دکتر رضا منصوری، یکی از استادان دانشگاه صنعتی شریف و مدیر طرح ملی رصدخانه ایران که سالهاست این فیزیکدان را میشناسد بر این باور است: «شروع دوران پژوهش فیزیک در ایران و رشد پیوسته این دوران را باید در حضور اردلان و ظرافتهای مدیریتی و رفتاری او جستجو کرد.» با وجود نقش پررنگی که این پیشکسوت علمی داشته در رسانهها کمتر دیده شده است. به گفته خودش این نخستین گفتوگوی اختصاصی است که دکتر اردلان پس از پیگیریهای چند ماهه ما به آن پاسخ مثبت داده است. وقتی از یک فیزیکدان صحبت به میان میآید نخستین تصویری که در ذهن نقش میبندد فردی جدی است که با زبانی متفاوت سخن میگوید. وقتی برای مصاحبه با او به دفتر کارش در پژوهشگاه دانشهای بنیادی رفتم برخلاف تصویری که در ذهن داشتم او را فردی مهربان، صمیمی و خوشسخن یافتم. دکتر اردلان چنان شیرین سخن میگفت که در گفتوگوی دو ساعته با او گذر زمان را احساس نکردم. با این محقق که با تاریخچه فیزیک در ایران پیوندی ناگسستنی دارد گفتوگویی خواندنی داشتهایم.
فرهاد اردلان در اتصال آموزش فیزیک به مفاهیمی که در قرن بیستم مطرح شده چه نقشی داشته است؟
فیزیک در ایران از زمان ایجاد دانشگاه تهران وجود داشته است. به عبارت دیگر قدمتی 80 ساله دارد. با تاسیس دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) و دانشگاه شیراز (پهلوی سابق) در دهه 1340، آموزش فیزیک مدرن و جدید وارد ایران شد. قبل از این که به آمریکا بروم سال 1337 حدود دو ماه در دانشکده فنی درس خواندم. زمانی که دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه شیراز تاسیس شد آموزش فیزیک مدرن در ایران مورد توجه قرار گرفت. وقتی بعد از بازگشت به دانشگاه شریف پیوستم، همین نحوه آموزش مدرن را ادامه دادم. اگر بخواهم به سهمی که در پیشرفت علمی ایران داشتهام اشاره کنم باید به این نکته توجه داشت که من همواره تاکید داشتم در ایران کار تحقیقاتی علمی واقعی انجام شود. به همین علت از زمانی که به ایران بازگشتم همیشه در تلاش بودم به کمک دوستانم یک مرکز علمی ـ تحقیقاتی راهاندازی کنیم تا زمینهای برای انجام تحقیقات واقعی ایجاد شود. تا مدتها هم موفق نشدم این ایده را تحقق بخشم. حتی قبل از انقلاب هم برای محقق شدن این ایده کارهایی انجام شد. آن زمان عبدالسلام از دانشمندان بنام فیزیک در قرن بیستم به ایران آمد و درباره تاسیس چنین مرکزی مذاکراتی با ایشان داشتیم و طرحی را هم ارائه دادیم که مورد قبول قرار نگرفت. زیرا ما میخواستیم نظارت علمی بینالمللی روی مدیریت علمی این مرکز پژوهشی وجود داشته باشد. بعد از آن گفتند این کار را در اصفهان یا مازندران پیگیری کنیم که در نهایت به تاسیس دانشگاه مازندران در سال 1356منجر شد. من و گروهی از همکاران به این دانشگاه رفتیم ولی با وقوع انقلاب در این کار وقفه ایجاد شد. بعد از انقلاب باز هم درصدد ایجاد این مرکز بودیم که در نهایت به ایجاد پژوهشگاه دانشهای بنیادی منجر شد.
در سال 67 آقای دکتر فرهادی ـ که آن زمان وزیر علوم بود ـ طی حکمی آقای دکتر لاریجانی را به ریاست مرکز IPM یا همان پژوهشگاه دانشهای بنیادی منصوب کرد. در واقع بعد از گذشت یک سال از راهاندازی این مرکز ما دنبال فرد موثری برای ریاست این مرکز بودیم و دکتر محمدجواد لاریجانی این مسئولیت را پذیرفت. من آن زمان رئیس دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف بودم. همزمان در دانشگاه صنعتی شریف دوره دکتری فیزیک راهاندازی شد. همان طور که گفته شد در پایان دهه 60 ما چند اتفاق مهم را تجربه کردیم. یکی از این اتفاقات تشکیل IPM بود. دیگری تاسیس دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان به ریاست دکتر ثبوتی و اتفاق دیگر هم دوره دکتری دانشگاه صنعتی شریف بود. به این ترتیب کار تحقیقات در ایران برای نخستین بار به طور جدی آغاز شد و در نشریات بینالمللی مقالات بینالمللی منتشر شد. از این زمان به بعد تعداد زیادی دانشجوی دکتری تربیت شد و موفقیت دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف نیز مدیون IPM است. ما همیشه باید تاکید کنیم محمدجواد لاریجانی در پایهگذاری و پیشرفت تحقیقات در علوم ایران نقش بسیار مهمی داشته است. این به دلیل نقش ایشان در IPM است. البته نظرات و پیشنهادهای ما به عنوان افرادی که در تاسیس این مرکز همکاری داشتهایم هم همواره مورد توجه بوده است. این رشد بسیار سریع علم مدیون این سه مرکز است که موجب شده در این 20 سال تعداد مقالات علمی در کشور ما افزایش پیدا کند.
به نظر شما مدیر یک مرکز علمی باید موقعیت سیاسی داشته باشد یا بهتر است از موقعیت علمی شاخصی برخوردار باشد؟
آن زمان ما بحث مفصلی با دکتر ثبوتی داشتیم که مدیر یک مرکز علمی باید منحصرا سیاسی باشد یا یک فرد منحصرا علمی. من بر این باور بودم مدیر یک چنین مرکزی باید یک فرد سیاسی و بانفوذ باشد که بتواند امکانات مورد نیاز این مرکز را تامین کند. دکتر ثبوتی این طور فکر نمیکرد. او نظر خود را پیش برد و به دانشگاه زنجان رفت که به حقیقت موفق هم بود. به عبارت دیگر هر دو درست میگفتیم. چون ما به دنبال یک فرد سیاسی رفتیم و موفق هم شدیم، اما هر دو این مراکز در پایان با مشکلاتی مواجه شدند. اکنون در مرحله گذار سوم هستیم. مرحله اول تاسیس دانشگاه تهران در دهه 1310 بود. بعد از آن دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه شیراز امروزی تاسیس شد. پس از آن دوره دکتری در دانشگاه صنعتی شریف راهاندازی و پژوهشگاه دانشهای بنیادی راهاندازی شد. اکنون بعد از 25 سال وقت آن رسیده که شاهد یک جهش باشیم. ما به این جهش نیاز داریم. درست است که تولید مقالات زیاد است و مسئولان نظام درباره تعداد مقالات علمی که چاپ میشود صحبتهای زیادی را مطرح کردهاند، اما کیفیت علمی مقالات ما هبهطور کلی بسیار پایین است. برای توضیح این شرایط از یک تعریف ساده استفاده میکنند. علم حدود 2500 سال در جامعه بشری وجود داشته است. از زمان ارسطو و اقلیدس ردپای علم در تاریخ زندگی بشر دیده میشود. اگر شما در 25 قرن پیش به نقشه جهان نگاه کنید و بخواهید ببینید کدام کشور را در این نقشه نمیتوانید نادیده بگیرید، بدون شک آن کشور یونان است که بدون وجود آن هیچ پیشرفت علمی در دنیا رخ نمیداد. اگر در آن زمان دیگر کشورها نبودند هیچ اتفاقی رخ نمیداد. یونان در تاریخ علم نقش مهمی داشته است. ایران در قرن چهارم هجری یعنی تقریبا هزار سال پیش نقش پررنگی در حوزه علمی داشته است. در این دوره زمانی نمیتوان اسم ایران را از این نقشه پاک کرد. ما آن زمان، یعنی در زمان ابوریحان بیرونی و ابن سینا در پیشرفت علم در جهان نقش اساسی داشتیم، اما بعد از آن ایران تقریبا هیچ نقشی در پیشرفت علم و دانش بشری نداشته است. به نظر شما آیا میتوان کشور آلمان را در قرن بیستم حذف کرد و آن را نادیده گرفت؟ قطعا نمیتوان زیرا افرادی مانند اینشتین از این کشور بودند یا این که آیا میتوان آمریکا را در قرن بیستم حذف کرد؟ قطعا خیر، چون پیشرفتهای علمی امروز مدیون آمریکاییهاست. هنوز در این چند قرن گذشته کاری که ماندگار باشد در ایران انجام نشده است. همه مقالاتی که مینویسیم هیچ اثر معنیداری در پیشرفت علم ندارد. من نظرم این است که ما به دوره جدیدی وارد می شویم که میتوانیم موثر باشیم.
به نظر شما برای این که ما هم بتوانیم در رشد و پیشرفت علمی سهمی داشته باشیم چه باید کرد؟
اکنون کشورهایی مانند هند، چین و برزیل وارد این مرحله شدهاند و تولیدات علمی آنها در پیشرفت علمی کشورشان موثر است. اگر به سه مرحله قبلی پیشرفت علمی ایران نگاه کنید متوجه میشوید زمانی که لازم بوده جهشی ایجاد شود معمولا هر بار مراکز جدیدی ساخته شده است. یعنی نمیتوانستند ساختارهای قبلی را به گونهای تغییر دهند که نیازهای فعلی را جواب بدهد. راهاندازی دوره دکتری در دانشگاه صنعتی شریف یک استثنا است که باز هم بدون کمک و حمایت IPM این امکان وجود نداشت. پس میتوان گفت اکنون لازم است مراکز جدیدی ساخته شود، اما شاید بتوان مراکز فعلی را متحول کرد تا برای این نیاز جدید یعنی تولید علمی واقعی آماده شود. تولید علم کمی و غیرواقعی در نهایت به تولید مقالاتی منجر میشود که هیچ کاربردی ندارد. تولید علم واقعی به کارهای تاثیرگذار منجر میشود. برای مثال هیگز که دو سال پیش برنده جایزه نوبل شد فقط 11 مقاله دارد. من خودم 50 مقاله دارم! تعداد مقالات مهم نیست. حرف من این است که باید سیاستهای وزارت علوم تغییرکند. باید ارتقا، استخدام، تشویق و جایزه بر مبنای کیفیت علمی باشد نه کمیت. کیفیت مقالات کمتر مورد توجه قرار می گیرد. ایران از نظر تقلب علمی یکی از بدترین کشورهاست و در حدود 15 درصد مقالات تقلب علمی دیده میشود. این در حالی است که در کشورهای اروپایی میزان تقلب علمی کمتر از 5 درصد گزارش شده است.
افرادی که مقالات زیادی دارند بر این باورند اگر مقالات نباشد نمیتوان به رشد و پیشرفت علمی دست یافت؟
این حرف درست نیست. البته ممکن است این موضوع در رشتههای دیگر درست باشد، اما من درباره رشته فیزیک صحبت میکنم. درباره رشتههای مهندسی مطلع نیستم و اظهارنظر نمیکنم. در دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف زمانی که دکتری فیزیک را در این دانشگاه شروع کردیم در سال چهار تا پنج مقاله ارائه میشد، اما اکنون تعداد مقالات این دانشکده به حدود 150 مقاله در سال رسیده است. در پژوهشگاه دانشهای بنیادی 200 مقاله در سال تولید میشود، اما شما ببینید در این سالها کجا تغییری در دانش بشری ایجاد شده است که ما در آن نقش اساسی داشتهایم. در 20 سال اخیر در دنیا پیشرفت و کشفیات علمی ماندگاری را شاهد بودهایم. حتی یکی از این پیشرفتها نیز در کشور ما انجام نشده است. ما فقط یاد گرفتهایم مقاله تولید کنیم. من از ابتدا به این فکر بودم که ایران به جایی برسد که بتواند همپای دیگر کشورها در توسعه و پیشرفت علم پیش برود. این یکی از دغدغههای من بوده است . قدم اولی این بود که مقالهنویسی را یاد بگیریم. انجام کارهای تحقیقاتی ساده نیست. اگر شما بخواهید ادیب شوید باید ابتدا زبان فارسی را یاد بگیرید. ما جملهسازی علمی را یادگرفتهایم، اما حافظ نیستیم. ما خالق علم نیستیم؛ برای این کار باید مقدماتی فراهم شود. اولین کار این است که باید این ارزیابیها تغییر کند. تا موقعی که جوانانی که وارد سیستم علمی کشور میشوند به دنبال این هستند تا با تولید مقاله بیشتر ارتقا بگیرند و بابت این مقالهها ارتقاء یابند یا از فرصت مطالعاتی استفاده کنند، کار جدی در کشور انجام نمیشود. چون کار جدی مهم به تمرکز نیاز دارد. وزارت علوم باید نظام ارزیابی خود را تغییر دهد. چگونگی انجام این کار در سطح دنیا شناخته شده است. ارزیابی توسط متفکران دیگر یکی از راهکارهاست. میتوان از چند آدم خبره برای ارزیابی کار محققان استفاده کرد. این کار در دنیا مرسوم است، اما در کشور ما تعداد مقالات ملاک است. اساسیترین قدم ارزیابی کیفی است که امیدوارم وزارت علوم این کار را در دستور کار خود قرار دهد. یکی از مولفههای پیشرفت علمی روابط بینالمللی است. ما شاهد این هستیم کشورهایی که روابط بینالمللی دارند راحتتر خود را به ردههای بالاتر میرسانند. شما اگر با اروپا، آمریکا و ژاپن همکاریهای علمی داشته باشید احتمال این که به این کشورها برسید، بیشتر است. ما در ایران در زمینه همکاریهای علمی در حوزه فیزیک سابقه 15 ساله داریم. دانشگاه صنعتی شریف و بخصوص پژوهشگاه دانشهای بنیادی با سرن (بزرگترین مجموعه آزمایشگاهی دنیا در زمینه فیزیک ذرات بنیادی و فیزیک هستهای) همکاری دارند. یعنی در یک پروژه جهانی کار میکنیم. دغدغه اصلی محققان ما در این پروژه این است که نزد افرادی که در دنیا علم را پیش میبرند، حرفی برای گفتن داشته باشند. این پروژه در حوزه فیزیک ذرات تجربی است.
فکر میکنید چرا دانشگاهها و مراکز علمی کشور ما نتوانستهاند در مسیر درستی پیش بروند؟
مساله مهم این است که نهادهای علمی و آکادمیک کشور ما کهنه و قدیمی است. یک نظام سیاسی به محیط دانشگاهی و پژوهشی حاکم است. رئیس دانشگاه از سوی وزیر انتخاب میشود. این وزیر براساس تشخیص خود عمل میکند و اغلب به دنبال اهداف سیاسی است. خوشبختانه اکنون شاهد تغییرات خوبی در این زمینه هستیم و نظر دانشگاه در انتخاب روسای دانشگاه مورد توجه قرار میگیرد. در دانشگاه شریف گروهی به نام گروه جستجو در شورای دانشگاه تشکیل شده است که افرادی را برای ریاست معرفی کردند. این سیستم معقولی است. شورای دانشگاه ما قبلا جنبه مشورتی داشت و در تصمیمگیریها هیچ نقشی نداشت. در این دوره نقش بیشتری در تصمیمگیریها دارد. خلاصه این که نهادهای مدیریتی علمی ما نقش کمرنگی دارند و مقدار زیادی سیاسی هستند. باید دانشگاهها را به اهل علم سپرد نه لزوما خود استادان. برای مثال رئیس دانشگاه هاروارد براساس مشورت های هیات امنا، هیات علمی و گروهی از دستاندرکاران دانشگاه انتخاب میشود.
در مرکز تحقیقات IPM یک نکته مهم وجود دارد که باید به آن توجه داشت. متاسفانه دکتر لاریجانی از ابتدا به ایجاد این نهادها توجهی نداشت. اوایل شورای پژوهشگاه تشکیل میشد، ولی اکنون این شورا حدودا سالی یکبار برگزار میشود و هیچ نظام جایگزینی هم نداریم. دکتر لاریجانی 26 سال است ریاست این پژوهشگاه را بر عهده دارد. من همیشه به ایشان این نکته را گوشزد کردهام که اگر زودتر به فکر چاره نباشد به سرنوشت آقای عبدالسلام در ICTP (مرکز بین المللی فیزیک نظری) دچار میشود. این مرکز ابتدا خوب پیش رفت، اما وقتی مدیریت هیچ تغییری نمیکند پژوهشگاه دچار بحران میشود. آقای عبدالسلام هم که مدیریت مرکز بینالمللی فیزیک نظری (ICTP) را بر عهده داشت، ابتدا در مقابل این تغییرات ایستادگی کرد. دانشگاه زنجان هم مسیر مشابهی را پیمود. دکتر لاریجانی باید پیش از این که این مرکز با مشکلات جدی مواجه شود درباره تغییر مدیریت این مرکز به فکر چارهای باشد. در زمینه مدیریت علمی باید توجه داشت که اگر فردی وجود داشته باشد که بتواند جایگزین شود صلاح این است که در زمان معینی این کار انجام شود. اگر چنین فردی وجود ندارد این نشاندهنده ناتوانی سیستم است. یعنی مدیریت این مجموعه نتوانسته فردی را تربیت کند که روزی بتواند جایگزین مناسبی برای مدیریت باشد. تابستان امسال این صحبت را با دکتر لاریجانی مطرح کردم و بهتوافق رسیدیم. من خودم رئیس بخش فیزیک این پژوهشگاه بودم و به موقع تصمیم گرفتم فرد دیگری به جای خود پیشنهاد کنم. باید کمیته جستجو در این مرکز تشکیل شود تا فرد مناسبی انتخاب شود. بعد از این دکتر لاریجانی میتواند در نهاد مدیریت IPM حضور داشته تا بر کارها نظارت داشته باشد، اما هنوز ایشان این تصمیم را عملی نکرده است. اگر چنین کاری زودتر انجام نشود نمیتوان این پژوهشگاه را نجات داد و در نهایت این مرکز تضعیف خواهد شد. پژوهشگاه دانشهای بنیادی ثروت علمی کشور است. ولی بهترین مرکز علمی کشور در حال انحطاط است. اگر این تغییرات ایجاد نشود آینده خوبی پیش رو نداریم. باید برنامهریزی شود و فرد دیگری براساس برنامه و حساب و کتاب جایگزین شود. امیدوارم ایشان که از دوستان من هستند این توصیه را از من بپذیرند. البته من قصد یادآوری دارم و بارها به این موضوع اشاره کردهام. هدف من نجات این مرکز است. من و ایشان و بسیاری از دیگر استادان عمرمان را در این مرکز گذراندهایم. ولی باید نفوذ افراد قدیمی حفظ شود تا کیفیت کار ما کاهش پیدا نکند.
مردم همیشه میپرسند نتیجه تحقیقات در حوزهای مانند فیزیک ذرات چه کمکی به زندگی آنها میکند؟ چطور میتوانند اثر این تحقیقات را در زندگی خود ببینند؟
این موضوع بسیار مهمی است. من عضو برجسته انجمن فیزیک آمریکا هستم و اتفاقات این انجمن را به طور مرتب دنبال میکنم. دو هفته پیش مقالهای از سوی این انجمن منتشر شد که در این مقاله نوشته شده بود مردم این کشور از فیزیکدانها حمایت میکنند و هزینههای این افراد را پرداخت میکنند. اکنون که انتخابات برگزار شده و سنا وضع دیگری دارد باید بروید مردم را متقاعد کنید تا مردم در مجلس نمایندگان اثر بگذارند که چرا باید از فیزیک پشتیبانی کرد یا این که چرا باید در این حوزه سرمایهگذاری کرد. این یعنی باید برخورد مستکبرانه را کنار گذاشت و به سراغ مردم رفت و به آنها گفت ما مدیون شما هستیم. حقیقت این است که علم در جهان خیلی در پیشرفت بشریت موثر بوده است. این واضح است. اگر تاریخ چند صد ساله دنیا را مرور کنید متوجه میشوید همه پیشرفتهای غرب ناشی از دستاوردهای علمی بوده است. دستاوردهای علمی به درست شدن ماشین بخار، اتومبیل و هواپیما منجر شده است. مجموعه فعالیتهای علمی به برق و بمب و انرژی اتمی منجر شده است. واضح است که باید در حوزه علم کار کرد. مردم عادی این را نمیفهمند. باید به گونهای به مردم گفت کارهای علمی برای زندگی آنها لازم و ضروری است و این سوالی نیست که بتوان به سادگی به آن پاسخ داد. در این پژوهشگاه پژوهشکدهای به نام سیاستهای علمی در حال شکلگیری است. اولین مسالهای که مطرح شده این است که چرا علم برای جامعه لازم است. باید مجموعه جوابهایی را برای این سوال تهیه و به مردم ارائه کرد.
بزرگترین آرزوی علمی شما که از شنیدن خبر محقق شدن آن خوشحال میشوید، چیست؟
من در یک موسسه تحقیقاتی کار میکنم و قصد ندارم کشفیات بزرگ علمی انجام دهم یا نوبل بگیرم، اما آنچه در دنیا اتفاق افتد و موجب خوشحالی من میشود این است که در شتابدهنده سرن در مرحله جدید که سال دیگر آغاز میشود، ذرات ابرتقارن کشف شود. این موفقیت در فهم ما از طبیعت خیلی مهم است و اگر این ذرات کشف شود دنیای ما چیز دیگری خواهد بود و انقلاب بزرگی در فهم ما از دنیا ایجاد میشود. من در این زمینه تحقیقاتی انجام دادهام، اما آنچه آنها انجام میدهند جستجو برای ذرات خاصی است که دفعه قبل کشف نشد و موجب دلسردی همه شد.
آینده طرح شتابگر ملی از زبان دکتر اردلان
در ایده اولیه طرح شتابگر ملی من هم نظراتی را مطرح کردم. با دکتر رضا منصوری و بسیاری از دیگر دوستان این موضوع را مطرح کردم که باید چند پروژه ملی داشته باشیم تا بخشی از تمرکز فعالیتهای علمی را به این پروژههای ملی اختصاص دهیم. برای مثال من میدانستم چینیها سال 1975 برنامه ساخت شتابدهنده ملی را مطرح کردند با این هدف که به پیشرفت علمی و تکنولوژیک در چین کمک کنند. بر این اساس این ایده را در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی مطرح کردم. بعد از مدتی این طرح شتابدهنده و رصدخانه تصویب شد. تکلیف رصدخانه نسبتا روشن است. قرار بود رصدخانهای در ابعاد معمول برای کشفیات علمی واقعی ساخته شود و این در حال انجام است. امیدوارم به نتیجه برسد. البته دکتر منصوری از بعضی شرایط چندان دل خوشی ندارد و حق هم دارد. بعضی از این مشکلات به دلیل راکد شدن مدیریت IPM است.
در مورد شتابدهنده نظرم این بود که شتابدهنده ذرات بسازیم، اما نظر دیگران این بود که شتابدهندهای درست کنیم که اشعه قوی برای تحقیق در زمینههای دیگر بسازد. یعنی فیزیک آن چیز دیگری باشد. هدفم این بود که شتابدهنده فیزیک باشد، اما نظری که طرح و غالب شد، این بود که شتابدهندهای ساخته شود که ابزاری برای پژوهشهای فیزیکی دیگر یا پژوهشهای غیرفیزیکی باشد. در این مرکز قرار است ابزار کار تحقیقاتی تهیه شود. در دیگر جاهای دنیا نیز این طور است. اگر این شتابگر ملی راهاندازی شود خیلی خوب است. البته یک اشکال هم دارد. یک چنین پروژه عظیمی به هزینه زیادی نیاز دارد و مدیریت کلان کشور نمیتواند به عنوان یک موضوع ثانویه بخش قابل توجهی از بودجه علمی کشور را به این طرح اختصاص دهد. باید مطمئن باشیم درست کار میکند و موفق میشود. نمیتوان 20 سال ارقام بزرگ مالی در این پروژه خرج کرد و بعد به این نتیجه رسید که درست کار نمیکند. در ارمنستان این اتفاق افتاد. در شوروی سابق راهاندازی شتابدهنده را آغاز کردند و ده سال بعد از فروپاشی شوروی این پروژه همچنان خوابیده بود. خرج عظیمی کردند. برنامه درستی نداشت و به جایی نرسید. البته اکنون دارند کارهایی انجام میدهند که آن را زنده کنند. حرف من این است که باید به موفقیت این طرح مطمئن باشیم. ما هیچ متخصصی نداریم که بتواند این شتابدهنده را بسازد. باید یک کنسرسیوم بینالمللی قوی تشکیل دهیم. از دانشمندان بینالمللی که کارشان این است به عنوان کمیته بینالمللی ناظر بر ساخت شتابدهنده دعوت کرده و قدم به قدم این را دنبال کنیم و با مشورت آنها این کار را انجام دهیم، اما متاسفانه برای طرح شتابگر ملی این کار را نکردند. این طور نمیتوان پیش رفت. این کار باید براساس یک استاندارد جهانی انجام شود. یعنی کمیتهای از دانشمندان بینالمللی که ملاحظات سیاسی ندارند تشکیل شود و هر یک از آنها در این طرح اظهارنظر کنند. سرن با این عظمت در کشوری مانند سوئیس شورای ناظر بینالمللی دارد که قدم به قدم در ساخت شتابدهنده همکاری داشتهاند. من امید زیادی به طرح شتابدهنده ایران در وضع فعلی ندارم. مقدار زیادی هزینه میشود که ممکن است به نتیجه نرسد.
فرانک فراهانیجم/ گروه دانش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد