت در اداره اطلاعات، در دوازدهم بهمن 1323 به اداره سوم سیاسی آن وزارتخانه منتقل و در اول مرداد 1324 هم به عنوان وابسته سفارت ایران راهی پاریس شد. چند ماه پس از آن بود که نام او به اتفاق دوست نزدیکش حسنعلی منصور در ماجرای قاچاق ارز بر سر زبانها افتاد. مدت کوتاهی بعد در اول آبان 1325 هویدا به عنوان کارمند اداره حفاظت منافع ایران در آلمان منصوب گردید.
هویدا پس از مدتی با پا در میانی عبدالله انتظام، کنسول ایران در اشتوتگارت شد. در اسفند 1329 که عبدالله انتظام در کابینه حسین علاء وزیر امور خارجه شد، هویدا هم به تهران بازگشت و منشی مخصوص او گردید. با نخستوزیر شدن دکتر مصدق و انتصاب باقر کاظمی به وزارت امور خارجه، هویدا به معاونت اداره سوم سیاسی آن وزارت خانه منصوب شد. مدت کوتاهی بعد و در بیستونهم مهر1330 مأمور خدمت در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ژنو شد و بیش از پنج سال در این کمیساریا در ژنو باقی ماند.
در سیزدهم اسفند 1335 بنا به خواسته رجبعلی منصور (پدر حسنعلی منصور، دوست دیرین هویدا) که سفیر ایران در ترکیه بود، هویدا به عنوان رایزن سفیر به آنکارا رفت. در اواخر سال 1336 که عبدالله انتظام مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران شد، هویدا را با خود به آن شرکت برده و تا هنگام حضور در کابینه حسنعلی منصور در اواخر سال 1342، از سوی وزارت امور خارجه مأمور خدمت در شرکت ملی نفت ایران باقی ماند. با انتصاب حسنعلی منصور به مقام نخستوزیر در هفدهم اسفند 1342 هویدا هم به عنوان وزیر دارایی وارد کابینه او شد که شرکت ملی نفت از زیر مجموعههای آن وزارتخانه بود.
هویدا که از مؤسسان کانون مترقی و حزب ایراننوین بود و در هر دو تشکل قائممقام حسنعلی منصور به شمار میرفت، در مقام وزیر دارایی هم مدتی قائممقام این حزب باقی ماند و سپس جای خود را به عطاءالله خسروانی سپرد. پس از ترور منصور در اول بهمن1343، هویدا از سوی شاه مأمور تشکیل دولت شد و در حالی که بسیاری تصور میکردند عمر دولت او چندان پایا نخواهد شد، تا شانزدهم مرداد 1356 نخستوزیر بود. در دوره نخستوزیری او وابستگی ایران به بلوک غرب و آمریکا تکمیل شد و با گرایش شتابآلود شاه به سوی استبداد، حکومت رعب و وحشتی کمنظیر، توأم با فسادی بیسابقه در ایران حاکم گردید.
پدر و پدربزرگ هویدا از بهائیان بنام و از نزدیکان میرزا حسینعلی بها و عباس افندی بودند و در دوران نخستوزیری او بهائیان در شئون مختلف کشور رسوخ و نفوذ کردند. با این حال او خود را بهایی نمیدانست و بیشتر راغب بود فردی لاییک شناخته شود. او عضو لژهای فراماسونری بود و بیشتر اعضای دولت او هم فراماسون بودند. هویدا در دی 1353 کلالی را از دبیرکلی حزب ایراننوین (البته با متقاعد ساختن شاه) کنار نهاد و خود دبیرکل این حزب شد.
با انحلال احزاب چندگانه و تأسیس حزب رستاخیز در یازدهم اسفند 1353 باز هم هویدا با حفظ مقام نخستوزیری، به عنوان اولین دبیرکل حزب رستاخیز منصوب شد. هویدا در کنگره دوم حزب رستاخیز در آبان 1355 دبیرکلی را به جمشید آموزگار سپرد و نهایتاً در شانزدهم مرداد 1356 هم از مقام نخستوزیری برکنار شد تا رقیب دیرینهاش آموزگار به جای او بنشیند. هویدا مدت کوتاهی بعد و در حالی که تحولات انقلابی مردم ایران در حال گسترش بود، به جای اسدالله علم که سخت بیمار بود، به وزارت دربار منصوب شد و در این سمت بود که با اشاره شاه و به دستور او اعضای دفتر مطبوعاتیاش مقاله کذایی «ایران و استعمار سرخ و سیاه» را با نام نویسندهای موهوم (احمد رشیدیمطلق) نوشتند.
مقاله در هفدهم دی 1356 در روزنامه اطلاعات منتشر شد و به سرعت طوفانی بر ضد رژیم بر پا ساخت. هویدا در شهریور 1357 از وزارت دربار عزل و جای خود را به علیقلی اردلان سپرد. به دنبال گسترش ناآرامیهای سیاسی و انقلابی و به هدف کندتر ساختن دامنه مخالفتها در آبان 1357 به دستور شاه دستگیر و در مهمانخانه ساواک در منطقه شیان تهران زندانی شد و تا پایان کار قطعی رژیم پهلوی کماکان در زندان بود. با پیروزی انقلاب اسلامی به بازداشتگاه نظام انقلابی جدید منتقل شد و توسط آیتالله صادق خلخالی محاکمه و به مرگ محکوم شد و این حکم در هجدهم فروردین 1358 بلافاصله به اجرا درآمد.
منابع :
سه حزب مردم، ملیون و ایران نوین، مظفر شاهدی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1387
قصه هویدا ، ابراهیم ذوالفقاری ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1386
برگرفته از سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت