وقتی رفیق مهم‌تر از همسر می‌شود

رفیق‌بازی یکی از معضلاتی است که امروزه دامنگیر زندگی مشترک زوج‌ها شده است. اگر در گذشته این سنت و رویه غلط مختص مردان بود، اما حالا بعضی از زنان به پیروی از مردان درگیر دوست‌بازی شده و تفریح و خوشگذرانی با دوستان‌شان را به بودن در کنار همسر و خانواده خود ترجیح می‌دهند.
کد خبر: ۷۷۲۴۵۶
وقتی رفیق مهم‌تر از همسر می‌شود

رفیق‌بازی گاهی اوقات تا جایی شدت پیدا می‌کند که روابط زن و شوهر به تیرگی‌ گراییده و در بدترین حالت زمانی‌که مرد یا زن می‌بیند طرف مقابلش به نیازهای روحی و جسمی‌اش بی‌توجه است، حتی با داشتن فرزند یا فرزندانی به جدایی فکر می‌کند.

سارا و مهرداد هفته گذشته به خاطر رفیق‌بازی‌های همسران خود به اتاق مشاوره آمدند که در ادامه صحبت‌های آنها و تحلیل دکتر پرویز رزاقی روان‌شناس را در این باره می‌خوانید.

شوهرم دوستانش را به من ترجیح می‌دهد

سارا: دیگر از دست رفیق‌بازی‌های بی‌اندازه شوهرم خسته شده‌ام. البته اغلب دوستان شوهرم متاهل بوده و اهل هیچ خلافی نیستند چون با آنها رابطه خانوادگی داریم. اما شوهرم و دوستانش دیگر شور هر چیزی را درآورده‌اند. همسرم همیشه با دوستانش خوش است و با آنها به تفریح و گردش می‌رود. در این پنج سالی که با هم ازدواج کرده‌ایم، شوهرم تنها یک ‌بار من را به مسافرت برده است، تازه آن‌ هم همراه با خانواده‌اش. در این مدت، دو بار به مسافرت مجردی رفته و اولین‌بار وقتی رفت تنها هفت روز از زایمانم‌ گذشته بود و به جای این‌که کنارم باشد، مرا تنها گذاشت. بار دوم هم گفت از طرف اداره به ماموریت می‌روم. اما چند روز بعد از همسر دوستش شنیدم همراه شوهر او به مسافرت رفته است. یک‌ بار که به خانه یکی از دوستانش رفته بود به من‌ گفت که تا یکی دو ساعت دیگر به خانه برمی‌گردد. دو ساعت که گذشت، زنگ زدم به گوشی‌اش. اما دیدم تلفنش را خاموش‌کرده است. نگران شده بودم. به هر کدام از دوستانش که زنگ می‌زدم، همگی گوشی‌هایشان را از دسترس خارج‌ کرده بودند. از طرف دیگر برق هم رفته بود و من بیش از هر زمان دیگری از تاریکی می‌ترسیدم. آن شب هر چقدر صبر کردم نیامد و هر طور بود با بدبختی با تاریکی ساختم. ساعت 7 صبح بود که شوهرم به خانه آمد. در را برایش باز نکردم و گفتم برو همانجایی که بودی. کلی بهانه آورد که در را باز کن برایت توضیح می‌دهم. وقتی از او توضیح خواستم خیلی غیرمنطقی‌گفت که پول کرایه تاکسی برای برگشت به خانه نداشتم و برای همین منتظر ماندم تا یکی از دوستانم من را به خانه بیاورد. دست آخر هم با کلی ببخشید و گفتن اشتباه کردم و دیگر تکرار نمی‌شود، موضوع پایان یافت.

هر دفعه قول می‌دهد که دیگر دنبال رفیق‌بازی نمی‌رود. اما باز روز از نو روزی از نو. یا می‌گوید می‌روم بستنی بخرم و بعد به هوای بستنی خریدن با دوستانش بیرون می‌رود و دم صبح به خانه برمی‌گردد. وقتی به او اعتراض می‌کنم که این چه کاری است با من می‌کنی؟ با پررویی تمام می‌گوید ببین چه کردی‌که از خانه فراری هستم؟ همسرم با یکی از دوستان دانشگاهی‌اش بیش از بقیه رابطه دارد. سال‌های اول ازدواج‌مان هر دو هفته یکبار او را می‌دید. اوایل می‌گفتم اشکالی ندارد و می‌گذاشتم دو سه ساعتی بروند و با هم خوش بگذرانند. اما از دو سال پیش به این‌طرف که شوهرم یک واحد برای شرکتش اجاره کرده و با این دوستش شریک شده، به او نزدیک‌تر هم شده است.

طوری‌که هر روز عصر فقط به‌خاطر دوستش به دفتر می‌رود. آن‌ هم فقط برای بگو و بخند. یک‌ روز در حالی‌ که خیلی عصبانی بودم، از یکی از دوستانش پرسیدم که این چه زندگی است‌ که شماها برای ما درست کرده‌اید؟ خیلی خونسرد گفت ما 12 سال این‌جوری بودیم، همیشه و همه‌جا با هم خوش گذراندیم. حالا هم نمی‌توانیم یکدفعه تغییر رویه بدهیم. بریده‌ام. هر کاری که فکرش را کنید انجام داده‌ام تا بلکه دست از این ‌کارهایش بردارد، اما درست نشد. دعوا کردم، محبت ‌کردم، قهر کردم، تهدید کردم، تشویق‌ کردم، تنبیه ‌کردم، اما نشد. از این شرایط دیگر خسته شده‌ام و نمی‌دانم چه کار کنم. فقط این ‌را می‌دانم که تحملم تمام شده و ممکن است حتی به جدایی هم فکر کنم. با این‌که طلاق در فامیل ما راه‌حل خوبی نیست.

زنم دیگر شاد نیست

مهرداد: همه چیز از زمانی شروع شد که همسرم گفت بیکاری در خانه اذیتش می‌کند و دوست دارد به کلاس‌های آموزشی برود. سبک سنگین‌ که کردم دیدم خیلی هم بد نمی‌گوید و سرش هم گرم می‌شود. قبول کردم و در کلاس زبان ثبت‌نام کرد. اوایل همه چیز خوب بود و مشکلی وجود نداشت و همسرم هم اشتیاق زیادی برای یادگیری زبان داشت. به کار خانه و همه چیز هم می‌رسید. اما چند ماه بعد ورق برگشت و همسرم بیش از آن‌که به من و زندگی‌اش توجه‌ کند، تمام وقت و توجه‌اش را به دوستانش اختصاص داده بود و مرتب با آنها پیامک‌بازی می‌کرد. هر وقت از سر کار به خانه برمی‌گشتم دیگر از آرامش سابق خبری نبود. همه‌جا به هم ریخته و ظرف‌های شام از شب گذشته نشسته باقی مانده بود. دیدن این منظره قابل تحمل نبود. این رفتارها هنوز هم ادامه دارد. وقتی به مهمانی می‌رویم، به جای این‌که جمع را همراهی‌کند گوشه‌ای می‌نشیند و پیامک‌بازی می‌کند. جالب این‌که وقتی با هم به گردش یا مسافرت می‌رویم دیگر شور و نشاط سابق را ندارد و بیشتر با دوستانش تلفنی حرف می‌زند. دوستانش همه زندگی‌اش شده‌اند و من نگران هستم و نمی‌دانم باید چه‌ کنم؟

با رفیق‌بازی همسر چه باید کرد؟

دکتر پرویز رزاقی/ روان‌شناس و مدرس دانشگاه: رفیق‌بازی در گذشته در مردان بیش از زنان رسم بود و هنوز هم هست. اما اکنون به دلیل نقش و حضور اجتماعی‌که زنان در جامعه دارند، باعث شده تا آنها هم به رفیق‌بازی روی ‌آورند.

یک علت رفیق‌بازی برمی‌گردد به نوع و روش زندگی‌ که افراد از دوران مجردی خود به دنیای تاهل وارد می‌کنند. اینها در دوران مجردی وابسته به دوستان و گروه‌هایی بودند که در آنها عضو بودند و نیازهای عاطفی، روانشناختی و تعاملات اجتماعی‌شان را از راه ارتباط با آنها تامین می‌کردند. چنین افرادی پس از ازدواج هم این روال را وارد دنیای تاهل می‌کنند و همچنان با دوستان سابق خود در ارتباط هستند و تعاملات‌شان را حفظ می‌کنند. علت بعدی ناشی از عقده‌های سرکوب شده دوران مجردی است. یعنی تعاملات اجتماعی فرد رفیق‌باز در مجردی با دیگران کم یا ضعیف بود و زمانی‌که وارد زندگی مشترک می‌شود و عرصه را برای خودنمایی آزاد می‌بیند، آرام آرام با دیگران ارتباط برقرار کرده و دوست می‌شوند. نکته سوم، داشتن پدر و مادرهای سختگیر و کنترل‌کننده است. افرادی ‌که در گذشته والدین‌شان روی آنها نظارت و کنترل بیمارگونه‌ای داشتند، وقتی پس از ازدواج وارد زندگی مشترک می‌شوند، تصمیم می‌گیرند نیازهای روانشناختی‌ را که در گذشته به آنها پاسخی نداده‌اند، با دوستی‌یابی و رفیق‌بازی تامین‌ کنند. گاهی وقت‌ها افراد می‌بینند که همسرشان در زندگی مشترک نمی‌تواند نیازهای روانی و عاطفی او را تامین کند؛ غر می‌شنود، کنترل می‌شود، تهدید می‌شود، آرامش در زندگی‌اش ندارد، برای هر کاری‌ که انجام می‌دهد بازخواست می‌شود، این مشکلات برای هر یک از زوجین‌ که رخ دهد باعث می‌شود او با عضو شدن در گروه‌های ورزشی، کوهنوردی، سازمان‌های مختلف و.. آرامشی را ‌که در محیط خانه پیدا نکرده بیابد. افراد رفیق‌باز کسانی هستند که نیازها و احساسات دوست یا دوستان خود را مقدم بر همسر خود می‌دانند و با این‌که می‌دانند همسرشان به کمک و حمایت آنها نیاز دارند، اما این توجه را معطوف دوست خود می‌کنند. نگاه اینها به دنیای رفیق‌بازی ناشی از رسم، طرز تفکر و نگرشی است که آنها به دوست خود دارند و احساس می‌کنند رفیق‌بازی یعنی بامرام بودن، یعنی این‌که هوای دوستم را داشته باشم. نوع دیگری از رفیق‌بازی هم وجود دارد که فرد در آن نیازها را اولویت‌بندی می‌کند. یعنی در عین این‌که برای دوستش احترام زیادی قائل است و نیازهای روانشناختی‌اش را تامین می‌کند، اما نیازهای روانشناختی خانواده را مقدم بر او می‌داند و خود را فدای دوست نمی‌کند. رفیق‌بازی چون با بی‌توجهی به فرد یا خانواده و تامین نیازهای آنان همراه است، سبب بروز اختلاف در زندگی مشترک شده و حتی ممکن است منجر به خیانت و جدایی میان زوجین شود. برای جلوگیری از بروز این مشکل چند توصیه داریم؛ اول این‌که افراد تا جایی‌که می‌توانند نیازهای روانی و عاطفی و احساسی همسر خود را تامین ‌کنند. اگر با این راهکار مرد یا زن به زندگی مشترک برنگشت، بهتر است به سمت عضویت در گروه‌هایی بروند که کمترین میزان آسیب را به همراه دارد و سبب زیرسوال‌رفتن اصالت خانواده یا بروز خیانت نشود. اگر فرد تمام این قدم‌ها را برداشت و باز هم جواب نداد، بهتر است به روان‌شناس مراجعه و با حضور زن و شوهر در جلسات مشاوره، نسبت به حل مشکل اقدام‌ کنند.

لیلا حسین‌زاده / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۶ انتشار یافته: ۱۲
زهرا
-
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۴
۰
۹
با سلام شوهر من خیلی مهربون و خیلی منو دوست داره فقط تنها مشكل من اینه كه به یكی از دوستاش خیلی وابسته هست و مدام داره بهش پیامك میده یا هر روز باید حداقل روزی یك ساعت و ببینتش اوایل برای رفتن پیش دوستش دروغ زیاد میگفت اما الان كمتر شده و راستشو میگه اما در كل اون پسر خیلی ادم خوبی نیست و دوست ندارم باهاش بگرده. به نظر شما چیكار كنم باهاش حرف زدم هر روشی كه فكر كنید عمل كردم فایده ای نداره میگه همین یه دوستو دارم ولش نمیكنم چیكار كنم؟
پروین
-
۰۱:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۵
۰
۸
با سلام
من تازه نامزد كردم خیلی هم نامزدمو دوست دارم ولی جدیدا یه مشكلی برام پیش اومده اونم اینه كه نامزدم یه دوست صمیمی داره كه تقریبا بیشتر وقتشو با اونو زن دوستش میگذرونه . قبل نامزدیمونم كه دوست بودیم نصف شب میرفت خونشون شب نشینی هرشب هم شام رو با اونا میخورد توی ساندویچی دوستش با زن دوستش و مسافرت رفتن سه تایی و خییلی چیزای دیگه . من فقط یه بار باهاشون رفتم بیرون كه اصلااا از رفتار زنه خوشم نیومد خییلی خیلی بیش از حد با نامزدم صمیمی بود هرچقدر هم به نامزدم گفتم كه من ازشون بدم میاد میگه بی دلیل نمیشه دوست صمیمه از بچگی باهم بودیم ، بازم میگم كه خیلی بیش از حد صمیمین یكی ندونه نمیتونه تشخیص بده شوهر نامزده منه یا شوهر واقعیش حتی اونو سر كارشم میرسونه شوهرش كار داشتنی و خیلی چیزای دیگه الانم دیگه جدیدا بهم نمیگه كه با اوناس و دروغ میگه . منم چون دلیلی ندارم نمیتونم بگم كلا رابطتو قطع كن ولی نمیتونمم تحمل كنم دیگه دارم دیوونه میشم چیكاركنم ؟ محل كار زنه هم دقیقا كنار محل كاره نامزدمنه كلا میره میشینه اونجا چون تومغازه ی خودش كاری نداره جز نظارت
پروین
-
۲۱:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۵
لطفا میشه بیشتر راهنماییم كنید لطفا حتی دیشبم با اونا بود من زنگ میزدم جواب نمیداد دستش خورد به یكی از زنگام جواب داد زود قطع كرد ولی صدای زن شنیدم بعد اس داد پیش دوستامم نمیتونم حرف بزنم عزیزم ! تقصیر منه كه بهم دروغ میگه ؟ چون میدونه من از اونا بدم میاد مجبور میشه دروغ بگه ؟
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۸
این نوع صمیمیت یکم میلنگه.احتمالا شوهرشما یکم حالت خاله زنک داره وبااون خانوم زیادصحبت میکنن،شایدشوهرت بی منظورباشه اما اون زن ممکنه ازشوهرت واسه حسود کردن شوهرخودش استفاده کنه خیلی حواست باشه منتها قبلش مطمین شوکه اشتباه نمیکنی.اگه فایده نداد مقابله به مثل
بیان
Sweden
۰۳:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۴
۰
۵
سلام,مشكل از طرف كسی كه مشكل رو داشته و درخواست راهنمایی كرده به درستی و روشن تشریح شده, اما متاسفانه نظر كارشناسی بسیار ضعیف بود و اصلا كمك كننده نبود و اینكه باز هم متاسفانه به جنبه اقتصادی كمك بیشتر تاكید شده, اینكه به جلسات مشاوره و روانشناس مراجعه كنند, آخه روانشناس عزیز اگه طرف انقدر منطقی بود كه میومد خدمت شما برای راهنمایی كه ما دیگه مشكلی نداشتیم. لطفا در صورت امكان راه حلی سنجیده و مطلوب ارائه بدین! زندگی هایی هستند كه با راهنمایی درست دیگه از هم نمیپاشن.
z&a
Germany
۰۱:۱۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۱
۱
۴
با سلام
من الان تقریبا پنج ماهه عقد كردم .همسرم خیلی خوبو مهربونه ولی مشكلی كه داره اینه كه بیشتر شبا میره خونه رفیقاش یا اینكه بیشتر وقتشو با اونا چت میكنه .طوریكه حتی مادرشوهرمم بهم چندباری تذكر داده كه با همسرم حرف بزنم و نذارم كه اینكارو كنه ، من هر بار كه بهش میگم یا میگه كار داشتم یا یه چیز دیگه. تازگیام تهدید میكنه میگه اگه زیاد بهم گیر بدی مجبور میشم كه بهت دروغ بگم .موندم این وسط چیكار كنم ! خیلی كلافم خیلییییی...من شوهرمو دوست دارم و نمیخوام رابطمون بخاطر این مسائل خراب شه .
z.m
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۱ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۹
۶
۲
باسلام من عقدی هستم اوایل شوهرم همش بامن بودوبامن میرفت بیرون و بامن خوش می گذروند اما بعذازیه مدت طولانی كه كم كم علاقه مون بیشترشد. بادوستاش میره استخره وحداقل هفته ای یه بار باهاشون بود من بااین مسئله كناراومدم و گفتم اشكال نداره اما الان یه چندماهی ازعقدمون میگذره رابطه شوهرم بادوستش خیلی وبیش ازحد زیاد شده هر روز بادوستاشه اصلا منوادم حساب نكرده حتی منو باخودش نمیبره بیرون مجبورم بامادرشوهرم برم هركاریم كردم از محبت از صحبت از گریه حتی بهم توجهی هم نمیكنه كلافه ام خیلی سخته كمكم كنیدممنون.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
شوهر من اینجوری شده گاهی فکر میکنم اصلا دوسم نداره خدا کمکمون کنه خیلی سخته درکت میکنم
z.m
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۹
۰
۵
باسلام من عقدكرده هستم شوهرم اوایل عقدحداقل یه چند هفته ای یكبار بادوستاش بود منم مشكلی نداشتم چون به منم اهمیتمیداد به منم محبت میكردو منو هرشب بیرون میبرد اماالان كه چندین ماه ازعقدمون میگذره شوهرم اون محبت وعلاقه قبلو نداره هرشب وهروز بادوستشه حتی بامنم نمیره بیرون وهركاری بگین كردم از ابراز علاقه از خوش رفتاری از صحبت از همه چی اما فایده نداره بهم دروغ نمیگه اما رك میگه دارم میرم بادوستم بیرون ومنو ادم حساب نكرده كلافه شدم كمكم كنید ممنون از سایت خوبتون.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۸
یه مدتی کاری به کارش نداشته باش یه جورایی بهتون عادت کرده،یه مدت نباش.نه که بذاری بری کمرنگ باش.بدون اخم وتخم وبدون غرزدن وشکایت کردن خیلی عادی.سرتوگرم کن،وقتی توضیح خواست علتشو بی کم و کاست بگو،زیادم وابسته بازی درنیار مردا دوس ندارن فراری میشن.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۸
یکی دوماه مقابله به مثل منتها با خوش رویی و بی غرزدن وگله کردن.یه کلام کمیاب شو بیاد دنبالت
زهرا
United Kingdom
۰۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۱
۲
۱۰
همه این مسائل رو من هم دارم ....احساس میکنم هیچ کسی هیچ راهی برای درست شدنش نداره همه فقط بلدن بگن برو پیش مشاور برو پیش روانشناس خب عزیز جان ماهم اینو بهتر از شما میدونیم اما تنها رفتن فایده ای نداره من چند بار رفتم اما شوهرم خودش و کاراشو درست میدونه و نمیاد ....هیچ راهی نیس انگار تو قانونم چیزی نیومده یه کاری کردن ک فقط بسوزی و بسازی
خیلی ها جدا میشن اما خیلی ها مث من شرایط جدا شدن رو ندارن از طرف هم هر تغییری رو متحمل شدن تا بلکه شخص مقابل به خود بیاد و نیومده امیدوارم برای هیچ کسی پیش نیاد

نیازمندی ها