به گزارش جامجم، عصر یکشنبه شانزدهم فروردین امسال، مردی با کلانتری 107 فلسطین تهران تماس گرفت و از کشف جسد پدر شصت و پنج ساله و خواهر بیست و هشت سالهاش در طبقه سوم یک مجتمع مسکونی در خیابان ایتالیا خبر داد.
ماموران کلانتری برای بررسی صحت گفتههای مرد جوان به محل مورد نظر اعزام شدند که با ورود به طبقه سوم ساختمان متوجه بههم ریختگی وسایل آپارتمان شدند. ماموران در بازرسی محل با جسد مرد سالخورده در حالی که با ضربههای متعدد چاقو به ناحیه گردن و شکم به قتل رسیده بود، روبهرو شدند. جسد دختری بیست و هشت ساله به نام «آریندخت» هم در حالی که با طناب زردرنگی خفه شده بود نیز در اتاق خواب کشف شد.
پس از گزارش وقوع این جنایت هولناک به سعید احمدبیگی، بازپرس جنایی تهران، اجساد قربانیان حادثه به پزشکی قانونی منتقل شد. ماموران با تحقیق اولیه از همسایهها متوجه شدند این پدر و دختر هیچگونه اختلافی با ساکنان مجتمع نداشتهاند و نمیدانند قاتل کیست.
آغاز تحقیقات
همزمان با شروع تحقیقات، ماموران کلانتری به تحقیق از پسر خانواده پرداختند که وی در اظهاراتش گفت: شامگاه شنبه زمانی که به خانه آمدم، خواهرم با من مشاجره کرد و حتی با برداشتن چاقو میخواست مرا بترساند. وقتی پدرم به خانه آمد، از خواهرم طرفداری کرد و من به حالت قهر خانه را ترک کرده و به خانه دوستم رفتم. روز بعد ـ عصر یکشنبه ـ وقتی به خانه بازگشتم، با جسد پدرم در آشپزخانه روبهرو شدم و خواهرم با طناب از لوستر اتاق خوابش آویزان بود. شوکه شده بودم، سراسیمه چاقویی را از آشپزخانه برداشتم، طناب را پاره کرده و خواهرم را پایین آوردم تا نجاتش دهم، اما او نفس نمیکشید. بعد موضوع را به پلیس اطلاع دادم.
در ادامه این جوان به تناقضگویی پرداخت و همین موضوع باعث شد وی به عنوان تنها مظنون پرونده به دستور قضایی بازداشت شود. او برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. پس از یک روز سکوت سرانجام عصر دیروز پسر جوان لب به اعتراف گشود و به قتل پدر و خواهرش اعتراف کرد.
او در بازجوییها درباره انگیزهاش از قتل دچار تناقضگویی شد که تحقیقات از متهم در اداره دهم پلیس آگاهی ادامه دارد.
همسایهها چه گفتند
در همین رابطه یکی از ساکنان ساختمان محل جنایت به خبرنگار جامجم گفت: حدود چهار سال است که اعضای این خانواده در طبقه سوم ساختمان زندگی میکنند. مادر خانواده چند سال پیش بر اثر بیماری فوت کرده بود. آنها با کسی اختلافی نداشتند و دختر جوان ـ آریندخت ـ دانشجوی کارشناسی ارشد ژئوفیزیک بود. او پیش از این در یک شرکت کار میکرد و با شروع کلاسهایش کمتر سر کار میرفت. پدرش هم پزشک طب سنتی بود و این اواخر برای ویلاسازی به شمال کشور سفر میکرد، اما پسر خانواده بیکار بود و کمتر با همسایهها حرف میزد. او بسیار تند و پرخاشگر بود. بیشتر مواقع با پدرش مشاجره میکرد و صدایش را همسایهها میشنیدند.
وی ادامه داد: دختر جوان نوازنده بود و همین موضوع باعث آشنایی بیشتر من با او و خانوادهاش شده بود. او هرازگاهی که تنها بود، به دیدنم میآمد. چند روز پیش از حادثه او و پدرش را برای آخرین بار دیدم. بعد که از مسافرت بازگشتیم، مشاهده کردم پلیس به ساختمان آمده و در حال انتقال اجساد است.
مدیر ساختمان هم به خبرنگار جامجم گفت: با حضور ماموران در ساختمان متوجه شدم پسر خانواده به پلیس زنگ زده و ماجرای قتل را گزارش داده است. زمانی که با ماموران کلانتری وارد آپارتمان مورد نظر شدیم، جسد پدر خانواده و دختر جوان را یافتیم. پدر خانواده و دخترش هر دو تحصیلکرده و افراد مورد احترامی بودند. پسر خانواده کمی عصبانی بود، شغلی هم نداشت و با همسایهها کمتر حرف میزد.
دختر نوجوان یکی از همسایهها نیز به خبرنگار ما گفت: شنبه شب زمانی که به اتاق خوابم رفتم، صدای درگیری و فریاد شنیدم. موضوع را به خانوادهام گفتم، اما آنها باور نکردند و گفتند شاید صدای تلویزیون خانه همسایه زیاد است و آنها در حال تماشای برنامهای هستند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد