گاهی هم اتفاقات صحنه سرقت باعث میشود این جرم خشن به ماجرایی خندهدار تبدیل شود که در ادامه چند پرونده را بررسی میکنیم.
سارق حواسپرت
هیچوقت اهمیت پرسیدن سوال بجا را دستکم نگیرید، چرا که گاهی اوقات باعث نجات شما از مخمصهای بزرگ میشود. برای مثال چندی پیش یک صندوقدار ساده بانک با طرح یک سوال کوچک از سارقی که قصد حمله به بانکی در منطقه اوکلند کالیفرنیا را داشت، باعث ناکام ماندن عملیات سرقت شد. در این اتفاق، زمانی که سارق با ورود ناگهانی به بانک و ایجاد رعب و وحشت در افراد، از صندوقدار خواستار مبلغ زیادی پول نقد شد، وی با پرسیدن این سوال که «آیا ساکی برای جاسازی پولها به همراه آورده است؟» باعث شوکه شدن سارق و فرار بیدرنگ او از بانک شد! چرا که از قرار این دزد حواسپرت به حدی برای میلیونر شدن عجله داشت که همراه آوردن ساک پولها را به کلی فراموش کرده بود.
کلانتر تام بیسو که مسئولیت این پرونده را به عهده داشت، گفت: احتمالا صندوقدار با طرح این سوال بموقع باعث دستپاچگی سارق شده و سارق نیز اکنون جایی در شهر به دنبال خرید چند کیسه بزرگ برای جاسازی کردن اسکناسهای سبز است!
سارقان کله خر!
جریان دزدی عجیب و غریب زوجی به نامهای لری فیلیپس و امیل ماتاسارینو از بانکی در لسآنجلس در فوریه 1997 باعث شد تا مدتها مردم لسآنجلس هنگام پخش این خبر سر جای خود میخکوب بمانند.
ماجرا از این قرار است که این زوج پس از خروج از بانک هنگام فرار در خیابان هالیوود محاصره شده و از آنها درخواست شد تسلیم پلیس شوند، اما این دو که واقعیت را با فیلمهای اکشن اشتباه گرفته بودند به جای تسلیم شدن تفنگها را درآورده و درست در وسط خیابان شروع به تیراندازی کردند! اما از آنجا که این زوج به لباس ضد گلوله مجهز بودند، متوقف کردنشان چندان کار سادهای نبود و همین موضوع باعث شد تفنگبازی سارقان و پلیس 44 دقیقه در خیابان و در میان مردم به درازا بینجامد. این نبرد پر سر و صدا، به جز کشته شدن دو سارق باعث زخمی شدن ده نفر از اعضای پلیس و هفت شهروند غیرنظامی نیز شد.
انتشار اخبار این تفنگبازی در سراسر دنیا باعث شد تا باردیگر مردم بدانند بیدلیل نیست لسآنجلس «پایتخت بانکزنی جهان» نامیده میشود.
سرقت در ازای آدمکشی
این مورد چیزی شبیه همان صحنههای وحشتناکی است که در سری فیلمهای ترسناک اره با آن روبهرو بودیم. چندی پیش شخصی به نام برایان ولز پس از سرقت از یک بانک، هنگام فرار توسط پلیس دستگیر شد. وی که در آن لحظه بسیار مضطرب و نگران به نظر میرسید، قبل از رسیدن به اداره پلیس ادعا کرد که توسط گروهی مخوف که پدر زنش را گروگان گرفتهاند، مجبور به سرقت از بانک شده است. پلیس در ادامه فهمید که این گروه تبهکار، برایان را تهدید کردهاند در صورت لو رفتن عملیات، بمب کوچکی که به گردن او متصل کردهاند را منفجر خواهند کرد. اما گویا بخت با برایان یار نبود و قبل از اتمام عملیات خنثیسازی، بمب منفجر شد و وی در دم جان سپرد.
پس از تحقیق و تجسس فراوان پلیس، مشخص شد که برایان عضو گروهی تبهکار به سرکردگی شخصی به نام کنت بارنز بوده و نه تنها برای نجات پدرزنش این کار را انجام نداده بلکه عملیات سرقت را در ازای قتل پدرزنش برای گروه انجام داده است. اگرچه بعدها، پس از دستگیری کل گروه مشخص شد که آنها قصد کشتن برایان را نداشته و فقط محض اطمینان بمب را روی گردن او جاسازی کرده بودند، اما ظاهرا با لو رفتن عملیات، چارهای جز کشتن برایان جهت متوقف کردن او از افشای هویت گروه، باقی نمانده بود.
سارقی که به دلیل دستخط بدش ناکام ماند
چندی پیش زمانی که سارقی مسلح برای سرقت، وارد بانکی در بروکلین نیویورک شد، پس از ایجاد رعب و وحشت یادداشت حاوی درخواستش را به متصدی بانک داد و از او خواست تا هرچه زودتر مبلغی که روی کاغذ نوشته است را به او بدهد.
اما پس از دقایقی انتظار، متوجه شد که متصدی بانک همچنان در جای خود نشسته و مضطرب به او نگاه میکند. وی این بار با خشونت بیشتری دلیل تعلل در تحویل پول را پرسید.
اما حقیقت این بود که به علت دستخط بسیار بد سارق، متصدی بانک قادر به خواندن آن نبود! زمانی که متصدی با درماندگی به او گفت که قادر به خواندن درخواست او نیست، سارق بدون دریافت حتی یک دلار بسرعت از بانک خارج شد و فرار کرد.
شکست دالتونهای بیعرضه
در سال 1975 گروهی متشکل از سه سارق ناشی با هدف سرقتی حرفهای وارد رویال بانک اسکاتلند شدند. غافل از این که به جای سرقت از بانک، با خلق یک کمدی تمامعیار تا مدتها سوژه خنده بسیاری از مردم میشوند.
داستان از این قرار است که این سه، قبل از اقدام به سرقت، هنگام ورود، داخل در چرخان بانک گیر کرده و پس از دقایقی تلاش بیثمر به کمک کارمندان بانک موفق به خروج از آن شدند. جالب اینجاست که آنها پس از این اتفاق از تصمیم خود منصرف نشده و با اعتماد به نفس فراوان عملیات سرقت را شروع کردند. اما با توجه به اتفاقی که دقایقی پیش رخ داده بود، نه تنها موفق به ترساندن هیچیک از متصدیان بانک نشده بلکه باعث بلند شدن صدای قهقهه مشتریان حاضر در بانک نیز شدند.
در نهایت سرکرده سارقان که از این واکنش به ستوه آمده بود برای گرفتن پول و ترساندن متصدی بانک به طرف او پرید که این اقدام جسورانه نیز نتیجهای جز شکستن مچ پای او نداشت! در ادامه دو سارق دیگر نیز که با دیدن این صحنه وحشت کرده بودند تصمیم به فرار گرفتند، اما به دلیل دستپاچگی فراوان دوباره داخل در چرخان بانک گرفتار شدند که با رسیدن پلیس و دستگیری این سه دالتون شگفتانگیز، کمدی سرقت از بانک پایان یافت.
سرباز دیروز، قهرمان امروز
چندی پیش زمانی که شخصی به نام دنیل گینلی برای سرقت از بانکی در اوهایو همه تمرکز خود را معطوف تکتک موارد مشکلساز از جمله نگهبانان و پلیس کرده بود، هیچگاه گمان نمیکرد پیرمردی هفتاد ساله میتواند با حرکتی ناگهانی تمام برنامههای او را نقش بر آب کند. داستان درست از جایی شروع شد که دنیل پس از دریافت پول از صندوقدار با لحنی خشن به پیرمردی که درست جلوی او ایستاده بود، گفت که از سر راه وی کنار برود، اما خبر نداشت که این پیرمرد نحیف مدتها پیش یک سرباز جنگی کرهای بوده است و همین موضوع باعث شد قبل از این که دنیل برای کنار زدن او مرتکب حرکت اشتباهی شود، پیرمرد او را به دیوار کوبیده و تا رسیدن ماموران پلیس او را دست بسته نگاه دارد. جالب اینجاست که با وجود آن که در طول این زد و خورد، دنیل دست پیرمرد را با چاقو زخمی کرد، او خم به ابرو نیاورده و مانند یک جنگنده دلیر با تمام قدرت او را شکست داد و فصلی جدید از افتخارات خود را در زندگی به ثبت رساند.
مترجم: دینا فراهانی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد