همدلی و همزبانی بین دو طرف انسانی شکل میگیرد و مراد از آن، نوعی دست یافتن به معنا و هدفی مشترک است. ممکن است در دو سوی یک ارتباط، دو فرد انسانی یا امور مختلف انسانی مانند دولت، جامعه، دین و... حضور داشته باشند، از این رو برای مثال میتوان از همدلی و همزبانی اسلام و جامعه، فرد و جامعه، شیعیان و دولت و... یاد کرد. دو طرف رابطه بر نحوه همزبانی و همدلی تفاوت خواهند گذاشت. نمیتوان شرایط، زمینهها و کیفیت واحدی برای شکلگیری همدلی میان دولت و کارگران یا دولت و جامعه برقرار کرد. هر همدلی مستلزم شناخت دو طرف است. از سویی رابطه همدلی و همزبانی رابطه به منظور نوعی توافق و درک مشترک در راستای یک هدف است. اولین چیزی که از دو همدل و همزبان انتظار میرود همراستایی و درک متقابل میان آنهاست. ما باید با شناخت ماهیت دو طرف زبان مشترکی را که میتواند برای همدلی و همزبانی وجود داشته باشد کشف کنیم.
دولت؛ عامل وحدت در جامعه
دولت را در دو معنای عام و خاص در نظر گرفتهاند. دولت یکی از عامترین واژههای دانش سیاسی است. در معنای عام مراد از دولت کل ساختار حکومت است و قوای دولتی و کارکردهای آن را شامل میشود. در معنای خاص قوه مجریه را دولت میگویند. وقتی میگوییم دولت در خدمت ملت است، مراد کل قوای حکومتی است که در این معنا دارای سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه است، اما وقتی میگوییم رئیس دولت لایحه بودجه را تسلیم مجلس کرد، مراد از دولت، قوه مجریه است.
«دولت را میتوان به سادهترین وجه، تشکلی سیاسی تعریف کرد که صلاحیت عالی خود را در قلمرو سرزمین مشخص برقرار کرده و از این طریق مجموعهای از نهادهای ثابت را اعمال میکند، میتوان پنج ویژگی کلیدی برای دولت برشمرد: اول آنکه دولت اعمال حاکمیت میکند، دولت قدرتی مطلق و نامحدود اعمال میکند، دوم اینکه برخلاف نهادهای خصوصی جامعه مدنی، نهادهای دولتی به صورت مشهود عمومی هستند، سوم دولت اعمال مشروعیت است، چهارم دولت جهت تضمین تبعیت از قوانین، دارای قوه قهریه برای مجازات متجاوزان است، پنجم، دولت یک تشکل سرزمینی است.»
به معنای عام دولت حوزه نفوذ زیادی دارد. سیاستهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توسط دولت تصویب و اجرا میشود. از کوچکترین تا بزرگترین رفتارهای اجتماعی در حوزه قوانین صورت میگیرد. دولت اعمال قوانین بر ارادههای جزئی و فردی است. افراد نمیتوانند هر طوری که میخواهند رفتار کنند. آنها نمیتوانند قراردادهایی را که با افراد دیگر منعقد کردهاند زیر پا بگذارند. دولت زمینه ثبات را فراهم میکند و از سوی دیگر حافظ منافع عمومی است.
دولت جایگاهی فربه در حیات اجتماعی دارد، از این رو افراد، صنوف، اقلیتهای قومی و دینی، خردهفرهنگهای اجتماعی و... از دولت متاثر میشوند. دولت نهادی مرکزی در حیات اجتماعی است و مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تابعی از نحوه عملکرد دولت است. با توجه به کارکرد دولت میتوان از آن به عنوان نماد وحدت در جامعه یاد کرد. در هر جامعه و کشوری یک دولت وجود دارد که نباید متشتت باشد. انتظاری که از دولت وجود دارد این است که تکثر موجود در جامعه را سامان بخشد.
ملت، خاستگاه کثرت
واژه ملت در ایران پیش از مشروطه به معنای دین بود. برای مثال وقتی گفته میشد ملت اسلام یا ملت مسیح؛ مراد دین اسلام و دین مسیح بود. پیش از آغاز مشروطه آرام آرام ملت به معنای شهروندان و ساکنان یک کشور وارد گفتمان سیاسی شد. مراد از ملت ایران ایرانیان بود. «از نظر فرهنگی، ملت به گروهی از افراد انسانی اطلاق میگردد که به وسیله زبان، مذهب، تاریخ و آداب و رسوم مشترک به هم پیوند خوردهاند.»
ملت به معنای سیاسی، اجتماعی از افراد است که خود را در ذیل یک دولت تعریف میکند. میتوان ساکن یک کشور را که واحدی سیاسی است، ملت آن کشور خواند که با دولت در ارتباط است. «از نظر روانی، ملت دال بر گروهی از افراد انسانی است که وجه مشخص آنها وفاداری مشترک یا عشق و علاقه در قالب وطنپرستی است.»
ملت حاوی گرایشها و تنوع فکری، نژادی، دینی، اقتصادی و... است و به تنهایی نمیتواند به عنوان واحدی بدون تشتت و تنش در نظر گرفته شود. درون ملت گروههای مختلف در حال رقابت با یکدیگرند. آنچه ملت را شکل میدهد تمایل به استقلال در مقابل ملل دیگر و در قامت یک دولت است. «از این چشمانداز بشر اساسا به مجموعهای از ملتها که هر یک دارای منش خاص و هویتی متمایز هستند، تقسیم شده است.» نظرات مختلفی در این خصوص وجود دارد، برخی ملل را دارای جنبه فطری و ازلی میدانند «درمقابل منتقدان اصلی ملی، استدلال میکنند که ملتها سازههای سیاسی و اجتماعی «تخیلی» یا «مندرآوردی» و ابداعی هستند که هدف آنها حفظ نظم موجود به نفع زمامداران و گروههای نخبه است.»
منافع ملی، زبان مشترک دولت و ملت
نگاهی به دولت و ملت نشان میدهد که این دو دارای زبانهای مختلفی هستند. زبان دولت قانون است که به نحوی کلی امور جزئی جاری در کشور و میان اقشار ملت را به وحدت میرساند. ارکان دولت نمود امر کلی و وحدت هستند. دولت در امور مشابه به یک صورت عمل میکند و نمیتواند جزئیات را در نظر بگیرد. از طرف دیگر ملت مجموعهای از افراد انسانی فرض شده است. تکثر در میان ملت موج میزند. گرایشات مختلف سیاسی، زبان، فرهنگ و دین متفاوت، تمایلات متفاوت و منافع خاص اقتصادی نشان میدهد که در جامعه تضاد و تلاطم وجود دارد. گروههای مختلف در پی منافع یکدیگر در حال رقابت با هم هستند. هابز انسان را گرگانسان میخواند، بهرغم اینکه این نگاه احتمالا زیادی منفی و بدبینانه است، اما رقابت و تضاد را نمیتوان از حوزه انسانی حذف کرد و نادیده گرفت.
تقابل و تکثر در میان آحاد ملت با ایجاد نهاد دولت سامان مییابد، همانطور که بیان شد دولت نهادی عمومی و غیرفردی است به این معنا که کثرت موجود در ملت با سیاستگذاری عمومی یک نهاد و وضع قوانین کلی بهبود مییابد. اما اگر زبان دولت زبانی عمومی و زبان ملت خصوصی است، همزبانی این دو ذیل مقوله منافع ملی قابل تصور خواهد بود.
ضامن منافع ملی، کوتاه آمدن افراد از منافع خصوصی به نفع همگان است. کارکرد مثبت دولت سبب میشود که افراد بتوانند در محیطی سازنده کثرت خود را در قالبی مشترک حفظ کنند. دولت نهادی عمومی است و از دل ملتی خارج میشود که منافع خصوصی در آن موج میزند، از این رو حفظ بیطرفی باعث میشود دولت نسبت به منافع بخشی خاص جانبدارانه عمل نکند. عملکرد بیطرفانه دولت در نسبت با آحاد ملت در بعد قانونگذاری، اجرا و قضاوت میتواند زبان مشترک میان این دو با ادبیات منافع ملی باشد.
دولت باید به معنای کلی و در انجام وظایف قانونی خود ناظر بر منافع ملی بوده و با بیطرفی نسبت به آحاد ملت عمل کند. دولت و ملت میتوانند با توجه به منافع ملی همدلی بیشتری با هم داشته باشند. هدایت و کنترل دولتها نیز از سوی رسانهها، احزاب و ملت باید با در نظر داشتن این منافع صورت گیرد.
میثم قهوهچیان / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد