دعوت نشدن به تیم ملی و از دست دادن جام جهانی، تلخیهای زندگی وریا در سالی بود که گذشت و البته درخشش او با لباس ایران در جام ملتها نیز جزو اتفاقات شیرین فوتبالی این بازیکن سنندجی در سال 93 بود. حالا این بازیکن در بیست و هفت سالگی از آرزوهایش میگوید؛ آرزوهایی که به بخشی از آن ـ هرچند دیر ـ رسیده و بخش دیگری از آرزوهایش هنوز تحقق نیافته است.
گفتوگوی ویژه نوروزی خبرنگار جامجم با غفوری که این روزها بازیاش چشم کیروش را هم گرفته، ناگفتههای جالبی دارد.
از خوبیهای سال 93 شروع کنیم. این سال تا به اینجا برای تو چطور گذشت؟
سال 93 تقریبا برای من خوب بود. از نظر زندگی شخصی و فوتبالی اتفاقات خوبی برای من افتاد؛ البته زندگی فوتبالی و شخصی ما با یکدیگر ادغام شده است و جدا از هم نیست. فوتبال همه چیز ما شده است و اینطور نیست که مثل بقیه مردم، کار و زندگیمان از هم جدا باشد؛ بلکه زندگیمان کاملا تحت تاثیر کارمان قرار گرفته است. با این حال از مسیر صحبتها دور نشوم و باید بگویم اتفاقات سال 93 در مجموع برای من خوب بود. دعوت شدنم به تیم ملی و عملکرد مناسبی که در جام ملتها داشتم، سال خوبی را برای من رقم زد، هرچند با بدشانسی نتوانستیم به موفقیت تیمی برسیم.
این اتفاق خوب در چه شرایطی رقم خورد؟
در دورههای گذشته هم سرمربیان تیم ملی مرا زیر نظر داشتند، اما باز هم دعوت نمیشدم. امسال هم در بیست و شش سالگی به تیم ملی دعوت شدم و اکنون بیست و هفت ساله هستم. در بیست و یک و بیست و دو سالگی تلاش زیادی کردم تا به تیم ملی برسم که نادیده گرفته شدم، اما با این حال ناامید نشدم و در نهایت به هدفم رسیدم.
...و شاید اتفاق تلخ زندگیات در سالی که گذشت، دعوت نشدن به تیم ملی پیش از جام جهانی بود.
صددرصد و اصلا فکر نمیکردم به تیم ملی دعوت نشوم. شاید اکنون خیلیها بگویند پرتوقع هستم که این حرف را میزنم، اما واقعا سال گذشته خیلی تلاش کرده بودم تا به تیم ملی دعوت شوم. حتی باورم نمیشد به اردوهای دو، سه ماه قبل از جام جهانی هم دعوت نشوم. در خواب میدیدم که کارلوس کیروش میگوید وریا تو برای جام جهانی در تیم ملی هستی و کارهایت را انجام بده، اما حتی به یک اردو هم دعوت نشدم تا خودم را نشان بدهم. اگر به یک اردو میرفتم، مطمئن بودم که میتوانم در تیم ملی ماندگار شوم، اما این اتفاق رخ نداد تا خوشبختانه بعد از جام جهانی و برای جام ملتها به تیم ملی دعوت شدم. از همان اردوی اول هم توانستم نظر کادر فنی را جلب کنم و فکر نمیکنم این اعتماد براحتی سلب شود. خودم هم باید خیلی تلاش کنم تا این جایگاه را از دست ندهم.
به نظرت در جام جهانی حق استیون بیتآشور بود که جای تو به جام جهانی رفت؟
در تیم ملی کسی جای کسی را نمیگیرد. هر کسی جایگاه خودش را دارد، اما به نظر خودم حقم بود که به جام جهانی بروم. از یک سال قبل تمام تمرکز و انرژیام را گذاشته بودم تا به تیم ملی دعوت شوم. شاید این حرفی که میزنم درست نباشد، اما به نظرم آن موقع به من کمتوجهی شد. خیلی از کارشناسان هم معتقد بودند من باید به جام جهانی میرفتم، اما متاسفانه قسمت نشد و یک جام جهانی را از دست دادم.
مقصر این اتفاق را کیروش میدانی؟...
نه، من کیروش را مقصر نمیدانم. قبل از کار کردن با کیروش، درباره او جور دیگری فکر میکردم، اما وقتی با او کار کردم و بیشتر از نزدیک دیدمش، متوجه شدم فراتر از چیزی است که در ذهن من بوده است. شاید دستیارانی کنار کیروش بودند که باعث شدند من نادیده گرفته شوم. کاش قبلتر از جام جهانی به تیم ملی دعوت شده بودم تا این گونه حسرت نخورم.
حالا خودت فکر میکنی از چه زمانی نام وریا غفوری بر سر زبانها افتاد. با اینکه تو در پاس هم عملکرد خوبی داشتی و از پدیدههای لیگ برتر بودی.
خوشبختانه در پاس شرایط خوبی داشتم، اما سن و سالم کم بود. تازه به لیگ برتر آمده بودم، اما توانستم در همان سن جوانی برای خودم اسمی دست و پا کنم، اما اشتباهاتی در مسیر زندگی فوتبالیام داشتم که باعث شد کمی از سطح اول فوتبال دور شوم. بعد از پاس و پاس همدان برای اینکه شرایط مالی شهرداری تبریز خوب بود، به این تیم رفتم. البته در این بین مشاوره خوبی نگرفتم و متاسفانه گیر دلالانی افتادم که خودشان را مدیر برنامه معرفی کرده بودند. این دلال فوتبالی فقط به فکر منفعت خودش بود و باعث شد دو سال فوتبالی من در شهرداری تبریز نابود شود. خوشبختانه توانستم به نفت بیایم و دوباره تلاش کردم تا وریا غفوری سر زبانها بیفتد.
شاید هم گلی که از وسط زمین به مهدی رحمتی زدی، باعث شد بیشتر چهره شوی...
خودم هم فکر میکنم یک جور شروع به چشم آمدن بازی من همان گل بود. در آن بازی خدا مزد زحماتم را داد تا دوباره بتوانم به چشم بیایم.
البته درباره آن گل هم جملههای بامزه زیادی ساختند. اینکه مثلا از سهراه افسریه به رحمتی گل زدی یا اگر مسیر شوت تو تا دروازه را با تاکسی بروی، باید 5000 تومان کرایه ماشین بدهی. خودت از کدام یک از آنها بیشتر خندهات گرفت؟
فقط میتوانم بگویم گل خوبی بود. خودم هم دیدم که خیلیها لطیفه ساختند، اما نمیتوانم بگویم کدام یک برای من خندهدارتر بود. فاصله توپ خیلی زیاد بود و هنوز هم میبینم در خیلی از صفحات اجتماعی و حتی صفحات افراد غیرایرانی این گل من بازنشر میشود.
بعد از این گل رابطهات با مهدی رحمتی چگونه شد؟
از ابتدا هم رابطهای با رحمتی نداشتم. من فقط او را میشناختم و البته نمیدانم او مرا میشناخت یا نه، اما رابطه خاصی با هم نداشتیم و بعد از آن گل هم شرایط تغییر نکرده است. آقا مهدی، دروازهبان تیم ملی بوده و برای من قابل احترام است.
گفتی در زندگی فوتبالیات چند اشتباه داشتی که باعث از بین رفتن فوتبالت شد. درخصوص این موضوع بیشتر توضیح میدهی؟
خب این اشتباهات از زمان ورودم به پاس شروع شد. وقتی به پاس تهران رفتم، قرارداد من پنج ساله بود، اما قرارداد حرفهای نبستم. بعد از آن، تیم به همدان منتقل شد و شاید میتوانستم از پاس جدا شوم، اما از قوانین خبر نداشتم. ضمن اینکه سرباز هم بودم که یک سال را در پاس تهران گذراندم و یک سال هم باید در پاس همدان میماندم تا سربازیام تمام میشد.
بعد از سربازیات چرا از پاس جدا نشدی؟
گفتم، قراردادم حرفهای نبود و از قوانین هم خبر نداشتم، اما سر من کلاه گذاشتند. بعد از پایان سربازی با من قراردادی سفیدامضا کردند و قرار بود نسبت به بازیهایی که انجام میدهم، به من دستمزد بدهند، اما سرم کلاه رفت. سال اول نسبت به بازیهایی که کردم، باید 70 تا 90 میلیون میگرفتم و سال دوم هم صد میلیون، اما برای سال اول 15 و سال دوم 20 میلیون تومان به من دادند. این مبلغ حتی از قرارداد سال اول سربازی من هم کمتر بود، چون در سربازی علاوه بر 25 میلیون تومان، ماهانه 300 هزار تومان حقوق میگرفتم. این کار را کاظم اولیایی با من کرد و ترسی هم ندارم اسمش را بیاورم، چون هیچ وقت بابت این کار او را نمیبخشم. آن موقع پولی که باید به من میدادند، خیلی به خودم و خانوادهام کمک میکرد، اما اولیایی سرم کلاه گذاشت. بعد از این اتفاقات هم به مشکل خوردم، مصدوم شدم و بدی زیاد دیدم.
در شهرداری هم اتفاقی بد برای تو افتاد؟
مطمئنا بدترین بلا در پاس سر من آمد، اما در شهرداری هم قراردادی با من بستند که بعدا نصف آن را دادند. سال اول قرارداد 350 میلیونی بستم که با پاداشها حدود 420 میلیون تومان میشد که فقط 280 میلیون تومان دادند و سال بعد هم با توجه به قرارداد دو ساله باید 20 درصد به این مبلغ اضافه میشد، اما 100 میلیون تومان از رقم اولیه کم کردند. در نهایت همین رقم را هم ندادند و پولم را خوردند.
با این حال ادامه راهت چگونه خواهد بود؟
خوشبختانه بعد از این اتفاقات به نفت رفتم و بعد از دو سال در این فصل به سپاهان آمدم. در این بین شاید بهترین سال فوتبالی من از نظر مالی امسال بوده که هم به لحاظ قرارداد و هم به لحاظ پرداخت شرایط خوب است. در آینده هم باید بگویم من برای خودم قوانینی دارم و در چارچوب حرکت میکنم. درست است در این چارچوب کمی دیر به هدفم که حضور در تیم ملی بود رسیدم، اما خدا را شکر که در چارچوب خودم روند رو به رشد داشتم.
و آرزویت برای آینده چیست؟
آرزو زیاد دارم، اما دوست دارم حداقل برای یک سال هم شده خارج از ایران فوتبال بازی کنم. خودم لیگ آلمان را خیلی دوست دارم و امیدوارم قسمتم شود؛ هرچند کمی دیر است و سنم بالا رفته.
همین آرزو را هم در کنار سفره هفت سین امسال داری؟
کنار سفره هفتسین اول از هر چیزی آرزوی سلامت برای خانوادهام از جمله پدر و مادرم، همسرم، فرزندم، خواهرانم و خودم دارم. بعد هم از خدا میخواهم مثل همیشه دست من را بگیرد و در سلامت کامل باشم تا بتوانم بیشتر پیشرفت کنم. دوست دارم در این سالی که میآید، لژیونر شوم و محیطی خارج از فوتبال ایران را هم تجربه کنم.
خودت به حضور در اروپا امید نداری و هدفت تیمهای عربی است؟
شرایط سنی من باعث شده شانسم برای رفتن به اروپا کم شود. اروپاییها کمتر به دنبال بازیکن بیست و هفت ساله میروند. شاید اگر به جام جهانی میرفتم و بازی میکردم، امسال این شانس را به دست میآوردم، اما اکنون کمی سخت شده است. به همین دلیل حتی اگر تیمهای عربی هم پیشنهاد بدهند، شاید لژیونر شدم. شاید کیفیت فوتبال آنها زیاد بالا نباشد، اما از نظر امکانات، زمین تمرین و مسابقه، قرارداد و نحوه پرداخت بسیار حرفهایتر از ما هستند.
البته شاید امسال نتوانی این آرزویت را در کنار خانواده و کنار سفره هفتسین از خدا بخواهی.
متاسفانه فکر نمیکنم پیش خانواده باشم . تیم ملی اردوی خارج از کشور دارد. ما فوتبالیستها هیچ وقت عید کنار خانواده نیستیم و شاید نهایتا در این چند سال دو روز اول در خانه بودهام.
بهترین اتفاق زندگی وریا غفوری چه چیزی است؟
فرزندم است. دوری از «رادین» برایم غیرقابل تحمل است. وقتی به تمرین میروم، حتی دوست ندارم یک لحظه را از دست بدهم و خیلی زود به خانه برمیگردم تا او را ببینم.
فکر میکنی رادین هم فوتبالیست میشود؟
او اکنون یک سال و هشت ماه دارد. از همین حالا که برای خرید به بیرون میرویم، اسباببازی نمیخواهد و فقط میخواهد برایش توپ بخریم. بعضی توپهایی که خریده حتی از خودش بزرگتر هستند، اما فقط با توپ بازی میکند و در خانه تمرین شوتزنی دارد. خودم دوست دارم فوتبالیست شود و اگر شد خودم مشاورش میشوم تا مثل من متضرر نشود. خانواده من فوتبالی نبودند و کسی هم در اطرافم نبود تا به من کمک کند و مشورت بدهد، اما نمیگذارم این اتفاق برای رادین بیفتد.
علیرضا محرمی / جامجم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد